معادل انگلیسی دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع آنها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی را مشخص می

مهندسی كامپيوتر و IT

دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع آنها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی را مشخص می کند ، دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی را مشخص می کند ، خطوط متقاطعی که برخی از ابزارهای ورودی کامپیوتر برای مشخص کردن مختصات ‎ x و ‎ y مورد استفاده قرار میدهند

cross hairs

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع آنها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی را مشخص می

پست همزمان قرار دادن نسخه ی واحدی از یک پیام به درون دو یا چندین گروه خبری در آن واحد این روش ارزانتر از آن است که نسخه هایی را به طور جداگانه به گروههای خبری پست کنند نگاه کنید به newsgrup

cross - post

همگذار عرضی ، همگزار متقابل ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر ، ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر همگزار متقابل

cross assembler

بررسی متقابل

cross check

کمپایلری که روی یک ماشین اجرا می شود در حالی که این ماشین با ماشینی که این کمپایلر برای آن طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد ، کامپایلری که روی یک ماشین اجرا می شود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد ، کامپایلری که روی یک ماشین اجرا می شود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای آن طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد

cross compiler

روشی که توسط آن یک فرد از مبنی کامپیوتر و کتمپیوتر بزرگ یا سرویس اشتراک زمانی استفاده می کند تا برنامه هایی را نوشته و اصلاح و بعدا در ریز کامپیوتر بکار ببرد ، روشی که توسط ان یک فرد از مینی کامپیوتر و کامپیوتر بزرگ یا سرویس اشتراک زمانی استفاده می کند تا برنامه هایی را نوشته و اصلاح کند و بعدا "در ریزکامپیوتر بکار ببرد ، روشی که توسط آن یک فرد از مینی کامپیوتر و کامپیوتر بزرگ یا سرویس اشتراک زمانی استفاده می کند تا برنامه هایی را نوشته و اصلاح کند و بعدا" در ریزکامپیوتر بکار ببرد

cross compiling assembling

همبستگی متقابل

Cross Correlation

توسعه متقابل ، [تولید متقابل ، تهیه متقابل] به کارگیری یک سیستم به منظور تولید برنامه هایی برای یک سیستم دیگر‎ ; دلیل این امر این است که ابزار تولید نرم افزاری یک سیستم تولیدی اغلب نسبت به سیستم متقابل برتری دارد

cross development

یال متقاطع ، یال مجاور

cross edge

هاشور ؛ هاشور زنی ، هاشور زنی هاشور

cross hatching

بین لایه‌ای

cross layer

طراحی لایه ی متقاطع

Cross Layer Design

ارجاع متقابل ، سیستم مختصات ، شبکه چهارخانه

cross reference

جدول ارجاع متقابل

cross reference table

فروش متقاطع، فروش متقابل

cross sell

تزریق کد

cross site scripting

تداخل صدا ؛ تداخل صحبت ، تداخل صداها در تلفن

cross talk

همبستگی ممزوج

cross correlation

پست کردن یک پیام به بیش از یک گروه خبری

cross_post

[اسمبلر متقابل ، اسمبلر تقابلی] اسمبلری که در یک سیستم سخت افزاری به اجرا درآمده اما کد ماشینی را برای سیستم دیگری تهیه میکند نیز نگاه کنید به ‎ assembler ، ‎ compiler ، ‎ cross-compiler ، ‎cross ‎ development

cross-assembler

[کنترل متقابل ، بررسی متقابل] کنترل صحت محاسبه با استفاده از روش دیگری به منظور بررسی نتیجه مقایسه کنید با ‎ cross-foot

cross-check

[کامپایلر متقابل] کامپایلری که در یک سیستم سخت افزاری به اجرا درآمده برنامه مقصودی را برای سیستم دیگری تهیه میکند نیز نگاه کنید اما به ‎ assembler ، ‎ compiler ، ‎ cross-assembler ، ‎cross ‎ development

cross-compiler

ارتباطات با دامنه های متقاطع

cross-domain communication

تست تعیین صحت یک حاصلجمع

crossfoor check

کنترل صحت یک مجموع (مثل مجموع دفتر کل) با جمع کردن اعداد ستونها و ردیفهای شکل دهنده آن مجموع

cross-foot

تست تعیین صحت یک حاصلجمع

crossfoot check

هاشورزنی متقاطع

crosshatching

[هاشور زدن متقابل] نوعی سایه زدن که در آن از خطوط فاصله دار و متقاطع استفاده میشود هاشور زدن متقابل یکی از چندین روش پر کردن سطوح گرافیکی میباشد

cross-hatching

لایه میانی

cross-layer

رویکرد بین لایه ای

cross-layer approach

پایش بین لایه ای

Cross-layer monitoring

کابل تعویض خط کابلی که با اتصال دهنده های RJ-45 که خطوط ورودی و خروجی را جا به جا می کند گاهی این کابل می تواند دو کامپیوتر با شبکه بندی 10DASE-t را بدون هاب به هم متصل کند نقش کابلهای تعویض خط برای شبکه بندی ، مانند نقش مودمهای خنثی برای ارتباطات سری است نگاه کنید به RJ- 45 ( جدول سیستم بندی ) مقایسه کنید با RULL MODEM

crossover cable

عملگر ترکیب

crossover operator

سیم متقاطع

‌cross-over wire

پلت فرم چند سکویی

Cross-platform

زوج اتصال

crosspoint

پست یک نامه به چندین گروه خبری در یوزنت

crosspost

ارجاعِ متقابل

cross-reference

جعل های درخواست بین سایتی

Cross-site request forgeries

جعل درخواست میان سایتی

Cross-site request forgery

تزریق اسکریپت از طریق سایت

Cross-site script

اسکریپت از طریق وبگاه

Cross-site scripting

کراستاک ، مکالمه متقابل ، سیگنالهی ناخواسته در مجموعه ای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که از وجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود

crosstalk

اعتبارسنجی متقابل

crossvalidation

جدول کلمات

crossword

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع آنها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی را مشخص می

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع آنها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی را مشخص می

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما