معادل انگلیسی ترانزیستور اثر میدان نوعی ترانزیستور که جریان الکتریکی آن از منبع به خروجی توسط یک میدان الکتریکی

مهندسی كامپيوتر و IT

ترانزیستور اثر میدان نوعی ترانزیستور که جریان الکتریکی آن از منبع به خروجی توسط یک میدان الکتریکی اعمال شده به ( گیت ) کنترل می شود این میدان الکتریکی ، الکترونها را در ناحیه ی بین منبع و خروجی جذب یا از آن دفع می کند از این رو خصوصیت نیمه رسانای آن ناحیه را تغییر می دهد یعنی در حقیقت هیچ جریانی به درون گیت وارد نمی شود ( در عمل ، جریان بسیار کمی ، حدود 10 به توان منفی 12 آمپر درون گیت وجود دارد ) به همین دلیل ، ترانزیستور اثر میدان دارای مصرف الکتریسته کم بوده و می تواند درون تراشه ی مدارهای مجتمع جاسازی شود ترانزیستورهای MOSFET با داشتن یک لایه ی عایق از اکسید فلز بین گیت و بقیه ی ترانزیستور ، کم مصرف ترین نوع ترانزیستور هستند نگاه کنید به integrated circuit COMOS transistor

field - effect transistor (fet)

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ترانزیستور اثر میدان نوعی ترانزیستور که جریان الکتریکی آن از منبع به خروجی توسط یک میدان الکتریکی

فیلد ؛ رشته ؛ میدان ، فیلد بخشی از یک رکورد در پایگاه داده ها که دارای قطعه ای از اطلاعات است مثلاً در یک فهرست نشانی ، کد پستی ممکن است در یک فیلد ، 10 کاراکتر ی ذخیره شود نگاه کنید به database record ، [فیلد] بخشی از رکورد که نوع خاصی از داده ها در آن ذخیره شده است به عنوان مثال ، رکورد مشخصات کارمندان ممکن است فیلدهایی برای ذخیره کردن نام ، نام خانوادگی ، آدرس ، شهر ، استان ، کد پستی ، تاریخ استخدام ، حقوق فعلی ، پایه حقوق ، پست کاری ، بخش ، تاریخ آخرین اضافه حقوق و غیره را در خود جای دهد هر فیلد طول و نوع (مثلا الفبایی ، عددی) خاص خود را دارد امکانات تعیین این مشخصات معمولا در زبان تعریف داده ها (‎DDL) جای دارد در سیستمهای مدیریت پایگاه داده های رابطه ای ، فیلدها را ستون مینامند ، حوزه

field

یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه می دهد تا ریز برنامه نویسی کند ، یک تراشه که در بعضی سیستم ها به کار می رود و به استفاده کننده اجازه می دهد تا ریز برنامه نویسی کند

field alterable control element

تعریف فیلد

field definition

ترانزیستور اثر میدان ، نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده می شود ، ترانزیستور اف ای تی ، اف ای تی ترانزیستور با اثر میدان

field effect transistor

پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی ، پخش میدانی پخش الکترونها از یک فلز یا نیمه رسانا به درون یک خلا تحت تاثیر میدان الکترویکی ، پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی

field emission

مهندس پای کار ، مهندس پای کار مسئول تعمیر و نگهداری سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر ، فرد مسئول نگهداری و تعمیر سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر

field engineer

نام فیلد

field name

حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده ، میدان دید

field of view

امتیاز فیلد

field privilege

فناوری آرایه دریچه ی برنامه پذیر میدانی

Field Programmable Gate Array

ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان

field programmable logic array

[جدا کننده فیلدها] کاراکتری که یک فیلد داده ای را از فیلد دیگر جدا میکند نیز نگاه کنید به ‎ field

field separator

قالب فیلد؛ الگوی فیلد ، الگوی فیلد ، قالب فیلد ، الگوی فیلد قالب فیلد

field template

سخت افزار قابل توسعه در محل

field upgradable

جدول مقادیر فیلد

Field Values Table

نگاه کنید به ‎ FET

field-effect transistor

کنترل امتدادیابی میدانی

field-oriented control

آرایه دریچه‌ای برنامه‌پذیر میدانی

field-programmable gate arrays (FPGAs)

با حروف اختصاری ‎ FPLA ، و نام دیگر آرایه منطقی قابل برنامه ریزی (‎PLA) ، یک مدار مجتمع حاوی آرایه ای از مدارهای منطقی است که اتصالات بین این مدارها و بنابراین عملیات منطقی آرایه را میتوان پس از ساخت و هنگام نصب کردن برنامه ریزی نمود عمل برنامه ریزی ، فقط یک بار و معمولا با عبور دادن جریان بالایی از بین اتصالات تراشه صورت میگیرد

field-programmable logic array

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی ترانزیستور اثر میدان نوعی ترانزیستور که جریان الکتریکی آن از منبع به خروجی توسط یک میدان الکتریکی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ترانزیستور اثر میدان نوعی ترانزیستور که جریان الکتریکی آن از منبع به خروجی توسط یک میدان الکتریکی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما