معادل انگلیسی عنصر پردازنده مرکزی

مهندسی كامپيوتر و IT

عنصر پردازنده مرکزی

central proccessing element

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی عنصر پردازنده مرکزی

عضو آرایه ، [عنصر آرایه] یک مقدار داده ای در آرایه را عنصر آرایه گویند هر عنصر آرایه را (معمولا) میتوان به عنوان یک متغیر در نظر گرفت یک عنصر خاص با استفاده از ترکیب نام آرایه و یک عبارت شاخص مورد خطاب و ارجاع قرار میگیرد نیز نگاه کنید به ‎ array ، ‎ index

array element

رابط مرکزی

central connector

سیستم اصلی ذخیره داده

central information file

زیرساختار مرکزی

central infrastructure

مدیریت و تامین مرکزی

Central Management and Provisioning

انباره انبوه مرکزی

central mass storage

دفتر مرکزی ، [دفتر مرکزی] در ارتباطات ، مرکز سوییچی که ارتباطات بین خطوط مشتریها را برقرار میسازد

central office

واحد پردازنده مرکزی ، واحد پردازش مرکزی ، واحد پردازش مرکزی - نگاه کنید به cpu ، رجوع به CPU ، ریزپردازنده ، مغز کامپیوتر (CPU) ، [واحد پردازشگر مرکزی] با حروف اختصاری ‎ CPU ، واحد محاسباتی و کنترلی کامپیوتر است که دستورالعملها را تفسیر و اجرا میکند کامپیوترهای بزرگ و مینی کامپیوترهای قدیمی بردهایی پر از مدارهای مجتمع داشته اند که عمل واحد پردازش مرکزی را انجام میداده است واحدهای پردازش مرکزی یک تراشه ای که ریز پرازنده نامیده میشوند ، امکان ساخت کامپیوترهای شخصی و ایستگاههای کاری را میسر ساخته اند از این نوع ریز پردازنده ها میتوان تراشه های ‎68000 ، ‎ 68020 و ‎ 68030 موتورولا و ‎8088 ، ‎8086 ، ‎80286 ، ‎ 80386 و ‎ i486 اینتل را نام برد ریز پردازنده (یا ‎CPU) در میکروکامپیوتر میتواند دستورالعملها را دریافت کرده و پس از کد برگردانی آنها را به اجرا درآورد و همچنین اطلاعات را بین بخشهای دیگر و از طریق مسیر اصلی (گذرگاه) کامپیوتر عبور دهد در اصطلاح عامیانه ، ‎ cpu به عنوان مغز کامپیوتر شناخته میشود

central processing unit

واحد پردازش مرکزی

central processing unit (cpu)

پردازنده مرکزی ، پردازشگر مرکزی ، پردازشگر مرکزی پردازنده مرکزی

central processor

[صفحه جستجوی مرکزی] مرورگری که تمامی صفحات اصلی را جستجو میکند

central search page

سایت مرکزی

central site

زمان استاندارد مرکزی

central standard time

انتظار ، احتمال مطابقت داده با مقادیر موردا ، تمایل به مرکز

central tendency

معیار مزکزیت

centrality measure

پردازش داده مرکز ، پردازش تمرکز یافته داده ، پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز

centralized data processing

طراحی تمرکز یافته

centralized design

مدیریت متمرکز

centralized management

ساختار شبکه ای متمرکز ، ساختار شبکه‌ای متمرکز

centralized network configuration

پردازش متمرکز ، [پردازش تمرکز یافته] استقرار امکانات و عملیات پردازش کامپیوتری در یک محل (مرکز) مقایسه کنید با ‎ decentralized processing ، ‎ distributed processing

centralized processing

معماری متمرکز SON

Centralized SON architecture

عنصرداده ، [عنصر داده ای] یک واحد از داده ها که مورد داده ای نیز نامیده میشود عنصر داده ای (مانند یک فیلد) جهت اهداف پردازشی ، تعریف شده و ممکن است اندازه ، نوع و محدوده خاصی داشته باشد نیز نگاه کنید به ‎ data field

data element

عنصر صفحه نمایش ، [عنصر نمایشی] نگاه کنید به ‎ graphics primitive

display element

عنصر ، مولفه ، جزء ، عنصر یکی از اقلام در یک ارایه یا فهرست ، عضو , عنصر ، [عنصر] هر چیزی که بتواند به عنوان یک مورد مستقل از یک مجموعه وسیع به شمار آید به عنوان مثال: یک عنصر داده ای ، موردی از داده هاست که ویژگیها و خصوصیات آن مجموعه را دارد‎ ; یک عنصر تصویری (پیکسل) نیز یک نقطه روی صفحه نمایش کامپیوتر است‎ ; و عنصر چاپ ، بخشی از چاپگر چرخ فلکی است که یک حرف را در خود جای میدهد نیز نگاه کنید به ‎ daisy wheel ، ‎ data element ، ‎ graphics primitive ، ‎ pixel ، ‎ thimble

element

المان

element

یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه می دهد تا ریز برنامه نویسی کند ، یک تراشه که در بعضی سیستم ها به کار می رود و به استفاده کننده اجازه می دهد تا ریز برنامه نویسی کند

field alterable control element

عنصر منطقی ، عنصر لاجیک

logic element

عنصر تصویر ، عنصر تصویر رجوع به : pixel pel ، [عنصر تصویری] نگاه کنید به ‎ pixel

picture element

عنصر اولیه

primitive element

عنصر چاپ

print element

عنصر منبع

resource element

[عنصرترتیبی منطقی] یک عنصر مدار منطقی که حداقل یک ورودی و یک خروجی دارد و سیگنال خروجی آن به وضعیت(های) فعلی و قبلی سیگنال(های) ورودی بستگی دارد

sequential logic element

عنصر علامتی

signal element

عنصر طیفی

Spectral-element

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

ارزان و با کیفیت

می خوای متن تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن

همراه با ضمانت و گارانتی

ارزان، با کیفیت، با مجوز رسمی و گارانتی، با بیش از 7 سال تجربه

معادل انگلیسی عنصر پردازنده مرکزی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی عنصر پردازنده مرکزی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما