معادل انگلیسی ورودی متوازن مدار ورودی دو سر که دارای امپدانس یکسان بین هر دو سر زمین است

مهندسی برق

ورودی متوازن مدار ورودی دو سر که دارای امپدانس یکسان بین هر دو سر زمین است

balanced input

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ورودی متوازن مدار ورودی دو سر که دارای امپدانس یکسان بین هر دو سر زمین است

ورودی تقویت کننده

amplifier input

ورودی آنالوگ

analog input

توان متوسط ورودی آند؛ توان متوسط ورودی جوشن توان دی -سی تغذیه که برابر است با حاصلضرب توان میانگین آند و جریان میانگین آند

anode power input ; plate powe input

ورودی آنتن ، قدرت ورودی آنتن

antenna input

تقویت کننده ی متوازن تقویت کننده ای که در آن دو شاخه سیگنال مشابه با فاز مخالف به هم متصل می شوند و اتصالات ورودی و خروجی نیز نسبت به زمین متوازن شده اند نمونه ی آن تقویت کننده ی پوش - پول است

balanced amplifier

جوشن متعادل

balanced armature unit

پل متوازن پلی که با یکسان کردن جریان شاخه هایش ، برای خروجی صفر تنظیم می شود

balanced bridge

مدار متوازن مداری که دو طرف آن نسبت به یک مرجع مشترک ، معمولا زمین ، از نظر الکتریکی مشابه و متقارن است

balanced circuit

کنترل متوازن

balanced control

جریانهای متوازن ؛ جریانهای پوش - پول جریان جاری شده در سیمهای یک خط متوازن به گونه ای که در هر نقطه از خط اندازه ی آنها برابر و جهت آنها مخالف هم است

balanced currents; push-pull currents

آشکار ساز متوان آشکار ساز گیرنده ی اف- ام در یک نمونه ی آن اختلاف یکسو شده ی ولتاژهای تولید شده در دو سر مدارهای تشدید ، خروجی شنیداری را می دهد یمی از مدارها در اندکی از بسامد و دیگری در اندکی بالاتر از بسامد و دیگری در اندکی پایین تر از آن تنظیم می شود

balanced detector

خط متوازن ؛ خط انتقال متوازن خط انتقال دو سیمه با این ویژگی که ولتاژ سیم ها در هر صفحه ی عرضی نسبت به زمین دارای اندازه ی یکسان و قطبیت مخالف اند در نتیجه جریان دو سیم از نظر اندازه مساوی و از نظر جهت خلاف هم خواهند بود

balanced line; balanced transmission line

بار خارجی متعادل

balanced load

پالایه ی پایین گذر متوازن نوعی پالایه ی پایین گذر که برای کار با خط متوازن طراحی شده است

balanced low-pass filter

روش متوازن نوعی روش اندازه گیری که در آن قرائت در لحظه ی صفر یا در غیاب سیگنال صورت می گیرد مانند اندازه گیری با پل متوازن

balanced method

مخلوط کننده متوازن نوعی مدار مخلوط کننده که در کیرنده های سوپر هترودین رای کاهش نشتی و حذف نشتی و حذف هماهنگهای زوج یکی از ورودیها ، معمولا نوسانساز محلی ، به کار می رود توازن به کمک پل یا آرایش حلقوی دیودها ، زوج متوزان ترانزیستوری یا مدارهای لامپی ایجاد می شود

balanced mixer

مدولاتور متعادل ، مدوله ساز متوازن مدار مخلوط کننده ای که یک سیگنال شنیداری را با سیگنال نوسانساز حامل ترکیب می کند سیگنال خروجی دارای دو کنار باند تولید شده توسط این اختلاط است ولی سیگنال نوسانساز حامل اصلی یا سیگنال شنیداری خالص در آن وجود ندارد سیگنال آر-اف مدوله شده دارای اطلاعاتی برای ارسال است در فرستنده ی تک کنار - باندی با حامل حذف شده ، مداری وجود دارد که سیگنال صدا را با سگنال آر-اف ترکیب می کند مدوله ساز متوازن سیگنالهای ورودی را از یکدیگر و از خروجی جدا می کند به گونه ای که فقط اختلاف دو سیگنال ورودی به خروجی می رسد این مدار فرستنده های تلویزیونی رنگی ، سیگنالهای او کیو را به زیر حاملها اعمال می کند

balanced modulator

شبکه ی متوزان شبکه ای که شاخه های ورودی آن دارای امپدانسهای مساوی اند

balanced network

نوسانساز متوزان نوسانسازی که مراکز امپدانسی مدارهای تانک آ« در پتانسیل زمین است و ولتاژ بین سرها و مرکز ها به یک اندازه ولی با فاز مخالف است نمونه یآن نوسانساز پوش- پول است

balanced oscillator

مدار چند فاز متوازن

balanced polyphase system

مدوله ساز حلقوی متوازن نوعی مدوله ساز که به کمک تعدادی لامپ یا دیود سیگنال حامل را هنگام تولید خروجی با دو باند کناری ، حذف می کند

balanced ring modulator

پایاندهی متوازن یک بار دو پایانه که هر و دارای امپدانس برابر نسبت به زمین اند

balanced termination

سه فاز متعادل

balanced three phase

balun ; balanced converter; line-balance converter; bazooka-بالان ( متوازن به نامتوازن) ؛ مبدل متوازن ؛ مبدل توازنی خط ؛ بازوکا وسیله ای که خط انتقال یا سیستم هم محور نامتوازن را به خط یا سیستم دو سیمه ی متوازن تطبیق می دهد بالان در واقع یک جلد استوانه ای به اندازه ی ربع طول موج است که روی یک انتهای کابل هم محور متصل به آنتن قرار می گیرد و رسانای بیرونی کابل را از زمین جدا می کند

balanced to unbalanced

سیم انتقال متقارن

balanced transmission line

ولتاژهای متوازن ؛ ولتاژهای پوش- پول ولتاژهایی که نسبت به زمین دارای اندازه ی یکسان ولی فاز مخالف اند

balanced voltages ; push-pull voltages

سیستم خط -متوازن سیستمی متشکل از مولد ، خط متوازن و باریکه به گونه ای که تنظیم شده است که ولتاژهای دو سیم در هر صفحه ی عرضی نسبت به زمین دارای اندازه ی یکسان و قطبیت مخالف اند

balanced-line system

ورودی کران دار

bounded input

ورودی مدار

circuit input

ورودی داده ها

data input

ورودی تاخیر پله ای

delay step input

ورودی تفاضلی مداری در ورودی یک تقویت کننده که ولتاژهای مشابه در سرهای ورودی را رد می کند و تنها اختلاف ولتاژ بین آنها را تقویت می کند

differential input

ورودی شناور تقویت کننده یا مداری که هیچیک از سرهای آن به زمین متصل نشده باشند

floating input

ورودی پخش گیت

gate diffusion input

ورودی حفاظت شده تقویت کننده یا مداری که سر ورودی زمین نشده آن بهمنظور به حداقل رساندن آثار تداخلی دارای حفاظت و مجزاسازی الکرتیکی است

guarded input

ورودی بازدارنده ورودی یک دریچه که از ظاهر شدن خروجی جلو گیری می کند

inhibiting input

ورودی 1 انرژی یا سیگنالی که به وسیله ی الکترونیکی داده می شود یا پایانه هایی که انرژی یا سیگنال به آن اعمال می شود 2 داده هایی که باید توسط رایانه پردازش شود 3 وارد کردن سیگنالها یا داده ها به رایانه یا سایر تجهیزات ، توان ورودی

input

ورودی معکوس کننده

inverting input

ورودی مرجع سیگنال پایدار مستقل که به عنوان استاندارد مقایسه در سیستم کنترل پسخورد به کار می رود

reference input

ورودی تک -سر تقویت کننده یا مدار دیگری که یک طرف ورودی آن زمین شده باشد

single -ended input

ورودی پله اعمال تابع پله به سیستم حلقه - بسته برای آزمایش پاسخ آن به سیگنال ایده آل هدف از این آزمایش تعیین پاسخ به پله ورودی است

step input

ورودی فرستنده

transmitter input

ورودی نامعین

uncertain input

ورودی کنترلی مجازی

virtual control input

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

ارزان و با کیفیت

می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن

همراه با ضمانت و گارانتی

ارزان، با کیفیت، با مجوز رسمی و گارانتی، با بیش از 7 سال تجربه

معادل انگلیسی ورودی متوازن مدار ورودی دو سر که دارای امپدانس یکسان بین هر دو سر زمین است

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ورودی متوازن مدار ورودی دو سر که دارای امپدانس یکسان بین هر دو سر زمین است

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما