معادل انگلیسی القای الکتروستاتیکی القای بار الکتریکی در یک جسم از طریق آوردن آن به نزدیکی یک جسم باردار دیگر

مهندسی برق

القای الکتروستاتیکی القای بار الکتریکی در یک جسم از طریق آوردن آن به نزدیکی یک جسم باردار دیگر

electrostatic induction

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی القای الکتروستاتیکی القای بار الکتریکی در یک جسم از طریق آوردن آن به نزدیکی یک جسم باردار دیگر

القای جریان متناوب

alternating current.induction

آرمیچر القایی

armature induction

قابل شنوایی القایی

audible induction

القای مخالف

back induction

توقف القا

black induction

ضریب القای متقابل

coefficient of mutual induction

ضریب خودالقاگری

coefficient of self-induction

القای الکترودینامیک

electrodynamic induction

القای الکترومغناطیسی تولید ولتاژ در پیچک بر اثر عبور خطوط نیروی مغناطیسی از آن

electromagnetic induction

الکتروستاتیک ، الکتروایستا اشاره به الکتریسیته ی ساکن ، نظیر بار الکتریکی روی جسم ، الکترو استاتیک

electrostatic

ظرفیت الکتروستاتیکی

electrostatic capacitive

بار الکترو استاتیک

electrostatic charge

دستگاه کپی الکتروستاتیکی نوعی دستگاه تکثیر که در آن ماده ی حساس به نور به صورت الکتریکی به شکل تصویر اصلی باردار می شود و سپس با استفاده از تونر پودر کربن که دارای بار مخالف است تصویر نهان ظاهر می شود نمونه های آن عبارت اند از فرایند های نسخه برداری زیراکس و الکتروفاکس

electrostatic copler

انحراف الکتروستاتیکی انحراف باریکه ی الکترونی به وسیله میدان الکتروستاتیکی تولید شده توسط دو الکترود واقع در دو طرف باریکه باریکه ی الکترونی توسط الکترود مثبت جذب و از سوی الکترود منفی دفع می شود ، خمش الکتروستاتیکی

electrostatic deflection

آشکار ساز الکتروستاتیکی وسیله ای برا تعیین وجود یا عدم وجود ، قطبیت و مقدار نسبی بارهای ساکن

electrostatic detector

دشارژ الکتروستاتیکی

electrostatic discharge

شبیه ساز تخلیه الکتروستاتیکی ( ای اس دی ) تجهیزاتی برا یشبیه سازی تخلیه ی الکتریسیته ی ساکن از بدن انسان یا سایر تخلیه های الکتریکی طبیعی

electrostatic discharge simulator

حفاظت در برابر تخلیه ی الکترو ستاتیکی ( ای اس دی ) روش های حفاظت قطعات و مدارها در برابر ( ای اس دی ) از جمله 1 رسانا ساختن سطح بسته بندیها و ظرفهای حامل قطعات حساس برای جلو گیری از تجمع الکتریسیته ی ساکن در هنگام جابجایی 2 زمین کردن سطوح رسانا 3 ملزوم ساختن افراد به استفاده از نوار های مچی رسانا و زمین شده و نیز لباسهای رسانا در هنگام کار با قطعات حساس 4 نگهداشتن رطوبت نسبی و یونش هوای محیط کار در حداقل 0/50

electrostatic discharge protection

حساسیت تخلیه ی الکتروستاتیکی ( ای اس دی ) میزان آسیب پذیری مدار یا قطعه در برابر ( ای اس دی )

electrostatic discharge sensitivity

میدان الکترواستاتیکی ناحیه ی اطراف یک جسم باردار که روی جسم دیگر بار القا می کند و نیرویی به آن وراد می ند ، گرادیان ولتاژ بین دو نقطه با پتانسیلهای مختلف ، میدان الکتروستاتیکی

electrostatic field

میدن سنج الکتروستاتیکی ابزاری که با استفاده از حسگر یا میله ی بی تمای ، میدان الکتروستاتیکی تولید شده توسط جسم باردار را اندازه می گیرد شدت میدان الکتروستاتیکی یا ولتاژ الکتروستاتیکی در فاصله ی معینی از جسم باردار سنجیده می شود

electrostatic fieldmeter

کانونش الکتروستاتیکی کانون کردن باریکه ی الکترونی به وسیله ی میدان الکتریکی ، نظیر تفنگ الکترونی لامپ پرتو - کاتدی ، تمرکز الکتروستاتیکی

electrostatic focusing

گالوانومتر الکتروستاتیکی

electrostatic galvanometer

مولد الکترو ستاتیکی نوعی مولد ولتاژ - بالا که به وسیله اصطکاک یا القا ، بارهای الکتریکی را تولید می کند و سپس به روش مکانیکی آنها را به یک الکترود عایق انتقال می دهد ولتاژ جمع شده به این روش تا 9 مگاولت هم می رسد نمونه های آن عبارت اند از مولد وان در گراف و ماشین ویمزهورست

electrostatic generator

شبکه فرمان الکتروستاتیکی

electrostatic grid

ژیروسکوپ الکتروستاتیکی نوعی ژیروسکوپ با محفظه ی سرامیکی که در محیط خلأ آن یک گلوله ی بریلیمی کوچک به صورت الکتروستاتیکی بین آرایه ای از شش الکترود آویزان است لا استفاده از میدان مغناطیسی چرخانی که توسط پیچکهای بیرونی تولید می شود ، گلوله با سرعت 30000 دور در دقیقه به چرخش در می آید که بعد از آن حدود 500 روز طول می کشد تا متوقف شود دو آشکار ساز فوتوالکتریکی موقعیت علائم روی گلوله را حس می کنند و بر اساس آن سیگنالهایی برای تعیین و کنترل محور چرخش گلوله تولید می کنند

electrostatic gyroscope

هدفون الکتروستاتیکی هدفونی که دیافراگم متحرک آن پوسته ی بسیار نازکی با پوشش رساناست دیافراگم بین دو صفحه ی فلزی و عبور دهنده ی امواج آکوستیک قرار می گیرد که با تغییر ولتاژ «دی سی» بین صفحات توسط سیگنال شنیداری ، مرتب جذب و دفع می شود و صدا تولید می کند

electrostatic headphone

ابزار الکتروستایتکی سنجه ای که بر اساس نیروهای دافعه و جاذبه بین اجسام باردار کار می کند

electrostatic instrument

عدسی الکتروستاتیکی نوعی عدسی که از یک استوانه ی فلزی هم محور و تعدادی دیافراگم سوراخدار تشکیل شده است که با اعمال پتانسیلهای مناسب می تواند باریکه ی الکترونی را در جهت محور عدسی به روش الکتروستاتیکی کانونی کند

electrostatic lens

بلندگوی الکتروستاتیکی ؛ بلندگوی خازنی بلندگویی که در آن نیروهای مکانیکی توسط میدانهای الکتروستاتیکی تولید می شوند در یک نوع از آن ، میدانها بین دیافراگم فلزی نازک و صفحه ی فلزی صلب تولید می شوند

electrostatic loudspeaker; capacitor loudspeaker

ماشین الکتروستاتیکی

electrostatic machine

میکروسکپ الکتروستاتیکی

electrostatic microscope

نقاشی الکتروستاتیکی فرایند رنگ آمیزی بر اساس ویژگی جذب ذرات توسط بارهای ساکن با اعمال ولتاژ « دی سی» حدود 100 کلو وات به شبکه سیمی که رنگ از طریق آن افشانده می شود ، همه ی ذرات رنگ باردار می شوند اجسام فلزی مورد نظر به سر دیگر مدار ولتاز- بالا متصل می شوند و در نتیجه ذرات رنگ را با حداقل ضایعات جذب می کنند

electrostatic painting

تکثیر کننده ی نوری الکتروستاتیکی نوعی تکثیر کننده ی نوری که با استفاده از میدانهای الکتروستاتیکی ، جریانهای الکترونی را به نوبت در محل هر داینود بازتاب می کند

electrostatic photomultiplier

چاپگر الکتروستاتیکی چاپگری خطی که با استفاده از لامپ های قوی تصاویر نویسه ها را به روی طبه ی حساس می اندازد و الگوهای الکتروستاتیکی تولید می کند که پودر جوهر را جذب می کنند سپس این تصاویر درست مانند دستگاههای تکثیر الکتروستاتیکی به روی کاغذ منتقل و تثبیت می شود برخی مدلهای پیجیده تر نظیر چاپگر لیزری توانایی تشکیل نویسه ها را نیز دارند

electrostatic pinter

رسوب الکتروستاتیکی تصفیه ی هوا از دود ، غبار و سایر ذرات ریز معلق از طریق باردار کردن آنعا با میدان الکتریکی و جذب توسط الکترودهای جمع کننده با بار مخالف

electrostatic precipitation

ثبت الکتروستاتیکی عمل ثبت به کمک میدان الکتروستاتیکی کنترل شونده

electrostatic recording

رله ی الکتروستاتیکی رله ای که عنصر محرک آن محیط عایقی است که دو یا چند رسانا را از هم جدا می کند وضعیت رساناها نسبت به هم بر اساس جاذبه یا دافعه ی متقابل بارهای الکتریکی اعمال شده به آنها تغییر می کند

electrostatic relay

پویش الکتروستاتیکی عمل پویش از طریق انحراف الکتروستاتیکی باریکه ی الکترونی

electrostatic scanning

جداساز الکتروستاتیکی وسیله ای برای جدا کردن مخلوطی از ذرات ریزساییده شده از طریق قرار دادن آن در یک میدان الکتریکی قوی بین دو الکترود ظرفیت القایی متقاوت مواد سبب می شود هر یک به میزان خاصی منحرف شونده و در محفظه های جدا گانه ای بریزند

electrostatic separator

حفاظ الکتروساتیکی صفحه ورقه ، یا محفظه ی زمین شده ای که در اطراف یک وسیله یا بین دو وسیله قرار می گیرد و مانع از تأثیر میدان های الکتریکی می شود همچنین از بر هم کنش بین میدان های الکتریکی قطعات همجوار روی یک بدنه جلوگیری می کند

electrostatic shield

حافظه ی الکتروستاتیکی حافظه ای که اطلاعات را به شکل حضور یا عدم حضور بارهای الکتریکی در محل های خاص ، نظیر صفحه ی نوعی لامپ « سی آر تی » موسوم به لامپ ذخیره ی بار یا سلول های حافظه ی ترمودینامیکی ذخیره می کند

electrostatic storage

دستگاه الکتروستاتیکی

electrostatic system

تویتر الکتروستاتیکی نوعی بلندگوی تویتر برای پخش صداهای زیر که در آن یک دیافراگم فلزی و تخت مستقیماً توسط ولتاژ بالا و متغیر اعمال شده بین دیافراگم و یک الکترود ثابت فلزی تحرک می شود

electrostatic tweeter

واحد الکتروستاتیکی واحدی در دستگاه « سی جی اس » بر اساس واحد باری که نیروی 1 دین به واحد بار دیگر در فاصله ی 1 سانتیمتری در خلأ وارد می کند

electrostatic unit

ولت سنج الکتروستایتکی نوعی ولت سنج که ولتاز وارده بین پره های فلزی ثابت و متحرک را اندازه می گیرد نیروی الکتروستاتیکی ایجاد شده ، پره متحرک متصل به یک فنر را منحرف می کند و عقربه ی متصل به آن مقدار ولتاژ مدار را روی مقیاس مدرج نمایش می دهد این ولت سنج مس تواند ولتاژهای « دی سی» بالا را اندازه گیری کند

electrostatic voltmeter

الکتروستاتیک دانشی که با الکتریسیته ی ساکن سر و کار دارد نظیر اجسام باردار و میدانهای الکتریکی با شدت ثابت

electrostatics

قانون فاراده ؛ قانون القای الکترومغناطیسی ولتاژ القا شده در یک مدار متناسب با آهنگ تغییر شار مغناطیسی آن است

faraday's law; electromagnetic induction

القایی ، القا رایند تولید ولتاژ ، بار الکتروستاتیکی ، یا میدان مغناطیسی در یک جسم به وسیله ی بر هم کنش خطوط نیرو ، القا کردن

induction

قانون القا

law of induction

خطوط القا

line of induction

القای مغناطیسی 1 فذرایند تولید یا القای جریانها یا ولتاژهادر رسانا یا استفاده از میدان مغناطیسی ، در حالت کلی ، میدان مغناطیسی باید متغیر باشد یا حرکت نسبی بین رسانا و میدان وجود داشته باشد 2 magnetic flux density ، القا مغناطیسی ، القای مغناطیسی ، چگالی شماره مغناطیسی

magnetic induction

استقرای ریاضی

mathematical induction

القای متقابل

mutual induction

القای بازمانده القایی که به هنگام صفر شدن نیروی محرکه مغناطیسی اطراف مدار مغناطیسی ، در ماده مغناطیسی باقی می ماند ، القای پس ماند

remanent induction

القای مغناطیسی پس ماند

remanent magnetic induction

مغناطیس مانده

residual magnetic induction

خود القایی تولید ولتاژ در مدار با تغییرات جریان در همان مدار

self - induction

خود القا

self induction

خودالقاگری ، خودالقائی

self-induction

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی القای الکتروستاتیکی القای بار الکتریکی در یک جسم از طریق آوردن آن به نزدیکی یک جسم باردار دیگر

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی القای الکتروستاتیکی القای بار الکتریکی در یک جسم از طریق آوردن آن به نزدیکی یک جسم باردار دیگر

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما