معادل انگلیسی مغناطیس سنج با آهنریای متحرک مغناطیس سنجی که عملکرد آن بر اساس گشتاور عمل کننده بر روی سیستمی ا

مهندسی برق
مغناطیس سنج با آهنریای متحرک مغناطیس سنجی که عملکرد آن بر اساس گشتاور عمل کننده بر روی سیستمی از یک یا چند آهنربای دائمی است که می توانند در میدان اندازه گیری شوند بگردند
moving - magnet magnetometer
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی مغناطیس سنج با آهنریای متحرک مغناطیس سنجی که عملکرد آن بر اساس گشتاور عمل کننده بر روی سیستمی ا
مغناطیس سنج هوایی نوعی مغناطیس سنج که برای کشف اشیای فلزی بزرگ ( موارد غیر عادی ) در زیر دریا یا با استفاده از هواپیمای پایین - پرواز طراحی شده است
airborne magnetometer
مغناطیس سنج شاریاب وسیله ای که با اندازه گیری درجهی سیر شدگی هسته ی خود شدت میدان مغناطیسی بیرونی را تعیین می کند
flux- gate magnetometer
مغناطیس سنج ابزاری که دامنه و جهت میدان مغناطیسی ، مانند میدان مغناطیسی زمین ، را اندازه گیری می کند
magnetometer
متحرک
moving
گالوانومتر با پیچک متحرک گالوانومتری که جیان خروجی از پیچک معلق یا گردان در مدیان مغناطیسی ثابت شده را اندازه می گیرد
moving - coil galvanometer
میکروفون آبی با پیچک متحرک میکروفونی با پیچک متحرک که به امواج صوتب ایجاد شده در آب پاسخ می دهد
moving - coil hydrophone
میکروفون با رسانای متحرک میکروفونی که خروجی الکتریکی آن ف ناشی از حرکت رسانا یا پیچکی در میدان مغناطیس است مانند میکروفونهای دینامیکی یا سرعتی
moving - conductor microphone
ابزار دارای آهن متحرک ابزاری که بر اساس عبور جریان از یک یا چند پیچک ثابت عمل کننده بر روی یک یا چند قطعه آهن نرم عمل می کند که حداقل یکی از آنها قابل حرکت است
moving - iron instrument
ابطزار دارای آهنربای متحرک ابزاری که بر اساس عملکرد آهنربای دائمی متحرکی عمل می کند که خود را با میدانهای ناشی از آهنربای دائمی یا پیچک مجاور با پیچک های حامل جریان یا بادو یا چند پیچک حامل جریانی که محورهای آنها زاویه تابشی از یکدیگر دارد تنظیم می کند
moving - magnet instrument
نمایانگر هدف متحرک صفحه راداری که نمایش اطلاعات رادار را به هدفهای متحرک محدود می کند پژواکهای ناشی از بازتابشهای اجسام ثابت با یک مدار حافظه خنثی می شود
moving - target indicator
سنجه با بوبین متحرک ، سنجه با پیچک متحرک
moving coil meter
سنجه با پیچک متحرک سنجه ای که پیچک دوران کننده به حول محور عنصر متحرک آن است
moving -coil meter
بلندگو با رسانای متحرک میکروفونی با رسانای متحرک که به امواج صوتی ایجاد شده در آب پاسخ می دهد
moving -conductor loudspeaker
سنجه با آهن متحرک
moving iron meter
بار متحرک بخشی از موجبر با پیستونی که موقعیت با رکم - بازتابش مخروطی شکل لغزانی را برای تنظیم فاز بازتابش باقی مانده از بار کنترل میکند
moving load
شی متحرک
moving object
آشکار ساز اهداف متحرک
moving target indicator ( mti )
مغناطیس سنج مقاومتی مغناطیس سنجی که عملکرد آن بر اساس تغییراتمقاومت الکتریکی ماده قرار گرفته در میدان مغناطیسی مورداندازه گیری است
resistance magnetometer
مغناطیس سنج روییدیمی مغناطیس سنجی با حساسیت بسیار بالا که از اصول دقت گردش همراه با پمپاژ اپتیکی در آشکار سازی و قبت تغییراتب تا 0/01 گاما ( 0/1 میکرو اورسند ) در شدت کل میدان مغناطیسی زمین استفاده می کند این دستگاه می تواند مکان موانع زمینی را پیدا و ثبت کند و هدایت هوایی یا اقیانوسی را انجام دهد
rubidium magnetometer
مغناطیس سنج با هسته اشباع شدنی مغناطیس سنجی که عملکرد آن بر اساس تغییرات تراوایی مغناطیسی هسته فرومغناطیس به صورت تابعی از میدان مغناطیسی در حال اندازه گیری است
saturable -core magnetometer
کغناطیس سنج تقدم اسپینی مغناطیس سنجی که از اصل تقدم پروتون آزاد در ابزار دقیق الکترونیک کوانتومی برای اندازه گیری و ثبت پدیده های مغناطیسی زمین استفاده می کند مغناطیس سنج پروتون و مغناطیس سنج روبیدیمی نمونه هایی از این نوع هستند
spin precession magnetometer
مغناطیس سنج پیچک - گشتاوری مغناطیس سنجی که عملکرد آن بر اساس جریان معلوم در پیچک است که می تواند در میدان در حال اندازه گیری بگردد
torque - coil magnetometer
مغناطیس سنج زبانه - مرتعش ابزاری که میدانهای مغناطیسی را ثبت اثر آنها روی ارتعاشهای زبانه های تحریک شده با میدان مغناطیسی متناوب اندازه می گیرد
vibrating- reed magnetometer

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن