معادل انگلیسی امپدانس انتقالی نسبت ولتاژ اعمال شده به یک زوج از پایه های ورودی شبکه به جریان حاصل در زوج پایه

مهندسی برق
امپدانس انتقالی نسبت ولتاژ اعمال شده به یک زوج از پایه های ورودی شبکه به جریان حاصل در زوج پایه دیگر با فرض آن که همه پایه ها به صورت معینی ختم شده باشند
transfer impedance
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی امپدانس انتقالی نسبت ولتاژ اعمال شده به یک زوج از پایه های ورودی شبکه به جریان حاصل در زوج پایه
امپدانس آکوستیکی فشار صوتی بر واحد سطح تقسیم بر شار صوتی گذرنده از سطح که بر حسب اهم آکوستیکی بیان می شود مؤلفه ی حقیقی امپدانس آکوستیکی ، مقاومت آکوستیکی و مؤلفه ی موهومی آن را کتانس آکوستیکی است دو نوع رآکتانس عبارت اند از تن دهی آکوستیکی و جرم آکوستیکی ، مقاومت ظاهری صوتی
acoustic impedance
مقاومت صوتی
acoustical impedance
امپدانس بار آند ؛ امپدانس بار جوشن امپدانس کل بین آند و کاتد یک لامپ الکترونی بدون جریان الکترون ها
anode load impedance ; plate load impedance
مقاومت ورودی آنتن
antenna feed impedance
ناگذرایی آنتن
antenna impedance
مقاومت ظاهری مدار آنتن
antenna-impedance
امپدانس ظاهری
apparent impedance
ناگذرایی ناهمزمان
asynchronous impedance
امپدانس مشخصه ، امپدانس مشخصه امپدانسی که در صورت اتصال به سرهای خروجی یک خط انتقال با طول نامشخص ، طول ظاهری آن را به بی نهایت می رساند در نتیجه هیچگونه موج ایستا روی خط وجود نخواهد داشت و نسبت ولتاژ به جریان در هر نقطه از خط یکسان خواهد بود در موجبر تطبیق یافته ، امپدانس مشخصه برابر با نسبت ولتاژ « آر ام اس» به کل جریان طولی « آر ام اس» در نقاط مشخصی روی قطر موجبر است برای یک قطعه آکوستیک امپدانس مشخصه به صورت نسبت فشار صدای مؤثر در هر نقطه به سرعت مؤثر ذره در آن نقطه تعریف می شود ، ناگذرایی ماهیتی
characteristic impedance
ناگذرایی مختلط
complex impedance
ناگذرایی حلقه ای
cyclic impedance
امپدانس ورودی - تفاضلی امپدانس بین سرهای وارونگر و ناوارونگر یک تقویت کننده ی تفاضلی که عمدتاً مقاومتی - خازنی است
differential-input impedance
امپدانس نقطه تحریک
driving point impedance
امپدانس نقطه تحریک نسبت مختلط ولتاژ متناوب اعمال شده به لامپ الکترونی ، شبکه با سایر مبدلها به جریان متناوب حامل از آن
driving -point impedance
ناگذرایی موثر ورودی
effective input impedance
ناگذرایی موثر خروجی
effective output impedance
ناگذرایی الکترد
electrode impedance
امپدانس خطا
fault impedance
امپدانس ظاهری ؛ امپدانس تصویری امپدانسی که اگر به ورودی و خروجی یک ترادیسنده متصل شود ، امپدانسهای پایانه های ورودی و خروجی آن در هر دو جهت یکسان خواهد بود در نتیجه امپدانس بار وامپدانس معادل داخلی ترادیسنده تصویر یکدیگر می شوند در این وضعیت حداکثر توان منتقل می شود چنانچه دو امپدانس تصویری برابر باشد مقدار آنها با امپدانس مشخصه یکی خواهد بود ، ناگذرایی ماهیتی
image impedance
امپدانس
impedance
امپدانس ورودی امپدانس دیده شده بین سرهای ورودی تقویت کننده یا خط انتقال در موقع قطع منبع
input impedance
امپدانس تکراری امپدانسی که در صورت اتصال به یک روج سر از ترادیسنده ای چهار - سر ، امپدانس مشابهی را بین زوج سر دوم ظاهر می کند امپدانس تکراری خط انتقال یکنواخت ، مشابه با امپدانس مشخصه ی آن است در صورتی که ترادیسنده چهار - سر متقارن باشد ، امپدانس تکراری هر دو زوج سر مشابه هم و برابر با امپدانسهای تصویری و امپدانس مشخصه ی آن است
iterative impedance
امپدانس نشتی
leakage impedance
امپدانس محدود کننده
Limiting impedance
امپدانس خط امپدانس بین دو سر خط انتقال
line impedance
امپدانس بار امپدانس مختلطی که از سوز بار یک ترادیسنده به آن وراد می شود
load impedance
امپدانس بار شده ، امپدانس با بار امپدانس ورودی یک ترادیسنده در موقع اتصال خروجی آن به بار
loaded impedance
امپدانس بلندگو مقدار مجاز امپدانس پیچک صدای بلندگو که متناظر با امپدانس خروجی تقویت کننده ای است که بلندگو باید به آن وصلشود تا به عملکرد نامی خود برسد مقادیر امپدانس 4و8 و16 است
loud speaker impedance
امپدانس فشرده امپدانس متمرکز شده در یک قطعه به جای امپدانس توزیع شده در طول خط انتقال
lumped impedance
امپدانس تطبیق
matching impedance
امپدانس متقابل
mutual impedance
امپدانس منفی امپدانسی که ولتاژ دو سر آن َ ، با افزایش جریان عبوری از آن افت می کند
negative impedance
امپدانس منبع نویز
Noise-Source Impedance
امپدانس خروجی امپدانس منبع از دید بار برای رسیدن به بیشترین مقدار توان خروجی ، امپدانس خروجی باید با امپدانس بار تطبیق داشته باشد ، ناگذرایی خروجی
output impedance
امپدانس قطبی
polar impedance
امپدانس نامی
rated impedance
امپدانس راکتیو
reactive impedance
امپدانس متقابل در امپدانس Z1Z2 نسبت به امپدانس z ( مقاومت غیر قابل تغییر ) متقابل نامیده می شوند اگر در معادله z1z2z2 صدق کنند
reciprocal impedance
امپدانس انتقال یافته مقدار امپدانسی که به هنگام اتصال امپدانسی به عنوان بار به دو سر ثانویه ترانسفورماتور ، دو سر اولیه ترانسفورماتور ظاهر می شود ، امپدانس بازتاب
reflected impedance
امپدانس خودی امپدانس زوج پایه هایی از آرایه آنتنی یا شبکه هنگامی که همه ی زوج پایه های دیگر مدار باز باشند
self - impedance
امپدانس خودی
self impedance
امپدانس طرف فرستنده امپدانس ورودی خط انتقال
sending - end impedance
امپدانس سری
series impedance
امپدانس اتصال کوتاه
short circuit impedance
امپدانس اتصال - کوتاه امپدانس شبکه هنگامی که زوج یا گروه معینی از پایه های آن اتصال کوتاه شده باشد
short-circuit impedance
امپدانس منبع امپدانس نشان داده شده از منبع به تراگردان یا مدار بار
source impedance
امپدانس حالت پایدار
Steady state impedance
امپدانس ضربه
surge impedance
ناگذرایی همزمان
synchronous impedance
امپدانس پایانه
terminal impedance
امپدانس تونن
Thevenin impedance
انتقال ارسال یا نسخه برداری از اطلاعات از کامپیوتری به کامپیوتر دیگر بدون تغییر شکل ان
transfer
مشخصه انتقالی
transfer characteristic
مشخصه های انتقال
transfer characteristics
بازبینی انتقال بررسی دقت انتقال لغتی در کامپیوتر که معمولاً به طور خودکار انجام می شود
transfer check
منحنی انتقال
transfer curve
تابع تبدیل ، تابع انتقال رابطه ریاضی بین خروجی سیستم کنترل و ورودی آن
transfer function
دستورالعمل انتقال دستورالعمل کامپیوتری یا سیگنالی که مکان عملیات بعدی را که کامپیوتر باید انجام دهد ، تعیین می کند
transfer instruction
ابزار انتقال
transfer instrument
نوسان ساز انتقالی نوسان سازی که حدود بالایی بسامد شمارنده ی الکترونیکی را افزایش می دهد نوسان ساز انتقالی سیگنالهای نا معلوم را با هماهنگی از سیگنال به دست آمده از نوسان ساز بسامد - متغیر داخلی ، که برای ضربانهای صفر تنظیم شده است مخلوط می کند شمارنده بسامد سیگنال نوسان ساز بسامد - متغیر را اندازه می گیرد و با ضرب مقدار خوانده شده از شمارنده در عدد هماهنگ بسامد نا معلوم به دست می آید
transfer oscillator
ترانزیستور
transfer resistor
سوییچ انتقال سوییچی برای انتقال اتصالهای یک یا چند رسانا از مداری به مدار دیگر
transfer switch
زمان انتقال کل زمان صرف شده بین باز شدن یک مجموعه از اتصالها رله و بسته شدن مجموعه دیگری از اتصالها ، پس از آرام شدن لرزشهای همه اتصالها
transfer time
نسبت انتقال ولتاژ
transfer voltage ratio
قابل انتقال
transferable
تقویت کننده الکترون انتقالی تقویت کننده دیودی ، که معمولاً با استفاده از دیود الکترون انتقالی عمل می کند و از گالیم آرسنید یا ناخالصی نوع N ساخته می شود که تقویتی تا محدودهی گیگاهرتز را تابش از 50 گیگا هرتز با توان خروجی کمتر از 1 w موج پیوسته ایجاد می کند تقویت کنندگان نمونه ی آن است
transferred - electron amplifier
قطعه الکترون - انتقالی قطعه نیمرسانا ، معمولاض دیود که بر اساس مقاومت منفی داخل ناشی از الکترونهای انتقالی در گالیم آرسنید یا ایتدیم فسفید در میدانهای الکتریکی شدید عمل می کند زمان حالت گذرا به حداقل می رسد و امکان نوسان را تا ببسامدهای چند صد مگاهرتز فراهم میکند عملکرد آن می تواند در مد زمان گذرا ، مانند مد دیودگان ، درصد حوزه - خاموش یا در مد انبار شدن بار در فضای محدود ( LSA ) باشد
transferred - electron device
دیود الکترون - انتقالی قطعه الکترون - انتقالی ، معمولاً ساخته شده از گالیم آرسنید ، که می تواند درصورت ترکیب شدن با کاواک یا مدار مجتمع میکرواستریپ مناسب ، به طور مستقیم از ورودی DC انرژِ ی ریز موج تولید کند
transferred - electron diode
بار منتقل شده بار الکتریکی دقیق منتقل شده از یک پایه خازن به پایه دیگر از طریق مدار خارجی
transferred charge
الکترون انتقالی الکترون آزادی که از یک حد اقل به حد اقل دیگری داخل یک منطقه منتقل می شود جرم موثر الکترون به جرم مربوط به حد اقل جدید تغییر می کند ولی الکترون مکان خود را عوض نمی کند
transferred electron
اثر الکترون - انتقالی تغییر در قلبیت تحرک رانشی موثر حاملهای بار در نیمرسانا هنگامی که تعداد قابل توجهی از الکترونها از دره ای با قابلیت تحرک کم در باند هدایت یک منطقه به دره ای با قابلیت تحرک زیاد ، یا بر عکس ، منتقل می شوند
transferred- electron effect
اپمدانس گذرای ورودی
Transient Input Impedance
مقاومت انتقالی
transimpedance
امپدانس موج نسبت میدان الکتریکی عرضی به میدان مغناطیسی عرضی در موجبر
wave impedance

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن