معادل انگلیسی حسگر افق یک قطعه زیر قرمز غیر فعال که با آشکارسازی ناپیوستگی گرمایی بین زمین و فضا ، یک مرجع محو

مهندسی برق
حسگر افق یک قطعه زیر قرمز غیر فعال که با آشکارسازی ناپیوستگی گرمایی بین زمین و فضا ، یک مرجع محوری پایدار برای کنترل وضعیت یا جهت موشک یا ماهواره در فضا ایجاد می کند از ترمیستور برای آشکارسازی زیر قرمز استفاده می شود
horizon sensor
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی حسگر افق یک قطعه زیر قرمز غیر فعال که با آشکارسازی ناپیوستگی گرمایی بین زمین و فضا ، یک مرجع محو
حسگر وضعیت حسگری که برای حفظ هواپیما در وضعیت مطلوب ، یک سیگنال مرجع نسبت به جهت معین ، مثلا به طرف خورشید یا زمین ، تولید می کند
attitude sensor
زیست کره وسیله ای که یک عمل زیستی نظیر فشار خون یا ضربان قلب را عموماً به منظور ثبت یا دور سنجی حس می کند
biosensor
حسگر تصویر تزویج - باری نوعی قطعه تزویج - باری که با تابش متمرکز نور به سطح آن ، بارهایی را تولید می کند با دریافت نقاط تصویر به صورت ترتیبی ، سیگنالی مشابه با سیگنالهای تلویزیونی در خروجی به دست می آید
charge-coupled image sensor
حسگر گاز شیمیایی حسگری که با فن آوری سیلیسیمی فلز- اکسید ، پوسه نازک ساخته می شود و نسبت به وجود سطوح خطرناک گاز در خانه ، وسیله نقلیه یا کارخانه هشدار ، می دهد با قرار دادن عنصر گرمکن در لایه ی اس آی او 2 واقع در بین بستر سیلیسیمی و پوسه ی حساس فلز- اکسید ، دمای آن تا سطح حساسیت لازم برای گاز مورد نظر بالا برده می شود رسانش بین اتصالهای حسگر ، منجر به تولید سیگنال هشدار دهنده می شود بسته به ترکیب پوسه نازک ، گازهای مختلفی نظیر مونوکسید کربن ( اس او) یا متان ( سی اچ 4) حس می شود
chemical gas sensor
حسگر گازی
gas sensor
ترادیسده ی اثر هال ؛ حسگر اثر هال ترادیسنده ایکه نوعاً از تراشه ی نیمرسانای ناخالص شده ساخته می شود و در صورت قرار دادن آن دریک میدان مغناطیسی و عبور جران در جهت عمود بر میدان مغناطیسی و عبور جریان در جهت عمود بر میدان مغناطیسی ، ولتاژ اثر هال بین دو وجه آن ایجاد خواهد شد مقدار این ولتاژ هال متناسب با شدت میدان مغناطیسی است
hall-effect transducer; hall generator; hall- effect sensor
افق محل پیوند ظاهری زمین و آسمان از دید آنتن فرستنده افق بخشی از سطح زمین را که موج مستقیم یک ایستگاه رادیویی به آن می رسد ، محدود می کند
horizon
ردگیر افق مداری که با ردگیری دقیق افقی مرئی ، یک مرجع عمودی برای سیستمهای ناوبری ایجاد می کند
horizon tracker
افقی
horizontal
اوسیلاتور افقی
horizontal (deflection) oscillator
تقویت کننده ی افقی تقویت کننده ی سیگنالهایی که باریکه الکترونی لامپ پرتو کاتدی را در جهت افقی منحرف می کند
horizontal amplifier
محو افقی محو تصویر تلویزیونی در مدت زمان برگشت
horizontal blanking
پالس محو افقی ؛ پالس محو بسامد خط پالسی که جریان باریکه ی الکترونی لامپ تصویر را در مدت زمان برگشت قطع می کند این پالس مستطیلی به شکل پاستونهایی روی سیگنال مخلوط تلویزیونی و در فاصله ی دو خط افقی ظاهر می شود
horizontal blanking pulse; line- frequency blanking pulse
شمع افقی
horizontal candlepower
کنترل تمرکز افقی کنترل تعبیه شده در گیرنده ی تلویزیون یا نوسان نمای پرتو کاتدی ( اسیلوسکوپ) برای جا به جایی افقی تصویر در هر دو جهت
horizontal centerig control
کنترل همگرایی افقی پیچ کنترلی که دامنه ی ولتاژ همگرایی دینامیکی افقی در تلویزیونهای را تنظیم می کند
horizontal convergence control
نوسانساز انحراف افقی ؛ نوسان ساز افقی نوسان سازی که تحت کنترل سیگنالهای همزمان ساز افقی یک شکل موج ولتاژ دندانه اره ای تولید می کند که پس از تقویت به سیم پیچ انحراف افقی در لامپ تصویر تلویزیون اعمال می شود
horizontal deflection ascillator; horizontal oscillator
الکترودهای انحراف افقی جفت الکترودهایی که باریکه الکترونی را به طور افقی به وسیله انحراف الکتروستاتیکی از یک سو به سویی دیگر ریال بر روی پرده ی فلوئورسانی لامپ پرتو کاتدی ، به حرکت در می آورد
horizontal deflection electrodes
کنترل راه انداز افقی ؛ کنترل تحریک کنترل تعبیه شده در گیرنده ی تلویزیون ، و معمولاً در قسمت پشتی آن ، که خروجی نوسان ساز افقی راتنظیم می کند
horizontal drive control ; drive control
بازگشت افقی ؛ پسگرد افقی ؛ برگشت افقی ؛ پسگرد خط بازگشت باریکه ی الکترونی لامپ تصویر تلویزیونی از انتهای یک خط پویش به شروع خط بعدی
horizontal flyback; horizontal retrace line flyback
کنترل نگهداری افقی کنترل تعبیه شده در گیرنده ی تلویزیونی که دوره ی تناوب آزاد نوسان ساز انحراف افقی را طوری تغییر می دهد که تصویر در جهت افقی ثابت بماند
horizontal hold control
کنترل خط واری افقی کنترل تعبیه شده در گیرنده ی تلویزیون ، و معمولاً در قسمت پشتی آن ، که با باریک یا پهن کردن نیمه ی سمت چپ تصویر ، ویژگی خط واری در جهت افقی را تأمین می کند ، به گونه ای که اجسام دایره ای به صورت دایره های واقعی ظاهر شوند
horizontal lnearity control
طبقه ی خروجی افقی قسمتی از مدارهای داخلی گیرنده ی تلویزیون که از طریق ترانسفومر خروجی افقی سیم پیچهای انحراف افقی لامپ تصویر را تغذیه می کند این طبقه می تواند شامل بخشی ازمنبع تغذیه آند دوم لامپ تصویر نیز باشد
horizontal output stage
ترانسفورمر خروجی افقی ؛ ترانسفورمر بازگشت ؛ ترانسفورمر روبش افقی ترانسفورمری در گیرنده ی تویزیون که ولتاژ بالای انحراف افقی برای منبع تغذیه ی آند دوم لامپ تصویر و نیز ولتاژ لازم برای یکسوساز ولتاژ - بالا را فراهم می کند
horizontal output transformer; flyback transformer; horizontal sweep transformer
تنظیم فاز افقی
horizontal phase control
قطبش افقی ارسال امواج رادیویی به گونه ای که خطوط نیروی الکتریکی در جهت افقی و خطوط نیروی مغناطیسی در جهت عمودی باشند با این قطبش ، آنتنهای گیرنده و فرستنده ی دو قطبی در یک سطح افقی قرار می گیرند در سیستم تلویزیونی NTSC از قطبش افقی و در سیستم تلویزیونی بریتانیا از قطبش عمودی استفاده می شود
horizontal polarization
موج قطبیده ی افقی موج قطبیده ای که بردار میدان الکتریکی آن در جهت افقی است
horizontal polarized wave
دقت افقی؛ درجه ی تفکیک افقی ؛ وضوح افقی تعداد نقاط سا عناصر تشکیل دهنده ی تصویر در یک خط پویش افقی از گیرنده ی تلویزیون یا نمابر درجه ی تفکیک افقی با بررسی خطوط عمودی نازک و گوه مانند در الگوی آزمون تلویزیونی ( Test Pattern) تعیین می شود
horizontal resolution; horizontal definition
پویش افقی چرخش سمتی آنتن رادار در تمام صفحه ی افقی یا قطاعی از آن
horizontal scanning
روبش افقی روبش باریکه ی الکترونی از چپ به راست در ثفحه ی لامپ تصویر کاتدی
horizontal sweep
همزمان ساز افقی
horizontal synchronizing
پالس همزمان سازی افقی ؛ پالس همزامان سازی خط پالس مستطیل شکلی که در یک سیستم تلویزیونی ه منظور همزمانی خط به خط بین گیرنده و فرستنده و در انتهای خط افقی ارسال می شود
horizontal synchronizing pulse; line synchronizing pulse
جدول بندی افقی
horizontal tabulation
حسگر شدت
intensity sensor
ریز حسگر حسگر بسیار ریز که باروشهای ریز ماشینکاری ساخته می شود و از گروه ریز محرکهاست یک نمونه از آنها زا یک زوج میله تا شده تشکیل می شود که بر ای حرکت ارتعاشی با ساختار سانه ای الکتروستاتیکی تنظیم شده است ریز حسگرها می توانند کاربردهایی در پزشکی داشته باشند
microsensor
آشکار ساز نوری ف آشکار ساز نوری ، سلول حساس به نور ، آشکار ساز حساس به نور ، حسگر نوری
photodetector , light detector , light-sensitive cell, liht-sensitive detector , photosensor
حسگر ، حسگر قطعه ای که تغییر کمیت فیزیکی یا شیمیایی را حس می کند و خروجی الکتریکی ایجاد می کند مانند پاسخی که به تحریکهای فیزیکی معینی مانند نور ، صدا ، گرما ، فشار ، سرعت جریان مایع ، میدان مغناطیسی یا بسامد رادیویی داده می شود همچنین ممکن است از آن در حس کردن وجود بخار شیمیایی استفاده شود سلول نوری ، ترانزیستور نوری ، سنجه ی تنش و ترمیستور نمونه هایی از حسگرها هستند حسگر می تواند تراگردان پیزوالکتریک نیز باشد
sensor
حسگر فشار مطلق فازی سیلیسیم قطعه طراحی شده برای اندازه گیری فشار مطلق جوی یا چندراهی
silicon capacitive absolute pressure sensor

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن