معادل انگلیسی ظرفیت قطع بیشترین جریانی که یک وسیله یا قطعه می تواند در ولتاژ نامی خود قطع کند

مهندسی برق

ظرفیت قطع بیشترین جریانی که یک وسیله یا قطعه می تواند در ولتاژ نامی خود قطع کند

interrupting capacity

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ظرفیت قطع بیشترین جریانی که یک وسیله یا قطعه می تواند در ولتاژ نامی خود قطع کند

ظرفیت یا خازن آند و کاتد

anode cathode capacity

ظرفیت شبکه آند

anode gird capacity

ظرفیت آنتن

antenna capacity

محفظه خازن

anti capacity

قدرت متوسط

average capacity

ظرفیت باتری

battery capacity

ظرفیت ، ظرفیت 1 بار مجاز یا بار حداکثر یک ماشین که با اصطلاحاتی نظیر دور در دقیقه یا بار بر حسب تن تعریف می شود 2 بار الکتریکی که یک باتری ( یا پیل ) می تواند در خود نگه دارد ( آمپر - ساعت) 3 معیاری از ذخیره ی انرژی الکتریکی در خازنها بر حسب فاراد یا واحدهای متداولتر نظیر میکروفاراد یا پیکوفاراد

capacity

ظرفیت کانال بیشترین تعداد بیتها یا عناصر اطلاعاتی که در واحد زمان در کانال معین قابل حمل است

channel capacity

ظرفیت خازن

condenser capacity

ظرفیت حمل جریان بیشترین جریانی که می تواند از یک رسانا یا وسیله به صورت پیوسته عبور کند بدون آنکه به ویژگیهای الکتریکی یا مکانیکی آن آسیب دائمی وارد شود

current - carrying capacity

ظرفیت داده گردانی بیشترین تعداد و واحدهای اطلاعاتی که توسط وسیله ی خاص می تواند ارسال ، دریافت ف پردازش ، ذخیره ، یا به عبارتی روی آن کار شود

data - gandling capacity

ظرفیت تخلیه

discharge capacity

ظرفیت منتشر

distributed capacity

ظرفیت جریان خطا

fault current capacity

ظرفیت تولید

generation capacity

ظرفیت حرارتی

heat capacity

ظرفیت داخلی

inner capacity

ظرفیت عایق کننده

insulating capacity

ظرفیت میان الکتردها

inter-electrode capacity

ظرفیت بازه‌ای

interval capacity

ظرفیت بار گذاری

loading capacity

ظرفیت متمرکز

localized capacity

ظرفیت حافظه

memory capacity

ظرفیت بهینه

optimal capacity

ظرفیت اضافه بار ، ظرفیت اضافه بار سطح جریان ولتاز با توان که فراتر از آن سبب خرابی دائم قطعه یا مدار می شود

overload capacity

ظرفیت تولید

production capacity

ظرفیت رادیویی معیاری در سیستم تلفن سلولی برای اندازه گیری ظرفیت ترافیک که به صورت mMIK تعریف می شود m تعداد کانالهای هر بخش ، M تعداد کانالهای بسامدی ، K ضریب استفاده ی مجدد از سلول و S تعداد بخشها است

radio capacity

ظرفیت نامی

rated capacity

ظرفیت نامی

rated capacity

ظرفیت تنظیم

Regulation capacity

ظرفیت گرمای ویژه

specific heat capacity

ظرفیت القایی ویژه

specific inductive capacity

حجم ظرفیت انتقال مجموع

Total Transfer Capacity

ظرفیت مفید

useful capacity

ظرفیت متغیر

variable capacity

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی ظرفیت قطع بیشترین جریانی که یک وسیله یا قطعه می تواند در ولتاژ نامی خود قطع کند

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ظرفیت قطع بیشترین جریانی که یک وسیله یا قطعه می تواند در ولتاژ نامی خود قطع کند

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما