معادل انگلیسی شکست الکترون بازتابی فرایند آزمایش ساختارهای سطح بلور ابزارهای در اخل محفظه های سیستم اپتیک

مهندسی برق
شکست الکترون بازتابی فرایند آزمایش ساختارهای سطح بلور ابزارهای در اخل محفظه های سیستم اپتیکی باریکه مولکولی ( MBE ) نصب می شوند تااین آزمایش را در حین آنجام فرایند اپتیکی انجام دهند
reflection electron diffraction
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی شکست الکترون بازتابی فرایند آزمایش ساختارهای سطح بلور ابزارهای در اخل محفظه های سیستم اپتیک
انکسار
Diffraction
پراش فرانهوفر نوعی پراش که هنگام عبور پرتوهای تابشی از کناره های یک یا چند روزنه روی می دهد
fraunhofer diffraction
پراش فرنل نوعی پراش امواج ریزموج که امکان دریافت آنها از پشت موانع وجود دارد ناحیه ی پراش فرنل در یک آنتن ، ناحیه ی میدان - نزدیک است که در آن الگوی تابشی بر حسب فاصله تغییر می کند
fresnel diffraction
انعکاس ، بازتاب ، بازتابش برگشت یا تغییر جهت امواج نور ، صدا ، رادار یا رادیو دربرخورد به سطح ف یا عبور از محیطی به محیط دیگحر ، اگر سطح بازتابشی در همان صفحه باش ، این اثر بازتابش مستقیم ، منظم و اینه ای نامیده می شود اگر سطح به قدری ناصفا باشدکه پرتوهای بازتابیده در تمام جهتها بر طبق قانون کسینوس پراکنده شوند ، این اثر بازتابشی پخشی نامیده می شود در خطوط انتقال دارای تطبیق نادرست انرژِ ی الکترومغناطیس بازتابیده می شود و سبب ایجاد امواج ایستاده می شود
reflection
تقویت کننده انعکاسی
reflection amplifier
ضریب انعکاسی
reflection coefficient
ضریب بازتاب ، عامل عدم تطبیق ، عامل بازتاب ، عامل گذار نسبت کمیتی از موج بازتابیده به کمیت متناظر آن در موج تابش در نقطه معین ، به ازای بسامد و مد انتقال معین
reflection coefficient , mismatch factor , reflection factor , transition factor
دوپلر بازتابی سیستمی که از جا به جایی بسامد دوپلر برای اندازه گیر موقعیت و / یا سرعت جسمی که حامل باز فرستنده نیست ، استفاده می کند
reflection doppler
خطای بازتابش خطای تعیین جچهت که ناشی از دریافت موجی با بازتابش نامطلوب در گیرنده ناوبری است
reflection error
فاکتور انعکاسی ، عامل بازتاب 1 نسبت جریان بازی که مولد به بار خاص بدون تطبیق می دهد به جریان باری که به هنگام تطبیق امپدانس بار و مولد به دست می آید 2 نسبت شار روشنایی بازتابیده کل از سطح معین به شار تابش ، که باز تابندگی نیز نامیده می شود 3 نسبت الکترونهای بازتابیده به الکترونهای وارد شده به فضای بازتابنده ، مانند آنچه که در کلایسترون بازتابشی ایجاد می شود 4 reflection confficient ، ضریب بازتابی
reflection factor
شبکه باز تابش شبکه سیمی که برای بازتاباندن یک موج خاص در موجبر قرار می گیرد و یک یا چند موج دیگحر راآزادانه عبور می دهد
reflection grating
تداخل انعکاسی
reflection interference
فاصله زمانی بازتابش فاصله زمانی بین ارسال پالس یا موج رادار و دریافت موج بازتابیده در نقطه ارسال از حاصلضرب این فاصله زمانی بر حسب میکرو ثانیه در 492 فاصله هدف بر حسب فوت به دست می آید و حاصلضرب این فاصله زمانی در 0/0931 برابر با فاصله هدف بر حسب مایل استاندارد است از حاصلضرب فاصله زمانی بر حسب میکرو ثانیه در 0/15 فاصله هدف بر حسب کیلو متر به دست می آید
reflection interval
قانون بازتاب زاویه پر تو تابش برابر با پرتو بارتابش است
reflection law
تلفات بازتابش 1 بخشی از تلفات عبور که ناشی از بارتابش توان در محل نا پیوستگی است 2 نسبت توان رسیده به محل نا پیوستگی به اختلاف بین توان تابش و توان بازتابش ، بر حسب دسی بل ، افت انعکاسی
reflection loss
نسبت انعکاسی
reflection ratio
لرزه نگار بازتابشی لرزه نگاری برای کشف ذخایر نفت زیر زمینی انفجار دینامیت یا ماده منفجره دیگری در نزدیکی سطح امواج صدایی را تولید می کند که در زمین حرکت می کند تا به محل نفت می رسد و سپس به سطح بازتابیده می شود با اندازه گیری زمانهای دریافت امواج در لرزه نگار اطلاعاتی از عمق و گسترش سفره ی نفت زیر زمینی به دست می آید
reflection seismograph
بازتابها امواج رادیویی که از ساختمانها ف تپه ها یا سطوح رسانا یا نیمرسانا دیگر در مسیر حرکت تا آنتن گیرنده تلویزیونی ، بازتابیده می شوند طولای تر شدن زمان حرکت در نتیجه این اثر سبب ایجاد شبحهای تصویر روی صفحه نمایش می شود
reflections
پراش نور فراصوتی تشکیل طیف پراش اپتیکی هنگامی که باریکه نور از میدان موج فراصوتی طولی می گذرد این پراش ناشی از تغییرات متناوب شکست نور در میدان فراصوتی است
ultrasonic light diffraction
پراش موج
wave diffraction
پراش پرتو X پراش باریکه ای از پرتوهای X با شبکه ی اتمی منظم بلور هر ماده ی بلورین الگوی پراش مشخصه خود را ایجاد می کند
x-ray diffraction

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن