معادل انگلیسی مقسم حلقوی مقسمی که شرایط نامتقارن آن از ترانزیستور بعدی در خط می گذرد و آخرین ترانزیستور برای ک

مهندسی برق

مقسم حلقوی مقسمی که شرایط نامتقارن آن از ترانزیستور بعدی در خط می گذرد و آخرین ترانزیستور برای کامل شدن حلقه به اول خط برگردانده می شود

ring scaler

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی مقسم حلقوی مقسمی که شرایط نامتقارن آن از ترانزیستور بعدی در خط می گذرد و آخرین ترانزیستور برای ک

مقیاس بند پالسی مقیاس بندی که به هنگام دریافت تعداد پالس ورودی از پیش تعریف شده ، سیگنالی در خروجی ایجاد می کند

pulse scaler

پیش مقسم مقسمی که حد بسامد بالایی شمار نده را با تقسیم بسامد ورودی به مقدرا دقیقی ، معمولاً 10 تا 100 گسترش می دهد

rescaler

حلقه

ring

آرمیچر حلقوی

ring armature

هسته حلقوی

ring core

شمارنده حلقوی حلقه ای از مقسمهای دودویی یا واحدهای دو وضعیتی دیگر ، متصل شده به صورتی که در هر حالت تعیین شده در هر زمان معین تنها یک مقسم قرار دارد باشمارش سیگنال ورودی موقعیت یک حالت معین به ترتیب مشخصی در اطراف حلقه می گردد

ring counter

هد حلقوی هد مغناطیسی که ماده مغناطیسی آن محفظه ای را با یک یا چند شکاف هوایی تشکیل می دهد محیط ضبط مغناطیسی یک از این شکافها را پل می کند و فقط در اتصال یا مجاورت قطبهای یک طرف قرار می گیرد

ring head

آمیخته حلقوی

ring hydrid

آهن ربای حلقوی

ring magnet

مدوله کننده حلقوی مدوله کننده ای که دارای چهارعنصر دیود متصل له طور سری است این دیود ها حلقه ای را می سازد که جریان در آن ، در یک جهت به آسانی جاری می شود اتصالهای ورودی و خروجی در چهار نقطه گره حلقه ساخته می شوند این مدار می تواند مدوله کننده متعادل ، مدوله کننده یا آشکار ساز فاز باشد

ring modulator

نوسان ساز حلقه ای ، نوسان ساز حلقوی دو یا چند زوج ترانزیستوری که به صورت نوسان سازهای پوش- پول در اطراف حلقه عمل می کنند و معمولاً بیسها و کلکتورهای زوجهای متوالی به طور یک در میان به مدارهای تانک متصل است ترانزستورهای مجاور در اطراف حلقه در فاز متقابل عمل می کنند

ring oscillator

تشدید کننده حلقوی

ring resonator

سیم جهت زنگ

ring side of wire

زمان نوسان زمانی که در طول آن خروجی جعبه پژواک رادار بالاتر از سطح معینی باقی می ماند آغاز این فاصله زمانی با ارسال پالس است و معمولاً انتهای آن را زمانی در نظر می گیرند که انرژی تابش شده از جعبه پژواک کمتر از حداقل لازم برای ایجاد نمایش روی صفحه رادار می شود

ring time

سیم پیچی حلقوی

ring winding

سیم زنگ یکی از دو سیمی که در مرکز تلفن به تلفن مشترک وصل می شوند دلیل نامگذاری آن فیشهای زنگی بوده است که اپراتوردر مراکز تلفن قدیمی برای برقراری ارتباط از آنها استفاده می کرده است سیم زنگ معمولاً نسبت به سیم ( نوک ) ، سیم دوم از مرکز تلفن ، منفی است سیم زنگ معمولاً دارای روکش قرمز است و سیم ( نوک) روکش سبز دارد

ring wire

نوسان حلقه ای تحریک ناخواسته باز فرستنده با فرستنده ی خودش یا تحریک آن در همه جهتها به طوری که نمایش حلقوی نوسانی روی صفحه نمایش PPI رادار به وجود آید

ring-around

زنگزن

ringer

عدد معادل زنگ نشان دادن امپدانس یا ضریب بار مدار زنگ تلفن مقدار یکREN معادل با 8 Kاهم است شرکتهای تلفنی معمولاً تا حداکثر 5REN ( 1/6 کیلو اهم ) راروی هر خط مشترک مستقل مجاز می دانند معمولاً حداقل 0/2 REN ( 0/4کیلو اهم )لازم است

ringer-equivalence number

لرزش نوسانی ، لرزش نوسانی حالت گذاری نوسانی که در نتیجه تغییر ناگهانی در ورودی ، در خروجی سیستم به وجود می آید در تلویزیون ممکن است مجموعه تصاویری با فاصله های کم یا خط سیاهی بلافاصله پس از جسم سفید ایجاد کند ، حلقوی شدن

ringing

اثر حلقه زنی

ringing effect

اثرات حلقه زنی

ringing effects

زمان لرزش نوسانی 1 زمان لازم برای کاهش خروجی مدار نوسانی به سطح از پیش تعیین شده پس از قطع توان ورودی آن 2 زمان بین اتمام پالس رادار ارسال شده و لحظه ای که توان بازتابیده از جعبه پژواک در آن به کمتر از حداقل لازم برای ایجاد نماش می رسد این زمان معیاری برای عملکرد کلی رادار است

ringing time

لامپ حلقوی درزگیری شده لامپ الکترونی که شبکه و آند آن داخل حباب شیشه ای قرار گرفته اند این ساختار امکان داخل کردن لامپ را به داخل یک محفظه هم محور فراهم مب کند به طوری که شبکه به استوانه بیرونی و آند به رسانای داخلی تصل می شود تا به صورت تقویت کننده ای با شبکه ی زمین شده عمل کند

ring-seal tube

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی مقسم حلقوی مقسمی که شرایط نامتقارن آن از ترانزیستور بعدی در خط می گذرد و آخرین ترانزیستور برای ک

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی مقسم حلقوی مقسمی که شرایط نامتقارن آن از ترانزیستور بعدی در خط می گذرد و آخرین ترانزیستور برای ک

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما