معادل انگلیسی عملکرد هماهنگ نابازداشته عملکرد تقویت کننده مغناطیسی به طوری که امپدانس مدار کنترل صفر شود ب

مهندسی برق
عملکرد هماهنگ نابازداشته عملکرد تقویت کننده مغناطیسی به طوری که امپدانس مدار کنترل صفر شود به این ترتیب امکان جاری شدن نامحدود همه ی هماهنگهای جریان در مدار کنترل فراهم می شود
unimpeded harmonic operation
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی عملکرد هماهنگ نابازداشته عملکرد تقویت کننده مغناطیسی به طوری که امپدانس مدار کنترل صفر شود ب
عمل حسابی عمل رایانه ای رقمی که کمیات عددی را جمع ، تفریق ، ضرب ، تقسیم ویا مقایسه می کند
arithemetic operation
کار ناهمزمان کار یک شبکه ی راهگزین ( سوئیچینگ ) که دستورالعملهای پیاتپی را با یک سیگنال آزاد گردراه اندازی می کند تکمیل هر دستورالعمل موجب راه اندازی دستور بعدی می شود
asynchronous operation
عمل بیتی
bit wise operation
عملکرد رایانه
computer operation
بهره برداری هماهنگ شده
coordinated operation
کار قطبش - متقاطع عملکرد دو فرستنده ی مایکرو ویو متقاطع با بسامد حامل وآنتن مشترک با استفاده از تغذیه گرهای قطبش - متقاطع
cross- polarization operation
عملیات پویا
dinamic operation
عمل دوتایی کار همزمان روی دو عملوند در رایانه
dyadic operation
عملکرد موثر
effective operation
فرکانس کار
frequency of operation
کار تمام - دو سویه حالتی از ارتباط رادیویی یا سیمی که طی آن امکان ارسال هممزان اطلاعات بین دو نقطه و در دو جهت مخالف وجود دارد
full- duplex operation
کار گروه - بسامدی استفاده از باندهای بسامدی مختلف برای کانالها در جهتهای مخالف و در یک سیستم حاملی دو سیمه
grouped-frequency operation
عملکرد دستی
hand operation
عملکرد غیر مستقیم
indirect operation
عملکرد جزیره ای
islanded operation
عملکرد جزیره ای
islanding operation
عمل خطی
linear operation
عملیات منطقی عملیات غیر حسابی در کامپیوتر ، مانند مقایسه ، انتخاب ، ساختن مرجع ، تطبیق ، مرتب کردن و ترکیب کدرن در مواردی که شامل تصمیم گیری های بله / خیر می شود
logic operation
عملیات منطقی
logical operation
عملکرد دستی
manual operation
ریز عمل
micro-operation
روش بهره برداری
mode of operation
عملیات عملی که با یک دستورالعمل کامپیوتری تعریف می شو د ، عمل ، کار ، بهره برداری
operation
مرتبه عملیات مشتق گیری
order of derivative operation
عملیات جاری شدن اطلاعات در یک بخش یا تمام کامپیوتر در دو یا چند خط یا کانال به طور همزمان
paraller operation
عملکرد محدود کنندۀ جریان خطای پیک
Peak Fault Current Limiting Operation
عملکرد سیستم قدرت
power system operation
دامنه کار ، محدوده بهره برداری
range of operation
عملکرد زمان - حقیقی پردازش داده های کامپیوتری کهآنقدر سریع است که می تواند اطلاعات مربوط به حوادث را به محض اتفاق افتادن آنها پردازش کند کامپیوتر داده را از حسگرها جمع می کند ، محاسبات را انجام می دهدو پاسخ سریعی برای نگهداشتن ارتباط خود با فرایند ارایه می دهد کنترل موتور خودرو ، ترمزهای ضدقفل و ماشین ازارها و وباتهای کنترل شده دیجیتالی نمونه هایی از این نوع هستند
real-time operation
عملکرد افزون عمل تغذیه سیستمهای الکترونیکی با گروهی موازی از واحدهای تغذیه با مقادیر برابر که خروجی کل آنها در بار کامل بیشتر از مقدار لازم برای عملکرد سیستم در بار کامل است به این ترتیب امکان فعال باقی ماندن سیستم در صورت بروز خطا در یکی از واحدها فراهم می شود و قابلیت اعتماد سیستم بیشتر می شود تغذیه های دیگر تا زمان تعویض شدن واحد خراب ، معمولاً بدون متوقف شدن سیستم ، تغذیه لازم را برای بار فراهم می کنند
redundant operation
بهره برداری ایمن از سیستم قدرت
secure power system operation
عملکرد نیمه دو طرفه عملکرد مدار مخابراتی با یک انتهای دو طرفه و انتهای دیگر یک طرفه در سیستمهای سیار معمولاً ایستگاه پایه دو طرفه و ایستگاههای سیار یک طرفه هستند
semiduplex operation
عملیات سریال جریان اطلاعات در کامپیوتر با ترتیب زمانی ، به صورت فقط یک رقم ، لغت ، خط یاکانال در هر زمان ، عملیات پیاپی
serial operation
عملکرد تابع عملکرد دو یا چند منبع تغذیه پایدار شده یا قطعات دیگر به طوری که کنترل هماهنگ کل تغذیه با کنترل واحد اصلی انجام می شود
slave operation
مدلسازی تصادفی عملیات میگروگرید
stochastic microgrid operation
طرز کار تایمر
timer operation
عملکرد حامل - ارسالی مدوله سازی دامنه ای که در آن موج حامل ارسال می شود
transmitted - carrier operation
عملیات با چرخه متغیر عملیات کامپیوتری که در آن چرخه های عملکرد می توانند طولهای متفاوتی داشته باشد ، آنچه که در کامپیوتر ناهمزمان وجود دارد
variable-cycle operation

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن