معادل انگلیسی فشرده سازی سفیدی ؛اشباع سفیدی کاهش بهره سیگنال تصویر در سطوحی متناظر با سطوح نوارنی نسبت به بهر

مهندسی برق
فشرده سازی سفیدی ؛اشباع سفیدی کاهش بهره سیگنال تصویر در سطوحی متناظر با سطوح نوارنی نسبت به بهره سطوح نیم روشن اثر کلی فشرده سازی سفیدی کاهش کنتراست در نقاط روشن تصویر است
white compression ; white saturation
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی فشرده سازی سفیدی ؛اشباع سفیدی کاهش بهره سیگنال تصویر در سطوحی متناظر با سطوح نوارنی نسبت به بهر
اشباع آند
anode saturation
اشباع آند ؛ اشباع جریان ؛ اشباع جوشن ؛ اشباع ؛ اشباع ولتاژ وضعیتی که در آن جریان یک لامپ الکترونی دیگر با افزایش ولتاژ آند ، افزایش نمی یابد بنابراین الکترون ها با همان آهنگ گسیل از کاتد به طرف آند کشیده می شود
anode saturation ; current saturation ; plate saturation ; saturation ; voltage saturation
تراکم سیاه ؛سیرشدگی سیاه کاهش بهره ی سیگنال تصویر تلویزیونی در سطح متناظر با مناطق سیاه در تصویر این اثر موجب کاهش سایه -روشن (کنترل است) در نقاط سیاه تصویر ظاهر شده روی صفحه ی نمایش گیرنده ی تلویزیون با سایر نمایشگرها می شود
black compression:black saturation
پررنگی
color saturation
سیر شدگی رنگ درجه اختلاط یک رنگ با سفید سیر شدگی بالا به منزله کم بودن رنگ سفید است مانند رنگ قرمز سیر سیر شدگی کم نیز به معنای زیاد بودن میزان رنگ سفید است ، نظیر صورتی روشن دامنه ی سیگنالهای رنگ نمایی کیو و آی تعیین کننده سیر شدگی رنگ در گیرنده تلویزیون رنگی است
color saturation; saturation
اشباع هسته
core saturation
اشباع آند
current saturation
اشباع افروزه ، اشباع دمایی
filament saturation
اشباع ورودی
input saturation
اشباع مغناطیسی بیشترین مقدار ممکن مغناطیس سازی ماده ی مغناطیسی ، سیری مغناطیسی
magnetic saturation
اشباع آند
plate saturation
اشباع
Saturation
اشباع دمایی
temperature saturation
اشباع دمایی ، اشباع فیلمان ، اشباع شرایطی که در آن جریان آند لامپ خلاً ترمویونیک دیگحر نمی تواند با افزایش دمای کاتد در مقدار معینی از ولتاژ آند ، افزایش یابد این اثر ناشی از بارهای تشکیل شده در فضای نزدیک آند است
temperature saturation , filament saturation saturation
اشباع ولتاژی ، اشباع آند
voltage saturation
سفید
white
فرآیند گوسی سفید
white gaussian process
سطح سفید سطح سیگنال حاملی که متناظر با بیشترین مقدار روشنایی تصویر تلویزیونی یا فکس است ، تراز سفید
white level
نور سفید نوری که طول موج آن قابل مقایسه با محتوی نور خورشید در وسط ظهر است
white light
نویز سفید ، نویز سفید نویز الکتریکی یا آکوستیکی تصادفی که دارای انرژی برابری درهر سیکل در تمام باند بسامدی تعریف شده دارد و اغتشاش الکتریکی ایجاد شده با حرکت تصادفی الکترونهای آزاد در رسانا یا نیمرسانا نمونه ای از نویز سفید است ؛طیف بسامدی نور سفید نمونه ی دیگری است
white noise
ضبط نویز سفید نوار ضبط شده ای برای آزمایش پاسخ بسامدی سیستم های بازسازی صدا پهنای باند ضبط نویز سفید آکوستیکی گسترش یافته در تمام باند بسامدهای شنوایی به طور پله ای کاهش می یابد به گونه ای که حد بالایی پهنای باند در هر گام اعلام می شود
white- noise record
جسم سفید جسمی که همه ی طول موجهای نور را با تأثیر بالا و قدرت نفوذ قابل توجه باز می تاباند
white object
قله ی سفید قله افزایش سیگنال تصویر در جهت سفیدی
white peak
ثبت سفیدی شکلی از ثبت مدوله سازی دامنه که در آن بیشترین مقدار توان دریافتی متناظر با حداقل شدت در محیط ثبت ، در سیستم فکس است در ثبت سفیدی مدوله شده ی بسامدی پایین ترین بسامد دریافت شده متناظر با حداقل شدت در محیط ثبت است
white recording
سیگنال سفیدی سیگنال تولید شده در هر نقطه در سیستم فکس با پویش سطح دارای حداقل شدت از موضوع رونوشت
white signal
نوسان بسامد سفیدی به سیاهی اختلاف بین بسامدهای سیگنالهای متناظر با سفیدی تصویر و سیاهی تصویر در هر نقطه از سیتم فکس که مدوله شده ی بسامدی است
white- to- black frequency swing
ارسال سفیدی ارسال مدوله شده ی دامنه ای که حداکثر توان ارسالی آن متناظر با حداقل شدت در موضوع رونوشت است یا ارسال مدوله شده ی بسامدی که پایین ترین بسامد ارسالی آن متناظر با حداقل شدت موضوع رونوشت در سیستم فکس است
white transmission
محدوده دامنه سفیدی تا سیاهی نسبت ولتاژ سیگنال به ازای سفیدی تصویر به ولتاژسیگنال به ازای سیاهی تصویر در نقطه ای معین در سیستم فکس که از مدوله سازی دامنه مثبت استفاده می کند و بر حسب دسیبل بیان می شود برای مدوله سازی دامنه ی منفی از نسبت معکوس ، سیاهی به سفیدی ، استفاده می شود
white-to -black amplitude range

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن