معادل انگلیسی نشانه منطقه ایستگاه رادیویی که سیگنالهایی رابه طور عمودی وبه شکل الگوی مخروطی تابش می کند تا من

مهندسی برق

نشانه منطقه ایستگاه رادیویی که سیگنالهایی رابه طور عمودی وبه شکل الگوی مخروطی تابش می کند تا منطقه ای را بر فراز ایستگاه رادیویی معین کند

zone marker

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نشانه منطقه ایستگاه رادیویی که سیگنالهایی رابه طور عمودی وبه شکل الگوی مخروطی تابش می کند تا من

عقربه جذب

absorption marker

نشانگذار سمت مدار گیرنده ی رادار که خط شعاعی درخشانی را روی صفحه ی نمایش پی پی آی تولید می کند زاویه ی این خط ، توسط سیستم کنترل طوری تنظیم می شود که از محل نمایش هدف در روی صفحه عبور کند

azimuth marker

نشانگذار درجه بندی ، نشانگذار کالیبراسیون خط یا دایره ی نشانگذار که صفحه رادار را به بخشهای معینی تقسیم می کند تا بتوان اطلاعات مسافت ، سمت ، ارتقاع یا زمان را به دقت تعیین کرد ، فاصله یاب راداری

calibration marker

نشانگذار انتهای نوار باریکه ی فلزی ، نوار بازتاب کننده نور ، قسمت شفاف ، یا رمز خاصی که در انتهای ناحیه قابل ضبط یک نوار مغناطیسی قرار داده می شود

end-of-tape marker

نشانه زن جهت حرکت خطی نورانی که در هنگام همراستا شدن آنتن چرخان رادار با جهت حرکت کشتی ، روی صفحه ی نمایشگر رادار ظاهر می شود و موقعیت اجسام شناور جلوی کشتی را مشخص می کند

heading marker

نشانه زن ارتفاع نوعی نشانه زن که در برخی نمایشگرهای رادار استفاده می شود

height marker

علامت گذار ، نشان گذار

marker

نشانه بیرونی نشانه ای در حدود 8 کیلومتری ( 5 mi) رسیدن به انتهای مسیر حرکت در سیستم فرود ابزار دقیق هواپیما این نشانه ، نقطه مشخصی را از خط نمایش مکان نشان می دهد

outer marker

نشانه برد رادار نشانه یا خطی که روی صفحه نمایش PPI با قلم یا به صورت الکترونیکی ایجاد می شود و برد جسم آشکار شده را نشان می دهد

radar range marker

فاصله یاب راداری

range marker

نشانک بارقه ای لکه روشن کوچک یا شاف کوتاه یا عدم پیوستگی دیگری که روی خط صفحه نمایش رادار برای نشان دادن بخش مورد توجه به محور زمان سیگنال در حال دریافت به کار می رود

strobe marker

ناحیه ، محدوده

zone

ترازبندی موضعی در فرایند رشد بلور ، عبور یک یا چند موضع ذوب شده در طول جسم نیمرسانا برای توزیع یکنواخت ناخالصی ها در طول ماده

zone leveling

ناحیه جداکننده

zone islaanding

منطقه‌ی مسئولیت

zone of responsibility

خالص سازی موضعی؛ تصفیه موضعی در رشد دادن بلور ، عبور یک یا چند موضع ذوب شده در طول نیمرسانا برای کاهش غلظت ناخالصی بخشی از قالب بلور نیمه رسانا آهسته در طول مواضعی با حرارت شدید عبور داده می شود هر بار بخشی از بلور ذوب می شود باحرکت ناحیه ذوب شده از یک طرف به طرف دیگر بلور ناخالصیها با آن حرکت می کند ودر طرف بلور جمع می شوند بعد می توان آن قسمت را جدا کرد

zone purification; zone refining

پالایش ناحیه ای ، پالایش منطقه ای

zone refining

پست منطقه ای

zone station

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی نشانه منطقه ایستگاه رادیویی که سیگنالهایی رابه طور عمودی وبه شکل الگوی مخروطی تابش می کند تا من

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نشانه منطقه ایستگاه رادیویی که سیگنالهایی رابه طور عمودی وبه شکل الگوی مخروطی تابش می کند تا من

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما