معادل انگلیسی جدا کننده جابجایی میدان

مهندسی برق

جدا کننده جابجایی میدان

field displacement isolator

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی جدا کننده جابجایی میدان

لایی باتری

battery isolator

جداساز چرخش فاراده نوعی جداساز در موجبرهای دایره ای که امواج را فقط در یک جهت عبور می دهد با قرار دادن میله ی فریتی بین پره های مقاومتی صفحه ی قطبش امواج به میزان 45 درجه می چرخد با استفاده از گذارهای مناسب مستطیلی - به دایره ای می توان جداساز را برای موجبرهای مستطیلی نیز به کار برد

faraday rotation isolator

جداسازی فرُیتی نوعی جداساز که انرژی موجبر را در یک جهت عبور می دهد و در جهت مخالف امکان جذب آن را فراهم می کند در این جداساز ، یک میله ی فرُیتی واقع در روی محور مرکزی قطعه کوچکی از موجبر دایره ای ، بین بخشهای انتهایی دو موجبر مستطیلی که زاویه ی 45 با هم دارند ، قرار می گیرد سیگنال دارای جهت مطلوب توسط میله ی فرُیتی به اندازه ی 45 درجه می چرخد و به موجبر خروجی منتقل می شود سیگنال برگشتی به میزان 45 درجه در جهت نادرست می چرخد و انرژی آن توسط عناصر مقاومتی جذب می شود

ferrite isolator

میدان ، حوزه ، میدان ؛ حوزه 1 در پویش هم - بافته ی تلویزیونی به یکی از دو بخشی گفته می شود که از تقسیم قاب تصویری به دست می آید هر میدان شامل پویش کامل تصویر از بالا تا پایین و رگشت به نقطه ی شروع است در سیستم پخش تلویزیونی امریکا ، هر قاب تصویری با دو میدان تقسیم می شود که هر میدان به مدت 1 تقسیم بر 60 ثانیه و دارای 262/5 خط است 2 ناحیه ای که در برگیرنده ی خطوط نیروس مغناطیسی یا الکتریکی یا هر دو است 3 ناحیه ی تحت پوشش عدسی 4 مجموعه ای از نویسه ها که در پردازش رایانه ای به صورت واحد در نظر گرفته می شوند مانند میدان نام یا مقدار 5 محل کار دستگاهها و تجهیزات ، فیلد

field

وریستور اثر - میدانی قطعه ی نیمرسانای خطی و غیر فعال با دو پایه که در یک گستره ی ولتاژ وسیع ، جریان را ثابت نگه می دارد

field - effect varistor

میکروسکوپ یون - میدانی نوعی میکروسکوپ تخصصی برای مطالعه ساختارهای اتمی در ابعاد نانومتر در اصل یک لامپ خلد است که در محفظه درونی آن ماده ی سرد کننده و در محفظه ی بیرونی آن هلیم یونیده استفاده شده است با اعمال ولتاژ بالا به نمونه ی فلزی کا تا حد یک نقطه ی بسیار ظریف زدوده شده است ، اتمهای یونیده هلیم که از محل این نقطه پرتاب می شوند به صفحه ی فلوئورسان داخلی برخورد می کنند و الگوهای نوری از ساختار اتمی نمونه با بزرگنمایی بیشتر از یک میلیون برابر تشکیل میدهند هیچگونه عدسی نوری یا الکترونیکی در آن به کار نرفته است

field - ion microscope

آرایه ی منطقی برنامه پذیر میدانی [ اف پی ال ای] نوعی آرایه ی منطقی برنامه پذیر میدانی که در آن اتصال داخلی بین دریچه های منطقی از طریق برنامه ریزی و عبور جریان زیاد از پیوندهای گداز پذیر صورت می گیرد اساس کار این فیوزها کوچ بهمنی - القایی الکترونها و اتصال کوتاه پیوندهای امیتر - بیس در محل اتصالات مورد نظر است

field - programmable logic array ; prgrammable logic array

تلویزیون رنگی میدان ترتیبی نوعی تلویزیون رنگی که در آن هر یک از رنگهای اولیه ی قرمز ، آبی و سبز توسط میدانهای پشت سر هم تولید می شوند

field - sequential color television

شتاب میدان

field acceleration

مدار میدان

field circuit

پیچک میدان پیچکی که میدان مغناطیسی با شدت ثابت در موتور الکتریکی ، مولد ، بلندگو یا سایر وسایل الکترومغناطیسی تولید می کند ، سیم پیچ میدان ، پیچک مغناطیس گر

field coil

موتور dc کنترل شونده با میدان

field controlled dc motor

جریان میدانی

Field current

چگالی میدان

field density

جهت میدان

field direction

تخلیه میدان

field discharge

جابجایی میدان

field displacement

اعوعاج میدان ، انحراف میدان

field distortion

مقسم میدان

field divider

اثر میدان تغییر ایجاد شده توسط میدان الکتریکی در حالت تعادل الکترونهای آزاد و حفره ها در ماده ی نیمرسانا

field effect

ترانزیستور اثر - میدانی که سیگنال ورودی آن نور مدوله شده است اثر نور مشابه با اعمال ولتاژ سیگنال به گیت ترانزیستور است

field- effect phototransistor

ترانزیستور اثر میدان

field effect transistor

ترانزیستور اثر میدانی [ فت] نوعی ترانزیستور تک قطبی و کنترل شونده با ولتاژ که تنها بر اساس حرکت یک نوع باربر کار می کند : الکترون یا حفره دارای سه الکترود به نامهای سورس ( source) ، درین(drain) ، و گیت (gate) است جریان فت در یک کانال ( channel ) رسانا بین سورس و درین واقع در زیر ناحیه ی گیت جاری می شود؛ فتهای کانال ان با بایاس مثبت گیت و فتهای کانال - پی با بایاس منفی گیت هدایت می کنند دو نوع فت مشهور عبارت اند از فت پیوندی ( جی فت) و فت فلز - اکسید ( ما فت)

field- effect transistor

ترانزیستور اثر میدانی

field effect transistor ( f . e . t )

گسیل میدانی آزاد شدن الکترونها از جامد یا مایع بدو گرما و با اعمال میدان الکتریکی قوی به سطح آن ، انتشار میدان ، صدور میدانی

field emission

میکروسکوپ الکترون روبشی اثر میدان

Field emission scanning electron microscope

انرژی میدان

field energy

گسیل نور الکتریکی تقویت - میدانی تقویت گسیل نور الکتریکی از طریق اعمال میدان الکتریکی قوی به گسیلنده

field- enhanced photoelectric emission

گسیل ثانویه ی تقویت - میدانی تقویت گسیل ثانویه از طریق اعمال میدان الکتریکی قوی به گسیلنده

field- enhanced secndary emission

معادله میدان

field equation

تحریک میدان

field excitation

فلشینگ میدان

field flashing

شاره میدان

field flux

نمودار میدان

field form

بدون میدان

field free

جریان گسیل بی میدان جریان الکترونی گسیل شده از کاتد هنگامی که میدان الکتریکی در سطح کاتد صفر باشد

field- free emission current

فضای تهی از میدان

field free space

فرکانس میدان ، بسامد میدان

field frequency

بسامد میدان ؛ آهنگ تکرار میدان تعداد میدانهای تلویزیونی ارسال شده در هر ثانیه در امریکا مقدار 60 میدان در ثانیه است بسامد میدان برابر با بسامد قاب - تصویری ضرب در تعداد میدانهای تشکیل دهنده ی یک قاب است

field frequency; field repetition rate

تولید میدان

field generation

یکنواختی میدان

field homogeneity

شدت میدان ، شدت میدان مغناطیسی

field intensity

میکروسکوپ گسیل - میدانی یونی میکروسکوپی با بزرگنمایی بالا که با اعمال میدان الکتریکی قوی به نقطه ی فلزی تیز ، حرکت اتمها در آن نقطه را قابل رؤیت میکند

field ion emission microscope

خط میدان

field line

آهن ربای میدان ، آهنربای مولد

field magnet

الگوی میدان

field pattern

تناوب میدان زمان لازم برای ارسال میدان تلویزیونی که در امریکا برابر با 1 بر روی 60 ثانیه است

field period

صفحه میدان

field plate

قطب میدان ساختاری از ماده ی مغناطیسی که پیچک میدان بلندگو ، موتور ، مولد ، یا سایر وسایل الکترومغناطیسی به روی آن نصب می شود

field pole

آرایه - دریچه ی برنامه پذیر میدانی [ اف پی جی ای ] نوعی آرایه ی دریچه ای که رد آن به جای فیوز از ترانزیستور رم استاتیک ( اس آر ای ام ) برای کنترل مسیر سیگنالها استفاده می شود با هر بار روشن شدن سیستم ، برنامه ای در « اف پی جی ای » بار می شود تا تا ترانزیستورهای قطع و وصل آن را شناسایی کند در برخی از این نمونه ها از پادفیوز ( antifuse ) استفاده می شود که با اعمال پالس برنامه ریزی به آن ذوب شده و اتصال دائمی ایجاد می کند

field- programmable gate array

حفاظت میدان

field protection

مقدار میدان

field quantity

کوانتوم میدانی ذره ی بنیادی حاصل از کوانتش یک میدان

field quantum

تثبیت کننده میدان

field regulator

بسامد میدان

field repetition rate

رئوستای میدان

field rheostat

حساسیت میدان

field sensitivity

اندازه میدان

field size

قدرت میدان ، شدت میدان

field strength

سنجه شدت میدان

field strength meter

شدت میدان شدت میدان الکتریکی ، مغناطیسی ، یا الکترومغناطیسی در یک نقطه در تابش الکترومغنایسی ، شدت میدان عموماً بر حسب ولت ، میلی ولت ، یا میکروولت هز متر از ارتفاع مؤثر آنتن تعریف می شود

field strength; field intensity

تئوری میدان

field theory

بردار میدان

field vector

ولتاژ میدان

field voltage

عرض میدان

field width

سیم پیچی میدان

field winding

وسیله ی اثر میدانی ویله ای نیمرسانا که ویژگی های آن عمدتاً توسط اثر میدان الکتریکی بر ناحیه ای در درون نیمرسانا تعیین می شود

field-effect device

جریان صدوری بی میدان

field-free emission current

میدان دید

field-of-view

مجزا ساز نوعی تضعیف کننده ی غیر فعال که اتلاف آن در یک جهت بسیار بیشتر از جهت مخالف است مجزا ساز فریتی در موجبرها نمونه ی آن است ، مجزا کننده

isolator

مجزا ساز هم محور نوعب مکجزا ساز در کابل هم محور که مانع عبور انرژی در یک جهت معین می شود در همه انواع مجزا ساز از میدان مغناطیسی دائمی به همراه مواد فریتی و دی الکتریک استفاده می شود

xoaxial isolator

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

معادل انگلیسی جدا کننده جابجایی میدان

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی جدا کننده جابجایی میدان

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما