معادل انگلیسی تله ، تله 1 مدار تنظیم شده ای در قسمت RFیا IF گیرنده که مانع عبور بسامد های ناخواسته می شود تله

مهندسی برق
تله ، تله 1 مدار تنظیم شده ای در قسمت RFیا IF گیرنده که مانع عبور بسامد های ناخواسته می شود تله در مدارهای تصویر گیرنده تلویزیون سیگنال صدا را از کانال تصویر جدا می کند آن را پس زننده نیر می نامند 2 عدم خلوص نیمرسانا که مانع از حرکت حاملها در داخل ماده میشود 3 qave trap
trap
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی تله ، تله 1 مدار تنظیم شده ای در قسمت RFیا IF گیرنده که مانع عبور بسامد های ناخواسته می شود تله
trapped plasma avalanche transit - time diode-دیود تراپات دیود ریز موج حالت - جامد که بسامد کار آن به عنوا نوسان ساز تقریباً با ضخامت لایه فعال تعیین می شود این دیود یک قطعه زمان - گذر مانند دیود ایمپارت است ولی در مد متفاوتی عمل می کند ، منطقه شکست بهمنی در داخل ناحیه رانش حرکت می کند و پلاسمای بار - فضای به دام افتاده ای را در داخل ناحیه پیوند pn به وجود می آورد
trapatt diode
اغتشاش ذوزنقه ای
trapezium distortion
بار محبوس
Trapped Charge
به دام اندازی فرایندی که در آن الکترونها به طور بی نظم در شبکه بلوری نیمرسانا نگهاشته می شود تا زمانی که ر اثر آشوب حرارتی آزاد شوند
trapping
تابش به دام افتاده تابشی از فضا که در میدان مغناطیسی زمین ، مثلاً رد کمر بند ون آلن ، به دام افتاده باشد
trapped radiation
تونل زنی تله ای
trap-assisted tunneling
دیود تراپات دیود ریز موج حالت - جامد که بسامد کار آن به عنوا نوسان ساز تقریباً با ضخامت لایه فعال تعیین می شود این دیود یک قطعه زمان - گذر مانند دیود ایمپارت است ولی در مد متفاوتی عمل می کند ، منطقه شکست بهمنی در داخل ناحیه رانش حرکت می کند و پلاسمای بار - فضای به دام افتاده ای را در داخل ناحیه پیوند pn به وجود می آورد
trapped plasma avalanche transit - time diode
ذوزنقه ای
trapezoidal
شار به دام افتاده شار مغناطیسی که با حلقه ابر رسانای بسته مرتبط می شود
trapped flux
مد به دام افتاده شکلی از انتشار که در آن انرژی تابیده در تروسفر تقریباً به طور کامل داخل مسیر هدایت مشخص می شود
trapped mode
مرکز به دام اندازی ، مرکز تله
traping center
موج ذوزنقه ای موج مربعی که یک شیب موج دندانه اره ای روی آن سوار شده است
trapezoidal wave
نظر سنجی جهت دار تله
trap directed polling
تلفه جذب نوعی مدار تنظیم شده موازی که سیگنال های تداخلی را جذب و تضعیف میکند ، تلفه جذب ، نوعی مدار تنظیم شده موازی که سیگنال های تداخلی را جذب و تضعیف میکند
absorption trap
یونربایی لوله خمیده
bent gun ion trap
بند پوتین ؛ خود راه انداز دستورالعمل رمزی خاص که در ابتدای برنامه ی رایانه ای موجب نصب شدن خود برنامه در رایانه می شود
boot strap
راه انداز بند کفشی
bootstrap
یون ربای دو آهنربایی
double magnet ion trap
تله خطا
error trap
تله ی یون تمهیداتی برای جلو گیری از بمباران یونی صفحه ی نمایش و ایجاد لکه ی یونی در یک لامپ پرتو - کاتدی معمولاً با کج کردن بخشی از کل تفنگ الکترونی و به کمک یک آهنربای دائمی بیرونی باریکه ی الکترونها طوری خم می شود که توانایی عبور از روزنه ی ریز خروجی تفنگ الکترونی را داشته باشند به دلیل سنگینی یونها ، میدان مغناطیسی اثر چندانی بر آنها ندارد و یونها بدون هیچگونه خطری در ردون تفنگ حبس می شوند ، یون ربا
ion trap
تله ی هم - الکترون حالت مقیدی که در اثر افزودن یک اتم ناخالصی به نیمه رسانا در آن ایجاد می شود این تله می تواند هم الکترون و هم حفره را مقید کند در برخی دیودهای نور گسیل ، اتم ناخالصی وارد شده از طریق آلایش ، رنگ نور تولید شده را تعیین می کند
isoelectonic trap
تله ی خط پالایه ای متشکل از یک سلف سری و یک خازن تنظیم موازی که برای حذف اثر تغییرات تضعیف خط و کاهش اتلاف انرژِ حامل به صورت سری با خط تغذیه یا خط تلفن قرار داده می شود
line trap
تسمه صفحه
plate strap
یونربای تک مغناطیسی
single-magnetic ion trap
یونربای کج
tilled gun ion trap
تله ی خط انتقال تله ی تداخل که می توان آن را روی گیرنده های تلویزیونی نصب کرد تاتداخل های FM و انئاع دیگر را که از آنتن تلویزیون در محدوده ی 40 تا 170 مگاهرتز دریافت می شوند به حداقل برساند این تله از ابل رسانای دوتایی به طول 11 cm تشکیل می شود که یک طرف ان اتصال کوتاه شده است و طرف دیگر آن یک خازن سرامیکی قابل تنظیم قرار دارد که به کابل رسانایی دوتا یی گیرنده وصل می شود
transmission- line trap
تله موج مدار تشدید به سیستم آنتن گیرنده برای حذف سیگنالهایی با بسامد خاص ، مانند ایستگاه محلی قدرتمندی که با دریافت ایستگاههای دیگر تداخل ایجاد می کند ، موج ربا
wave trap

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن