معادل انگلیسی بردار ، بردار 1 در ناوبری ، پیکانی که طول و زاویه درجه بندی شده ی آن ( نسبت به شمال ) نشان دهن

مهندسی برق

بردار ، بردار 1 در ناوبری ، پیکانی که طول و زاویه درجه بندی شده ی آن ( نسبت به شمال ) نشان دهنده سرعت و جهت کشتی یا هواپیماست 2 در ریاضیات ، پیکان نشان دهنده نیرو و جهت 3 در برق پیکانی که مشخص کننده دامنه متغیر ( مثلاً ولتاژ ، جریان ، امپدانس ) و زاویه فاز آن است 4 در علم کامپیوتر ، توالی مرتبی از اعداد که مشخصه ها یا کمیت های فیزیکی را شبیه سازی می کنند

vector

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی بردار ، بردار 1 در ناوبری ، پیکانی که طول و زاویه درجه بندی شده ی آن ( نسبت به شمال ) نشان دهن

ابرکامپیوتر برداری

vector supercomputer

اسکوپ برداری اسیلوسکوپ پرتو کاتدی که هم فاز و هم دامنه سیگنال اعمال شده را نسبت به سیگنال مرجع نشان می دهد

vectorscope

برازش برداری

Vector fitting

برداری

vectorial

پتانسیل برداری بردار سولنئیدی

vector potential of a solenoidal vector

پردازش برداری توانایی کامپیوتر در تغییر دادن آرایه ای از اعداد به طور همزمان

vector processing

تابع با مقدار برداری

vector valued function

تحلیل گر شبکه برداری

Vector network analyzer

توان برداری

vector power

جمع برداری

vector sum

جمع برداری

vector addition

روش برداری

vectorial method

شکلی از رمز کردن دیجیتالی سیگنال صحبت

vector-sum excited linear predictive coding

فضای برداری

vector space

قالب ترسیم برداری سیستمی که داده های گرافیکی را برای رسم نمودارهای ناوبری به صورت ماتریسی از بردارها دخیره می کند که هر کدام با یک مختصات X,Y,Z و بردارهایی به نقاط مجاور متصل است

vector plot fromat

کمی کردن بردار

vector quantization

کمیت برداری

vector quantity

کنترل برداری

vector control

معادله موج برداری

vector wave equation

میدان بردای ، میدان برداری

vector field

نمایش برداری

vector representation

نمایش برداری

vectorial display

نمودار برداری آرایشی از بردارها که روابط دامنه و فاز بین دو یا چند کمیت متفاوت هم بسامد را نشان می دهد

vector diagram

وقفه برداری شده شیوه ایجاد وقفه در کامپیوتر که در آن وقفه هر قسمت ، سیستم عامل را به شاخه ای با روال وقفه متفاوت می برد این شیوه برای دریافت سریع پاسخ وقفه مناسب است

vectored interrupt

بردار فاصله بر حسب درخواست در شبکه‌ی ادهاک

Ad-hoc On-demand Distance Vector

بردار محوری

axial vector

چرخه بردار

circulation of a vector

بردار ستونی

column vector

بردار جریان

current vector

بردار«ای» برداری که میدان الکتریکی یک موج الکترومغناطیسی را نشان می دهد این بردار در فضای آزاد بر بردار «اچ» و جهت انتشار عمود است

e vector

بردار مشخصه ، بردار خاص

eigenvector

بردار میدان الکتریکی؛ بردار الکتریکی نیروی وارد بر واحد بار ثابت و مثبت در نقطه ای از میدان الکتریکی

electric field vector; electric vector

بردار میدان

field vector

شاره بردار

flux of a vector

بردار شار

flux vector

بردار نیرو

force vector

بردار زمین برداری که مسیر و سرعت زمینی هواپیما رانمایش می دهد

ground vector

بردار H ؛ بردار « اچ» برداری که میدان مغناطیسی یک موج الکترومغناطیسی را نشان می دهد در فضای آزاد ، این بردار بر بردار E در جهت انتشار عمود است

h vector

بردار هرتز برداری که میدان الکترومغناطیسی یک موج رادیویی را مشخص می کند

hertz vector

بردار ارزش دهی اولیه

initialization vector

بردار خطی

linear vector

بردار فاز

phase vector

بردار قطبی

polar vector

بردار پوینتینگ

poynting vector

بردار پوینتینگ برداری که جهت و مقدار انرژی جاری در یک نقطه از موج را در لحظه معینی از زمان ، نشان می دهد

poynting's vector

بردار گردان

rotating vector

بردار سطری

row vector

بردار فضایی

space vector

بردار حالت

state vector

بردار هدایت

steering vector

زیر بردار

subvector

بردار آزمایش تعریف مجموعه ای از سیگنالهای ورودی برای پایه های ورودی مدار مجتمع و پاسخهای مورد انتظار از پایه های خروجی

test vector

بردار واحد

unit vector

بردار سرعت

velocity vector

بردار موج

Wavevector

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی بردار ، بردار 1 در ناوبری ، پیکانی که طول و زاویه درجه بندی شده ی آن ( نسبت به شمال ) نشان دهن

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی بردار ، بردار 1 در ناوبری ، پیکانی که طول و زاویه درجه بندی شده ی آن ( نسبت به شمال ) نشان دهن

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما