معادل انگلیسی محدود ساز فرُیتی نوعی محدود ساز ریزموج کم توان و غیر فعال که در صورت کار در گستره ی خطی خود دارا

مهندسی برق
محدود ساز فرُیتی نوعی محدود ساز ریزموج کم توان و غیر فعال که در صورت کار در گستره ی خطی خود دارای کمترین اعوجاج فاز و اتلاف جایگذاری کمتر از 1 دسیبل است سیگنال ورودی به نمونه ی تک بلور نارسنگ ایتریم - آهن یا فرُیت لیتیم ، که توسط میدان مغناطیسی به حالت تشدید بایاس شده اند ، تزویج می شود از این محدود ساز برای جلوگیری از سوختن گیرنده های حساس و مسدود شدن توسط سیگنالهای تداخلی قوی استفاده می شود
ferrite limiter
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی محدود ساز فرُیتی نوعی محدود ساز ریزموج کم توان و غیر فعال که در صورت کار در گستره ی خطی خود دارا
محدود کننده دامنه ، محدود کننده دامنه نوسان
amplitude limiter
سر چین - محدود کننده وسیله ای که خروجی آن در محدوده ی معین مقادیر ورودی تابعی از سیگنال ورودی و در خارج از این محدوده دارای مقدار ثابت است
clipper - limiter
محدودساز جریان ، محدود کننده جریان وسیله ای که عبور جریان را صر فنظر از ولتاژ اعمال شده ، به مقدار مشخصی محدود می کند
current limiter
محدود کننده
delimiter
محدود ساز دیودی مداری که در آن یک دیود مانع افزایش مقدار اوج سیگنالها از حد معینی می شود
diode limiter
تعیین کننده فاصله تا انتها
ending delimiter
محدودکننده جریان خطا
Fault Current limiter
محدود ساز فری مغناطیسی نوعی محدود ساز توان که جانشین لامپهای تی آر در سیستمهای ریزموج می شود در آن از مواد فری مغناطیسی با ویژگیهای غیر خطی نظیر فریت یا نارسنگ ( گارنت ) استفاده شده است
ferrimagnetic limiter
فریت
ferrite
مهره ی فرُیتی مهره ای از پودر فرُیت که در بسامدهای بالا روی سیمهای رابط قرار داده می شود تا با ایجاد القا کنایی نوسانهای پارازیتی را حذف کند
ferrite bead
سیرکولاتور فرُیتی ؛ دورزن فرُیتی ترکیبی از دو ترادسنده ی دو- مدی و یک چرخشگر فرُیتی 45 درجه که انرژی ریزموج در موجبر مستطیلی را کنترل و قطع و وصل می کنند
ferrite circulator
هسته فریت
ferrite core
حافظه ی هسته- فرُیتی نوعی حافظه ی مغناطیسی که در آن سیمهای خواندن و نوشتن در ماتریسی از هسته های چنبره ای ریز از جنس فرُیت با حلقه ی پسماند مربعی به نخ کشیده شده اند قطر هسته های این نوع حافظه گاهی فقط 0/5 میلیمتر است در حال حاضر استفاده از این حافظه ها منسوخ شده است
ferrite core memory
جداسازی فرُیتی نوعی جداساز که انرژی موجبر را در یک جهت عبور می دهد و در جهت مخالف امکان جذب آن را فراهم می کند در این جداساز ، یک میله ی فرُیتی واقع در روی محور مرکزی قطعه کوچکی از موجبر دایره ای ، بین بخشهای انتهایی دو موجبر مستطیلی که زاویه ی 45 با هم دارند ، قرار می گیرد سیگنال دارای جهت مطلوب توسط میله ی فرُیتی به اندازه ی 45 درجه می چرخد و به موجبر خروجی منتقل می شود سیگنال برگشتی به میزان 45 درجه در جهت نادرست می چرخد و انرژی آن توسط عناصر مقاومتی جذب می شود
ferrite isolator
انتقال دهنده ی فاز فرُیتی جزئی از رادار ریزموج که فاز سیگنال گذرنده از خود را تغییر می دهد ماتریسی از انتقال دهنده های فاز به صورت الکترونیکی باریکه ی رادار آرایه - فازی را پویش می کنند انتقال دهنده های فاز فرُیتی که در یک موجبر محصور شده اند ازجمله ی متداولترین انواع آن هستند ریز نوارهای دارای مواد فرُی مغناطیسی ( نظیر فرُیتها ، نارسنگها یا سرامیکهای با خواص مغناطیسی) گونه ی دیگر این وسیله است هر انتقال دهنده ی فاز م یتواند دو جانبه ( reciprocal ) یا غیر دو جانبه (nonreciprocal) باشد انتقال دهنده های فاز چنبره ای متداولترین نوع غیر دو جانبه اند و از مشهورترین انواع دو جانبه می توان از انتقال دهنده ی فاز رژیا- اسپنسر( Reggia - spencer) و چرخشگر فاراده نام برد
ferrite phase shifter
آنتن میله - فرُیتی آنتنی در گیرنده های رادیو شامل یک میله فرُیت که به دور آن پیچک پیچیده شده است این پیچک عموماً به عنوان القا کنایی تنظیم در طبقه ی اول گیرنده استفاده می شود
ferrite- rod antenna; ferrod; loopstick antenna
چرخشگر فرُیتی ژیراتوری متشکل از استوانه ی فرُیتی در داخل یک موجبر که حلقه ای از آهنربای دائم دور آن قرار گرفته است و موجب چرخش صفحه ی قطبش امواج الکترومغناطیسی گذرنده از درون موجبر می شود میزان چرخش به ابعاد استوانه ی فرُیتی و مغناطیس شوندگی فرُیت بستگی دارد
ferrite rotator
کلید فرُیتی وسیله ای فرُیتی که با چرخاندن بردار میدان الکتریکی به میزان90 درجه موجب قطع شارش انرژی از درون موجبر می شود با ارسال جریان مستقیم به پیچک مغناطیده ، کلید فعال می شود انرژی چرخش یافته یا بر اثر عدم تطبیق بازتاب شده و یا توسط عناصر مقاومتی جذب می شود
ferrite switch
نوسانساز تنظیم شده فرُیتی نوعی نوسانساز با مشخصه ی تشدید یک کاواک با بار فرُیتی که تنظیم الکترونیکی آن از طریق تغییر میدان مغناطیسی محیط صورت می گیرد در یک نمونه ، گستره ی تنظیم از 500 تا 1300 مگاهرتز بوده است
ferrite- tuned oscillator
فرُیت ماده ی مغناطیسی به صورت پودر فشرده با مقاومت ویژه ی بالا که عمدتاً از ترکیب اکسید فرُیک با یک یا چند فلز دیگر ساخته می شود مقاومت بالا سبب کاهش قابل توجه اتلاف جریان ادی در بسامدهای بالا می شود برخی از ترکیبهای فرُیتی عبارت اند از فرُیت نیکل ، فرُیت کبالت - نیکل ، فرُیت منیزیم - منگنز ، نارسنگ ( گارنت ) ایتریم - آهن ، و نارسنگ تک بلوری ایتریم - آهن
ferrite; ferrospinel
محدود کننده ی قوی نوعی محدود کننده که خروجی آن در گستره ی عمل محدود کنندگی ، تغییرات ناچیزی دارد ، محدود کننده سخت و دقیق
hard limiter
محدود کننده جریان هجومی
inrush current limiter
محدود کننده تداخل
interference limiter
محدود کننده وارون محدود کننده ای که در گستره ی معینی از مقادیر لحظه ای ورودی ، خروجی ثابتی را تولید و در خارج از آن به صورت خطی یا به شکل تابع تعریف شده ای از ورودی عمل می کند از این مقدار برای حذف بخشهایی از سیگنالهای خروجی مثلاً آثار مزاحم مربوط به همشنوایی استفاده می شود
inverse limiter
محدود کننده
limiter
همهمه کاه
noise limiter
محدود کننده نویز ؛ محدود کننده نویز خودکار مدار محدود کننده ای که تمام قله های نویز را که قوی تر از بالاترین قله مطلوب در سیگنال دریافت شده باشد ، می برد و در نتیجه اثر تداخل های جوی یا ساخت دست بشر را کاهش می دهد
noise limiter; automatic noise limiter
محدود کردن نرم
soft limiter
فاصله انداز در راه اندازی
starting delimiter
محدود کننده جریان خطای ابر رسانا
Superconducting Fault Current Limiter
محدود کننده خطای ابررسانا
Superconducting Fault Current Limiter
محدود کننده جریان خطای ابررسانا
superconducting fault current limiter
محدود کننده سینک مدار محدود کننده ای در تلویزیون که مانع از افزایش دامنه پالسهای همزمانی از مقدار تعیین شده می شود
sync limiter
لامپ مراقب همزمان سازی
synchronizing limiter

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن