معادل انگلیسی سیرکولاتور فاز- تفاضلی فرُیتی ترکیبی از دو سویه کننده ی ریزموج و جداساز بار که به عنوان وسیله ی

مهندسی برق
سیرکولاتور فاز- تفاضلی فرُیتی ترکیبی از دو سویه کننده ی ریزموج و جداساز بار که به عنوان وسیله ی قطع و وصل بین منتگرون رادار پرتوان ، گیرنده ی رادار ، و آنتن رادار عمل می کند در آن یک پیوند تی ، یک بخش فرُیت ، ویک تزویجگر هیبرید شیار - کوتاه به همراه تطبیقگر دوگانه که بار تطبیق شده و آنتن را به هیبرید متصل می کند ، به کار رفته است بخش فرُیت از یک واحد موجبر دوتایی با دیواره ای بین خطهای آن دو تشکیل شده است برای ایجاد انتقال فاز تفاضلی مورد نظر ، ورقه های فرُیت در خطوط موجبر قرار داده می شوند
forrite phase- differntial circulator
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی سیرکولاتور فاز- تفاضلی فرُیتی ترکیبی از دو سویه کننده ی ریزموج و جداساز بار که به عنوان وسیله ی
گرداننده
circulator
سیر کولاتور؛ چرخشگر بخشی از موجبر با چندین سر که آرایش آنها به گونه ای است که انرژی ورودی به یک سر در جهت مشخص به سر مجاور منتقل می شود
circulator ; microwave circulator
سیرکولاتور فرُیتی ؛ دورزن فرُیتی ترکیبی از دو ترادسنده ی دو- مدی و یک چرخشگر فرُیتی 45 درجه که انرژی ریزموج در موجبر مستطیلی را کنترل و قطع و وصل می کنند
ferrite circulator
سیر کولاتور قفلی ؛ دورزن قفلی نوعی سیر کولاتور قطع و وصلی که بعد از قطع یا وصل شدن توسط آهنربای الکتریکی یا دائم با هسته ی فرُیت دیگر نیازی به جریان نگهدارنده برای حفظ مسیر مایکرودیو مورد نظر ندارد از آن خط نوارها و موجبر ها استفاده می شود
latching circulator
سیر کولاتور T سیر کولاتوری که سه موجبر مستطیلی جداگانه دارد که به طور نامتقارن به یکدیگر متصل می شوند و ساختار t شکلی را تشکیل می دهند که میله یا گوه ای آهنی در مرکز آن قرار دارد هر دهانه باید به طور جداگانه تطبیق داده شود توان وارد شونده به هر موجبر فقط از یکی از موجبر های مجاور خارج می شود
t circulator
سیرکولاتور Y سیرکولاتوری که دارای سه موجبر مستطیلی جداگانه است که برای تشکیل یک ساختار Y شکل متقارن با یک میله یا گوه فریتی در مرکز به یکدیگر متصل می شوند توانی که به هر یک از سه موجبر وارد می شود فقط از یکی از موجبرهای مجاور خارج می شود
y circulator
چرخاننده اتصال ستاره ای
y junction circulator

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای مقاله ISI مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن