معنی lock out

روانشناسی
lock out
حبس کردن ، تحریم کردن ، کارفرما) ، درتنگنا قرار دادن یا بمحل کار راه ندادن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن(برای وادار کردنآنها به قبول شرایطحبس کردن
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی lock out
about
درباره ، گرداگرد ، پیرامون ، دور تا دور ، در اطراف ، نزدیک ، قریب ، در حدود ، در باب ، راجع به ، در شرف ، در صدد ، با ، نزد ، در ، بهر سو ، تقریبا ، بالا تر ، فرمان عقب گرد
academic burnout
فرسودگی تحصیلی
acting out
برون ریزی
alcoholic blackout
یاد زدودگی الکلی
all out
بامنتهای کوشش ، بمقدار زیاد ، فراوان ، باشدت تمام
bail out
به قید کفیل ازاد کردن و شدن ، با پاراشوت از هواپیما پریدن ، به قید کفیل آزاد کردن و شدن
black out
خاموش شدن چراغ ها ، خاموشی شهر (درحمله هوایی) ، خاموشی شهر ( درحمله هوائی ) خاموشی ، قطع کاملبرق
blackout
بیهوشی موقت
blot out
زدودن ، محو کردن
blow out
ترکیدن ، پنجرشدن ، پنچری ، منفجر شدن ، انفجار
bout
کشمکش ، تقلا ، یک دور مسابقه یا بازی
bow out
عقب نشستن ، کنار کشیدن ، باتعظیم خارج شدن ، withdraw) ، (retireعقب نشستن
boy scout
پیش اهنگ ، پیش آهنگ
break out
شیوع یافتن ، تاول زدن ، جوش زدن ، شیوع
bring about
سبب وقوع امری شدن
bring out
خارج کردن ، از اختفا بیرون اوردن ، زاییدن ، از اختفا بیرون آوردن ، زائیدن
brussels sprout
(گ ش ) کلم بروکسل ، کلم فندقی
burnout
خستگی مفرط : شرایطی که به موجب آن ، استرس شغلی درازمدت به فرسودگی هیجانی ، احساس فقدان کنترل شخصی ، و احساس کاهش دستاورها منجر می شود
buy out
سهم کسی را خریدن
carried out
انجام شده
carry out
انجام دادن
checkout
وارسی ، به امانت گرفتن
chilling out
سرد کردن ، آرام کردن
clout
زدن ، وصله کردن ، چرم یا پارچه مندرس ، پارچه کهنه ، کهنه
come about
اتفاق افتادن ، بانجام رسیدن
cub scout
پسران پیش اهنگ 8 تا 01 ساله ، پسران پیش آهنگ 8 تا 1 ساله
cut out
جدا کردن در اثر بریدن ، کندن ، برش دادن ، قطع جریان ، سویچ قطع برق وغیره
destructive read out
بازخوانی مخرب
devout
دیندار ، پارسا منش ، مذهبی ، عابد
dimout
خاموشی چراغ ها در موقع حمله هوایی ، خاموشی چراغ‌ها در موقع حمله هوائی
dish out
در بشقاب خوردن ، در ظرف ریختن
draw out
استخراج کردن ، بیرون کشیدن از
drop out
حذف تصادفی ، از قلم افتادگی
drop out
حذف تصادفی ، از قلم افتادگی
dropout
کسی که ترک تحصیل میکند
drop-out
افت ، ترک کننده
dugout
حفر شده ، کنده شده ، پناهگاه موقتی
eke out
افزودن به (در امد) ، درازتر کردن ، امتداد دادن ، کسب کردن ، افزودن به (در آمد)
fall out
اتفاق افتادن ، رخ دادن ، مشاجره داشتن ، ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد ، باران رادیواکتیو ، باران رادیواکتیو اتفاق افتادن
falling out
نزاع ، مشاجره
fan out
پهنای خروجی ، گنجایش خروجی
farm out
اجاره دادن زمین مزروعی
figure out
کشف کردن ، سنجیدن ، معین کردن ، حل کردن
file layout
طرح بندی پرونده
fill out
تکمیل کردن ، پر کردن
find out
دریافتن ، پی بردن ، کشف کردن ، مکشوف کردن
first in first out
بترتیب ورود ، بترتیب ورود (fifo)
flameout
متوقف ساختن موتور هواپیما
flout
دست انداختن ، استهزاء کردن ، اهانت یا بی احترامی کردن ، مسخره ، توهین
follow out
بانجام رساندن ، اخذ نتیجه ، دنبال کردن
gadabout
ادم ولگرد ، سرگردان ، اواره ، دربدر ، آدم ولگرد ، آواره
garbage in garbage out
ورودی اشتباه خروجی اشتباه
give out
بیرون دادن ، پخش کردن ، توزیع کردن ، کسر امدن ، تمام شدن ، اعلا ن کردن ، کسر آمدن ، اعلان کردن
go out
خاموش شدن ، اعتصاب کردن ، دست کشیدن از ، چاپ یا منتشر شدن ، بیرون رفتن ، دست کشیدن‌از
gout
نقرس ، (طب ) نقرس
gray trout
نوعی ماهی قزل الا ، (ج ش ) نوعی ماهی قزل آلا
grout
ارد خشن ، ملا ط رقیق ، دوغاب ، تفاله ، بلغور ، قطعات کوچک و نامنظم سنگ ، دوغاب (بین اجرها) ریختن ، دوغاب (بینآجرها ) ریختن آرد خشن ، ملاط رقیق ، (درجمع ) بلغور ، قطعات کوچک و نامنظم‌سنگ
handout
نوبت بازی ، اعانه
hang out
محل اویختن چیزی (مثل رجه) ، میعادگاه ، اویختن ، سماجت ورزیدن ، مسکن کردن ، والمیدن ، والمیدن محل آویختن چیزی ( مثل رجه ) ، آویختن
hereabout
درهمین نزدیکی ها ، دراین حدود ، در این حوالی
hideout
اختفا ، پنهانگاه ، (د گ ) اختفا
hold out
بسط یافتن ، حاکی بودن از ، خودداری کردن از
indevout
نا پرهیزگار ، بی تقوی ، نا پارسا ، بی دین
knock about
سرو صدا ایجاد کردن ، پرسه زدن ، نامرتب زندگی کردن
knockout
با ضربت بیهوش کننده ای حریف رابزمین زدن ، ضربه فنی ، ضربه فنی کردن ، از پا در اوردن ، ویران کردن ، ضربت قاطع ، ممتاز ، عالی ، از پا در آوردن ، عالی ( مشت زنی ) با ضربت بیهوش کننده ای حریف رابزمین زدن
knout
شلا ق ، تازیانه زدن
laid out
گذاشته از
last in first out
بترتیب عکس ورود ، روش قیمت گذاری اولین صادره از آخرین وارده
lay out
طرح ، ترتیب ، بساط ، اسباب ، خرده ریز ، بر روی سطح پخش کردن
layout
طرح بندی
level out
برابر کردن ، یکنواخت کردن
light out
ناگهان رفتن ، بسرعت ترک کردن
lights out
علا ءم مخابرات بوسیله نور ، هنگام خاموشی ، ساعت خواب ، علائم مخابرات بوسیله نور
line out
با خط علا مت گذاشتن ، قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن ، با خط علامت گذاشتن ، ( درخت کاری) قلمه درختان رادرآوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
location transfer out
مکان حمل به بیرون
lock
طره گیسو ، دسته پشم ، قفل ، چخماق تفنگ ، چفت و بست ، مانع ، سد متحرک ، سدبالا بر ، چشمه پل ، محل پرچ یا اتصال دویاچند ورق فلزی ، قفل کردن ، بغل گرفتن ، راکد گذاردن ، قفل شدن ، بوسیله قفل بسته ومحکم شدن ، محبوس شدن ، محبوس شدن چشمه پل ، سدبالابر
lock code
رمز قفل
lock on
باعلا ءم مخابراتی و رادار چیزی را تعقیب کردن (مثل قمرمصنوعی وغیره) ، باعلائم مخابراتی و رادار چیزی را تعقیب کردن ( مثل قمرمصنوعی وغیره )
lock option
اختیار کاربرد قفل
lockage
عبور کشتی از دریچه سد میان بالا بر ، هزینه عبور کشتی از سد بالا بر
locker
قفل کننده ، قفسه قفل دار ، قفسه قفل دار مخصوص دانش اموزان و دانشجویان (که کتب خود را در انجا گذارد) ، خود را در آنجا گذارد ) قفل کننده ، قفسه قفل دار مخصوص دانش آموزان و دانشجویان ( که کتب
locker paper
کاغذ بسته بندی اغذیه
locker room
اطاقی که دارای قفسه های قفل دار باشد (مثل اطاق رخت کن ورزشکاران) ، اطاقی که دارای قفسه‌های قفل دار باشد (مثل اطاق رخت کن ورزشکاران )
locket
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک (مثل طره گیسو) که بگردن میاویزند
locking
قفل شدنی ، قفل
lockjaw
قفل شدن یا کلید شدن دهان که از علا ءم زودرس کزاز است ، تریسموس ، ( طب ) قفل شدن یا کلید شدن دهان که از علائم زودرس کزاز است
locknut
مهره ای که وقتی بدورپیچ پیچیده شود قفل میشود ، مهره قفل شو ، مهره‌ای که وقتی بدورپیچ پیچیده شود قفل میشود
lockout
حبس ، تحریم
lockram
نوعی پارچه کتانی ، مزخرف ، مهملا ت ، حرف مفت ، ( د گ ) مزخرف ، مهملات
locksmith
قفل ساز
lockstep
پیشروی افراد پشت سر یکدیگر ، قدم اهسته ، (نظ ) پیشروی افراد پشت سر یکدیگر ، قدم آهسته
lockstitch
کوک زنجیری ، کوک زنجیری زدن
lockup
بازداشتگاه ، تعطیل کردن اموزشگاه ، توقیف ، حبس ، زندان کردن ، تعطیل کردنآموزشگاه ، زندان‌کردن
log out
خروج از سیستم
logout
خروج از سیستم ، قطع ارتباط
lookout
مراقب ، دیده بان ، دیدگاه ، چشم انداز ، دورنما ، دید ، مراقبت ، عمل پاییدن ، نظریه ، دیده‌بان ، عمل پائیدن
lose out
شکست خوردن ، توفیق نیافتن ، (د گ ) شکست خوردن
lout
سرفرود اوردن ، آدم بی دست وپا ، آدم نادان ونفهم ، بیشعور دانستن ، ریشخندکردن ، نفهمی نشان دادن ، ولگردی کردن ، ولگردی کردن سرفرود آوردن
mahout
فیلبان
make out
معنی چیزی را پیدا کردن ، سردراوردن از ، تنظیم کردن ، سردرآوردن از
marabout
لک لک افریقایی ، پر لک لک ، نوعی ابریشم خام ، آدم سبزه یا گندم گون ، روحانی ، روحانی (ج ش ) لک لک آفریقائی
marital burnout
دلزدگی زناشویی
marriage burnout
دلزدگی زناشویی
muster out
بخدمت خاتمه دادن
out
خارج ، بیرون از ، خارج از ، افشا شده ، اشکار ، بیرون ، خارج از حدود ، حذف شده ، راه حل ، اخراج کردن ، اخراج شدن ، قطع کردن ، کشتن ، خاموش کردن ، رفتن ، ظاهر شدن ، فاش شدن ، بیرونی ، بیرونی حذف شده ، آشکار
out and out
درست ، تمام ، انجام شده ، کامل سرتاسر
pass out
ناگهان بیهوش شدن ، مردن
phaseout
تدریجا متوقف کردن کار یا تولید ، توقف کار یا فراوری بطور مرحله ای ، توقف کار یا فرآوری بطور مرحله‌ای
pick out
جدا کردن ، انتخاب کردن
play out
تا اخر ایستادگی کردن ، تا اخر ایفا کردن ، تا اخر بازی کردن ، بپایان رساندن ، تا آخر ایستادگی کردن ، تا آخر ایفا کردن ، تا آخر بازی کردن
pout
لب کلفتی ، جلو امدگی لبها ، لب ولوچه را جمع کردن ، لب را بزیر اویختن ، اخم کردن ، جلو آمدگی لبها ، لب را بزیر آویختن
printout
نتیجه چاپی
program checkout
وارسی برنامه
pull out
ترک کردن ، عازم شدن ، بیرون امدن ، بیرون آمدن
put about
تغییر مسیر دادن ، تغییر جهت دادن ، برگشتن ، پریشان شدن ، ( در مورد کشتی ) تغییر مسیر دادن
put out
تقلا کردن ، منتشرساختن ، ایجاد کردن ، تهیه کردن ، اشفته کردن ، رنجاندن ، برانگیختن ، از ساحل عازم شدن ، خاموش کردن ، خاموش کردن تقلا کردن ، آشفته کردن
ragout
راگو ، راگو پختن ، پرادویه کردن ، تند و با مزه
rainspout
ناودان
read out
بازخوانی
record layout
طرح بندی مدرک
roll out
از تختخواب بیرون امدن ، گسترده شدن ، به گردش در اوردن ، راه افتادن ، از تختخواب بیرون آمدن ، گسترده شدن از حافظه جمع کردن
root out
ریشه کن کردن ، (root up)ریشه کن کردن
round about
دور سر گرداندن مطلب ، پر پیچ و خم ، (در سخن ) دور سر گرداندن مطلب
roustabout
کارگر اسکله یا بندر گاه ، عمله ولگرد
rout
با پوزه کاویدن ، جمع ، گروه ، بی نظمی و اغتشاش ، بطور اشفته گریزاندن ، کاملا شکست دادن ، تار و مار کردن ، تار و مار کردن با پوزه کاویدن ، بطور آشفته گریزاندن
rub out
پاک کردن ، ساییدن
rule out
غیر محتمل شمردن ، ممنوع ساختن ، جلوگیری کردن
run out
باخر رسیدن ، خسته شدن ، مردود شدن
runabout
اواره ، سرگردان ، اتومبیل سبک ، آواره
school drop-out
ترک تحصیل کرده ، افت تحصیلی
scout
پیش اهنگ ، پیشاهنگی کردن ، دیده بانی کردن ، عملیات اکتشافی کردن پوییدن ، دیده بان ، مامور اکتشاف ، مامور اکتشاف پیش آهنگ ، عملیات اکتشافی کردن پوئیدن ، دیده‌بان
sell out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته ، یکجا فروختن ، خیانت کردن
send out
صادر کردن ، فرستادن ، اعزام کردن ، اعزام
set out
عازم شدن ، تنظیم ، شروع بکار کردن ، محدود کردن
shake out
باتکان بیرون بردن ، لرزاندن ، رکود
shell out
پرداختن ، هزینه چیزی را قبول کردن ، (pay)پرداختن
shout
فریاد ، داد ، جیغ ، فغان ، فریاد زدن ، جیغ زدن ، داد زدن
shut out
پوان نیاوردن ، باختن ، ( ورزش ) پوان نیاوردن
sleep out
بیرون خوابیدن ، در محلی غیر از محل کار خود خوابیدن
smoke out
بیرون راندن (از مخفی گاه بوسیله دود)
snout
پوزه ، خرطوم فیل ، پوزه دراز جانور ، سرلوله اب ، لوله کتری وغیره ، پوزه زدن به ، سرلوله آب
spell out
1ـ هجی کردن2ـ توضیح دادن
spout
لوله ، دهانه ، شیراب ، ناودان ، فواره ، فوران ، جوش ، غلیان ، پرش ، جهش کردن ، پریدن ، فواره زدن ، فوران کردن ، فوران کردن لوله ، شیرآب
sprout
جوانه زدن ، سبز شدن ، جوانه ، شاخه
stand out
برجسته بودن ، دوام اوردن ، ایستادگی کردن ، برجسته ، عالی ، دوام آوردن
step out
از محلی خارج شدن ، قدم تند کردن
stick out
اصرار کردن ، پیش امدگی داشتن ، جلو امدن ، متحمل شدن ، پیش آمدگی داشتن ، جلو آمدن
stirabout
اش جو ، غذایی شبیه اش جو ، جنب وجوش ، حرکت ، آش جو ، غذائی شبیه آش جو
stout
ستبر ، نیرومند ، قوی بنیه ، محکم ، نوعی ابجو ، نوعی آبجو
straight out
راست حسینی ، یکراست ، رک ، مستقیما ، بی پرده
strike out
از بازی خارج شدن ، وارد عمل شدن ، باطل کردن
swear out
با قسم از گیر چیزی خلا ص شدن
sweat out
بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
talent scout
کسیکه اشخاص لا یق وذیفن را برای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
talk out
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن ، مطرح مذاکره قرار دادن
thereabout
دران حدود ، درهمان نزدیکی ، تقریبا ، درآن حدود
thought out
تفکر شده ، فکر شده ، سنجیده ، مطالعه شده
throughout
سراسر ، تماما ، از درون و بیرون ، بکلی ، سرتاسر
throw out
بیرون انداختن
time out
ساعت غیبت کارگر ، وقفه ، فاصله ، ایست ، تایم ، مهلت ، (درورزش) تایم
time-out
اتاق خلوت/ سکوت تربیتی
tout
خریدار پیدا کردن ، مشتری جلب کردن ، صدای نکره ایجاد کردن ، بلند جار زدن ، باصدای بلند انتشار دادن ، بلند انتشار دادن خریدار پیدا کردن ، باصدای
transfer out
انتقال به خارج
trout
ماهی قزل الا ، ماهی قزل الا گرفتن ، (ج ش ) ماهی قزل آلا ، ماهی قزل آلا گرفتن
tryout
ازمون برای گزیدن نامزد مسابقات یانمایش وغیره ، ازمایش درجه استعداد ، ازمایش ، آزمون برای گزیدن نامزد مسابقات یانمایش وغیره ، آزمایش درجه استعداد ، آزمایش
turn out
تولید کردن ، وارونه کردن ، با کلید خاموش کردن ، اجتماع ، ازدحام ، تولید ، ازکاردرامدن ، بنتیجه مطلوبی رسیدن ، اعتصاب ، اعتصابگر ، درآمدن ، ( انگلیس ) اعتصاب ، اعتصابگر تولید کردن ، ازکار
walk out
اعتصاب کردن ، کاری را ناگهان ترک کردن ، کاری را ناگهان‌ترک کردن
wash out
شستشو کردن ، کثافات را پاک کردن ، از پا دراوردن ، از بین بردن ، محو کردن ، شستشو ، ضرر ، زیان ، شکست ، مردود ، مردود شستشو کردن ، از پا درآوردن ، از بین‌بردن
washed out
خسته ، از کارافتاده ، شسته شده و ساییده شده ، شسته‌شده و سائیده‌شده
watch out
مراقب بودن ، مواظب
waterspout
لوله یا وسیله ای که از آن اب فوران میکند ، فواره ، ناودان ، گرداب ، گردباد دریایی ، لوله یا وسیله‌ای که از آن آب فوران میکند ، گردباد دریائی
wear out
کهنه و فرسوده شدن(در اثر استعمال) ، از پا دراوردن و مطیع کردن ، کاملا خسته کردن ، از پا درآوردن و مطیع کردن
whereabout
محل تقریبی ، حدود تقریبی ، مکان ، محل
without
برون ، بیرون ، بیرون از ، از بیرون ، بطرف خارج ، انطرف ، فاقد ، بدون ، آنطرف
work out
از کار کاردراوردن ، در اثر زحمت وکار ایجاد کردن ، حل کردن ، تعبیه کردن ، تدبیر کردن ، تمرین ، تمرین از کار کاردرآوردن
worn out
خسته و کوفته ، زهوار در رفته ، کهنه

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی روانشناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن