معنی frost up heaval

زمين شناسی

frost up heaval

بالا آمدگی در اثر پدیده یخبندان

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی frost up heaval

freezing up heaval

بالا آمدگی در اثر پدیده یخبندان

frost

ژله ، سرماریزه ، یخ بندان ، یخبندان
نهشته ای دانه ای یا فلسی از بلورهای یخ که محصول تصفیه بخار آب روی سطحی است که دمای آن پایینتر از نقطه انجماد می باشد مقایسه شود با: dew مترادف: hoarfrost ، یخبندان نهشته ای دانه ای یا فلسی از بلورهای یخ که محصول تصفیه بخار آب روی سطحی است که دمای آن پایینتر از نقطه انجماد می باشد مقایسه شود با: dew مترادف: hoarfrost

frost action

عمل یخبندان
الف) فرآیند هوازدگی مکانیکی حاصل از چرخه های مکرر و متناوب انجماد آب در ذوب شدن یخ در حفرات ، ترکها و فضاهای دیگر چنین فرآیندی که معمولا در سطح رخ می دهد شامل فرآیندهای congelifraction و cangeliturbation می باشد
ب) تاثیرات حاصل از فرآیند انجماد بر مواد و ساختارهای مختلف مترادف: freeze-thaw action

frost action|freeze-thaw action|freeze-thaw action

عمل یخبندان الف) فرآیند هوازدگی مکانیکی حاصل از چرخه های مکرر و متناوب انجماد آب در ذوب شدن یخ در حفرات ، ترکها و فضاهای دیگر چنین فرآیندی که معمولا در سطح رخ می دهد شامل فرآیندهای congelifraction و cangeliturbation می باشد ب) تاثیرات حاصل از فرآیند انجماد بر مواد و ساختارهای مختلف مترادف: freeze-thaw action

frost belt

کمربند یخبندان
مجرایی که به منظور تسریع و تسهیل فرآیند انجماد خاک و جهت ، کمربند یخبندان مجرایی که به منظور تسریع و تسهیل فرآیند انجماد خاک و جهت

frost boil

یخ جوشه
الف) تجمع آب و گل اضافی که طی ذوب شدن بهاره ، از یخهای زیرزمینی جدا شده و معمولا باعث سست شدن خاک و در نتیجه شکل گیری باتلاق می شود ب) برآمدگی کم ارتفاعی که محصول انجماد تفریقی در نقاطی است که بهترین شرایط را جهت تشکیل لایه های مجزای یخ دارا هستند؛ چنین برآمدگی هایی معمولا فاقد پوشش گیاهی خاص می باشند
ج) شکسته شدن سنگهای یکپارچه سطحی در اثر تورم ناشی از انجماد ، معمولا پس از آب شدن یخ متورم شده ، مواد آبکی و گل آلود از درون شکستگی مزبور خارج می شوند ، یخ جوشه الف) تجمع آب و گل اضافی که طی ذوب شدن بهاره ، از یخهای زیرزمینی جدا شده و معمولا باعث سست شدن خاک و در نتیجه شکل گیری باتلاق می شود ب) برآمدگی کم ارتفاعی که محصول انجماد تفریقی در نقاطی است که بهترین شرایط را جهت تشکیل لایه های مجزای یخ دارا هستند؛ چنین برآمدگی هایی معمولا فاقد پوشش گیاهی خاص می باشند ج) شکسته شدن سنگهای یکپارچه سطحی در اثر تورم ناشی از انجماد

frost concrete

سخت یخ

frost crack polygon

چندضلعی ترک انجمادی پلی گون نامنظمی که محصول تلاقی ترکهای انجمادی بوده و شبیه به پلی گون کوه یخی به نظر می رسد ، با این تفاوت که پلی گون ترک انجمادی فاقد مرزی مشخص روی گوه های یخی بوده و از این رو ، ضرورتا در لایه همیشه منجمد خاک ، به چشم نمی خورد

frost dam

سد یخبندانی
رجوع شود به frost belt (کمربند یخی)

frost dam|frost belt|frost belt

سد یخبندانی رجوع شود به frost belt (کمربند یخی)

frost drift

رانه یخبندانی
حرکت خرده ها و قطعات رسوبی موجود روی سطحی شیبدار ، در اثر انجماد و فرآیندهای مرتبط با آن ، رانه یخبندانی حرکت خرده ها و قطعات رسوبی موجود روی سطحی شیبدار

frost flower

گُل یخبندانی
نوعی ساختار سطحی که معمولا به صورت تیغه هایی برگ یا دندانه مانند روی سطوح یخی شکل گرفته و نسبت به آنها دارای زوایای متفاوتی می باشند ، گُل یخبندانی نوعی ساختار سطحی که معمولا به صورت تیغه هایی برگ یا دندانه مانند روی سطوح یخی شکل گرفته و نسبت به آنها دارای زوایای متفاوتی می باشند

frost gravimeter

گرانی سنج فراست
ثقل سنجی تعادلی که شامل وزنه ای است که به قسمت انتهایی بازوی تقریبا قائمی متصل شده و توسط فنری با زاویه 45 نسبت به خط قائم ، در جای خود ، نگه داشته می شود شاهین ثقل سنج یا تغییر نیروی ثقل ، بالا و پایین رفته ولی سپس با استفاده از فنری حساس که توسط پیچ میکرومتری کشیده شده ، به موقعیت نرمال خود باز می گردد ، گرانی سنج فراست ثقل سنجی تعادلی که شامل وزنه ای است که به قسمت انتهایی بازوی تقریبا قائمی متصل شده و توسط فنری با زاویه 45 نسبت به خط قائم

frost heave

ناهمواری انجمادزاد
رجوع شود به frost heaving (ناهمواری انجمادی) ، ناهمواری انجمادزاد رجوع شود به frost heaving (ناهمواری انجمادی)

frost heaving

یخزدگی

frost mound

کومه یخبندانی
عنوانی عام برای تپه ، پشته یا برآمدگی مخروطی که در منطقه ای همیشه منجمد شکل گرفته و حاوی هسته ای یخی بوده و نشان دهنده تورم و حرکت رو به بالای موسمی و فصلی سطح زمین در اثر تورم انجمادی یا فشار هیدوراستاتیکی آب های زیرزمینی است نیز ببینید: pingo ؛ palsa ؛ hydrolaccolith؛ ice laccolith؛earth hummock ؛frost blister ؛ ground-ice mound ؛ ice mound؛ gravel mound مترادف: soil blister؛ suffusion knob ، کومه یخبندانی عنوانی عام برای تپه

frost point

نقطه یخبندان
سرمای مورد نیاز برای تصفیه آب موجود در هوایی مرطوب (تحت فشار و میزان بخار آب محتوی ثابت) و تشکیل شدن یخ ، نقطه یخبندان سرمای مورد نیاز برای تصفیه آب موجود در هوایی مرطوب (تحت فشار و میزان بخار آب محتوی ثابت) و تشکیل شدن یخ

frost polygon

چند ضلعی یخبندان یکی از پلی گونهای شبکه ای تشکیل دهنده الگویی چند ضلعی در سطح زمین

frost riving

شکاف انجمادی
رجوع شود به congelifraction ، شکاف انجمادی رجوع شود به congelifraction

frost scar

زخم یخبندان
دایره ای ناجور یا فرمی نامنظم که نشان دهنده قطعه ای کوچک از خاک عریان و فاقد پوشش گیاهی است که محصول تورم انجمادی موضعی شدیدی بوده که باعث تخریب و از بین رفتن پوشش گیاهی قطعه مورد نظر شده است
نیز ببینید: mud circle
مترادف: mud spot ؛ spot medallion

frost scar|mud spot|mud spot|spot medallion|mud circle

زخم یخبندان - دایره ای ناجور یا فرمی نامنظم که نشان دهنده قطعه ای کوچک از خاک عریان و فاقد پوشش گیاهی است که محصول تورم انجمادی موضعی شدیدی بوده که باعث تخریب و از بین رفتن پوشش گیاهی قطعه مورد نظر شده است - نیز ببینید: mud circle - مترادف: mud spot ؛ spot medallion -

frost splitting

شکافتگی یخبندانی
رجوع شود به cangelifraction ، شکافتگی یخبندانی رجوع شود به cangelifraction

frost stirring

همزدن یخبندانی
مترادفی برای واژه congeliturbation که البته نسبت به آن فاقد هرگونه حرکت جرمی است ، همزدن یخبندانی مترادفی برای واژه congeliturbation که البته نسبت به آن فاقد هرگونه حرکت جرمی است

frost table

جدول یخبندان ، میز یخبندانی
سطح نامنظمی که نشان دهنده میزان ذوب یخ در زمینهای منجمد فصلی یا دائم است؛ حد فوقانی زمینی منجمد
مقایسه شود با: frost line؛ permafrost table ، میز یخبندانی سطح نامنظمی که نشان دهنده میزان ذوب یخ در زمینهای منجمد فصلی یا دائم است؛ حد فوقانی زمینی منجمد مقایسه شود با: frost line؛ permafrost table

frost weathering

هوازدگی یخبندانی
رجوع شود به congelifraction ، هوازدگی یخبندانی رجوع شود به congelifraction

frost wedge

گُوه یخبندانی
عنوانی که در برخی مواقع برای انواع گوه های یخی موجود در زمینهای منجمد فصلی یا دائمی یا نمونه هایی فسیلی به کار می رود هر توده گوه ای شکلی با غشای سردسیری یا نمونه ای که تحت شرایط انجمادی تولید شده است ، گُوه یخبندانی عنوانی که در برخی مواقع برای انواع گوه های یخی موجود در زمینهای منجمد فصلی یا دائمی یا نمونه هایی فسیلی به کار می رود هر توده گوه ای شکلی با غشای سردسیری یا نمونه ای که تحت شرایط انجمادی تولید شده است

frost wedging

گوه انجمادی
نوعی خردایش انجمادی که در آن سنگ درزه داری تحت تاثیر عملکرد گوه مانند یخ موجود در درزه های آن ، خرد و جابجا می شود ، گوه انجمادی نوعی خردایش انجمادی که در آن سنگ درزه داری تحت تاثیر عملکرد گوه مانند یخ موجود در درزه های آن

frost zone

زون یخبندانی
رجوع شود به seasoanaly frozen ground (زمینی با انجماد فصلی) ، زون یخبندانی رجوع شود به seasoanaly frozen ground (زمینی با انجماد فصلی)

frosting

یخزدن ، انجماد
الف) شیشه زمینی مات یا سطح فاقد جلای دانه کانیهای گرد؛ خصوصا کوارتز چنین سطحی می تواند محصول برخوردهای متعدد دانه با یکدیگر ، حین وزش بادهای شدید بوده و یا ناشی از نهشته شدن بلورهای میکروسکوپی متعدد روی آنها باشد (مانند سیلیستهای ریزدانه ثانویه ای که روی دانه های کوارتز نهشته شده اند)
ب) فرآیندی که منجر به شکل گیری چنین سطوحی می شود ، انجماد الف) شیشه زمینی مات یا سطح فاقد جلای دانه کانیهای گرد؛ خصوصا کوارتز چنین سطحی می تواند محصول برخوردهای متعدد دانه با یکدیگر ، حین وزش بادهای شدید بوده و یا ناشی از نهشته شدن بلورهای میکروسکوپی متعدد روی آنها باشد (مانند سیلیستهای ریزدانه ثانویه ای که روی دانه های کوارتز نهشته شده اند) ب) فرآیندی که منجر به شکل گیری چنین سطوحی می شود

frosting. gelification

سمت یابی رشته میسلهای پهن و گسترده در تمام جهات را خاک گویند که منجر به تولید خاکهای سخت و سفت را می نماید تغییرحالت کلوسول به کلوژول را گویند

frosty weather

هوای یخبندان ، هوای یخ زده

upheaval

برآمدن ، تورم

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

معنی frost up heaval

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی frost up heaval

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما