معنی datum point

زمين شناسی
datum point
نقطه مبنا
یک نقطه فرضی یا ثابت که به عنوان مرجعی استفاده می شود که محاسبات یا اندازه گیری ها از آن حاصل می شوند ، نقطه مبنا یک نقطه فرضی یا ثابت که به عنوان مرجعی استفاده می شود که محاسبات یا اندازه گیری ها از آن حاصل می شوند
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی datum point
amphidromic point
نقطه بی کشند ، نقطه پیراگرهی
یک نقطه جغرافیایی در اقیانوس به صورت نظریه که هیچ محدوده جزر و مدی ای وجود ندارد واز آن نقطه خطوط cotidal (کشنه نما ، برای نشان دادن جزر ومد) ، با بزرگی جزر و مد که به طور فرضی بزرگ می شود با فاصله گرفتن از این نقطه ، به سمت و جهت های مختلف منشعب می شوند
همچنین ببینید: ampidromic region؛
مترادف: نقطه گرهی
boiling point
نقطه جوش
نقطه جوش دمای فشار بخار آب است که د رآن نقطه در اثر فشار بیرونی مایع به گاز تبدیل می شود فشار گاز استاندارد برای نقطه جوش مایع حدود 101 325 پاسکال است ، نقطه جوش نقطه جوش دمای فشار بخار آب است که د رآن نقطه در اثر فشار بیرونی مایع به گاز تبدیل می شود فشار گاز استاندارد برای نقطه جوش مایع حدود 101 325 پاسکال است
breaking point
حد گسیختگی
casing point
عمق جدارگذاری
عمقی درون یک گمانه حفاری که نسبت به آن ، یک رشته لوله جدار/ جداربندی گسترده می شود ، عمق جدارگذاری عمقی درون یک گمانه حفاری که نسبت به آن
center point
نقطه مرکزی ، نقطهای درست در مرکز یک عکس که از نظر موقعیت بر محور نوری دوربین منطبق است
center point|center point|center point
نقطه مرکزی ، نقطهای درست در مرکز یک عکس که از نظر موقعیت بر محور نوری دوربین منطبق است
chempoint
مدیریت کامل داده ها و گزارش برای هوا ، خاک ، آبهای سطحی ، آبهای زیرزمینی ، خاکستر ، لجن و bio-tissue
choke point
نقطه مسدود بسته ، مکان تنگ وفشرده ای در زمین یا در مسیر دریایی ، چنین مکان هایی به خصوص در مقابل عملیات بازدارنده آسیب پذیر هستند
cobining weight equiionique point
هم ارز وزنی
common depth point (cdp)|cdp|cdp|common depth point
نقطه عمق مشترک قسمتی زیر سطحی که در تولید بازتاب های لرزه ای بر روی چندین نیمرخ با فاصله های متفاوت نقش دارد مخفف: cdp
common reflection point
نقطه بازتاب مشترک
compensation point
نقطه جبران
در بلور شناسی نوری ، نقطه ای که در آن یک رنگ تداخلی بوسیله ورود گوه کوارتز یا بوسیله چرخش جبران کننده برک ، جبران می شود ، نقطه جبران در بلور شناسی نوری
composition point
نقطه ترکیب
در یک نمودار تعادل فازی ، نقطه ای که مختصات آن نشان دهنده ترکیب شیمیایی یک کانی یا مخلوط می باشد
، نقطه ترکیب در یک نمودار تعادل فازی ، نقطه ای که مختصات آن نشان دهنده ترکیب شیمیایی یک کانی یا مخلوط می باشد
consolute point
نقطه انحلال
نقطه ای که نشانگر ترکیب و دما یا فشار حداقل و حداکثر یک وقفه میژاکی یا هم آمیزی می باشد مقایسه شود با: نقطه انحلال بحرانی ، نقطه انحلال نقطه ای که نشانگر ترکیب و دما یا فشار حداقل و حداکثر یک وقفه میژاکی یا هم آمیزی می باشد مقایسه شود با: نقطه انحلال بحرانی
control point
نقطه کنترل آماد و حرکات ، نقطه یا مکانی با موقعیت معلوم و یا بزرگی معلوم
critical end point
نقطه پایانی بحرانی
نقطه ای که در آن دو ، سه یا چند فاز که در یک تعادل یک متغیره شرکت دارند ، بهم شبیه می شوند و در نتیجه خطی است که نشان دهنده پایان تعادل است ، نقطه پایانی بحرانی نقطه ای که در آن دو
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین
نقاط واقع بر روی خط که تحت پروژکشن ارتوگرافیک ثابت و پایدار باقی میمانند نقاط مهم عبارتند از: انحنای حداقل و حداکث
critical solution point
نقطه انحلالی بحرانی ، ببنید : consulate point
critical solution point|consulate point|consulate point
نقطه انحلالی بحرانی ، ببنید : consulate point
curie point
نقطه کوری ، اجسام و موادی فرومغناطیسی در درجه حرارت های مخصوص گرم می شوند که نقطه کوری نامیده می شود وسنگها در این دما خاصیت آهن ربائی خود را از دست می دهند ، نقطه کوری
دمایی که بالا تراز آن پایداری مغناطیسی ممکن نیست
دمایی که بالاتر از آن فعالیت گرمایی از نظم مغناطیسی خود انگیخته جلوگیری به عمل می آورد به ویژه دمایی که در آن نمود فرومغناطیس از بین می رود و ماده به سادگی تبدیل به پارامغناطیس می شود مقایسه شود با نقطه نیل
مترادف: دمای کوری ، نقطه کوری دمایی که بالا تراز آن پایداری مغناطیسی ممکن نیست دمایی که بالاتر از آن فعالیت گرمایی از نظم مغناطیسی خود انگیخته جلوگیری به عمل می آورد به ویژه دمایی که در آن نمود فرومغناطیس از بین می رود و ماده به سادگی تبدیل به پارامغناطیس می شود مقایسه شود با نقطه نیل مترادف: دمای کوری
datum
مبنا ، تراز سطح دریا
بالا یا پایین یک طبقه سنگی یا هر سطح دیگر که تراز های ساختاری ترسیم می شود ، به عنوان مثال یک افق مبنا

درنقشه برداری : طول و عرض اختر شناختی یک نقطه ابتدایی ، آزیموت اختر شناختی یک خط از این نقطه ، انحراف قائم ، جدایش ژئوئیدال ( اغلب این مقادیر صفر تصور می شوند ، به خاطر کمبود داده) دوثابتی هستند که برای توصیف و تعریف بیضوی مرجع که بر روی آن پیمایش های کنترل افقی محاسبه می شود لازم می باشند
نیز ببینید : مختصات مساحی
مترادف : داده مساحی
در زمین شناسی : الف ) بالا یا قاعده یک طبقه از سنگ یا هر سطح دیگری که بر روی آن خطوط تراز ساختاری رسم می شوند ، مثلاً یک افق مبنا ب ) مبنای سطح دریا
جمع : datums
datum elevation
ارنفاع مبنا
datum horizon
افق مبنا
افق زمین شناسی که به عنوان یک صفحه مرجع برای تعیین وضعیت چینه های سنگی یا به منظور اندازه گیری مقایسه ای ضخامت چینه ها یکار گرفته می شود ، افق یا لایه ای راهنما بر روی فرازا (ارتفاعات) انتخاب می شود یا اینکه تمامی ارتفاعات در نهایت در یک نقشه تراز ساختاری به عنوان مرجع در نظر گرفته می شود
مترادف: مبنا (datum) ، مبنای ساختاری ، افق تراز (contour horizon)
datum horizon|horizon|horizon
افق مبنا افق زمین شناسی که به عنوان یک صفحه مرجع برای تعیین وضعیت چینه های سنگی یا به منظور اندازه گیری مقایسه ای ضخامت چینه ها یکار گرفته می شود ، افق یا لایه ای راهنما بر روی فرازا (ارتفاعات) انتخاب می شود یا اینکه تمامی ارتفاعات در نهایت در یک نقشه تراز ساختاری به عنوان مرجع در نظر گرفته می شود مترادف: مبنا (datum) ، مبنای ساختاری ، افق تراز (contour horizon)
datum level
تراز مبنا ، سطح مبنا
در چینه شناسی : قاعده یا بالای یک گسترده از فسیل ها که می تواند در مقاطعی در یک مساحت وسیع انطباق داده شود اولین ظهور تکاملی یک گونه فسیلی بلا فاصله بالای یک نوع شناخته شده که ممکن است مطابق با اولین رده اطمینان در تعریف یک سطح مبنا باشد (بولی 1969)
مقایسه شود با : chronohorizon
مترادف : سطح مبنا (چینه شناسی)
در نقشه برداری: هر سطح تراز مانند / سطح متوسط دریا ، که به عنوان مرجعی استفاده می شود و از آن ارتفاع ها محاسبه می شوند
، سطح مبنا - در چینه شناسی : قاعده یا بالای یک گسترده از فسیل ها که می تواند در مقاطعی در یک مساحت وسیع انطباق داده شود اولین ظهور تکاملی یک گونه فسیلی بلا فاصله بالای یک نوع شناخته شده که ممکن است مطابق با اولین رده اطمینان در تعریف یک سطح مبنا باشد (بولی 1969) - مقایسه شود با : chronohorizon - مترادف : سطح مبنا (چینه شناسی) - در نقشه برداری: هر سطح تراز مانند / سطح متوسط دریا ، که به عنوان مرجعی استفاده می شود و از آن ارتفاع ها محاسبه می شوند -
datum line
خط پایه-اثر جزر ومد در ساحل دریا
datum plane
صفحه مبنا ، سطح مبنا
یک سطح مرجع قراردادی برای به حداقل رساندن یا حذف توپوگرافی ظاهری و اثرات نزدیک به سطح تعیین زمان ها و سرعت لرزه ای با صفحه مبنا تنظیم می شود به عنوان مثال اگر منبع و لرزه سنج ها بر روی این صفحه تعیین محل شده باشند و یا اگر هیچ لایه کم سرعتی وجود نداشته باشد
هر نقطه ، خط یا سطح به کار رفته به عنوان مرجعی برای اندازه گیری کمیتی دیگر مدلی از زمین که برای محاسبات ژیودتیک استفاده می شود
در لرزه شناسی: یک سطح مرجع اختیاری که برای به حداقل رساندن یا حذف کردن اثرات توپوگرافی محلی و نزدیک سطحی استفاده می شود زمان های لرزه ای وتعیین سرعت بطوری با سطح مبنا تطبیق داده می شوند که گویی منبع و لرزه نگارها بر روی این سطح قرار گرفته اند و هیچ سطح کم سرعتی وجود نداشته است
در نقشه برداری: یک سطح افقی دائمی که نسبت به آن گمانه زنی ، فرازهای زمینی ، فرازهای سطح آب و داده های کشندی ارجاع داده می شوند
مثلاً سطح دریای میانگین در یک سطح مبنای رایج معمول در نقشه برداری توپوگرافی
نیز ببینید : مبنای کشندی یا داده کشندی ، داده نموداری ، داده گمانه زنی
مترادف : سطح مبنا (مساحی) سطح مرجع
، سطح مبنا - یک سطح مرجع قراردادی برای به حداقل رساندن یا حذف توپوگرافی ظاهری و اثرات نزدیک به سطح تعیین زمان ها و سرعت لرزه ای با صفحه مبنا تنظیم می شود به عنوان مثال اگر منبع و لرزه سنج ها بر روی این صفحه تعیین محل شده باشند و یا اگر هیچ لایه کم سرعتی وجود نداشته باشد - هر نقطه ، خط یا سطح به کار رفته به عنوان مرجعی برای اندازه گیری کمیتی دیگر مدلی از زمین که برای محاسبات ژیودتیک استفاده می شود - در لرزه شناسی: یک سطح مرجع اختیاری که برای به حداقل رساندن یا حذف کردن اثرات توپوگرافی محلی و نزدیک سطحی استفاده می شود زمان های لرزه ای وتعیین سرعت بطوری با سطح مبنا تطبیق داده می شوند که گویی منبع و لرزه نگارها بر روی این سطح قرار گرفته اند و هیچ سطح کم سرعتی وجود نداشته است - در نقشه برداری: یک سطح افقی دائمی که نسبت به آن گمانه زنی ، فرازهای سطح آب و داده های کشندی ارجاع داده می شوند - مثلاً سطح دریای میانگین در یک سطح مبنای رایج معمول در نقشه برداری توپوگرافی - نیز ببینید : مبنای کشندی یا داده کشندی ، داده گمانه زنی - مترادف : سطح مبنا (مساحی) سطح مرجع -
datum|datums|datums
مبنا ، تراز سطح دریا - بالا یا پایین یک طبقه سنگی یا هر سطح دیگر که تراز های ساختاری ترسیم می شود ، به عنوان مثال یک افق مبنا - - درنقشه برداری : طول و عرض اختر شناختی یک نقطه ابتدایی ، آزیموت اختر شناختی یک خط از این نقطه ، انحراف قائم ، جدایش ژئوئیدال ( اغلب این مقادیر صفر تصور می شوند ، به خاطر کمبود داده) دوثابتی هستند که برای توصیف و تعریف بیضوی مرجع که بر روی آن پیمایش های کنترل افقی محاسبه می شود لازم می باشند - نیز ببینید : مختصات مساحی - مترادف : داده مساحی - در زمین شناسی : الف ) بالا یا قاعده یک طبقه از سنگ یا هر سطح دیگری که بر روی آن خطوط تراز ساختاری رسم می شوند ، مثلاً یک افق مبنا ب ) مبنای سطح دریا - جمع : datums -
depth point
نقطه ژرفا
در عملیات لرزه ای ، موقعیتی که در آن ژرفای افق نقشه برداری شده ، محاسبه شده است
نیز ببینید : نقطه ژرفای مشترک ، نقطه ژرفا در عملیات لرزه ای ، محاسبه شده است نیز ببینید : نقطه ژرفای مشترک
dew point
نقطه شبنم
دمایی که در آن دما ، هوا در فشار ثابت و گنجایش بخار – آب ثابت ، باید سرد شده باشد تا اینکه اشباع شدگی رخ دهد – دمایی که در آن فشار اشباع همانند فشار بخار موجود می باشد
، نقطه شبنم - دمایی که در آن دما ، باید سرد شده باشد تا اینکه اشباع شدگی رخ دهد – دمایی که در آن فشار اشباع همانند فشار بخار موجود می باشد
dissociation point
نقطه تفکیک
آن دمایی که در آن یک ترکیب به طور برگشت پذیر برای تشکیل دو یا چند ماده دیگر می شکند مثلاً : caco3 تبدیل به Cao به علاوهCo2 می شود تمام متغیر ها باید به منظور تعریف این نقطه به دقت قید شوند اصطلاح تفکیک اشاره به وجود فروپاشی دارد و تنوع گسترده ای از انواع را در برمیگیرد ، مانند فروپاشی گروه بندی های مولکولی در گاز ها یا مایعات ، نقطه تفکیک آن دمایی که در آن یک ترکیب به طور برگشت پذیر برای تشکیل دو یا چند ماده دیگر می شکند مثلاً : caco3 تبدیل به Cao به علاوهCo2 می شود تمام متغیر ها باید به منظور تعریف این نقطه به دقت قید شوند اصطلاح تفکیک اشاره به وجود فروپاشی دارد و تنوع گسترده ای از انواع را در برمیگیرد
draper point
نقطه پوششی
درجه حرارت 977 فارنهایت ( یا 525 درجه سانتی گراد ) ، که در آن نور قرمز از یک شی گرم شده در محیط تاریک شده ، برای اولین بار ، مشاهده می شود بنابر این ، درجه حرارت حداقل گدازه گداخته را گویند ( Draper 1847 – سیگل و هوول 1968 ) ، نقطه پوششی درجه حرارت 977 فارنهایت ( یا 525 درجه سانتی گراد )
driving point
نقطه رانش
equiionic point
نقطه تعادل یونی
eutectic point
نقطه همگدازی
پایین ترین دمایی که در آن یک مخلوط یوتکتیک ذوب خواهد شد مترادف: دمای اتکتیک
flow path seed point
نقطه آغاز مسیرجریان
(تحلیل آبریز) هرنقطه انتخاب شده ای که منشا یا بالاترین درجریات ، آبراهه ، مسیرمی باشد ، نقطه آغاز مسیرجریان (تحلیل آبریز) هرنقطه انتخاب شده ای که منشا یا بالاترین درجریات
fluvial point
نقطه رودخانه ای
focal point
نقطه کانونی ، ببینید : principal focus
freezing. point
نقطه انجماد ، درجه یخبندان
frost point
نقطه یخبندان
سرمای مورد نیاز برای تصفیه آب موجود در هوایی مرطوب (تحت فشار و میزان بخار آب محتوی ثابت) و تشکیل شدن یخ ، نقطه یخبندان سرمای مورد نیاز برای تصفیه آب موجود در هوایی مرطوب (تحت فشار و میزان بخار آب محتوی ثابت) و تشکیل شدن یخ
global standard section and point
نقطه و رخنمون استاندارد جهانی (gssp)
ground control point
نقطه کنترل زمینی
نقطهای با موقعیت معلوم که میتواند روی تصویر یا نقشه شناسایی شود و برای محاسبه تغییر شکل لازم برای ثبت تصاویر یا نقشهها به کار رود (gcp)
ground plumb point
نقطه شاغولی زمینی
hardness points|hardness point|hardness point
سختی سنج ذراتی نوک تیز از فلزاتی با سختی های متفاوت که بر روی یک ابزار فلزی نصب شده اند و ازآن ها به منظور تست کردن میزان سختی کانی های دیگر (با خراشیدن سطح کانی مزبور توسط هر قطعه) استفاده می شود در حالت کلی از کانی های که سختی 6 تا 10 مقیاس موس را به خود اختصاص داده اند در چنین فرآیندی استفاده می شود
horizontal control point
نقطه کنترل مسطحاتی
ice point
نقطه انجماد آب ، درجه یخبندان آب
inflection point
نقطه عطف
isoelectric point
نقطه هم بارالکتریکی
isoelrctric point
نقطه الکتریکی یکسان
jet entrance point
نقطه ورودی فواره ، نقطه برخورد افشانه
در توربینهای پلتون ، نقطه ای که محور فواره آب در آن نقطه مماس بر دایره گام چرخ دوار توربین می باشد ، نقطه برخورد افشانه در توربینهای پلتون
knick point
رود شکن
lap point
اتصال پوششی ، اتصال رویهم
lento-capillary point
نقطه مویین آهسته
mass point
نقاط جرمی
شامل موقعیت افقی و عمودی نقاط ویژه روی زمین است ، نقاط جرمی شامل موقعیت افقی و عمودی نقاط ویژه روی زمین است
melting point
نقطه ذوب
nadir point
نقطه سمت القدم
nodal point
نقطه گرهی
offset shotpoint
نقطه انفجار دورافتاده ، نقطه انفجار شروع
نقطه انفجاری (در برداشتهای لرزه ای) که در فاصله ای نسبتا زیاد از خط آشکارسازها ، واقع است ، نقطه انفجار شروع نقطه انفجاری (در برداشتهای لرزه ای) که در فاصله ای نسبتا زیاد از خط آشکارسازها
operating point
نقطه کار ، نقطه عملکرد
output point
نقطه خروجی
pass point
نقطه کنترل
هر ایستگاهی در سیستم کنترل افقی و یا عمودی که بر روی عکس شناسایی می شود و برای تطابق داده های نشان داده شده بر روی عکس کاربرد دارد (ص 2074 – 1975 – ASP) نیز ببینید: pass point
نقطه گذر
نقطه ای که موقعیت افقی و عمودی آن با استفاده از عکسهای هوایی تعیین شده و به عنوان یک نقطه کنترلی مکمل در تعیین جهت دیگر عکسها ، مورد استفاده قرار می گیرد
pass point|control point|control point
نقطه کنترل هر ایستگاهی در سیستم کنترل افقی و یا عمودی که بر روی عکس شناسایی می شود و برای تطابق داده های نشان داده شده بر روی عکس کاربرد دارد (ص 2074 – 1975 – ASP) نیز ببینید: pass point نقطه گذر نقطه ای که موقعیت افقی و عمودی آن با استفاده از عکسهای هوایی تعیین شده و به عنوان یک نقطه کنترلی مکمل در تعیین جهت دیگر عکسها ، مورد استفاده قرار می گیرد
peritectic point
نقطه واکنشی ، ببینید : Reaction point
peritectic point|peritectic|peritectic|reaction point
نقطه واکنشی ، ببینید : Reaction point
permanent wilting point
نقطه پژمردگی دائم
piercing point
نقطه نفوذی
در سیستم شیمیایی چهارتایی ، نقطه‌ای که در آن یک منحنی تک‌متغیره (نماینده ترکیبات مایعاتی که می‌توانند در تعادل با سه فاز جامد مشخص باشند) ویک الحاق سه‌تایی به چند نقطه جدای از یک نقطه تک‌ متغیره سه‌تایی تقسیم می‌شوند ، نقطه نفوذی در سیستم شیمیایی چهارتایی
plait point
نقطه بحرانی
نقطه‌ای که نماینده شرایطی است که در آن دو فاز مزدوج ، مشابه هم با هم یکی می‌شوند ، ؛ نقطه بحرانی
، نقطه بحرانی - نقطه‌ای که نماینده شرایطی است که در آن دو فاز مزدوج ، ؛ نقطه بحرانی -
plunge point
نقطه میل
خطی که در طول آن یک موج شیب‌دار پیچ می خورد و وقتی به ساحل نزدیک می‌شود ، فرومی‌ریزد ، نقطه میل - خطی که در طول آن یک موج شیب‌دار پیچ می خورد و وقتی به ساحل نزدیک می‌شود
point
راس ، نوک
(ساحل):ناحیه باریک‌شده از زمین نسبتا ً‌کم‌ارتفاع ، نظیر یک دماغه کوچک ، بیرون‌زده از ساحل به‌سمت حجم آب( به ویژه بخش نوک یا قسمت انتهایی این بیرون‌زدگی ) ‌یا انتهای نوک‌تیز خشکی بیرون‌زده به سمت توده آب ، نوک - (ساحل):ناحیه باریک‌شده از زمین نسبتا ً‌کم‌ارتفاع
principal point
نقطه اصلی
الف) پایه عمود از مرکز بعدنمایی داخلی یک عدسی تا سطح عکس مرکز هندسی یک عکس هوایی یا نقطه‌ای که محور نوری عدسی یک دوربین هوایی با سطح فیلم برخورد می کند ب) هر یک از دو نقطه روی محور یک عدسی به نحوی که یک پرتو از هر نقطه از شیء هدایت‌شده به طرف نقطه اصلی ، ‌از عدسی در یک جهت موازی خارج خواهد شد ، اما از نقطه اصلی دیگر هدایت می شود ج) نقطه‌ای که در آن یک پرتو مرئی اصلی ، سطح بعدنمایی را قطع می‌کند ، نقطه اصلی - الف) پایه عمود از مرکز بعدنمایی داخلی یک عدسی تا سطح عکس مرکز هندسی یک عکس هوایی یا نقطه‌ای که محور نوری عدسی یک دوربین هوایی با سطح فیلم برخورد می کند ب) هر یک از دو نقطه روی محور یک عدسی به نحوی که یک پرتو از هر نقطه از شیء هدایت‌شده به طرف نقطه اصلی
range midpoint
نقطه میانی گستره ، رجوع شود به midrange
reaction point
نقطه واکنشی
یک نقطه معمولا هم فشار و ثابت بر روی دیاگرام لیکوئیدوس که در آن ترکیب مایع از نظر مقادیر موقعیتی تمام فازهای جامد در تعادل در آن نقطه قابل بیان نمی باشد در یک سیستم دوتایی? این نقطه معادل یک نقطه ذوب ناسازگار یا نقطه پری تکتیک می باشد ، نقطه واکنشی - یک نقطه معمولا هم فشار و ثابت بر روی دیاگرام لیکوئیدوس که در آن ترکیب مایع از نظر مقادیر موقعیتی تمام فازهای جامد در تعادل در آن نقطه قابل بیان نمی باشد در یک سیستم دوتایی? این نقطه معادل یک نقطه ذوب ناسازگار یا نقطه پری تکتیک می باشد
saturation point
حداشباع
stagnation point
نقطه آرامش- نقطه سکون
sticky point
نقطه چسبندگی
surface specific points and line|surface specific points|surface specific points|surface specific point
نقاط و خطوطی که از عوارض محلی ویژه را توصیف می کنند: - قلهها (حداکثرهای محلی) - چاهها یا گودالها (حداقلهای محلی) - گذرها
turning point
نقطه چرخش ، نقطه عطف
الف) یک نقطه مساحی که بر روی آن ، شاخص ترازیابی قرار می گیرد (بعد از اینکه پیش بینی بر روی آن انجام گرفت و قبل از اینکه دستگاه ترازیابی تفریقی به ایستگاه دیگری منتقل شود) ، بطوریکه یک دید عقب برای تعیین ارتفاع دستگاه بعد از بازچینی بدست آید یک نقطه تقاطع بین خطوط پیمایشی ، مانند نقطه مداخله گر بین دو انگپایه که بر روی آن ، قرائتهای میله مساحی خوانده می‌شوند این نقطه به منظور دادن امکان حرکت به جلوی دستگاه ترازیابی (بطور متناوب حرکت جهش وار با میله مساحی) در امتداد خط پیمایش بدون فاصله ای در یک سری اختلاف ارتفاع اندازه گیری شده ، بوجود آمده است مخفف TP
ب) یک هدف فیزیکی که نشان دهنده یک نقطه چرخش است ، مانند یک میخ فلزی یا دیرک فلزی که به درون زمین فرو شده است ، نقطه عطف - الف) یک نقطه مساحی که بر روی آن ، بوجود آمده است مخفف TP - ب) یک هدف فیزیکی که نشان دهنده یک نقطه چرخش است
vacuum wellpoint
قلم چاه خلا
viewpoint
لحاظ ، دیدگاه ، نظریه ، عقیده ، قسمت از پیش تعیین شده ناحیه نمایش
vista point
نقطهای که از آن نقشه قابل مشاهده تدوین می شود
well point
قلم چاه ، چاه زهکش ، چاهک نقطه ای
wilting point
نقطه ی پژمردگی
witness point
نقطه شاهد
یک ایستگاه تاریخی بر روی خط مساحی (مسیر مساحی) که برای ثبت کردن یک محل مهم کمابیش دور ـ و بدون هیچ رابطه ای خاص با هر گوشه منظم استفاده می شود ، نقطه شاهد - یک ایستگاه تاریخی بر روی خط مساحی (مسیر مساحی) که برای ثبت کردن یک محل مهم کمابیش دور ـ و بدون هیچ رابطه ای خاص با هر گوشه منظم استفاده می شود
world point
نقطه جهانی
اصطلاحی که توسط کوبایاشی (ص745 ، 1944) برای یک رخنمون یا برونزد منفرد محدود پیشنهاد شد که به عنوان یک نمایشگر ایالت زمین شناسی جهان در نظر گرفته می شود استفاده نادری دارد ، نقطه جهانی - اصطلاحی که توسط کوبایاشی (ص745
yield point
نقطه تسلیم ، نقطه سیلان ، حد جاری شدن

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن