معنی flood prone area

زمين شناسی
flood prone area
ناحیه مستعد سیلاب
ناحیه ای بر روی یک دشت سیلابی که در معرض زیر آب رفتن در زمان یک سیل با فراوانی یا شدت خاصی قرار می گیرد برای مثال ، یک سیلاب 100 ساله یا standard project flood سیلاب شاخص استاندارد ، ناحیه مستعد سیلاب ناحیه ای بر روی یک دشت سیلابی که در معرض زیر آب رفتن در زمان یک سیل با فراوانی یا شدت خاصی قرار می گیرد برای مثال
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی flood prone area
ablation area
پهنه فرسابی
بخشی از یک یخسار یا پهنه برفی که در آن طی سالیان دراز رسوبات یخچالی به مقدار زیادی انباشته شده اند; منطقه ای زیر خط تعادلی ، پهنه فرسابی بخشی از یک یخسار یا پهنه برفی که در آن طی سالیان دراز رسوبات یخچالی به مقدار زیادی انباشته شده اند; منطقه ای زیر خط تعادلی
air pace control area
مسیر هوایی ارتباطی
مسیر هوایی که کشورها برای انجام تجارتی وبازرگانی به آن وابستگی دارند ، مسیر هوایی ارتباطی مسیر هوایی که کشورها برای انجام تجارتی وبازرگانی به آن وابستگی دارند
apical area
ناحیه قله ای
بر روی هاگ رویان رستی (embryophytic) ناحیه ای که شامل خط درز trilete می باشد ، ناحیه قله ای بر روی هاگ رویان رستی (embryophytic) ناحیه ای که شامل خط درز trilete می باشد
area
گستره سطح یا فضا اندازه یا مساحت ناحیهای که بر حسب واحدهای مربع بیان می شود
میانگین عرض ضربدر میانگین ارتفاع که به صورت فوت مربع بیان می شود( (of an airway ، گستره سطح یا فضا اندازه یا مساحت ناحیهای که بر حسب واحدهای مربع بیان می شود میانگین عرض ضربدر میانگین ارتفاع که به صورت فوت مربع بیان می شود( (of an airway
borrow area
محل قرضه
bulk area
مساحت ظاهری
cardinal area
ناحیه بین نوک و خط لولا
الف) یک سطح صاف یا به طور ملایم مقعر شده ، معمولاً مثلثی که بین نوک و حاشیه لولا در بسیاری از نرم تنان دو کفه ای گسترش یافته و بطور بخشی یا کامل بوسیله لیگامنت اشغال شده است این ناحیه از باقیمانده صدف بوسیله یک زاویه تند آغاز می شود
ب) ناحیه یا بخش صاف و مسطح شده عقبی «کفه» یک براکیوپود مفصل دار فهتن ، خصوصاً دلیتریوم و نوتوتیریوم ممکن است میان ناحیه ، palintrop یا planarea باشد
نیز ببینید: ناحیه لولایی ، ناحیه بین نوک و خط لولا الف) یک سطح صاف یا به طور ملایم مقعر شده ، معمولاً مثلثی که بین نوک و حاشیه لولا در بسیاری از نرم تنان دو کفه ای گسترش یافته و بطور بخشی یا کامل بوسیله لیگامنت اشغال شده است این ناحیه از باقیمانده صدف بوسیله یک زاویه تند آغاز می شود ب) ناحیه یا بخش صاف و مسطح شده عقبی «کفه» یک براکیوپود مفصل دار فهتن ، palintrop یا planarea باشد نیز ببینید: ناحیه لولایی
catchment area
حوزه آبریز ، حوزه آبخیز ، ابگیر ، حوضه
زمینی که آب باران کلیه اراضی اطراف به آن وارد گردد و آبهای جمع شده فقط به وسیله یک رودخانه یا یک رشته جوی از آن خارج و به دریا ، یا دریاچه وارد شود ، حوضه زمینی که آب باران کلیه اراضی اطراف به آن وارد گردد و آبهای جمع شده فقط به وسیله یک رودخانه یا یک رشته جوی از آن خارج و به دریا
cathment area
آبخیز
آبریز زمینی که آب باران کلیه اراضی اطراف به آن وارد گردد و آبهای جمع شده فقط بوسیله یک رودخانه از آن خارج و بدریا یا دریاچه وارد گردد ، آبخیز آبریز زمینی که آب باران کلیه اراضی اطراف به آن وارد گردد و آبهای جمع شده فقط بوسیله یک رودخانه از آن خارج و بدریا یا دریاچه وارد گردد
collecting area
منطقه جمع آوری
منطقه گردآوری یا تجمع آب باران ، آبگیر ، آب انبار ، منطقه جمع آوری منطقه گردآوری یا تجمع آب باران
contact area
ناحیه همبری
یکی از نواحی طرف پروکسیمال یک هاگ یا گرده که در تماس با سایر اعضای چهارتایی در دانه های گرده بالغ نواحی همبری به ندرت مرئی می باشند ولی معمولاً در هاگ ها آشکار می باشند هاگ های سه تایی دارای سه ناحیه همبری هستند و هاگ های تکی دو ناحیه همبری دارند
مقایسه شود باcontagionis area ، ناحیه همبری یکی از نواحی طرف پروکسیمال یک هاگ یا گرده که در تماس با سایر اعضای چهارتایی در دانه های گرده بالغ نواحی همبری به ندرت مرئی می باشند ولی معمولاً در هاگ ها آشکار می باشند هاگ های سه تایی دارای سه ناحیه همبری هستند و هاگ های تکی دو ناحیه همبری دارند مقایسه شود باcontagionis area
core area
مرکز ناحیه ای که از نظر ملی مهم و حتی حیاتی می باشد
coverage area
سطح پوشش
critical area
ناحیه بحرانی
depositional area
محیط رسوبگذاری
discharge area
منطقه تخلیه
ناحیه ای که در آن شبکه ای از آبهای زیرزمینی بسمت سطح زمین تخلیه می شوند یا در اثر تبخیر از دست می روند ، منطقه تخلیه ناحیه ای که در آن شبکه ای از آبهای زیرزمینی بسمت سطح زمین تخلیه می شوند یا در اثر تبخیر از دست می روند
discharge section area
سطح آبدهی
dorsal area
ناحیه پشتی
یک ناحیه مثلثی بر روی طرف پشتی یک دیواره که در آن نهشته های Cameral غایب هستند ( اگر چنین نهشته هایی در غیر اینصورت حاضر باشند ) ، در سفالوپود های ارتوسرید دیده می شود ( فیشر و یتچرت 1969 )
drainage area
حوزه آبریز ، سطح آبکشی ، حوزه زهکشی
duration area curve|duration area|duration area
منحنی مساحت ـ دوام منحنی ای که نشان دهنده مساحت یا ناحیه زیر یک منحنی تداوم و همچنین هر مقدار از جریان ترسیمی و بنابراین انتگرال تداوم نسبت به جریان رود است وقتی که منحنی تداوم به عنوان درصد زمان رسم می شود ، مساحت تداوم نشان دهنده جریان میانگین در دسترس برای یک تخلیه خارجی است (ASCE ، 1962)
effective area
سطح موثر
enumeration area
ناحیهای جغرافیایی که به عنوان واحد اصلی و اساسی جمعآوری دادهها و جدول بندی در سرشماری در نظر گرفته شده که باید خط صحیح را در بر گیرد
exclusion areas|exclusion area|exclusion area
نواحی واقع در یک مدل demبا حذف درون یابی یا ترسیم منحنی های میزان
flood
طغیان ، سیل ، طغیان
در رسوب شناسی: اصطلاح که توسط میلنر (1940) برای توصیف پیدایش گونه های یک کانی در یک سنگ رسوبی استفاده شد که بیش از سایر کانی ها برای ساختن یک تجمع خالصی وجود داشته است
، طغیان - در رسوب شناسی: اصطلاح که توسط میلنر (1940) برای توصیف پیدایش گونه های یک کانی در یک سنگ رسوبی استفاده شد که بیش از سایر کانی ها برای ساختن یک تجمع خالصی وجود داشته است -
flood absorption
سیل گیری
flood axis
آسه سیل
flood bank
بند طبیعی
flood basalt
روانه بازالتی ، بازالت سیلابی
جریاناتی از گدازه های بازالتی که از شکاف ها یا ترکهای متعدد خارج شده و معمولاً مناطق گسترده ای به ضخامت صدها متر را می پوشاند ، بازالت سیلابی جریاناتی از گدازه های بازالتی که از شکاف ها یا ترکهای متعدد خارج شده و معمولاً مناطق گسترده ای به ضخامت صدها متر را می پوشاند
flood basalts
روانه های بازالتی
جریاناتی از گدازه های بازالتی که از شکاف ها یا ترکهای متعدد خارج شده و معمولاً مناطق گسترده ای به ضخامت صدها متر را می پوشاند
flood basalts|flood basalt|flood basalt
روانه های بازالتی جریاناتی از گدازه های بازالتی که از شکاف ها یا ترکهای متعدد خارج شده و معمولاً مناطق گسترده ای به ضخامت صدها متر را می پوشاند
flood basin
حوضه سیلابی
بخشی از دره رودخانه که در مجاورت کانال رودخانه قرار دارد و از رسوبات حاصل از رژیم فعلی رودخانه تشکیل شده است و هنگامی که رودخانه در مراحل سیلابی در بالای سطح ساحلی خود جریان دارد ، پوشیده از آب می شود
flood basin|flood basins|flood basins|basin
حوضه سیلابی بخشی از دره رودخانه که در مجاورت کانال رودخانه قرار دارد و از رسوبات حاصل از رژیم فعلی رودخانه تشکیل شده است و هنگامی که رودخانه در مراحل سیلابی در بالای سطح ساحلی خود جریان دارد ، پوشیده از آب می شود
flood channel
مسیل
flood control
مهار سیل ، کنترل سیلاب ، جلوگیری از سیل ، جلوگیری از طغیان
flood control district
اداره کنترل سیلاب ها
flood control reservoir
مخزن سیل گیر ، مخزن مهار سیلاب ، مخزن کنترل سیلاب
flood control storage
گنجایش سیل گیر
flood control storage basin
حوزه ذخیره کنترل سیلاب
flood crest
اوج سیلاب ، ستیغ سیل
مرتفع ترین وضعیت یک سیل را گویند این اصطلاح تقریباً با اوج سیلاب مترادف است ولی به تخلیه ازمانی که با نوک موج سیل مرتبط می شود ، اشاره نمی کند (لانگبین و اسیری 1960)
، ستیغ سیل - مرتفع ترین وضعیت یک سیل را گویند این اصطلاح تقریباً با اوج سیلاب مترادف است ولی به تخلیه ازمانی که با نوک موج سیل مرتبط می شود ، اشاره نمی کند (لانگبین و اسیری 1960) -
flood current
جریان سیلاب
جریان جزر و مدی که با افزایش ارتفاع مد ایجاد می شود ، جریان سیلاب جریان جزر و مدی که با افزایش ارتفاع مد ایجاد می شود
flood dam
سد سیل گیر
سدی برای ذخیره و نگهداری سیلاب بطور موقت ، یا برای ذخیره یک فرج آب مثلاً برای پاکسازی یک کانال این سد معمولاً بطور ویژه برای مقاومت در برابر تغییرات سریع در سطح آب مخزن طراحی می شود مترادف: سد آبروبی ، سد سیل گیر سدی برای ذخیره و نگهداری سیلاب بطور موقت
flood discharge
بده طغیان ، بده فزونی آب ، دبی سیلابی
flood energy dissipation
استهلاک انرژی سیلاب ، میرایش انرژی طغیان
flood flow
جریان سیلاب
flood flow duration
مدت زمان جریان سیلابها
flood forecasting
پیش بینی سیلاب ، پیش بینی سیل
flood frequency
تناوب سیلاب ، فراوانی سیل ، بسامد سیل ، فراوانی سیلاب
flood frequency curve
منحنی فراوانی سیل
یک نمایش تصویری از تعداد دفعات بر سال که یک سیل با یک بزرگی مشخص برابر یا بیشتر می شود
flood frequency curve|flood frequency|flood frequency
منحنی فراوانی سیل یک نمایش تصویری از تعداد دفعات بر سال که یک سیل با یک بزرگی مشخص برابر یا بیشتر می شود
flood fringe|pondage land|pondage land
حاشیه سیلاب pondage land پهنه آبگیری
flood hydrograph
سیلاب نگار
flood icing
یخ زدن
منشور یخی؛ یخ پوشه؛ تخته یخ ، یخ زدن منشور یخی؛ یخ پوشه؛ تخته یخ
flood index
نمایه سیل
flood inflation
طغیان ، سیلاب
flood inundation
طغیان ، سیل
flood map
نقشه سیل
نقشه ای که گسترش سیلابهای قبلی یا گسترش پیش بینی شده هر گسترش ویژه یک سیل را به تصویر می کشد ، نقشه سیل نقشه ای که گسترش سیلابهای قبلی یا گسترش پیش بینی شده هر گسترش ویژه یک سیل را به تصویر می کشد
flood peak
بیشینه بلندی سیل
flood peak discharge
حد اکثر دبی طغیان
flood plain
جلگه طغیانی ، جلگه سیلابی ، دشت سیلابی ، دشت سیلابی
الف: سطح یا نواری از زمین نسبتا هموار در کنار کانال رودخانه ، که به وسیله رودخانه موجود و در منطقه تحت تاثیر آن تشکیل شده و در مواقعی که رودخانه از کناره های خود سرریز می کند با آب پوشیده می شود مقایسه کنید با : دره تخت ، دشت سیلابی فرسایشی
ب: هر منطقه پست تخت یا نسبتا تخت که یک رودخانه را احاطه کرده و ممکن است در شرایط سیلاب با آب آن پوشیده شود ، دشت سیلابی الف: سطح یا نواری از زمین نسبتا هموار در کنار کانال رودخانه ، دشت سیلابی فرسایشی ب: هر منطقه پست تخت یا نسبتا تخت که یک رودخانه را احاطه کرده و ممکن است در شرایط سیلاب با آب آن پوشیده شود
flood plain icing
یخ زنی
منشور یخی؛ یخ پوشه؛ تخته یخ ، یخ زنی منشور یخی؛ یخ پوشه؛ تخته یخ
flood plain lobe
هسته دشت سیلابی
بخشی از یک دشت سیلابی که توسط یک رودپیچ احاطه شده است
flood plain lobe|flood plain|flood plain
هسته دشت سیلابی بخشی از یک دشت سیلابی که توسط یک رودپیچ احاطه شده است
flood plain meander
مئاندر دشتهای سیلابی ، آبکندهای دشتهای سیلابی
flood plain scroll
طومار دشت سیلابی
یک سری یا دسته نوارهای کوتاه هلایی و سینوسی ملایم از آبرفت درشت دانه که در امتداد کناره درونی یک مئاندر رود یا رودپیچ تشکیل می شود و نشان دهنده آغاز یک دشت سیلابی است مترادف: Flood scroll ، طومار دشت سیلابی یک سری یا دسته نوارهای کوتاه هلایی و سینوسی ملایم از آبرفت درشت دانه که در امتداد کناره درونی یک مئاندر رود یا رودپیچ تشکیل می شود و نشان دهنده آغاز یک دشت سیلابی است مترادف: Flood scroll
flood plain splay
مخروط دشت سیلابی
یک مخروط افکنه کوچک یا سایر نهشته‌های گسترده که در جایی بر روی یک رود با بار بیش از حد تشکیل می شوند که این رود ، یک خاکریز (مصنوعی یا طبیعی) را می شکند و مواد خود را بر روی دشت سیلابی ته نشین می کند (موادی که اغلب درشت دانه اند)
مترادف: sand splay ، channel splay ، splay (زمین ریخت شناسی)
flood plain splay|flood plain|flood plain|channel splay|splay|sand splay
مخروط دشت سیلابی یک مخروط افکنه کوچک یا سایر نهشته‌های گسترده که در جایی بر روی یک رود با بار بیش از حد تشکیل می شوند که این رود ، یک خاکریز (مصنوعی یا طبیعی) را می شکند و مواد خود را بر روی دشت سیلابی ته نشین می کند (موادی که اغلب درشت دانه اند) مترادف: sand splay ، channel splay ، splay (زمین ریخت شناسی)
flood plaine terrace
تراس آبرفتی
flood plane
سطح سیلاب
الف) موقعیت اشغال شده توسط سطح آب یک رود در زمان یک سیلاب خاص را گویند
ب) به طور غیردقیق ، بالا آمدن سطح آب در هر کدام از نقاط متعدد در امتداد یک رود در زمان یک سیلاب خاصی را گویند ، سطح سیلاب الف) موقعیت اشغال شده توسط سطح آب یک رود در زمان یک سیلاب خاص را گویند ب) به طور غیردقیق
flood protection
حفاظت در مقابل طغیان ، سیل بندی
flood rating
معیار گیری طغیان
flood routing
روند سیل ، روند یابی سیل ، بررسی تغییرات سیلاب
flood runoff
رواناب سیل
flood scroll
طومار سیل طومار دشت سیلابی ، نگاشت دشت سیلابی
flood series
سری سیلابی
فهرستی از رخدادهای سیلابی در یک مدت زمان مشخص که به ترتیب بزرگی مرتب شده اند ، سری سیلابی فهرستی از رخدادهای سیلابی در یک مدت زمان مشخص که به ترتیب بزرگی مرتب شده اند
flood stage
مرحله سیلاب
الف) ارتفاع پیمانه در پست ترین بخش مستقیم رود (به جز یک محل یا شکست که بطور غیرمعمولی پست است) ب) مرحله ای که در آن سرریز جریان باعث ایجاد تخریب می شود ، مرحله سیلاب الف) ارتفاع پیمانه در پست ترین بخش مستقیم رود (به جز یک محل یا شکست که بطور غیرمعمولی پست است) ب) مرحله ای که در آن سرریز جریان باعث ایجاد تخریب می شود
flood summit
بیشینه بلندی سیل
flood wall
سیل بند
flood water
سیلاب
الف) آبی که از حدود خود سرریز کرده باشد آب یک سیلاب
ب) منطقه سیلابی شده پشت یک سد یک آبگیر ، سیلاب الف) آبی که از حدود خود سرریز کرده باشد آب یک سیلاب ب) منطقه سیلابی شده پشت یک سد یک آبگیر
flood water retention area
حوزه نگهداشت آب سیلاب
flood water storage volume
حجم ذخیره سازی آب سیلاب
حجم آب انباشتگی در یک محزن یا دریاچه سد است که میان بالاترین تراز عادی مجاز در هنگام بهره برداری از آن ، و بیشترین تراز آب ممکن وجود دارد ، حجم ذخیره سازی آب سیلاب حجم آب انباشتگی در یک محزن یا دریاچه سد است که میان بالاترین تراز عادی مجاز در هنگام بهره برداری از آن
flood wave
سیل کوهه ، موج سیلی ، موج کوتاه
فرازی در سطح یک رود در یک ستیغ قبل از فرود ، اوج می‌گیرد ، موج کوتاه فرازی در سطح یک رود در یک ستیغ قبل از فرود
flood zone
زون سیلابی
flooded stream
رود سیل زده ، رود یا جریان مغروقی
floodgate
دریچه سیل بند
flooding
سیلابی ، غرقاب سازی
flooding area
حوزه سیلگیر
flooding ice
یخ زنی ، منشور یخی ، یخ پوشه تخته یخ
flooding method
روش غرقابی
floodland
زمین غرقابی
زمینی در امتداد یک رود که ممکن است توسط سیلابها غرق شود یک دشت سیلابی ، زمین غرقابی زمینی در امتداد یک رود که ممکن است توسط سیلابها غرق شود یک دشت سیلابی
floodmeter
سیل سنج
floodplain
دشت سیلابی ، سیل دشت
flood-plain deposit
رسوبات دشت سیلابی
رسوبات ماسه ای و رسی نهشته شده توسط آب رودخانه که در دشت سیلابی گسترده شده اند ، یک نهشته پست و تشکیل دهنده دشت سیلابی در نزدیکی رودخانه ضخیم شده و با فاصله گرفتن از رودخانه به سمت دامنه های دره کم ضخامت می شود
، رسوبات دشت سیلابی رسوبات ماسه ای و رسی نهشته شده توسط آب رودخانه که در دشت سیلابی گسترده شده اند ، یک نهشته پست و تشکیل دهنده دشت سیلابی در نزدیکی رودخانه ضخیم شده و با فاصله گرفتن از رودخانه به سمت دامنه های دره کم ضخامت می شود
floodway
مسیل ، گذرگاه سیل ، سیل گذر
الف) یک کانال با ظرفیت بالا که برای منحرف کردن سیلابها یا جریان های اضافی از نواحی پرجمعیت یا سیل خیز ساخته می شود مثلاً بوسیله گذرگاهی که توسط خاکریزها احاطه شده است
ب) بخشی از یک دشت سیلابی که فاقد هر نوع مانع یا پوششی است و برای تغییر اضطراری مسیر سیلابها نگه داشته می شود
ج) زمین سیلانی
، سیل گذر - الف) یک کانال با ظرفیت بالا که برای منحرف کردن سیلابها یا جریان های اضافی از نواحی پرجمعیت یا سیل خیز ساخته می شود مثلاً بوسیله گذرگاهی که توسط خاکریزها احاطه شده است - ب) بخشی از یک دشت سیلابی که فاقد هر نوع مانع یا پوششی است و برای تغییر اضطراری مسیر سیلابها نگه داشته می شود - ج) زمین سیلانی -
forest area
منطقه جنگلی
hinge area
ناحیه لولا
(الف) ناحیه مسطح اطراف لولای صدف بازو پایان یا دوکفه‌ای ها در این مورد به معنای واژه cardinalarea مراجعه نمایید
(ب) سطح درگیر در فرآیند باز و بسته شدن کفه‌های استراکد ostrocod که معمولاً در دو ناحیه پیشین و پسین با ساختار پیچیده تر نسبت به ناحیه میان این دو ناحیه شکل گرفته است ، ناحیه لولا (الف) ناحیه مسطح اطراف لولای صدف بازو پایان یا دوکفه‌ای ها در این مورد به معنای واژه cardinalarea مراجعه نمایید (ب) سطح درگیر در فرآیند باز و بسته شدن کفه‌های استراکد ostrocod که معمولاً در دو ناحیه پیشین و پسین با ساختار پیچیده تر نسبت به ناحیه میان این دو ناحیه شکل گرفته است
impressed area
منطقه متاثر
قسمت مقعر صدف مارپیچ یک سرپا که دارای سطوحی مشترک با قسمتهای بعدی و قبلی مشابه خود بوده و به آنها فشرده شده است ، منطقه متاثر قسمت مقعر صدف مارپیچ یک سرپا که دارای سطوحی مشترک با قسمتهای بعدی و قبلی مشابه خود بوده و به آنها فشرده شده است
infiltration area
سطح نفوذ
intake area
منطقه آبگیر ، منطقه تغذیه
interior area
محدوده داخلی ، محدوده ای بدون مرزهای آن ، مانند خش داخلی یک چند ضلعی
lambert's equal-area projection system|lambert's equal-area|lambert's equal-area
نظام تصویر هم مساحت لامبرت
land resource area
منطقه منابع اراضی
landing-and-take-off area
محوطه نشست و برخاست
negative area
ناحیه منفی ، ناحیه ای از زمین که بطور مداوم در حال فرونشستن بوده است
pilot area
ناحیه آزمایشی (راهنما)
یک ناحیه جغرافیایی که معرف ناحیه وسیع تری است ، ناحیه آزمایشی (راهنما) - یک ناحیه جغرافیایی که معرف ناحیه وسیع تری است
polar area
ناحیه قطبی ، بخشی از دانه گرده
بخشی از دانه گرده رو به قطب از انتهای شیار و ساختارهای وابسته به آن ، بخشی از دانه گرده - بخشی از دانه گرده رو به قطب از انتهای شیار و ساختارهای وابسته به آن
primitive area
منطقه نخستین
سرزمین متعلق به دولت ایالات متحده که وضعیت طبیعی آن حفظ شده است تنها تغییرات مجاز در آن برای پیشگیری از آتش‌سوزی بوده است ، منطقه نخستین - سرزمین متعلق به دولت ایالات متحده که وضعیت طبیعی آن حفظ شده است تنها تغییرات مجاز در آن برای پیشگیری از آتش‌سوزی بوده است
rest area
استراحتگاه
ripe-snow area
ناحیه برفاب
ناحیه ای از یک حوضه زهکشی که در آن برف درشت بلورین در شرایط تخلیه ذوب آب (به خاطر گرمای اضافه یا باران) است بصورت درصد حوضه زهکشی یا به کیلومتر مربع بیان می شود
مخفف: RSA
نیز ببینید: برف رسیده ، ناحیه برفاب - ناحیه ای از یک حوضه زهکشی که در آن برف درشت بلورین در شرایط تخلیه ذوب آب (به خاطر گرمای اضافه یا باران) است بصورت درصد حوضه زهکشی یا به کیلومتر مربع بیان می شود - مخفف: RSA - نیز ببینید: برف رسیده
robbed out area
بخشی از معدن را که ستونها برداشته شده ، توصیف می کند
sanitary landfill area
ناحیه دفن بهداشتی
sanitary landfill wet area
ناحیه دفن بهداشتی درنمزار
saturation area
پهنه اشباع
پهنه فراتیک هم نامیده می شود پهنه خاکی یا سنگی که در زیر سطح آب قرار دارد و حفرات آن کاملا با آب زیر زمینی پر شده است ، پهنه اشباع - پهنه فراتیک هم نامیده می شود پهنه خاکی یا سنگی که در زیر سطح آب قرار دارد و حفرات آن کاملا با آب زیر زمینی پر شده است
seepage area
سطح تراوش
surface area
سطح ویژه
training area
قسمتی از تصویر رقومی که شرایط زمینی یا ویژگیهای آن معلوم است و بنابر اصل این مبنایی برای تعیین ویژگیهای کلاس شناخته شده محسوب می شود
training sample|training area|training area
نمونه آموزشی
type area
ناحیه نمونه ، ناحیه شاخص
محدوده جغرافیایی اطراف یک محل نمونه یا محل شاخص یک مرز یا واحد چینه شناسی را گویند مترادف: منطقه نمونه یا شاخص ، ناحیه شاخص - محدوده جغرافیایی اطراف یک محل نمونه یا محل شاخص یک مرز یا واحد چینه شناسی را گویند مترادف: منطقه نمونه یا شاخص
umbilical area
ناحیه نافی (در سرپایان)
بخش یا سطح درونی پیچ یک حلزون سفالوپود ، بین شانه نافی و رگه یا درز نافی را گویند اگر با شیب زیاد از سطح پیچش بالا آید به نام “دیوار نافی” و اگر با شیب ملایم بالا آید ، “سراشیبی نافی” خوانده می شود ، ناحیه نافی (در سرپایان) - بخش یا سطح درونی پیچ یک حلزون سفالوپود
urban area
ناحیه شهری
water shed|catchment area|catchment area
حوزه آبریز ، وسعت آبگیری ، سطح حوزه آبگیر ، حوضه آبریز

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن