معنی hinge area

زمين شناسی
hinge area
ناحیه لولا
(الف) ناحیه مسطح اطراف لولای صدف بازو پایان یا دوکفه‌ای ها در این مورد به معنای واژه cardinalarea مراجعه نمایید
(ب) سطح درگیر در فرآیند باز و بسته شدن کفه‌های استراکد ostrocod که معمولاً در دو ناحیه پیشین و پسین با ساختار پیچیده تر نسبت به ناحیه میان این دو ناحیه شکل گرفته است ، ناحیه لولا (الف) ناحیه مسطح اطراف لولای صدف بازو پایان یا دوکفه‌ای ها در این مورد به معنای واژه cardinalarea مراجعه نمایید (ب) سطح درگیر در فرآیند باز و بسته شدن کفه‌های استراکد ostrocod که معمولاً در دو ناحیه پیشین و پسین با ساختار پیچیده تر نسبت به ناحیه میان این دو ناحیه شکل گرفته است
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی hinge area
ablation area
پهنه فرسابی
بخشی از یک یخسار یا پهنه برفی که در آن طی سالیان دراز رسوبات یخچالی به مقدار زیادی انباشته شده اند; منطقه ای زیر خط تعادلی ، پهنه فرسابی بخشی از یک یخسار یا پهنه برفی که در آن طی سالیان دراز رسوبات یخچالی به مقدار زیادی انباشته شده اند; منطقه ای زیر خط تعادلی
air pace control area
مسیر هوایی ارتباطی
مسیر هوایی که کشورها برای انجام تجارتی وبازرگانی به آن وابستگی دارند ، مسیر هوایی ارتباطی مسیر هوایی که کشورها برای انجام تجارتی وبازرگانی به آن وابستگی دارند
apical area
ناحیه قله ای
بر روی هاگ رویان رستی (embryophytic) ناحیه ای که شامل خط درز trilete می باشد ، ناحیه قله ای بر روی هاگ رویان رستی (embryophytic) ناحیه ای که شامل خط درز trilete می باشد
area
گستره سطح یا فضا اندازه یا مساحت ناحیهای که بر حسب واحدهای مربع بیان می شود
میانگین عرض ضربدر میانگین ارتفاع که به صورت فوت مربع بیان می شود( (of an airway ، گستره سطح یا فضا اندازه یا مساحت ناحیهای که بر حسب واحدهای مربع بیان می شود میانگین عرض ضربدر میانگین ارتفاع که به صورت فوت مربع بیان می شود( (of an airway
borrow area
محل قرضه
bulk area
مساحت ظاهری
cardinal area
ناحیه بین نوک و خط لولا
الف) یک سطح صاف یا به طور ملایم مقعر شده ، معمولاً مثلثی که بین نوک و حاشیه لولا در بسیاری از نرم تنان دو کفه ای گسترش یافته و بطور بخشی یا کامل بوسیله لیگامنت اشغال شده است این ناحیه از باقیمانده صدف بوسیله یک زاویه تند آغاز می شود
ب) ناحیه یا بخش صاف و مسطح شده عقبی «کفه» یک براکیوپود مفصل دار فهتن ، خصوصاً دلیتریوم و نوتوتیریوم ممکن است میان ناحیه ، palintrop یا planarea باشد
نیز ببینید: ناحیه لولایی ، ناحیه بین نوک و خط لولا الف) یک سطح صاف یا به طور ملایم مقعر شده ، معمولاً مثلثی که بین نوک و حاشیه لولا در بسیاری از نرم تنان دو کفه ای گسترش یافته و بطور بخشی یا کامل بوسیله لیگامنت اشغال شده است این ناحیه از باقیمانده صدف بوسیله یک زاویه تند آغاز می شود ب) ناحیه یا بخش صاف و مسطح شده عقبی «کفه» یک براکیوپود مفصل دار فهتن ، palintrop یا planarea باشد نیز ببینید: ناحیه لولایی
catchment area
حوزه آبریز ، حوزه آبخیز ، ابگیر ، حوضه
زمینی که آب باران کلیه اراضی اطراف به آن وارد گردد و آبهای جمع شده فقط به وسیله یک رودخانه یا یک رشته جوی از آن خارج و به دریا ، یا دریاچه وارد شود ، حوضه زمینی که آب باران کلیه اراضی اطراف به آن وارد گردد و آبهای جمع شده فقط به وسیله یک رودخانه یا یک رشته جوی از آن خارج و به دریا
cathment area
آبخیز
آبریز زمینی که آب باران کلیه اراضی اطراف به آن وارد گردد و آبهای جمع شده فقط بوسیله یک رودخانه از آن خارج و بدریا یا دریاچه وارد گردد ، آبخیز آبریز زمینی که آب باران کلیه اراضی اطراف به آن وارد گردد و آبهای جمع شده فقط بوسیله یک رودخانه از آن خارج و بدریا یا دریاچه وارد گردد
collecting area
منطقه جمع آوری
منطقه گردآوری یا تجمع آب باران ، آبگیر ، آب انبار ، منطقه جمع آوری منطقه گردآوری یا تجمع آب باران
contact area
ناحیه همبری
یکی از نواحی طرف پروکسیمال یک هاگ یا گرده که در تماس با سایر اعضای چهارتایی در دانه های گرده بالغ نواحی همبری به ندرت مرئی می باشند ولی معمولاً در هاگ ها آشکار می باشند هاگ های سه تایی دارای سه ناحیه همبری هستند و هاگ های تکی دو ناحیه همبری دارند
مقایسه شود باcontagionis area ، ناحیه همبری یکی از نواحی طرف پروکسیمال یک هاگ یا گرده که در تماس با سایر اعضای چهارتایی در دانه های گرده بالغ نواحی همبری به ندرت مرئی می باشند ولی معمولاً در هاگ ها آشکار می باشند هاگ های سه تایی دارای سه ناحیه همبری هستند و هاگ های تکی دو ناحیه همبری دارند مقایسه شود باcontagionis area
core area
مرکز ناحیه ای که از نظر ملی مهم و حتی حیاتی می باشد
coverage area
سطح پوشش
critical area
ناحیه بحرانی
depositional area
محیط رسوبگذاری
discharge area
منطقه تخلیه
ناحیه ای که در آن شبکه ای از آبهای زیرزمینی بسمت سطح زمین تخلیه می شوند یا در اثر تبخیر از دست می روند ، منطقه تخلیه ناحیه ای که در آن شبکه ای از آبهای زیرزمینی بسمت سطح زمین تخلیه می شوند یا در اثر تبخیر از دست می روند
discharge section area
سطح آبدهی
dorsal area
ناحیه پشتی
یک ناحیه مثلثی بر روی طرف پشتی یک دیواره که در آن نهشته های Cameral غایب هستند ( اگر چنین نهشته هایی در غیر اینصورت حاضر باشند ) ، در سفالوپود های ارتوسرید دیده می شود ( فیشر و یتچرت 1969 )
drainage area
حوزه آبریز ، سطح آبکشی ، حوزه زهکشی
duration area curve|duration area|duration area
منحنی مساحت ـ دوام منحنی ای که نشان دهنده مساحت یا ناحیه زیر یک منحنی تداوم و همچنین هر مقدار از جریان ترسیمی و بنابراین انتگرال تداوم نسبت به جریان رود است وقتی که منحنی تداوم به عنوان درصد زمان رسم می شود ، مساحت تداوم نشان دهنده جریان میانگین در دسترس برای یک تخلیه خارجی است (ASCE ، 1962)
effective area
سطح موثر
enumeration area
ناحیهای جغرافیایی که به عنوان واحد اصلی و اساسی جمعآوری دادهها و جدول بندی در سرشماری در نظر گرفته شده که باید خط صحیح را در بر گیرد
exclusion areas|exclusion area|exclusion area
نواحی واقع در یک مدل demبا حذف درون یابی یا ترسیم منحنی های میزان
flood prone area
ناحیه مستعد سیلاب
ناحیه ای بر روی یک دشت سیلابی که در معرض زیر آب رفتن در زمان یک سیل با فراوانی یا شدت خاصی قرار می گیرد برای مثال ، یک سیلاب 100 ساله یا standard project flood سیلاب شاخص استاندارد ، ناحیه مستعد سیلاب ناحیه ای بر روی یک دشت سیلابی که در معرض زیر آب رفتن در زمان یک سیل با فراوانی یا شدت خاصی قرار می گیرد برای مثال
flood water retention area
حوزه نگهداشت آب سیلاب
flooding area
حوزه سیلگیر
forest area
منطقه جنگلی
hinge
لولا ، مفصل ، بند ، در براکیوپود (بازوپایان) و دو کفه ای ها ، ناحیه ای که دو کفه از صدف دو کفه ای به هم متصل می شوند و نسبت به همدیگر می چرخند
hinge axis
محور لولا
(الف) خط فرضی مستقیمی که دو کفه صدف یک دو کفه ای حول آن باز و بسته می‌شوند
مترادف: cardinal axis (ب) خط اتصال نقاطی که کفه‌های صدف یک بازو پا حین باز و بسته شدن حول آن ها می‌چرخند
مقایسه شود با: hingeline
، محور لولا (الف) خط فرضی مستقیمی که دو کفه صدف یک دو کفه ای حول آن باز و بسته می‌شوند مترادف: cardinal axis (ب) خط اتصال نقاطی که کفه‌های صدف یک بازو پا حین باز و بسته شدن حول آن ها می‌چرخند مقایسه شود با: hingeline
hinge fault
گسل لولایی
گسل لولایی ، نوعی گسل که در آن یک طرف حول محوری عمود بر صفحه گسل می‌چرخد به گونه ای که جابجایی نقاط وقع بر روی آن متناسب با فاصله آن ها از لولا بیشتر می شود (عنوانی نه چندان جامع)
مقایسه شود با:‌ Scissor؛ rotational ، pivotal faul ، گسل لولایی گسل لولایی ، نوعی گسل که در آن یک طرف حول محوری عمود بر صفحه گسل می‌چرخد به گونه ای که جابجایی نقاط وقع بر روی آن متناسب با فاصله آن ها از لولا بیشتر می شود (عنوانی نه چندان جامع) مقایسه شود با:‌ Scissor؛ rotational
hinge joint
اتصال مفصلی
hinge line fault
گسل خط لولا
گسلی که محصول تجمع بیش از حد مواد رسوبی در یک منطقه مانند یک ناحیه خلیجی ، به گونه ای است که در منطقه مورد نظر ایجاد فرورفتگی کرده و رسوبات در جهت دریا ضخیم تر می‌شوند ، گسل خط لولا گسلی که محصول تجمع بیش از حد مواد رسوبی در یک منطقه مانند یک ناحیه خلیجی
hinge node
گره لولا
بخش ضخیم لولای صدف سمت راست سخت پوستانphyllocarid (فیلد کارید کراستون) که به عنوان عامل استحکام لولا عمل می‌کند ، گره لولا بخش ضخیم لولای صدف سمت راست سخت پوستانphyllocarid (فیلد کارید کراستون) که به عنوان عامل استحکام لولا عمل می‌کند
hinge tooth|tooth|tooth
دندان‌مفصلی‌ ، دندانه لولا پیش آمدگی بند بند در یک کفه از صدف های دوکفه‌ای که در نزدیکی خط لولا و یا مجاور با حاشیه پسین قرار گرفته و به منظور جلوگیری از جابه جا شدن کفه ها در هنگام بسته بودن ، در فرو رفتگی مقابل خود که در کفه دیگر شکل گرفته است فرو می رود دندان های اصلی و فرعی یک نرم تن دو کفه ای و نیز اندام دوتایی نیرومند و گوه مانند واقع در پایه دلتی ریوم (deltyrium) صدف اصلی یک بازو پا که به همراه فرورفتگی های دندانی موجود در کفه بازویی آن می‌چرخند از این دست اند مترادف: tooth
hinge trough
ناوه ی لولا
فرورفتگی A؛ V و یا U شکل حاصل از اتصال تیغه دو چنگاله میانی با لبه‌های فرورفتگی و پایه های ساقی در برخی از بازوپایان تربراتلاسین (terebratellacean) مترادف: trough ، ناوه ی لولا فرورفتگی A؛ V و یا U شکل حاصل از اتصال تیغه دو چنگاله میانی با لبه‌های فرورفتگی و پایه های ساقی در برخی از بازوپایان تربراتلاسین (terebratellacean) مترادف: trough
hinged
لولایی
hinged end
سر مفصلی
hinged gates vanne a articulation
دریچه های لولا دار
hinged support
تکیه گاه مفصلی ، تکیه گاه لولایی
hingement
هینگمنت
ناحیه چرخش یا اتصال دو نیمه یا دو صدف پوسته یک استراکود ostrocod ، هینگمنت ناحیه چرخش یا اتصال دو نیمه یا دو صدف پوسته یک استراکود ostrocod
impressed area
منطقه متاثر
قسمت مقعر صدف مارپیچ یک سرپا که دارای سطوحی مشترک با قسمتهای بعدی و قبلی مشابه خود بوده و به آنها فشرده شده است ، منطقه متاثر قسمت مقعر صدف مارپیچ یک سرپا که دارای سطوحی مشترک با قسمتهای بعدی و قبلی مشابه خود بوده و به آنها فشرده شده است
infiltration area
سطح نفوذ
intake area
منطقه آبگیر ، منطقه تغذیه
interior area
محدوده داخلی ، محدوده ای بدون مرزهای آن ، مانند خش داخلی یک چند ضلعی
lambert's equal-area projection system|lambert's equal-area|lambert's equal-area
نظام تصویر هم مساحت لامبرت
land resource area
منطقه منابع اراضی
landing-and-take-off area
محوطه نشست و برخاست
negative area
ناحیه منفی ، ناحیه ای از زمین که بطور مداوم در حال فرونشستن بوده است
pilot area
ناحیه آزمایشی (راهنما)
یک ناحیه جغرافیایی که معرف ناحیه وسیع تری است ، ناحیه آزمایشی (راهنما) - یک ناحیه جغرافیایی که معرف ناحیه وسیع تری است
polar area
ناحیه قطبی ، بخشی از دانه گرده
بخشی از دانه گرده رو به قطب از انتهای شیار و ساختارهای وابسته به آن ، بخشی از دانه گرده - بخشی از دانه گرده رو به قطب از انتهای شیار و ساختارهای وابسته به آن
primitive area
منطقه نخستین
سرزمین متعلق به دولت ایالات متحده که وضعیت طبیعی آن حفظ شده است تنها تغییرات مجاز در آن برای پیشگیری از آتش‌سوزی بوده است ، منطقه نخستین - سرزمین متعلق به دولت ایالات متحده که وضعیت طبیعی آن حفظ شده است تنها تغییرات مجاز در آن برای پیشگیری از آتش‌سوزی بوده است
rest area
استراحتگاه
ripe-snow area
ناحیه برفاب
ناحیه ای از یک حوضه زهکشی که در آن برف درشت بلورین در شرایط تخلیه ذوب آب (به خاطر گرمای اضافه یا باران) است بصورت درصد حوضه زهکشی یا به کیلومتر مربع بیان می شود
مخفف: RSA
نیز ببینید: برف رسیده ، ناحیه برفاب - ناحیه ای از یک حوضه زهکشی که در آن برف درشت بلورین در شرایط تخلیه ذوب آب (به خاطر گرمای اضافه یا باران) است بصورت درصد حوضه زهکشی یا به کیلومتر مربع بیان می شود - مخفف: RSA - نیز ببینید: برف رسیده
robbed out area
بخشی از معدن را که ستونها برداشته شده ، توصیف می کند
sanitary landfill area
ناحیه دفن بهداشتی
sanitary landfill wet area
ناحیه دفن بهداشتی درنمزار
saturation area
پهنه اشباع
پهنه فراتیک هم نامیده می شود پهنه خاکی یا سنگی که در زیر سطح آب قرار دارد و حفرات آن کاملا با آب زیر زمینی پر شده است ، پهنه اشباع - پهنه فراتیک هم نامیده می شود پهنه خاکی یا سنگی که در زیر سطح آب قرار دارد و حفرات آن کاملا با آب زیر زمینی پر شده است
seepage area
سطح تراوش
surface area
سطح ویژه
training area
قسمتی از تصویر رقومی که شرایط زمینی یا ویژگیهای آن معلوم است و بنابر اصل این مبنایی برای تعیین ویژگیهای کلاس شناخته شده محسوب می شود
training sample|training area|training area
نمونه آموزشی
type area
ناحیه نمونه ، ناحیه شاخص
محدوده جغرافیایی اطراف یک محل نمونه یا محل شاخص یک مرز یا واحد چینه شناسی را گویند مترادف: منطقه نمونه یا شاخص ، ناحیه شاخص - محدوده جغرافیایی اطراف یک محل نمونه یا محل شاخص یک مرز یا واحد چینه شناسی را گویند مترادف: منطقه نمونه یا شاخص
umbilical area
ناحیه نافی (در سرپایان)
بخش یا سطح درونی پیچ یک حلزون سفالوپود ، بین شانه نافی و رگه یا درز نافی را گویند اگر با شیب زیاد از سطح پیچش بالا آید به نام “دیوار نافی” و اگر با شیب ملایم بالا آید ، “سراشیبی نافی” خوانده می شود ، ناحیه نافی (در سرپایان) - بخش یا سطح درونی پیچ یک حلزون سفالوپود
urban area
ناحیه شهری
water shed|catchment area|catchment area
حوزه آبریز ، وسعت آبگیری ، سطح حوزه آبگیر ، حوضه آبریز

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن