معنی high angle fault

زمين شناسی

high angle fault

گسل پرشیب
اگر شیب سطح گسل بیش از 45 درجه باشد گسل را پرشیب مینامند ، گسل پرشیب اگر شیب سطح گسل بیش از 45 درجه باشد گسل را پرشیب مینامند

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی high angle fault

active fault

گسل فعال ، گسل فعال
گسلی است که احتمال دارد در اینده ، زلزله دیگری را ایجاد کند اگر گسلی در ده هزار سال گذشته یک بار و یا بیشتر حرکت ایجاد کرده باشد به عنوان گسل فعال در نظر گرفته می شود ، گسل فعال گسلی است که احتمال دارد در اینده

alborz fault

گسل البرز
این گسل نوعی راندگی با شیب به سمت شمال در دامنه شمالی البرز است در طول 550 کیلومتر ، از لاهیجان تا جنوب گنبدکاووس ادامه دارد روند عمومی آن کم و بیش خاوری_باختری است

antithetic fault

گسل های فرعی ناموفق
گسلهای عادی فرعی را که جهت آنها برخلاف جهت گسل اصلی ناحیه است
اصطلاحی معرفی شده توسط h cloos برای توصیف گسل هایی که در جهتی خلاف جهت شیب سنگها تغییر مکان داده و این باعث چرخش بلوک های می شود بطوری که لغزش خالص و دقیق هر گسل بزرگتر از حدی است که اگر بدون چرخش می شد (dennis 1967) و در همان رژیم های تنش تشکیل شده باشند و نسبت به گسل اصلی با زاویه بالایی چرخیده شده اند(برای گسل های امتداد لغز)(biddle & christite – bliae 1985)؛
مقایسه شود با: synthetic faults

arcuate fault

گسل کمانی
گسلی که دارای یک اثر منحنی شکل روی سطح مقطع عرضی است مقایسه شود با: peripheral fault ; plane fault

arcuate fault|peripheral fault|peripheral fault|plane fault

گسل کمانی گسلی که دارای یک اثر منحنی شکل روی سطح مقطع عرضی است مقایسه شود با: peripheral fault ; plane fault

attari fault

گسل عطاری
راندگی کوتاه به طول 5/32 از خاور سمنان تا حوالی روستای قوشه با راستای شمال خاوری_جنوب باختری با شیب به سوی جنوب خاور می باشد از زمان کامبرین تا کرتاسه پسین بر حوضه‌های رسوبی دو سوی خود اثر گذار بوده است جداکننده دو پهنه ساختاری_رسوبی البرز و ایران مرکزی است

auxiliary fault

گسل فرعی
یک گسل کوچک (کم اهمیت) که مماس با یک گسل اصلی یا منشعب شده از آن است مترادف: Branch fault

auxiliary fault|branch fault|branch fault

گسل فرعی یک گسل کوچک (کم اهمیت) که مماس با یک گسل اصلی یا منشعب شده از آن است مترادف: Branch fault

basculating fault

گسل متحرک ، گسل اهرمی ، گسل چرخشی

basement fault

گسل پی سنگی

bedding fault

گسل چینه ای یا طبقه ای
در این حالت سطح گسل موازی سطح چینه بندی است

bedding fault|fault|fault

گسل چینه ای یا طبقه ای در این حالت سطح گسل موازی سطح چینه بندی است

bedding plane fault

گسل سطح لایه بندی ، گسل چینه ای (Bedding fault)

bedding plane fault|bedding fault|bedding fault

گسل سطح لایه بندی ، گسل چینه ای (Bedding fault)

blind thrust fault

گسلهای راندگی کور
گسل تراستی است که بر روی سطح زمین گسیختگی ایجاد نمی کند بنابراین هیچ شاهدی از آن بر روی زمین وجود ندارد و در زیر بالاترین لایه های سنگی پوسته مدفون است

blind thrust fault|fault|fault

گسلهای راندگی کور گسل تراستی است که بر روی سطح زمین گسیختگی ایجاد نمی کند بنابراین هیچ شاهدی از آن بر روی زمین وجود ندارد و در زیر بالاترین لایه های سنگی پوسته مدفون است

block fault

بلوک گسل
این ساختار زمانی تشکیل می شود که پوسته در اثر گسل های نرمال دچار شکستگی شود

capable fault

گسل توانمند ، گسل مستعد
به عنوان یک گسل که قادر به حرکات در آینده نزدیک می باشد ، تعریف شده است بطور کلی ، گسلی که بر روی آن در 35000 سال گذشته ، حرکت وجود داشته است این تعریف برای استفاده در محل نیروگاه های هسته‌ای رواج یافت ، گسل مستعد به عنوان یک گسل که قادر به حرکات در آینده نزدیک می باشد

collapse fault

گسل رمبشی
گسل ریزشی؛ یک گسل نرمال گرانشی در حاشیه یک حوضه فرونشست نمکی در ساحل خلیج مکزیک (Seglund1974) وقتی که نمک به درون خوشه هایی از گنبدها یا توده های بزرگ فرو می رود ، رسوبات بالای نمک بطور دوره ای ریزش می کنند ، گسل رمبشی گسل ریزشی؛ یک گسل نرمال گرانشی در حاشیه یک حوضه فرونشست نمکی در ساحل خلیج مکزیک (Seglund1974) وقتی که نمک به درون خوشه هایی از گنبدها یا توده های بزرگ فرو می رود

compound fault

گسل مرکب ، فاصله گسله

compression fault

گسل فشارشی
یک اصطلاح کلی برای گسلی که بوسیله تراکم پوسته جانبی بوجود آمده است مثلاً یک گسل معکوس ، استفاده کمی دارد
مقایسه شود با: گسل کششی( tension fault)
، گسل فشارشی یک اصطلاح کلی برای گسلی که بوسیله تراکم پوسته جانبی بوجود آمده است مثلاً یک گسل معکوس ، استفاده کمی دارد مقایسه شود با: گسل کششی( tension fault)

conjugated fault

گسل مزدوج

contemporaneous fault

گسل هم زمان ، گسل رشدی

contraction fault

گسل انقباضی
گسلی در سنگهای رسوبی که در امتداد آن کوتاه شدگی موازی لایه (لوریس 1958–1964) وجود داشته که باعث بالا رفتن ضخامت یا ضخیم شدگی تکتونیکی است ، گسل انقباضی گسلی در سنگهای رسوبی که در امتداد آن کوتاه شدگی موازی لایه (لوریس 1958–1964) وجود داشته که باعث بالا رفتن ضخامت یا ضخیم شدگی تکتونیکی است

convergent fault

گسل همگرا
یک گسل امتدادلغز یا گسل پیچشی (امتداد لغز) که در امتداد آن تغییر شکل امتدادلغز همراه با یک مولفه کوتاه شوندگی در عرض گسل می باشد (ویلکاکس و همکاران – 1973)
مقایسه شود با: گسل واگرا
مترادف: گسل ترافشارشی ، گسل همگرا یک گسل امتدادلغز یا گسل پیچشی (امتداد لغز) که در امتداد آن تغییر شکل امتدادلغز همراه با یک مولفه کوتاه شوندگی در عرض گسل می باشد (ویلکاکس و همکاران – 1973) مقایسه شود با: گسل واگرا مترادف: گسل ترافشارشی

cross fault

گسل چلیپایی
الف) گسلی که امتداد آن با یک زاویه بزرگ امتداد چینه های سازنده یا ساختار ناحیه ای را قطع می کند
ب) یک گسل کوچک که یک گسل بزرگ را قطع می کند ، گسل چلیپایی الف) گسلی که امتداد آن با یک زاویه بزرگ امتداد چینه های سازنده یا ساختار ناحیه ای را قطع می کند ب) یک گسل کوچک که یک گسل بزرگ را قطع می کند

cylindrical fault

گسل استوانه ای
گسلی که سطح آن خمیده است و بر روی آن جابجایی حول یک محور موازی یا سطح گسل ، چرخشی می باشد ، گسل استوانه ای گسلی که سطح آن خمیده است و بر روی آن جابجایی حول یک محور موازی یا سطح گسل

damghan fault

گسل دامغان
گسلی چرخشی با درازای حدود 100 کیلومتر که از دو بخش بنیادی خاوری و باختری ساخته شده است بخش خاوری (از شمال دامغان تا ده‌ملا) ، به طول 53 کیلومتر(گسلش نرمال) با پایین افتادگی بلوک جنوبی است و بخش باختری (از شمال دامغان تا گردنه آهوان) با پایین افتادگی بلوک شمالی معرف نوعی گسل فشاری با شیب به سوی جنوب است

dead fault

گسل بی تحرک
گسلی که در امتداد آن جابجایی متوقف شده است مراجعه شود به: گسل فعال

dead fault|fault|fault

گسل بی تحرک گسلی که در امتداد آن جابجایی متوقف شده است مراجعه شود به: گسل فعال

decollement fault

گسل جداشونده
گسل راندگی کم شیب در کف یک سفره راندگی و همچنین گسل اصلی در قاعده یک ساختار فلسی

decollement fault|fault|fault

گسل جداشونده گسل راندگی کم شیب در کف یک سفره راندگی و همچنین گسل اصلی در قاعده یک ساختار فلسی

default

کوتاهی ، قصور ، قراردادی ، پیش فرض
مقدار اختصاص یافته به پارامتری متغیر توسط سیستم ، پیش فرض مقدار اختصاص یافته به پارامتری متغیر توسط سیستم

depositional fault

گسل رسوبی ، گسل رشدی

detachment fault

گسل جدایی ، گسل تخت

dextral fault

گسل راست گرد ، گسل راست لغز

dextral strike–slip fault

گسل راستالغز چپگرد

diagonal fault

گسل متقاطر ، گسل مورب

diagonal–slip fault

گسل مایل لغز ، گسل لغزشی مورب

differential fault

گسل تفریقی ، گسل قیچی

dip fault

گسل شیبی
گسلی که موازی با شیب چینه های در گیر ، امتدا د می یابد
مقایسه شود با:گسل امتداری ، گسل مورب ، گسل شیبی گسلی که موازی با شیب چینه های در گیر ، امتدا د می یابد مقایسه شود با:گسل امتداری

dip separation fault

گسل جدایش شیبی
گسلی که بر روی آن ، جابه جایی از نوع جدایش با افت شیبی بوده است – مقایسه شود با : گسل جانبی ، گسل جدایش شیبی گسلی که بر روی آن

dip slip fault

گسل شیب لغز
گسلی که امتداد اصلی لغزش موازی جهت شیب گسل باشد

dip slip fault|dip slip faults|dip slip faults|fault

گسل شیب لغز گسلی که امتداد اصلی لغزش موازی جهت شیب گسل باشد

dip–separation fault

گسل جدایش شیبی
گسلی که بر روی آن ، جابه جایی از نوع جدایش با افت شیبی بوده است – مقایسه شود با : گسل جانبی

discordogenic fault

گسل ناهمساز
گسلی در یک کمربند زمین ساختی که زون های بالا آمدگی و فرونشست را از هم جدا می کند و در طول چندین دوره زمین شناسی فعال باقی مانده است ( نیکلاف 1959)

distributed fault

گسل توزیع شده ، ناحیه گسله

distributive fault

گسل توزیع کننده ، گسل پلکانی

distributive fault|step fault|step fault

گسل توزیع کننده ، گسل پلکانی

divergent fault

گسل واگرا
یک گسل امتداد لغز و یا گسل wrench که در امتداد آن ، تغییر شکل امتداد لغز همراه با یک مولفه انبساط به صورت عرضی نسبت به گسل رخ می دهد ( ویلکا کس و همکاران 1973 )
مقایسه شود با : گسل هم گرا
مترادف : گسل تراکششی ، گسل واگرا یک گسل امتداد لغز و یا گسل wrench که در امتداد آن ، تغییر شکل امتداد لغز همراه با یک مولفه انبساط به صورت عرضی نسبت به گسل رخ می دهد ( ویلکا کس و همکاران 1973 ) مقایسه شود با : گسل هم گرا مترادف : گسل تراکششی

down to basin fault

گسل فروحوضه ای
اصطلاحی که در زمین شناسی نفت برای گسلی استفاده می شود که فروفکنه آن به سمت حوضه مجاور است ، گسل فروحوضه ای اصطلاحی که در زمین شناسی نفت برای گسلی استفاده می شود که فروفکنه آن به سمت حوضه مجاور است

duplex fault zone|duplex fault|duplex fault

زون گسلی دوگانه - یکی از ساختهای گسلی که در رابطه با روراندگی ها مطرح است ، دوپلکس میباشد دوپلکسها به وسیله روی هم قرار گرفتن چندین ورقه رانده شده (پولک) تشکیل می شوند هر یک از این ورقه های پولک مانند را هورس نامند دوپلکسها معمولا بوسیله دو گسل بزرگ با جابجایی زیاد محدود شده اند -

یک مجموعه ساختمانی که شامل یک راندگی سقفی در بالا و یک راندگی کف در قاعده می باشد که با یک رشته گسل های راندگی پرشیب تر فلس مانند قطعه ای از سنگ را ضخیم و کوتاه می کنند (دالستروم 1970 ، و بوپر 1976)

duruneh fault

گسل دورونه یا گسل کویر بزرگ
حدود 700 کیلومتر طول دارد از نایین ، در یک راستای شمال خاوری_جنوب باختری تا ناحیه دورونه در جنوب باختری کاشمر ادامه دارد و از دورونه ، با یک روند خاوری_باختری ، با خمیدگی به سمت جنوب ، تا مرز افغانستان ادامه می یابد در امتداد این گسل ، بلوک ها به دو صورت چپگرد و راستگرد حرکت کرده اند ولی بدون شک یکی از آخرین حرکت های آن از نوع راستگرد است به عنوان مرز شمالی بلوک لوت دانسته شده است

en echelon fault

گسلهای پوششی یا پله ای
به گسلهایی اطلاق می شود که حالت پله ای دارند و یکدیگر را می پوشانند

en echelon fault|fault|fault

گسلهای پوششی یا پله ای به گسلهایی اطلاق می شود که حالت پله ای دارند و یکدیگر را می پوشانند

extension fault

گسل کششی
گسلی در سنگهای رسوبی که در امتداد آن طویل شدگی موازی با طبقات رخ داده (نوریس 1958 ، ص1964) که موجب باریک شدگی زمین ساختی می گردد ، گسل کششی گسلی در سنگهای رسوبی که در امتداد آن طویل شدگی موازی با طبقات رخ داده (نوریس 1958

fault

گسل ، گسل
سطح گسیختگی که در راستای آن جابجایی رخ داده باشد
نقص
(بلورشناسی): یک اصطلاح کلی برای جابجایی در یک بلور

fault creep|fault|fault

خزش گسل جابجایی تدریجی در طول یک گسل به طوری که این عمل کمتر با فعالیت های لرزه ای محسوس همراه بوده و به صورت نسبتاً آرام اتفاق می افتد

fault line scarp|scarp|scarp|fault

پرتگاه خط گسلی در اثر فرسایش تفریقی در طول یک گسل که باعث پایین آوردن سطح توپوگرافی و حذف یک لایه مقاوم به سمت بالاست بوجود آمده تعیین جهت جابجایی اولیه (گسل) براساس وضعیت کنونی توپوگرافی ممکن است شاهدی صحیح یا غیر صحیح باشد

fault scarp|fault|fault

پله گسلی صخره ای که با حرکت در امتداد گسل ایجاد می شود پله گسلی رخنمون سطحی از گسل است ، پیش از اینکه تحت تأثیر هوازدگی و فرسایش قرار گیرد

flexural slip thrust fault

گسل راندگی لغزشی ـ خمشی
مترادفی برای گسل رانده فرایال ، گسل راندگی لغزشی ـ خمشی مترادفی برای گسل رانده فرایال

flexure. fault

چین گسله

fold fault

1- گسلهای تغییر شکل یافته و عمودی را گویند که در کنار سطح توپوگرافی به وسیله یک فشار افقی پسین به وجود آمده است 2- چینهای همراه با گسلهای تند و شیب دار ، گسل مرتبط به چین خوردگی
چین برگشته ای که یال میانی آن توسط سطح یک گسل جایگزین شده است
مقایسه شود با: lag fault؛[slide [fault ، گسل مرتبط به چین خوردگی چین برگشته ای که یال میانی آن توسط سطح یک گسل جایگزین شده است مقایسه شود با: lag fault؛[slide [fault

folded fault

گسل چین خورده
الف) هر گسلی که در اثر چین خوردگی دچار تغییر شکل شده است
ب) گسل معکوسی که در کمر بالای آن نتیجه شکل گیری گسلهای پله ای در زیر آن ، دچار چین خوردگی اندکی شده است (Jones ، P B ، 1971) ، گسل پیچدیه یا تاب برداشته ، گسل چین خورده الف) هر گسلی که در اثر چین خوردگی دچار تغییر شکل شده است ب) گسل معکوسی که در کمر بالای آن نتیجه شکل گیری گسلهای پله ای در زیر آن

golbaph fault

گسل گلباف(گوک)
این گسل با طولی حدود 100 کیلومتر و روند شمال ، شمال باختری_جنوب جنوب خاوری از باختر بم تا باختر شهداد ادامه دارد و یکی از جنباترین ساختارهای ناحیه است

high

بلند ، مرتفع ، مرتفع
عنوان عمومی برای ساختارهایی چون قله ، ناودیس و یا گنبد
متضاد: low
مترادف: structural high ، مرتفع عنوان عمومی برای ساختارهایی چون قله ، ناودیس و یا گنبد متضاد: low مترادف: structural high

high action explosive

مواد ناریه شدید
این مواد در اثر تماس باشعله و یا در نتیجه ضربه شدیدمنفجرمی شوند وحجم گازهای تولیدشده توسط آنها زیاد است سرعت انفجارآنها زیاد ومعمولا درحدودچندهزارمتردرثانیه است ازجمله این موادمی توان به انواع دینامیتهاوفتیله انفجاری اشاره کرد

high action explosive|explosive|explosive

مواد ناریه شدید این مواد در اثر تماس باشعله و یا در نتیجه ضربه شدیدمنفجرمی شوند وحجم گازهای تولیدشده توسط آنها زیاد است سرعت انفجارآنها زیاد ومعمولا درحدودچندهزارمتردرثانیه است ازجمله این موادمی توان به انواع دینامیتهاوفتیله انفجاری اشاره کرد

high angle crossbedding

لایه بندی متقاطع پر شیب
لایه بندی متقاطع (چلیپایی) که در آن لایه ها ، شیبی معادل یا کمتر از 20 درجه دارند
مقایسه شود با : low angle cross – bedding

high angle crossbedding|crossbedding|crossbedding|cross bedding

لایه بندی متقاطع پر شیب لایه بندی متقاطع (چلیپایی) که در آن لایه ها ، شیبی معادل یا کمتر از 20 درجه دارند مقایسه شود با : low angle cross – bedding

high astronomical tide

مد بزرگ نجومی(hat)

high astronomical tide|hat|hat

مد بزرگ نجومی(hat)

high beach

پلاژمرتفع ، ساحل بلند ، کرانه مرتفع

high calcium limestone

سنگ آهک پر کلسیم
نوعی سنگ آهک که دارای مقادیر اندک منیزیوم است این عنوان خصوصاً در مورد سنگ آهکی که مقدار Mgo تقریبی آن کمتر از 11 درصد بوده و یا مقدار معادل تقریبی کربنات منیزیوم آن کمتر از 203 می باشد به کار می رود طبق گفته Cooper میزان کربنات کلسیم محتوی چنین سنگ آهکی بیش از 95 درصد است
مقایسه شود با: magnesian limestone

high calcium limestone|limestone|limestone

سنگ آهک پر کلسیم نوعی سنگ آهک که دارای مقادیر اندک منیزیوم است این عنوان خصوصاً در مورد سنگ آهکی که مقدار Mgo تقریبی آن کمتر از 11 درصد بوده و یا مقدار معادل تقریبی کربنات منیزیوم آن کمتر از 203 می باشد به کار می رود طبق گفته Cooper میزان کربنات کلسیم محتوی چنین سنگ آهکی بیش از 95 درصد است مقایسه شود با: magnesian limestone

high capacity water power plant

نیروگاه آبی پر ظرفیت
دارای قدرت نصب شده خروجی 10000 کیلووات و یا بالاتر می باشد

high capacity water power plant|high capacity water power plant station|high capacity water power plant station

نیروگاه آبی پر ظرفیت دارای قدرت نصب شده خروجی 10000 کیلووات و یا بالاتر می باشد

high chalcocite

کالکوسیت پر دما
کالکوسیت شش وجهی که در دماهای بالاتر از 105 درجه سانتی گراد پایدار است ، کالکوسیت پر دما کالکوسیت شش وجهی که در دماهای بالاتر از 105 درجه سانتی گراد پایدار است

high definition multimedia interface

یک درگاه یا رابط که برای انتقال صدا و تصویر بکار می‌رود
به صورت احختصاری : HDMI
ویژگی این رابط آن است که می‌تواند تصاویر را با تمامی استانداردها و کیفیت‌های موجود انتقال دهد بدون آنکه در کیفیت آن خللی ایجادشود و در عین حال صدای دیجیتال را نیز منتقل می‌کند در دستگاه هایی که از این رابط استفاده می‌کنند انتقال صدا و تصویر با کیفیت بالا و ابعاد بزرگتر و فواصل طولانی‌تر بسادگی میسر است

high definition multimedia interface|hdmi|hdmi

یک درگاه یا رابط که برای انتقال صدا و تصویر بکار می‌رود به صورت احختصاری : HDMI ویژگی این رابط آن است که می‌تواند تصاویر را با تمامی استانداردها و کیفیت‌های موجود انتقال دهد بدون آنکه در کیفیت آن خللی ایجادشود و در عین حال صدای دیجیتال را نیز منتقل می‌کند در دستگاه هایی که از این رابط استفاده می‌کنند انتقال صدا و تصویر با کیفیت بالا و ابعاد بزرگتر و فواصل طولانی‌تر بسادگی میسر است

high energy coast

ساحل پر انرژی
ساحلی که در معرض خیزاب های اقیانوسی و یا برخورد با امواج دریاهای طوفانی بوده و مشخصه آن وجود ارتفاعات شکنی بزرگ تر از 50cm است
مقایسه شود با: moderate energy coast؛ low energy coast ، ساحل پر انرژی ساحلی که در معرض خیزاب های اقیانوسی و یا برخورد با امواج دریاهای طوفانی بوده و مشخصه آن وجود ارتفاعات شکنی بزرگ تر از 50cm است مقایسه شود با: moderate energy coast؛ low energy coast

high energy environment

محیط پر انرژی
یک محیط رسوبی آبی که دارای سطوح بالای انرژی و جریانات متلاطم (مانند جریانات حاصل از امواج جریانات و خیزاب ها) است به گونه ای که وجود چنین جریاناتی موجب عدم رسوب گذاری و فرونشست رسوبات ریزدانه در آن شده است مثال: یک کانال رودخانه‌ای
مقایسه شود با: low energy environment ، محیط پر انرژی یک محیط رسوبی آبی که دارای سطوح بالای انرژی و جریانات متلاطم (مانند جریانات حاصل از امواج جریانات و خیزاب ها) است به گونه ای که وجود چنین جریاناتی موجب عدم رسوب گذاری و فرونشست رسوبات ریزدانه در آن شده است مثال: یک کانال رودخانه‌ای مقایسه شود با: low energy environment

high frequency

بسامد زیاد ، پربسامد ، فرکانسهای رادیویی بین 3 تا 30 مگاهرتز

high grade ore

سنگ معدن درجه بالا

high head water power plant

نیروگاه آبی با فرازه بالا ، نیروگاه آبی پرفرازه
دارای فرازه ناخالصی بالاتر از 50 متر می باشد

high head water power plant|high head water power plant station|high head water power plant station

نیروگاه آبی با فرازه بالا ، نیروگاه آبی پرفرازه دارای فرازه ناخالصی بالاتر از 50 متر می باشد

high land

زمین بلند ، زمین مرتفع ، زمین بلند
الف) عنوان عمومی برای یک ناحیه نسبتاً بزرگ از زمین های مرتفع یا کوهستانی که نسبت به نواحی مجاور خود در سطح بالاتری قرار گرفته است برای یک موضوع خاص عنوان مزبور به صورت جمع نوشته شده و به کار می رود مثل highlands of Scotland
ب) عنوانی نسبی برای مناطق مرتفع تر یک ناحیه خاص
ج) صخره ها ، قلل و دیگر زمین های مرتفع ، زمین بلند الف) عنوان عمومی برای یک ناحیه نسبتاً بزرگ از زمین های مرتفع یا کوهستانی که نسبت به نواحی مجاور خود در سطح بالاتری قرار گرفته است برای یک موضوع خاص عنوان مزبور به صورت جمع نوشته شده و به کار می رود مثل highlands of Scotland ب) عنوانی نسبی برای مناطق مرتفع تر یک ناحیه خاص ج) صخره ها

high land glacier

کلاهک یخی
سیستم یخچالی نیمه پیوسته ای که قلل یا نواحی مرکزی مناطق کوهستانی را پوشانده و قسمتی از ناهمواری های سطح زیرین خود را منعکس می‌کند مانند یخچال فلاتی ‌مترادف: high land ice مقایسه شود با :ice field ، کلاهک یخی سیستم یخچالی نیمه پیوسته ای که قلل یا نواحی مرکزی مناطق کوهستانی را پوشانده و قسمتی از ناهمواری های سطح زیرین خود را منعکس می‌کند مانند یخچال فلاتی ‌مترادف: high land ice مقایسه شود با :ice field

high lighting

ابزارهای تأکید کننده روی عناصر نمایشی از طریق تغییر ویژگی های بصری عناصر

high magnesian lime dolomitic

آهک زنده با اکسید منیزیم فراوان ، آهک زنده دولومیتی

high oblique

سطح پرشیب
سطح شیب داری که شامل افق ظاهری است مقایسه شود با low oblique ، سطح پرشیب سطح شیب داری که شامل افق ظاهری است مقایسه شود با low oblique

high pass filter

صافی بالا گذر

high pass filter|high pass filters|high pass filters

صافی بالا گذر

high polar glacier

یخچال قطبی پر ضخامت
یک یخچال قطبی که در ناحیه تجمع آن ضخامت یخ برف حداقل 100 متر است به گونه ای که حتی در حین تابستان هم یخ های آن آب نمی شوند اغلب یخچال های اقیانوس منجمد جنوبی از این نمونه اند
مقایسه شود با sub polar glacier ، یخچال قطبی پر ضخامت یک یخچال قطبی که در ناحیه تجمع آن ضخامت یخ برف حداقل 100 متر است به گونه ای که حتی در حین تابستان هم یخ های آن آب نمی شوند اغلب یخچال های اقیانوس منجمد جنوبی از این نمونه اند مقایسه شود با sub polar glacier

high pressure water jet

حفاری بااستفاده ازجت آب [استخراج] این روش دربعضی ازدستگاههای بازویی به کارمیرود بدین ترتیب که ازجت آب بافشار700 باراستفاره میشود که این امر آهنگ فرسایش ناخنها را به شدت کاهش می دهد درحوالی ناخن ، فواره آبی تعبیه میشود که آب ورودی به آن فشار زیادی دارد و درلحظه خروج آب ازفواره ، انرژی فشاری به سرعت تبدیل میشود وآب باسرعت زیادبه محل تماس نوک ناخن وسنگ می پاشد استفاده ازسیستم جت آب سبب میشودکه آهنگ حفاری سنگ افزایش و میزان انرژی مخصوص مصرفی و گردوغبار تولیدشده ، کاهش یابد

high pressure water jet boring

حفاری بااستفاده ازجت آب
این روش دربعضی ازدستگاههای بازویی به کارمی رود بدین ترتیب که ازجت آب بافشار700 باراستفاره می شود که این امر آهنگ فرسایش ناخنها را به شدت کاهش می دهد درحوالی ناخن ، فواره آبی تعبیه می شود که آب ورودی به آن فشار زیادی دارد و درلحظه خروج آب ازفواره ، انرژی فشاری به سرعت تبدیل می شود وآب باسرعت زیادبه محل تماس نوک ناخن وسنگ می پاشد استفاده ازسیستم جت آب سبب می شودکه آهنگ حفاری سنگ افزایش و میزان انرژی مخصوص مصرفی و گردوغبار تولیدشده ، کاهش یابد

high pressure water jet boring|high pressure water|high pressure water|boring

حفاری بااستفاده ازجت آب این روش دربعضی ازدستگاههای بازویی به کارمی رود بدین ترتیب که ازجت آب بافشار700 باراستفاره می شود که این امر آهنگ فرسایش ناخنها را به شدت کاهش می دهد درحوالی ناخن ، فواره آبی تعبیه می شود که آب ورودی به آن فشار زیادی دارد و درلحظه خروج آب ازفواره ، انرژی فشاری به سرعت تبدیل می شود وآب باسرعت زیادبه محل تماس نوک ناخن وسنگ می پاشد استفاده ازسیستم جت آب سبب می شودکه آهنگ حفاری سنگ افزایش و میزان انرژی مخصوص مصرفی و گردوغبار تولیدشده ، کاهش یابد

high quartz

کوارتز پر دما
کوارتز دمای بالا خصوصاً کوارتز بتا

high quartz|quartz|quartz

کوارتز پر دما کوارتز دمای بالا خصوصاً کوارتز بتا

high resolution doppler imager

تصویرگر دوپلر با قدرت تفکیک بالا - HRDI
وسیله ای است که توسط (ماهواره جستجوگر بالای اتمسفر) حمل شده و برای اندازه گیری بادهای استراتوسفری بکار می رود

high resolution doppler imager|hrdi|hrdi

تصویرگر دوپلر با قدرت تفکیک بالا - HRDI وسیله ای است که توسط (ماهواره جستجوگر بالای اتمسفر) حمل شده و برای اندازه گیری بادهای استراتوسفری بکار می رود

high salinity

نمک گونگی بالا

high slump concrete

بتن شل

high speed circuit switched data (hscsd)

انتقال بسته های مداری اطلاعات با سرعت بالا
افزایش سرعت تبادل اطلاعات در محیط شبکه های GSM از 6/ 9 کیلوبیت بر ثانیه تا مضاربی از آن نظیر 6/57 کیلوبیت بر ثانیه و حتی تا 115 کیلوبیت بر ثانیه

high speed circuit switched data (hscsd)|hscsd|hscsd|high speed circuit switched data

انتقال بسته های مداری اطلاعات با سرعت بالا افزایش سرعت تبادل اطلاعات در محیط شبکه های GSM از 6/ 9 کیلوبیت بر ثانیه تا مضاربی از آن نظیر 6/57 کیلوبیت بر ثانیه و حتی تا 115 کیلوبیت بر ثانیه

high speed francis turbine

توربین فرانسیس پرسرعت
سرعت ویژه این نوع توربینها از 200 تا 300 دور بر دقیقه می باشد

high speed francis turbine|high speed francis turbine wheel|high speed francis turbine wheel

توربین فرانسیس پرسرعت سرعت ویژه این نوع توربینها از 200 تا 300 دور بر دقیقه می باشد

high stage

سطح ایستایی بالا-سطح ایستابی زیاد

high stand

بازه زمانی معینی طی یک یا چند چرخه تغییرات نسبی سطح آب دریا ، که طی آن در موضعی خاص سطح آب دریا بالاتر از حاشیه فلات قاره ای مجاور با خود می باشد
مقایسه شود با : lowstand ، که طی آن در موضعی خاص سطح آب دریا بالاتر از حاشیه فلات قاره ای مجاور با خود می باشد مقایسه شود با : lowstand

high temperatur

درجه حرارت بالا ، دمای زیاد

high tide

مد ، برکشند

high voltage

فشار قوی ، ولتاژ قوی
ولتاژی برابر یا بالا تر از ولتاژ تعیین شده است که میزان رسمی آن می تواند از یک کشور به کشور دیگر تغییر کند ، ولتاژ قوی ولتاژی برابر یا بالا تر از ولتاژ تعیین شده است که میزان رسمی آن می تواند از یک کشور به کشور دیگر تغییر کند

high water

فرا کشندی آب دریا ، مد دریا ، پیشرفت آب دریا

high water platform

سکوی مد
سکوی حاصل از برش موجی و یا سطح حاصل از انحلال که با فاصله ای اندک در زیر سطح آب در بالاترین ارتفاع در هنگام مد ، ایجاد شده است ، سکوی مد سکوی حاصل از برش موجی و یا سطح حاصل از انحلال که با فاصله ای اندک در زیر سطح آب در بالاترین ارتفاع در هنگام مد

high water training

تنظیم ارتفاع آب

high zagros

زاگرس مرتفع (ایران)

highlands

کوهستانی ، نارسا
دهانه ها و نواحی تلسکوپی ایجاد شده در سطح ماه که نسبت به maria (ماریا) که از نظر ظاهری تیره تر ، پست تر و از نظر جغرافیایی جوان تر است کاملاً متفاوت می باشند
، نارسا دهانه ها و نواحی تلسکوپی ایجاد شده در سطح ماه که نسبت به maria (ماریا) که از نظر ظاهری تیره تر ، پست تر و از نظر جغرافیایی جوان تر است کاملاً متفاوت می باشند

high-level language

زبان سطح بالا
زبان برنامهنویسی که منعکسکننده و مرتبط با ساختار منحصر به فرد هر سیستم رایانهای ویژه نیست ، زبان سطح بالا زبان برنامهنویسی که منعکسکننده و مرتبط با ساختار منحصر به فرد هر سیستم رایانهای ویژه نیست

highly proximal shelf

شرایط حاشیه ای عمیق

high-rank greywacke

گری وک فلدسپاری
عنوانی که در سال 1845 توسط krynim برای گریوک حاوی مقادیر بالای فلدسپار (20?) خصوصاً انواع پلاژیوکلاز سدیک ارائه شد چنین نمونه ایی در ائوژئوسنکلین ها شکل می‌گیرند سنگ مزبور از نظر پتی جان pettijohn معادل گریوک فلدسپاتی بوده و از آن با عنوان graywocke proper نیز یاد می‌کنند مقایسه شود با: how rank ray wacke

high-rank greywacke|greywacke|greywacke

گری وک فلدسپاری عنوانی که در سال 1845 توسط krynim برای گریوک حاوی مقادیر بالای فلدسپار (20?) خصوصاً انواع پلاژیوکلاز سدیک ارائه شد چنین نمونه ایی در ائوژئوسنکلین ها شکل می‌گیرند سنگ مزبور از نظر پتی جان pettijohn معادل گریوک فلدسپاتی بوده و از آن با عنوان graywocke proper نیز یاد می‌کنند مقایسه شود با: how rank ray wacke

high-resolution infrared radiation sounder

ژرفاسنج تشعشعی مادون قرمز با قدرت تفکیک بالا
وسیله ای است که توسط ماهواره های با مدار قطبی noaa حمل شده و برای تعیین و اندازه گیری انرژی ساتع شده توسط اتمسفر برای ساختن نیمرخهای گرمایی عمودی از سطح زمین تا ارتفاع 40 کیلومتری بکار می رود اندازه گیریها در 20 ناحیه طیفی باند مادون قرمز انجام می شود

high-resolution infrared radiation sounder|hirs|hirs

ژرفاسنج تشعشعی مادون قرمز با قدرت تفکیک بالا وسیله ای است که توسط ماهواره های با مدار قطبی noaa حمل شده و برای تعیین و اندازه گیری انرژی ساتع شده توسط اتمسفر برای ساختن نیمرخهای گرمایی عمودی از سطح زمین تا ارتفاع 40 کیلومتری بکار می رود اندازه گیریها در 20 ناحیه طیفی باند مادون قرمز انجام می شود

high-speed layer

لایه پر سرعت
یک لایه زیرسطحی که سرعت انتشار موج لرزه ای در آن نسبت به لایه فوقانی آن بالاتر است مقایسه شود با: stringer

high-speed layer|layer|layer

لایه پر سرعت یک لایه زیرسطحی که سرعت انتشار موج لرزه ای در آن نسبت به لایه فوقانی آن بالاتر است مقایسه شود با: stringer

highstand progradation

پیشرفت محیط سدی به سمت دریا

highstand shedding

رخساره های نهشته شده در هنگام بالا بودن سطح آب دریا و نرخ بالای تولید رسوب ، از پلاتفرم به نواحی ژرف تر دریا ریزش کرده اند

highstand systems tracts

دسته رخساره ای مربوط به بالاترین سطح دریا (HST) ، مرحلة پیشروی آب دریا

highstand systems tracts|hst|hst|highstand

دسته رخساره ای مربوط به بالاترین سطح دریا (HST) ، مرحلة پیشروی آب دریا

hight mineral

کانی های سنگین
در این رابطه به معنای واژه heavy crop نیز مراجعه نمایید ، کانی های سنگین در این رابطه به معنای واژه heavy crop نیز مراجعه نمایید

high-temperature furnace

روش کوره دمای بالا
این دستگاه توانایی ایجاد شرایط آزمایشگاهی وقوع فرآیندهای سنگ شناسی در محدوده سطحی و عمقی زمین(650 کیلومتر) را دارد

high-temperature furnace|high-temperature furnaces|high-temperature furnaces

روش کوره دمای بالا این دستگاه توانایی ایجاد شرایط آزمایشگاهی وقوع فرآیندهای سنگ شناسی در محدوده سطحی و عمقی زمین(650 کیلومتر) را دارد

highwall

سینه کار
- جبهه کار یک معدن روباز مانند یک معدن سنگ ساختمانی این عنوان خصوصاً در مورد جبهه کار معادن زغالسنگ روباز به کارمی رود

- جبهه کار استخراج نشده از زغال سنگهای رخنمون یافته در یک معدن سطحی ، سینه کار - - جبهه کار یک معدن روباز مانند یک معدن سنگ ساختمانی این عنوان خصوصاً در مورد جبهه کار معادن زغالسنگ روباز به کارمی رود - - - جبهه کار استخراج نشده از زغال سنگهای رخنمون یافته در یک معدن سطحی

highwall miner

یک سیستم معدنی high wallشامل کنترل مداوم از راه دور معدن کاری است که زغال را استخراج می کند و از طریق بسته ها ، باربر نواری یا باربر زنجیریانتقال می یابد

highwater

مد
آب در بالاترین ارتفاع خود در هنگام مد ، مد آب در بالاترین ارتفاع خود در هنگام مد

highway

شاهراه ، بزرگراه ، راه

highway capacity manual

راهنمای ظرفیت بزرگراه ها (HCM)

highway capacity manual|hcm|hcm

راهنمای ظرفیت بزرگراه ها (HCM)

highway geology

زمین شناسی مهندسی
بخشی از زمین شناسی مهندسی که در طراحی ، نقشه کشی ، احداث و نگهداری راه های عمومی کاربرد دارد ، زمین شناسی مهندسی بخشی از زمین شناسی مهندسی که در طراحی

highway map

نقشه راه

highwoodite

سنگ نفوذی تیره رنگی متشکل از فلدسپات قلیایی ، لابرادوریت ، پیروکسن ، بیوتیت ، اکسیدهای آهن ، آپاتیت و احتمالاً مقادیر اندکی نفلین چنین سنگی ضرورتا یک مونزونیت است
عنوان مزبور توسط johonnsen از کوه های highwood در مونتانای امریکا اقتباس شده است کاربرد این واژه توصیه نمی شود ، آپاتیت و احتمالاً مقادیر اندکی نفلین چنین سنگی ضرورتا یک مونزونیت است عنوان مزبور توسط johonnsen از کوه های highwood در مونتانای امریکا اقتباس شده است کاربرد این واژه توصیه نمی شود

hinge fault

گسل لولایی
گسل لولایی ، نوعی گسل که در آن یک طرف حول محوری عمود بر صفحه گسل می‌چرخد به گونه ای که جابجایی نقاط وقع بر روی آن متناسب با فاصله آن ها از لولا بیشتر می شود (عنوانی نه چندان جامع)
مقایسه شود با:‌ Scissor؛ rotational ، pivotal faul ، گسل لولایی گسل لولایی ، نوعی گسل که در آن یک طرف حول محوری عمود بر صفحه گسل می‌چرخد به گونه ای که جابجایی نقاط وقع بر روی آن متناسب با فاصله آن ها از لولا بیشتر می شود (عنوانی نه چندان جامع) مقایسه شود با:‌ Scissor؛ rotational

hinge line fault

گسل خط لولا
گسلی که محصول تجمع بیش از حد مواد رسوبی در یک منطقه مانند یک ناحیه خلیجی ، به گونه ای است که در منطقه مورد نظر ایجاد فرورفتگی کرده و رسوبات در جهت دریا ضخیم تر می‌شوند ، گسل خط لولا گسلی که محصول تجمع بیش از حد مواد رسوبی در یک منطقه مانند یک ناحیه خلیجی

horizontal fault

گسل افقی
گسلی با زاویه شیب برابر با صفر درجه
مقایسه شود با vertical fault ، گسل افقی گسلی با زاویه شیب برابر با صفر درجه مقایسه شود با vertical fault

kalmard fault

گسل کلمرد
یکی از گسل های کهن و ژرف ایران مرکزی است که در پیامد رخداد کاتانگایی شکل گرفته و در باختر طبس فرونشست شیرگشت_طبس را در کنار فرابوم کلمرد قرار می دهد روند اولیه این گسل ، شمالی_جنوبی بوده است

kuhbanan fault

گسل کوهبنان
طول این گسل تا 900 کیلومتر برآورد می شود روند عمومی آن شمال باختری_جنوب خاوری است و ممکن است ادامه جنوبی گسل کلمرد باشد در شمال کوهبنان (شمال کرمان) ، این گسل ارتفاعات سنگی را از رسوبات آبرفتی جوان جدا می کند نوع حرکت ، تلفیقی از راستگرد و راندگی است و به نظر می رسد که یک گسل معکوس پرشیب باشد که به طرف شمال خاوری شیب دارد

leather jacket fault

گسل هائی که امتداد آنها در جهت امتداد لایه ها وشیب آنها در خلاف جهت شیب لایه ها باشد

listric fault

گسل قاشقی
راندگی یا گسل نرمال که به سمت بالا مقعر(با هندسه مقعر شونده به سمت بالا) است این گسلها شیب تندی نزدیک سطح زمین دارند اما در عمق مسطح می شوند

listric fault|fault|fault

گسل قاشقی راندگی یا گسل نرمال که به سمت بالا مقعر(با هندسه مقعر شونده به سمت بالا) است این گسلها شیب تندی نزدیک سطح زمین دارند اما در عمق مسطح می شوند

locked fault

گسل قفل شده
گسلی که لغزش ندارد زیرا اصطکاک گسل بیشتر از تنش برشی می باشد در این حالت گسل قفل می شود ، اینگونه گسل ها ممکن است استرین را برای مدتهای طولانی ذخیره کنند و هنگامیکه نیروی برشی براصطکاک غلبه می کند این استرین طی یک زلزله رها می شود

locked fault|fault|fault

گسل قفل شده گسلی که لغزش ندارد زیرا اصطکاک گسل بیشتر از تنش برشی می باشد در این حالت گسل قفل می شود ، اینگونه گسل ها ممکن است استرین را برای مدتهای طولانی ذخیره کنند و هنگامیکه نیروی برشی براصطکاک غلبه می کند این استرین طی یک زلزله رها می شود

longitudinal fault

گسل طولی ، گسل طولی
در گسل طولی امتداد گسل با امتداد ساختهای ناحیه هم جهت است

longitudinal fault|fault|fault

گسل طولی در گسل طولی امتداد گسل با امتداد ساختهای ناحیه هم جهت است

low angle fault

گسل کم زاویه ، گسل کم شیب
اگر شیب سطح گسل کمتر از 45 درجه باشد گسل را کم شیب می نامند

low angle fault|fault|fault

گسل کم شیب اگر شیب سطح گسل کمتر از 45 درجه باشد گسل را کم شیب می نامند

Main Zagros Fault

گسل اصلی زاگرس

multiple fault

گسل چندگانه
گسل پلکانی (step fault)

multiple fault|step fault|step fault

گسل چندگانه گسل پلکانی (step fault)

nayband fault

گسل نایبند
یکی از گسل های بنیادی و کهن ایران است که بلوک لوت (در خاور) را از بلوک طبس (در باختر) جدا می کند طولی نزدیک به 600 کیلومتر ، در یک راستای شمالی_جنوبی ، از منطقه بشرویه در خاور کوه های شتری آغاز و تا منطقه‌ بم در جنوب شرق کرمان امتداد می یابد جدا از پایین افتادگی های قائم ، شواهدی از یک حرکت راستگرد گزارش شده است

normal fault

گسل عادی ، گسل قائم ، گسل نرمال
ثقلی ، به گسلی می گویند که در آن کمر بالا نسبت به کمر پایین به طرف پایین حرکت کرده باشد

normal fault|normal faults|normal faults|fault

گسل نرمال ثقلی ، به گسلی می گویند که در آن کمر بالا نسبت به کمر پایین به طرف پایین حرکت کرده باشد

normal faulting|normal fault|normal fault

گسلش عادی

oblique fault

گسل مایل ، گسل اُریب
گسلی که امتداد آن به جای موازی بودن یا عمود بودن بر امتداد سنگها یا ساختارهای اصلی محیط ، به صورت مایل نسبت به آنها شکل گرفته است ، گسل اُریب گسلی که امتداد آن به جای موازی بودن یا عمود بودن بر امتداد سنگها یا ساختارهای اصلی محیط

oblique slip fault

نوعی گسل که در آن حرکت نسبی گسل نتیجه حرکات افقی وقائم می باشد ، گسل کج لغز ، گسل مایل لغز
گسلی که هم دارای حرکت عمودی و هم افقی است
گسلی که لغزش بر روی آن نسبت به سنگها و ساختارهای غالب منطقه به صورت مایل است تا این که موازی یا عمود باشد
مقایسه شود با: oblique fault
مترادف: diagonal-slip fault

oblique slip fault|diagonal slip fault|diagonal slip fault

گسل کج لغز ، گسل مایل لغز گسلی که هم دارای حرکت عمودی و هم افقی است گسلی که لغزش بر روی آن نسبت به سنگها و ساختارهای غالب منطقه به صورت مایل است تا این که موازی یا عمود باشد مقایسه شود با: oblique fault مترادف: diagonal-slip fault

open fault

گسل باز ، گسلی که دیواره های آن از یکدیگر جدا شده وبوسیله توده رسی یا برش پر شده باشد

over thrust fault

روراندگی ، گسل رورانده
گسل راندگی است که زاویه شیب آن کمتر از 10 درجه و لغزش کلی آن زیاد است

over thrust fault|fault|fault

روراندگی ، گسل رورانده گسل راندگی است که زاویه شیب آن کمتر از 10 درجه و لغزش کلی آن زیاد است

overlap fault

گسل همپوشانی (الف) ، گسل معکوس (thrustfault) یا روراندگی (ب) ساختار گسلی که چینه‌های جابجا شده توسط آن بر روی یکدیگر قرار گرفته اند

overlap fault|thrustfault|thrustfault

overthrust fault

گسل رورانده
رجوع شود به overthrust ، گسل رورانده رجوع شود به overthrust

overthrust|over thrust|over thrust|low-angle thrust|overthrust fault

روراندگی ، گسل رورانده ، رورانده - راندگی افقی توده ای از سنگ روی سنگ های دیگر در امتداد یک گسستگی - گسل معکوسی بزرگ مقیاسی است که زاویه شیب آن کمتر از 10 درجه و لغزش کلی آن زیاد است که جابجایی حاصل از آن معمولاً در واحد کیلومتر اندازه گیری می شود - مقایسه شود با: underthrust fanlt - مترادف: overthrust fault ، low-angle thrust - -

parallel displacement fault

گسل جابجایی موازی
عنوانی نامتداول برای گسلی که وجوه و عوارض خطی که پیش از فعال شدن و حرکت آن ، با هم موازی بوده اند پس از گسلش و جابجایی نیز ، توازی خود را حفظ کرده اند

parallel fault

گسلهای موازی
این گسلها دارای شیب و امتداد یکسان یا تقریبا یکسان بوده و با یکدیگر موازی هستند

parallel fault|fault|fault

گسلهای موازی این گسلها دارای شیب و امتداد یکسان یا تقریبا یکسان بوده و با یکدیگر موازی هستند

peripheral fault

گسلهای محیطی
گسلهای کمانی شکل که ناحیه فروافتاده یا برآمده (مانند دیاپیر) را محدود می کند

peripheral fault|fault|fault

گسلهای محیطی گسلهای کمانی شکل که ناحیه فروافتاده یا برآمده (مانند دیاپیر) را محدود می کند

pivotal fault

گسل چرخشی ، معادل تقریبی گسل لولایی

pivotal fault|rotary fault|rotary fault

گسل چرخشی ، معادل تقریبی گسل لولایی

plane fault

گسل صفحه‌ای
گسلی با یک سطح که بیشتر صفحه‌ای است تا منحنی ، گسل صفحه‌ای - گسلی با یک سطح که بیشتر صفحه‌ای است تا منحنی

progressive fault

گسل پیشرونده ، گسل رشدی

pseudofault

گسل دروغین
واژه ابداع شده توسط پالمر(1920) برای عارضه گسل‌مانندی که در نتیجه هوازدگی در طول درزها ، ترک‌های انقباضی یا سطوح طبقه بندی ایجاد می‌شود ، گسل دروغین - واژه ابداع شده توسط پالمر(1920) برای عارضه گسل‌مانندی که در نتیجه هوازدگی در طول درزها

radial fault

گسلهای شعاعی
گروهی از گسلها که تقریبا همگی از یک نقطه منشعب می شوند

radial fault|fault|fault

گسلهای شعاعی - گروهی از گسلها که تقریبا همگی از یک نقطه منشعب می شوند

reverse fault

گسل معکوس ، گسل معکوس
گسلی است که در آن کمر بالا به طرف بالا حرکت کرده باشد ، در حالت کلی شیب گسل بیشتر از 45 درجه است

reverse fault|reverse faults|reverse faults|fault

گسل معکوس - گسلی است که در آن کمر بالا به طرف بالا حرکت کرده باشد ، در حالت کلی شیب گسل بیشتر از 45 درجه است

reverse slip fault

گسل لغزشی معکوس
یک گسل شیب لغز که بر روی آن ، فرا دیواره نسبت به فرادیواره به سمت بالا حرکت کرده است
مقایسه شود با: گسل لغزش عادی

reverse slip fault|thrust fault|thrust fault

گسل لغزشی معکوس - یک گسل شیب لغز که بر روی آن ، فرا دیواره نسبت به فرادیواره به سمت بالا حرکت کرده است - مقایسه شود با: گسل لغزش عادی

reversed fault

گسل معکوس
رجوع شود به گسل معکوس (reverse fault) ، گسل معکوس - رجوع شود به گسل معکوس (reverse fault)

ridge-ridge transform fault

گسل تبدیل پشته-پشته
یک گسل تبدیلی که پشته‌های میان اقیانوسی را از هم منفصل می کند

rift fault

گسل کافتی گسلی که یک دره کافتی را محصور می کند این اصطلاح برای گسل های نرمال و گسل های بزرگ امتداد لغز کاربرد دارد
، گسل کافتی گسلی که یک دره کافتی را محصور می کند این اصطلاح برای گسل های نرمال و گسل های بزرگ امتداد لغز کاربرد دارد -

right lateral fault

گسله راست رو

right-lateral fault

گسل راست رو
گسلی که جابجایی روی آن به صورت ، جدایش راست رو است مترادف: گسل راستگرد

right-slip fault

گسل راست لغز ()
گسل امتداد لغزی را گویند که بر روی آن ، طرف مخالف بیننده به سمت راست جابجا شده است
، گسل راست لغز () - گسل امتداد لغزی را گویند که بر روی آن ، طرف مخالف بیننده به سمت راست جابجا شده است -

ring fault

گسل حلقوی
یک الگوی گسلی پرشیب که در برون نما استوانه ای است و همراه با فرونشست کالارونی است
مترادف: شکستگی حلقوی ، گسل حلقوی - یک الگوی گسلی پرشیب که در برون نما استوانه ای است و همراه با فرونشست کالارونی است - مترادف: شکستگی حلقوی

rotary fault

گسل دورانی
رجوع شود به گسل چرخشی (rotational fault) ، گسل دورانی - رجوع شود به گسل چرخشی (rotational fault)

rotational fault

گسل چرخشی یا محوری
نوعی گسل است که در آن یک یا هر دو قطعه گسل حول یک محور که عمود بر سطح گسل است ، دوران نموده است

rotational fault|fault|fault

گسل چرخشی یا محوری - نوعی گسل است که در آن یک یا هر دو قطعه گسل حول یک محور که عمود بر سطح گسل است ، دوران نموده است

shahroud fault

گسل میامی(شاهرود)
از خاور شاهرود تا مرز افغانستان ادامه دارد نبوی (1355) این گسل را ادامه خاوری گسل عطاری و یا گسل سمنان می داند که ممکن است بخش خاوری آن تا گسل هرات در افغانستان ادامه داشته باشد تا آخرین مراحل چین خوردگی آلپی در پلیوسن حرکت راستگرد داشته است

sinistral strike–slip fault

گسل راستالغز راستگرد

splay fault

گسل پر مانند
از بهم پیوستن گسلهای فرعی به اصلی ، منظره پر یا شاخه مانند ایجاد می شود که به آن گسل پر مانند گویند
اگر شیب سطح گسل بیش از 45 درجه باشد گسل را پرشیب می نامند

splay fault|fault|fault

گسل پر مانند - از بهم پیوستن گسلهای فرعی به اصلی ، منظره پر یا شاخه مانند ایجاد می شود که به آن گسل پر مانند گویند - اگر شیب سطح گسل بیش از 45 درجه باشد گسل را پرشیب می نامند

step fault

گسله پله کانی
یک سری گسله موازی پلکانی شکل که در یک سراشیب قرار گرفته باشند ، گسله پله کانی - یک سری گسله موازی پلکانی شکل که در یک سراشیب قرار گرفته باشند

strike fault

گسل امتدادی
گسلی است که امتداد آن موازی یا تقریبا موازی امتداد لایه بندی است

strike fault|fault|fault

گسل امتدادی - گسلی است که امتداد آن موازی یا تقریبا موازی امتداد لایه بندی است

strike shift fault

گسل شیفت امتدادی
رجوع شود به strike-slip fault (گسل امتداد لغز)

strike shift fault|strike slip fault|strike slip fault

گسل شیفت امتدادی - رجوع شود به strike-slip fault (گسل امتداد لغز)

strike slip fault

گسله راستالغز ، گسل امتداد لغز
در این گسلها جابجایی کلی به موازات امتداد گسل است ، یعنی لغزش امتدادی غالب بر لغزش شیبی است

strike slip fault|fault|fault

گسل امتداد لغز - در این گسلها جابجایی کلی به موازات امتداد گسل است ، یعنی لغزش امتدادی غالب بر لغزش شیبی است

strike-seperation fault

گسل افت امتدادی
رجوع شود به گسل جانبی (lateral fault)

strike-seperation fault|lateral fault|lateral fault

گسل افت امتدادی - رجوع شود به گسل جانبی (lateral fault)

synthetic fault

گسل سینتتیک
گسلهای نرمال فرعی را که هم جهت با گسل اصلی ناحیه است ، گسل سنتتیک نامند

synthetic fault|fault|fault

گسل سینتتیک - گسلهای نرمال فرعی را که هم جهت با گسل اصلی ناحیه است ، گسل سنتتیک نامند

tear fault

گسل افقی
گسلی که در آن حرکت سنگها عمدتاً افقی است تا عمودی ، گسل افقی - گسلی که در آن حرکت سنگها عمدتاً افقی است تا عمودی

tectonic fault

گسله تکتونیک

tehran north fault

گسل شمال تهران
راندگی چپگرد با راستای خاوری_باختری در شمال تهران بین کوه و کوهپایه قرار دارد در اثر عملکرد آن ، ارتفاعات البرز بر روی آبرفت‌های کواترنر تهران رانده شده است با راستای متوسط خاور-شمال خاوری و با درازای 108 کیلومتر از لواسان (شمال خاور تهران) تا باختر کرج ادامه دارد که کمی به سمت جنوب خمیدگی دارد و شیب آن به سمت شمال است

thrust fault

گسل راندگی ، راندگی ، گسل زیر رانده گسل معکوسی را که شیب آن کمتر از 45 درجه و بیشتر از 10درجه باشد ، راندگی گویند

transcurrent fault

گسل تراگذر گسلی است که حرکت نسبی بین بلوک ‌های گسل در طول امتداد گسل به صورت افقی است اگر یک ناظر در مقابل صفحه گسل قرار گیرد و حرکت نسبی بلوک گسلی مقابل به طرف چپ باشد ، یک گسل چپگرد(sinistral strike – slip fault) نامیده می‌شود و اگر حرکت نسبی به سمت راست باشد ، گسل راستگرد (dextral strike–slip fault) نامیده می‌شود گاهی گسل چرخشی (wrench fault) و یا گسل راستالغز هم خوانده می شود

transeverse fault

گسل پهنابر ، عرضی ، تراگذر

transform fault

گسل ترانسفورم ، گسل ترادیس
گسل امتدادلغزی است که یک مرز ورقه ای پس از بازشدگی های میان اقیانوسی پشته ها ، کمانها یا درون قاره ها تشکیل می دهد امتداد گسله های ترادیس به صورت موازی یا جهت حرکات صفحات لیتوسفری می باشندودر واقع در بین دو پشته اقیانوسی قرار دارند این گسله ها در سال 1950 شناسایی شده بوذ اما اولین بار توسط Tuzowilson از دانشگاه تورنتو در سال 1965 به صورت فعلی معرفی گردید اغلب گسله های ترادیس در پوسته های اقیانوسی قرار دارند اما تعداد کمی از آنها مانند گسل واقع در کالیفرنیا در پوسته قاره ای مشاهده می گردد در حد فاصل بین دو پشته اقیانوسی صفحات لیتوسفری در خلاف جهت یکدیگر حرکت می کنند واین امر موجب ایجاد زمین لرزه می گردد در واقع گسله های انتقالی بخش هایی از یک منطقه شکستگی بزرگتری باشند که به لحاظ زمین لرزه ای فعال هستند

transform fault margin|transform fault|transform fault

حاشیه گسل ترادیسی - شکستگی هایی در لیتوسفر (سنگ کره) هستند که در امتداد آنها دو صفحه در خلاف جهت یکدیگر حرکت می کنند مانند:گسل سن آندریاس

transform fault|fault|fault

گسل ترادیس - گسل امتدادلغزی است که یک مرز ورقه ای پس از بازشدگی های میان اقیانوسی پشته ها ، کمانها یا درون قاره ها تشکیل می دهد امتداد گسله های ترادیس به صورت موازی یا جهت حرکات صفحات لیتوسفری می باشندودر واقع در بین دو پشته اقیانوسی قرار دارند این گسله ها در سال 1950 شناسایی شده بوذ اما اولین بار توسط Tuzowilson از دانشگاه تورنتو در سال 1965 به صورت فعلی معرفی گردید اغلب گسله های ترادیس در پوسته های اقیانوسی قرار دارند اما تعداد کمی از آنها مانند گسل واقع در کالیفرنیا در پوسته قاره ای مشاهده می گردد در حد فاصل بین دو پشته اقیانوسی صفحات لیتوسفری در خلاف جهت یکدیگر حرکت می کنند واین امر موجب ایجاد زمین لرزه می گردد در واقع گسله های انتقالی بخش هایی از یک منطقه شکستگی بزرگتری باشند که به لحاظ زمین لرزه ای فعال هستند

transverse fault

گسل عرضی
چنانچه امتداد گسل بر امتداد ساختهای زمین شناسی ناحیه عمودیا مورب باشد ، گسل را گسل عرصی نامند

transverse fault|fault|fault

گسل عرضی - چنانچه امتداد گسل بر امتداد ساختهای زمین شناسی ناحیه عمودیا مورب باشد ، گسل را گسل عرصی نامند

underthrust fault

گسل زیر رانده
یک نوع از گسل های رانده که در آن توده سنگی زیرین است که بطور فعال به زیر توده سنگ بالایی ساکن حرکت داده شده است تشخیص یک زیر رانده از رورانده ، کار مشکلی است ، گسل زیر رانده - یک نوع از گسل های رانده که در آن توده سنگی زیرین است که بطور فعال به زیر توده سنگ بالایی ساکن حرکت داده شده است تشخیص یک زیر رانده از رورانده

up to basin fault

گسل تا حوضه
اصطلاحی که در زمین شناسی نفت برای گسلی استفاده می شود که طرف فرافکنده آن به سمت حوضه مجاور قرار گرفته است

uplimb thrust fault

گسل رورانده فرایال
یک گسل انقباضی که بر روی یال یک تاقدیس بوجود می آید که در آن جهت انتقال زمین ساخت به سمت بالای یال است و گسل در ابتدا در جهتی مشابه یال ولی با زاویه ای تندتر ، شیب دار می شود چرخش پیوسته یال به سمت عمود ، باعث گسل های انقباضی یال همراه می شود که به سمت محور چین شیبدار می شوند (پری و دویت ، 1977)
مترادف: flexural-slip thrust fault

vertical fault

گسل قائم
گسلی که شیب آن 90 درجه است
مقایسه شود با: گسل افقی
، گسل قائم - گسلی که شیب آن 90 درجه است - مقایسه شود با: گسل افقی -

warp fault

گسل پیچی

warped fault

گسل پیچیده ، گسل تاب خورده
گسلی - معمولاً یک گسل رانده ـ که به مقدار کمی چین خورده است
مقایسه شود با: گسل چین خورده ، گسل تاب خورده - گسلی - معمولاً یک گسل رانده ـ که به مقدار کمی چین خورده است - مقایسه شود با: گسل چین خورده

wrench fault

گسل چرخشی
یک گسل جانبی که در آن سطح گسل کمابیش قائم است نیز ببینید: convergent fault ، divergent fault
مترادف: basculating fault ; torsion fault

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی high angle fault

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی high angle fault

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما