معنی parallel section

زمين شناسی
parallel section
مقطع موازی
مقطعی عمود بر محور مارپیچ یک پوسته شعاعی که البته از مخزن میانی آن نمی گذرد ، مقطع موازی مقطعی عمود بر محور مارپیچ یک پوسته شعاعی که البته از مخزن میانی آن نمی گذرد
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی parallel section
angle bar|angle section|angle section
پروفیل نبشی
at-grade intersection
تقاطع همسطح
axial section
مقطع محوری
بخشی که یک پوسته فرامینیفرایی را در صفحه ای به دو نیم تقسیم می کند که منطبق بر محور پیچش بوده و proloculus (حفره ابتدایی در روزن داران) را قطع می کند واز آن میگذرد ، مقطع محوری بخشی که یک پوسته فرامینیفرایی را در صفحه ای به دو نیم تقسیم می کند که منطبق بر محور پیچش بوده و proloculus (حفره ابتدایی در روزن داران) را قطع می کند واز آن میگذرد
built-up section
مقطع مرکب ، نیمرخ تقویت شده -عضو مرکب
capture section
مقطع جذب
channel section
نیمرخ ناودانی
cold rolled section
مقطع سرد ، نوردیده ، مقطع سرد نورد شده
cross section
سطح مقطع ، مقطع عرضی
نموداری نمایانگر ارتفاعات در یک امتداد معین
نشاندهنده تغییرات به وجود آمده در پارامتر اختیاری یا انتخابی در جهت عادی ، مقطع عرضی نموداری نمایانگر ارتفاعات در یک امتداد معین نشاندهنده تغییرات به وجود آمده در پارامتر اختیاری یا انتخابی در جهت عادی
depth section
مقطع عمق
یک مقطع لرزه ای ( رسم شده ) که مقیاس عمودی اش ، ترجیحا واحد های عمقی و نه واحد های زمانی هستند ، مقطع عمق یک مقطع لرزه ای ( رسم شده ) که مقیاس عمودی اش
dissection
بریدگی
geological section
مقطع زمین شناسی ، برش زمین شناسی
gross cross section
مقطع ناخالص شبکه
سطح مقطع کلی جریان ورودی (جریان عبوری) یک سازه هیدرولیکی که توسط یک شبکه ویا پرده شبکه حفاظت می شود ، مقطع ناخالص شبکه سطح مقطع کلی جریان ورودی (جریان عبوری) یک سازه هیدرولیکی که توسط یک شبکه ویا پرده شبکه حفاظت می شود
gross section
مقطع ناخالص- مقطع کل
half section
نیم مقطع
این عنوان در سیستم نقشه برداری زمینی U S به نیمی از یک مقطع نرمال که ارائه دهنده قطعه ای از زمینی به مساحت 320جریب است اطلاق می شود؛ دو بخش هم مرز یک مقطع چهار قسمتی این مورد معمولا به صورت نیمه شمالی جنوبی ، شرقی و غربی یک مقطع مشخص شناسایی می شود ، نیم مقطع این عنوان در سیستم نقشه برداری زمینی U S به نیمی از یک مقطع نرمال که ارائه دهنده قطعه ای از زمینی به مساحت 320جریب است اطلاق می شود؛ دو بخش هم مرز یک مقطع چهار قسمتی این مورد معمولا به صورت نیمه شمالی جنوبی
head section
یک اصطلاح که در نوار و زنجیر باربری به کار می رود و قسمتی از باربر را که برای تخلیه مواد به کار می رود را ترسیم می سازد
intermediate section
یک اصطلاح که در شبکه باربری نواری یا زنجیری به کار می رود و بخشی را که بین سقف و کف فضای شبکه باربری قرار دار ، مشخص می شود
intersection
فصل مشترک ، نقطه مشترک میان دو یاچند خط یا پاره خط
مجموعه عملیات ضرب کردن ، حاصل مجموعه خود مجموعه های با عناصر مشترک از تمام مجموعه های ورودی است ، نقطه مشترک میان دو یاچند خط یا پاره خط مجموعه عملیات ضرب کردن
longitudinal section
نیم رخ طولی
metal cross section
سطح مقطع فلزی
سطح مقطع فلزی مجموع سطوح قطعی کلیه سیمهای رشته و یا طناب فلزی می باشد ، سطح مقطع فلزی سطح مقطع فلزی مجموع سطوح قطعی کلیه سیمهای رشته و یا طناب فلزی می باشد
net cross-section
سطح مقطع خالص
net section
مقطع خالص ، مقطع باقی مانده
oblique section
برش مایل
outlet cross-section
سطح مقطع پایانه ، سطح مقطع مخرج
over flow section
قسمت یا مقطع سرریز شونده
overflow section
بخش آبریز
parallel
موازی ، مدار
(الف) یکی از دوایر فرضی واقع بر سطح زمین که با استوا و نیز با هم نوعان خود موازی بوده و تمامی نقاطی که دارای عرض جغرافیایی یکسانی هستند را به هم متصل می کند ، دایره ای موازی با دایره عظیمه اولیه یک کره یا شبه کره و یا منحنی بسته ای که تقریباً بر چنین دایره ای منطبق می باشد ، یک خط شرقی ـ غربی با عرض جغرافیایی ثابت ، به جز استوا ، دوایری نسبتاً کوچک
(ب) خطی متناظر با یک مدار که بر روی یک نقشه ، جدول یا کره رسم می شود
مقایسه شود با: meridian یا نصف النهار
مترادف: parallel of latitude ، مدار (الف) یکی از دوایر فرضی واقع بر سطح زمین که با استوا و نیز با هم نوعان خود موازی بوده و تمامی نقاطی که دارای عرض جغرافیایی یکسانی هستند را به هم متصل می کند ، دوایری نسبتاً کوچک (ب) خطی متناظر با یک مدار که بر روی یک نقشه ، جدول یا کره رسم می شود مقایسه شود با: meridian یا نصف النهار مترادف: parallel of latitude
parallel bedding
لایه بندی موازی (concordant bedding)
parallel bedding|bedding|bedding
لایه بندی موازی (concordant bedding)
parallel cleavage
رخ موازی
مترادفی منسوخ برای رخ صفحه طبقه‌بندی (bedding plane cleavage) ، رخ موازی مترادفی منسوخ برای رخ صفحه طبقه‌بندی (bedding plane cleavage)
parallel cut
برش موازی
برشهای موازی اغلب برای تونلهای کوچک مقطع به کار می روند امامی توان از آنها برای حفرتونلهای بزرگ مقطع نیز استفاده کرد دربرش موازی یک یاچندچال خالی بصورت افقی وبا قطر زیادموازی یکدیگر و عمودبرسینه کارحفرشده ودر اطراف آنها و بفاصله 10تا20سانتی متر چالهایی با قطر کم ونزدیک به یکدیگروباخرجگذاری مناسب بوجود می آورند چالهای بزرگ که خرج گذاری نمی شوندنقش سطح آزادرابرای چالهای کوچکتردارند ، برش موازی برشهای موازی اغلب برای تونلهای کوچک مقطع به کار می روند امامی توان از آنها برای حفرتونلهای بزرگ مقطع نیز استفاده کرد دربرش موازی یک یاچندچال خالی بصورت افقی وبا قطر زیادموازی یکدیگر و عمودبرسینه کارحفرشده ودر اطراف آنها و بفاصله 10تا20سانتی متر چالهایی با قطر کم ونزدیک به یکدیگروباخرجگذاری مناسب بوجود می آورند چالهای بزرگ که خرج گذاری نمی شوندنقش سطح آزادرابرای چالهای کوچکتردارند
parallel displacement fault
گسل جابجایی موازی
عنوانی نامتداول برای گسلی که وجوه و عوارض خطی که پیش از فعال شدن و حرکت آن ، با هم موازی بوده اند پس از گسلش و جابجایی نیز ، توازی خود را حفظ کرده اند
parallel displacement fault|parallel displacement|parallel displacement
گسل جابجایی موازی عنوانی نامتداول برای گسلی که وجوه و عوارض خطی که پیش از فعال شدن و حرکت آن ، با هم موازی بوده اند پس از گسلش و جابجایی نیز ، توازی خود را حفظ کرده اند
parallel fault
گسلهای موازی
این گسلها دارای شیب و امتداد یکسان یا تقریبا یکسان بوده و با یکدیگر موازی هستند
parallel fault|fault|fault
گسلهای موازی این گسلها دارای شیب و امتداد یکسان یا تقریبا یکسان بوده و با یکدیگر موازی هستند
parallel fold|concentric fold|concentric fold
چین موازی ، چین هم مرکز چینی که در آن ، ضخامت قائم لایه ها ، ثابت است مترادف: concentric fold
parallel growth
رشد موازی
بر هم رشدی موازی (Parallel intergrowth)
parallel growth|parallel intergrowth|parallel intergrowth
رشد موازی بر هم رشدی موازی (Parallel intergrowth)
parallel of latitude
مدارهای عرض جغرافیایی
یک مدار یا خط عرض جغرافیایی
مقایسه شود با: circle of latitude ، مدارهای عرض جغرافیایی یک مدار یا خط عرض جغرافیایی مقایسه شود با: circle of latitude
parallel ripple mark
موج نقش موازی
یک اثر شکنجی با فرازی تقریباً مستقیم و صاف و پروفیلی متقارن ، خصوصاً یک اثر شکنجی جریانی ، موج نقش موازی یک اثر شکنجی با فرازی تقریباً مستقیم و صاف و پروفیلی متقارن
parallel roads
معابر موازی
یک سری از پادگانه های موجی که با وجود واقع بودن در سطوح متفاوت یکی از دامنه ها یا کناره های یک دره یخچالی ، با هم موازی اند ، مانند نمونه های مشاهده شده در Clen Roy اسکاتلند دو پادگانه یا ساختار رسوبی کرانه ای یا دامنه‌ای ، در واقع نشان دهنده خط ساحلی است که در هر بار طغیان آب از یک دریاچه پیش یخساری به خاطر مسدود شدن آن توسط یخها ، شکل گرفته است ، معابر موازی یک سری از پادگانه های موجی که با وجود واقع بودن در سطوح متفاوت یکی از دامنه ها یا کناره های یک دره یخچالی
parallel twin|normal twin|normal twin
دوقلوی موازی یک بلور دو قلو که محور دوقلویی آن با سطح ترکیبی آن موازی است مقایسه شود با: normal twin
parallel venation
رگبرگی شدن موازی
نوعی رگه بندی یا ساختار رگه ای در برگها که در آن رگه های اصلی با یکدیگر و نیز با محور طولی برگ موازی اند ، رگبرگی شدن موازی نوعی رگه بندی یا ساختار رگه ای در برگها که در آن رگه های اصلی با یکدیگر و نیز با محور طولی برگ موازی اند
parallelepiped
متوازی السطوح
parallelism
توازی ، برابری ، همسانی
parallelkanter
لبه موازی
بادساب طویل و کشیده ای با سطوح یا لبه های موازی ، ریشه کلمه: واژه آلمانی Parallelkanter به معنای نمونه ای با لبه های موازی ، لبه موازی بادساب طویل و کشیده ای با سطوح یا لبه های موازی
polished section
مقطع صیقلی
مقطع سنگ یا کانی که به شدت صیقلی شده است این مقطع برای مطالعه کانی‌های تیره توسط نور سطحی یا منعکس‌شده پلاریزه به کار می‌رود
polished thin section
مقطع نازک صیقلی
مقطع نازک مشابه آنچه در سنگ‌نگاری به کار می‌رود که با یک سطح صیقلی پرداخت شده است ولی با شیشه پوششی پوشانده نمیشود این مقطع برای مطالعه نور عبوری و منعکس شده و توسط ریزکاو الکترونی به کار می رود
principal section
مقطع اصلی ، برش اصلی
در یک بیضوی‌نمار تک‌محوره ، هر سطحی که از محور نوری عبور می کند
profile section
مقطع نیمرخی
نمودار یا ترسیمی که در طول یک خط معین ، وضعیت یا شیب سطح زمین را نشان می‌دهد ، وقتی که به فرض تقاطع با سطح قائم ، ظاهر می‌شود مقیاس قائم اغلب اغراق‌آمیز است ، مقطع نیمرخی - نمودار یا ترسیمی که در طول یک خط معین
pseudosection
شبه مقطع ، مقطع دروغین
نمایش داده‌های مقاومت و قطبش القایی ، بدست‌آمده از آرایش قطبی-دوقطبی یا دوقطبی-دوقطبی که در آن مقادیر داده‌های مشاهده‌شده ، در مقطع در محل تقاطع خطوط رسم شده درفواصل 45 درجه از نقطه میانی جریان و پتانسیل الکترود پتانسیل ترسیم می‌شود(نقطه میانی جفت پتانسیل و از طریق الکترود نزدیک جریان برای آرایش قطبی-دوقطبی)؛ مهارت به کاررفته برای ارائه تمامی داده‌ها از طریق نیمرخ‌زنی در یک مقطع بعد عمودی مقطع دروغین ارتباط ساده‌ای با مقطع زمین‌شناسی ندارد ، مقطع دروغین - نمایش داده‌های مقاومت و قطبش القایی
raised intersection
تقاطع های برجسته
record section
مقطع نگاشتی
نمایشی از اثرات لرزه ای کنار هم را گویند که نشان دهنده پیوستگی رخدادها در امتداد یک خط نیم رخ است ، مقطع نگاشتی - نمایشی از اثرات لرزه ای کنار هم را گویند که نشان دهنده پیوستگی رخدادها در امتداد یک خط نیم رخ است
reference section
برش مرجع
rhombic section
مقطع لوزوجهی
سطحی در یک فلدسپات تری کلینیک که حاوی هر دو محور b و قائم به b است که در (010) قرار دارد ، مقطع لوزوجهی - سطحی در یک فلدسپات تری کلینیک که حاوی هر دو محور b و قائم به b است که در (010) قرار دارد
right section
مقطع قائم
(سنگ شناسی ساختمانی) نیم رخ ، مقطع قائم - (سنگ شناسی ساختمانی) نیم رخ
rolled section
مقطع نورد شده ، مقطع نوردیده
section
مقطع ، بخش ، برش
بخشی از منطقه در حال کار یک معدن ، برش - بخشی از منطقه در حال کار یک معدن
stratigraphic section
مقطع چينه شناسي
tailsection
بخش انتهایی ، طرف مقابل نقطه تحویل را مشخص می سازد(اصطلاح مورد استفاده در نوار و زنجیر باربری)
thin section
مقطع نازک ، تیغه نازک
transverse section
مقطع عرضی
type section
برش نمونه ، برش الگو
unequal leg angle section
نبشی با بالهای نابرابر
vertical section
مقطع قائم
الف) یک رخنمون طبیعی یا مصنوعی سنگها یا خاک ، مثلاً در یک صخره دریایی یا دیواره کانیون ب) مقطع یا نموداری که نشان دهنده یک بخش عمودی پوسته کره زمین یا بطور واقعی دیده که توسط هر سطح یا صفحه قائم قطع شود ظاهر می شود مثلاً مقطع ستونی یا یک مقطع ساختاری ، مقطع قائم - الف) یک رخنمون طبیعی یا مصنوعی سنگها یا خاک
whorl section
مقطع عرضی پیچ-صدف-
مقطع عرضی پیچ یک سفالوپود را گویند ، مقطع عرضی پیچ-صدف- - مقطع عرضی پیچ یک سفالوپود را گویند
working section
از جبهه کار تا نقطه ای که زغال به درون نوارهای باربری یا ماشین ها بارگیری می شود تا به بیرون حمل گردد

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن