معادل انگلیسی از جبهه کار تا نقطه ای که زغال به درون نوارهای باربری یا ماشین ها بارگیری می شود تا به بیرون حمل گر

زمين شناسی

از جبهه کار تا نقطه ای که زغال به درون نوارهای باربری یا ماشین ها بارگیری می شود تا به بیرون حمل گردد

working section

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی از جبهه کار تا نقطه ای که زغال به درون نوارهای باربری یا ماشین ها بارگیری می شود تا به بیرون حمل گر

پروفیل نبشی

angle bar|angle section|angle section

تقاطع همسطح

at-grade intersection

مقطع محوری
بخشی که یک پوسته فرامینیفرایی را در صفحه ای به دو نیم تقسیم می کند که منطبق بر محور پیچش بوده و proloculus (حفره ابتدایی در روزن داران) را قطع می کند واز آن میگذرد ، مقطع محوری بخشی که یک پوسته فرامینیفرایی را در صفحه ای به دو نیم تقسیم می کند که منطبق بر محور پیچش بوده و proloculus (حفره ابتدایی در روزن داران) را قطع می کند واز آن میگذرد

axial section

مقطع مرکب ، نیمرخ تقویت شده -عضو مرکب

built-up section

مقطع جذب

capture section

نیمرخ ناودانی

channel section

مقطع سرد ، نوردیده ، مقطع سرد نورد شده

cold rolled section

سطح مقطع ، مقطع عرضی
نموداری نمایانگر ارتفاعات در یک امتداد معین
نشاندهنده تغییرات به وجود آمده در پارامتر اختیاری یا انتخابی در جهت عادی ، مقطع عرضی نموداری نمایانگر ارتفاعات در یک امتداد معین نشاندهنده تغییرات به وجود آمده در پارامتر اختیاری یا انتخابی در جهت عادی

cross section

مقطع عمق
یک مقطع لرزه ای ( رسم شده ) که مقیاس عمودی اش ، ترجیحا واحد های عمقی و نه واحد های زمانی هستند ، مقطع عمق یک مقطع لرزه ای ( رسم شده ) که مقیاس عمودی اش

depth section

بریدگی

dissection

مقطع زمین شناسی ، برش زمین شناسی

geological section

مقطع ناخالص شبکه
سطح مقطع کلی جریان ورودی (جریان عبوری) یک سازه هیدرولیکی که توسط یک شبکه ویا پرده شبکه حفاظت می شود ، مقطع ناخالص شبکه سطح مقطع کلی جریان ورودی (جریان عبوری) یک سازه هیدرولیکی که توسط یک شبکه ویا پرده شبکه حفاظت می شود

gross cross section

مقطع ناخالص- مقطع کل

gross section

نیم مقطع
این عنوان در سیستم نقشه برداری زمینی U S به نیمی از یک مقطع نرمال که ارائه دهنده قطعه ای از زمینی به مساحت 320جریب است اطلاق می شود؛ دو بخش هم مرز یک مقطع چهار قسمتی این مورد معمولا به صورت نیمه شمالی جنوبی ، شرقی و غربی یک مقطع مشخص شناسایی می شود ، نیم مقطع این عنوان در سیستم نقشه برداری زمینی U S به نیمی از یک مقطع نرمال که ارائه دهنده قطعه ای از زمینی به مساحت 320جریب است اطلاق می شود؛ دو بخش هم مرز یک مقطع چهار قسمتی این مورد معمولا به صورت نیمه شمالی جنوبی

half section

یک اصطلاح که در نوار و زنجیر باربری به کار می رود و قسمتی از باربر را که برای تخلیه مواد به کار می رود را ترسیم می سازد

head section

یک اصطلاح که در شبکه باربری نواری یا زنجیری به کار می رود و بخشی را که بین سقف و کف فضای شبکه باربری قرار دار ، مشخص می شود

intermediate section

فصل مشترک ، نقطه مشترک میان دو یاچند خط یا پاره خط
مجموعه عملیات ضرب کردن ، حاصل مجموعه خود مجموعه های با عناصر مشترک از تمام مجموعه های ورودی است ، نقطه مشترک میان دو یاچند خط یا پاره خط مجموعه عملیات ضرب کردن

intersection

نیم رخ طولی

longitudinal section

سطح مقطع فلزی
سطح مقطع فلزی مجموع سطوح قطعی کلیه سیمهای رشته و یا طناب فلزی می باشد ، سطح مقطع فلزی سطح مقطع فلزی مجموع سطوح قطعی کلیه سیمهای رشته و یا طناب فلزی می باشد

metal cross section

سطح مقطع خالص

net cross-section

مقطع خالص ، مقطع باقی مانده

net section

برش مایل

oblique section

سطح مقطع پایانه ، سطح مقطع مخرج

outlet cross-section

قسمت یا مقطع سرریز شونده

over flow section

بخش آبریز

overflow section

مقطع موازی
مقطعی عمود بر محور مارپیچ یک پوسته شعاعی که البته از مخزن میانی آن نمی گذرد ، مقطع موازی مقطعی عمود بر محور مارپیچ یک پوسته شعاعی که البته از مخزن میانی آن نمی گذرد

parallel section

مقطع صیقلی
مقطع سنگ یا کانی که به شدت صیقلی شده است این مقطع برای مطالعه کانی‌های تیره توسط نور سطحی یا منعکس‌شده پلاریزه به کار می‌رود

polished section

مقطع نازک صیقلی
مقطع نازک مشابه آنچه در سنگ‌نگاری به کار می‌رود که با یک سطح صیقلی پرداخت شده است ولی با شیشه پوششی پوشانده نمیشود این مقطع برای مطالعه نور عبوری و منعکس شده و توسط ریزکاو الکترونی به کار می رود

polished thin section

مقطع اصلی ، برش اصلی
در یک بیضوی‌نمار تک‌محوره ، هر سطحی که از محور نوری عبور می کند

principal section

مقطع نیمرخی
نمودار یا ترسیمی که در طول یک خط معین ، وضعیت یا شیب سطح زمین را نشان می‌دهد ، وقتی که به فرض تقاطع با سطح قائم ، ظاهر می‌شود مقیاس قائم اغلب اغراق‌آمیز است ، مقطع نیمرخی - نمودار یا ترسیمی که در طول یک خط معین

profile section

شبه مقطع ، مقطع دروغین
نمایش داده‌های مقاومت و قطبش القایی ، بدست‌آمده از آرایش قطبی-دوقطبی یا دوقطبی-دوقطبی که در آن مقادیر داده‌های مشاهده‌شده ، در مقطع در محل تقاطع خطوط رسم شده درفواصل 45 درجه از نقطه میانی جریان و پتانسیل الکترود پتانسیل ترسیم می‌شود(نقطه میانی جفت پتانسیل و از طریق الکترود نزدیک جریان برای آرایش قطبی-دوقطبی)؛ مهارت به کاررفته برای ارائه تمامی داده‌ها از طریق نیمرخ‌زنی در یک مقطع بعد عمودی مقطع دروغین ارتباط ساده‌ای با مقطع زمین‌شناسی ندارد ، مقطع دروغین - نمایش داده‌های مقاومت و قطبش القایی

pseudosection

تقاطع های برجسته

raised intersection

مقطع نگاشتی
نمایشی از اثرات لرزه ای کنار هم را گویند که نشان دهنده پیوستگی رخدادها در امتداد یک خط نیم رخ است ، مقطع نگاشتی - نمایشی از اثرات لرزه ای کنار هم را گویند که نشان دهنده پیوستگی رخدادها در امتداد یک خط نیم رخ است

record section

برش مرجع

reference section

مقطع لوزوجهی
سطحی در یک فلدسپات تری کلینیک که حاوی هر دو محور b و قائم به b است که در (010) قرار دارد ، مقطع لوزوجهی - سطحی در یک فلدسپات تری کلینیک که حاوی هر دو محور b و قائم به b است که در (010) قرار دارد

rhombic section

مقطع قائم
(سنگ شناسی ساختمانی) نیم رخ ، مقطع قائم - (سنگ شناسی ساختمانی) نیم رخ

right section

مقطع نورد شده ، مقطع نوردیده

rolled section

مقطع ، بخش ، برش
بخشی از منطقه در حال کار یک معدن ، برش - بخشی از منطقه در حال کار یک معدن

section

مقطع چينه شناسي

stratigraphic section

بخش انتهایی ، طرف مقابل نقطه تحویل را مشخص می سازد(اصطلاح مورد استفاده در نوار و زنجیر باربری)

tailsection

مقطع نازک ، تیغه نازک

thin section

مقطع عرضی

transverse section

برش نمونه ، برش الگو

type section

نبشی با بالهای نابرابر

unequal leg angle section

مقطع قائم
الف) یک رخنمون طبیعی یا مصنوعی سنگها یا خاک ، مثلاً در یک صخره دریایی یا دیواره کانیون ب) مقطع یا نموداری که نشان دهنده یک بخش عمودی پوسته کره زمین یا بطور واقعی دیده که توسط هر سطح یا صفحه قائم قطع شود ظاهر می شود مثلاً مقطع ستونی یا یک مقطع ساختاری ، مقطع قائم - الف) یک رخنمون طبیعی یا مصنوعی سنگها یا خاک

vertical section

مقطع عرضی پیچ-صدف-
مقطع عرضی پیچ یک سفالوپود را گویند ، مقطع عرضی پیچ-صدف- - مقطع عرضی پیچ یک سفالوپود را گویند

whorl section

کارگر ، استخراج کار کننده ، مشغول کار ، طرزکار
وقتی یک رگه زغال بوسیله فشار سقف و کف فشرده شود ، صداهای شکستگی از خود خارج می سازد که در این حالت گفته می شود در حال « working» است ، طرزکار - وقتی یک رگه زغال بوسیله فشار سقف و کف فشرده شود

working

پله موقت
پله ای که تحت عملیات معدنکاری قرار دارد ، پله موقت - پله ای که تحت عملیات معدنکاری قرار دارد

working bench

نقشه اجرایی

working drawing

سطح استخراج
جایی در یک معدن که مواد طی یک چرخه معدنکاری ، استخراج می شوند ، سطح استخراج - جایی در یک معدن که مواد طی یک چرخه معدنکاری

working face

بار بهره برداری ، بار سرویس(سازه)

working load

بار بهره برداری ، بار سرویس(سازه)

working load|service load|service load

کارگاه استخراج
حفره های بزرگ استخراجی که ازاستخراج یاتولیدماده معدنی حاصل شده اندو کلیه فضاهای اماده سازی را به هم وصل می کند

working place

کارگاه استخراج - حفره های بزرگ استخراجی که ازاستخراج یاتولیدماده معدنی حاصل شده اندو کلیه فضاهای اماده سازی را به هم وصل می کند

working place|stope-drive|stope-drive

کارگاه استخراج
حفره های بزرگ استخراجی که از استخراج یا تولید ماده معدنی حاصل شده اندو کلیه فضاهای اماده سازی را به هم وصل می کند کارگاه استخراج محلی است که ماده معدنی از آن استخراج می شود بعد از اینکه ماده معدنی به یکسری قطعه تقسیم شد ، تونلهای دنباله رو موجود در بالا و پایین رابه وسیله دویل بهم وصل میکنندوبدین ترتیب ، کارگاه استخراج را آماده می سازند ، کارگاه استخراج - حفره های بزرگ استخراجی که از استخراج یا تولید ماده معدنی حاصل شده اندو کلیه فضاهای اماده سازی را به هم وصل می کند کارگاه استخراج محلی است که ماده معدنی از آن استخراج می شود بعد از اینکه ماده معدنی به یکسری قطعه تقسیم شد

working stope-drive

تنش مجاز

working stress

جابجایی پیستون ، کورس پیستون

working stroke

نرخ کار-مقاومت عملی خاک

working-rate

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

معادل انگلیسی از جبهه کار تا نقطه ای که زغال به درون نوارهای باربری یا ماشین ها بارگیری می شود تا به بیرون حمل گر

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی از جبهه کار تا نقطه ای که زغال به درون نوارهای باربری یا ماشین ها بارگیری می شود تا به بیرون حمل گر

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما