معنی volcanic wacke

زمين شناسی
volcanic wacke
واک آتشفشانی
اصطلاحی که توسط ویلیامز ، ترنر و گیلبرت (ص303 ، 1954) برای یک واک سنگی استفاده شد که عمدتاً از واریزه حاصله از سنگهای آذرین حد واسط (آندزیتی) و بازی (بازالتی) تشکیل شده است و دارای محتوای کوارتز کمی است این یک سنگ رایج در میان رسوبات ترشیاری و مزوزوئیک ته نشین شده در کمربندهای کوهزایی که اقیانوس آرام را دربر می گیرند ، می باشد
مترادف: گری واک آتشفشانی
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی volcanic wacke
volcanic wacke|wacke|wacke
واک آتشفشانی - اصطلاحی که توسط ویلیامز ، ترنر و گیلبرت (ص303 ، 1954) برای یک واک سنگی استفاده شد که عمدتاً از واریزه حاصله از سنگهای آذرین حد واسط (آندزیتی) و بازی (بازالتی) تشکیل شده است و دارای محتوای کوارتز کمی است این یک سنگ رایج در میان رسوبات ترشیاری و مزوزوئیک ته نشین شده در کمربندهای کوهزایی که اقیانوس آرام را دربر می گیرند ، می باشد - مترادف: گری واک آتشفشانی
arkosic graywacke
ماسه رسی خاکستری آرکوزی
ماسه رسی خاکستری که با مواد ناپایدار فراوان تشخیص داده می شود؛ خصوصا ماسه سنگی که بیشتر حاوی دانه های فلدسپات است تا قطعات سنگی ریزدانه محتوای فلدسپات بیش از25% است (williams ، 1954 – p 294 و همکاران)
این سنگ نسبت به نوع فلدسپاتی ، فلدسپاتی تر است ، ماسه رسی خاکستری آرکوزی ماسه رسی خاکستری که با مواد ناپایدار فراوان تشخیص داده می شود؛ خصوصا ماسه سنگی که بیشتر حاوی دانه های فلدسپات است تا قطعات سنگی ریزدانه محتوای فلدسپات بیش از25% است (williams ، 1954 – p 294 و همکاران) این سنگ نسبت به نوع فلدسپاتی
arkosic wacke
ماسه رسی آرکوزی
ماسه سنگی که حاوی کوارتز فراوان ، چرت و کوارتزیت است و بیش از 10% ماتریکس رسی و بیش از 25% فلدسپات (عموما انواع فلدسپات سدیمی و پتاسیمی) دارد و توسط فراوانی در مواد ناپایدار که در آن دانه های فلدسپات بیش از دانه ها و قطعات ریزدانه سنگی است تشخیص داده می شود (1954 ، p291 2همکاران و williams) این ماسه سنگ نسبت به ماسه رسی فلدسپاتی فلدسپاتی تر و بلوغ آن کمتر است ، ماسه رسی آرکوزی ماسه سنگی که حاوی کوارتز فراوان
feldspathic greywacke
گری وک فلدسپاتی
الف) گری وکی که بوسیله مواد ناپایدار فراوان تشخیص داده می شود بالاخص ، ماسه سنگی که عموماً حاوی کمتر از 75% کوارتز و چرت و 15 تا 75 درصد خمیره رس آواری است و دارای دانه های فلدسپات (عمدتاً پلاژیوکلاز سدیم دار ، که نشان دهنده خاستگاه خاستگاه پلوتونیک است) فراوان‌تر از خرده سنگ است (که ناشن دهنده خاستگاه روی پوسته ای می باشد) (پتی جان 1954 ، 1957) ویلیامز و همکاران (1954) محتوای فلدسپات آن را بین 10-25 درصد و یک خمیره آرژیلی را بیش 10 درصد بیان می کنند این سنگ نسبت به گری وک آرکوزی ، کمتر فلدسپاتی می باشد و معادل گری وک درجه بالای کرینین (1954) است
ب) اصطلاحی که توسط فولک (1954) برای ماسه سنگی استفاده شد که حاوی 25-90 درصد انواع میکا و ذرات سنگ دگرگونی ، 10-50 درصد انواع فلدسپات و قطعات سنگ آذرین و 0-65 درصد کوارتز و چرت می باشد مقایسه شود با: آرکوز ناخالص
feldspathic greywacke|greywacke|greywacke
گری وک فلدسپاتی الف) گری وکی که بوسیله مواد ناپایدار فراوان تشخیص داده می شود بالاخص ، ماسه سنگی که عموماً حاوی کمتر از 75% کوارتز و چرت و 15 تا 75 درصد خمیره رس آواری است و دارای دانه های فلدسپات (عمدتاً پلاژیوکلاز سدیم دار ، که نشان دهنده خاستگاه خاستگاه پلوتونیک است) فراوان‌تر از خرده سنگ است (که ناشن دهنده خاستگاه روی پوسته ای می باشد) (پتی جان 1954 ، 1957) ویلیامز و همکاران (1954) محتوای فلدسپات آن را بین 10-25 درصد و یک خمیره آرژیلی را بیش 10 درصد بیان می کنند این سنگ نسبت به گری وک آرکوزی ، کمتر فلدسپاتی می باشد و معادل گری وک درجه بالای کرینین (1954) است ب) اصطلاحی که توسط فولک (1954) برای ماسه سنگی استفاده شد که حاوی 25-90 درصد انواع میکا و ذرات سنگ دگرگونی ، 10-50 درصد انواع فلدسپات و قطعات سنگ آذرین و 0-65 درصد کوارتز و چرت می باشد مقایسه شود با: آرکوز ناخالص
feldspathic lithwacke
لیت واک فلدسپاتی
بطور اساسی یک لیتیک گری وک (با بیش از 15% خمیره) است که در آن خرده سنگها بیش از فلدسپات است اما فلدسپات تشکیل 10 درصد یا بیشتر بخش ماسه ای را تشکیل می دهد (پتی جان ، پاتروسیور 1973)
feldspathic lithwacke|lithwacke|lithwacke
لیت واک فلدسپاتی بطور اساسی یک لیتیک گری وک (با بیش از 15% خمیره) است که در آن خرده سنگها بیش از فلدسپات است اما فلدسپات تشکیل 10 درصد یا بیشتر بخش ماسه ای را تشکیل می دهد (پتی جان ، پاتروسیور 1973)
feldspathic subgraywacke
ساب گری وک فلدسپاتی
اصطلاحی که توسط فولک (1954) برای ماسه سنگی استفاده شد که از مقادیر تقریباً برابر خرده سنگ از منشاء های آذرین و دگرگونی ساخته شده است؛ بالاخص ، ماسه سنگی که حاوی 25-10% فلدسپات و خرده سنگ آذرین ، 25-10% انواع میکا و خرده سنگ دگرگونی میکایی و 80%-50 کوارتز و چرت ، می باشد ، ساب گری وک فلدسپاتی اصطلاحی که توسط فولک (1954) برای ماسه سنگی استفاده شد که از مقادیر تقریباً برابر خرده سنگ از منشاء های آذرین و دگرگونی ساخته شده است؛ بالاخص
feldspathic wacke
وک فلدسپاتی
ماسه سنگی که حاوی کوارتز ، چرت و کوارتزیت فراوان ، بیش از 10% خمیره آرژیلی و 25%-10 فلدسپات (خصوصاً پلاژیوکلاز سدیم دار) است و بوسیله فراوانی مواد ناپایداری تشخیص داده می شود که در آنها ، دانه های فلدسپات بیشتر از خرده سنگهای ریزدانه می باشد (ویلیامز و همکاران 1954 ، ص292 و ص316) این ماسه سنگ نسبت به وک آرکوزی کمتر فلدسپاتی و بوده بالغ تر می باشد
مترادف: وک ساب آرکوزی
feldspathic wacke|wacke|wacke
وک فلدسپاتی ماسه سنگی که حاوی کوارتز ، چرت و کوارتزیت فراوان ، بیش از 10% خمیره آرژیلی و 25%-10 فلدسپات (خصوصاً پلاژیوکلاز سدیم دار) است و بوسیله فراوانی مواد ناپایداری تشخیص داده می شود که در آنها ، دانه های فلدسپات بیشتر از خرده سنگهای ریزدانه می باشد (ویلیامز و همکاران 1954 ، ص292 و ص316) این ماسه سنگ نسبت به وک آرکوزی کمتر فلدسپاتی و بوده بالغ تر می باشد مترادف: وک ساب آرکوزی
graywacke
گریواک ، مترادف گریواک
grey wacke
گری وکی
گروهی از ماسه‌سنگها که خیلی سخت و دارای رنگ تیره بوده (بخاطر ماتریکس دانه‌ریز) و هیچگونه رسیدگی بافتی و کانی‌شناسی ندارند معمولاً توسط جریانات توربیدیتی در محلی که صفحات تازه‌ای به هم نزدیک می‌شوند (ائوژئوسنکلاین) انباشته می‌شوند ، کانیهای پایدار و ناپایدار و لیتوکلاست‌های مختلف و ماتریکس رسی از ویژگیهای آنهاست
grey wacke|wacke|wacke
گری وکی - گروهی از ماسه‌سنگها که خیلی سخت و دارای رنگ تیره بوده (بخاطر ماتریکس دانه‌ریز) و هیچگونه رسیدگی بافتی و کانی‌شناسی ندارند معمولاً توسط جریانات توربیدیتی در محلی که صفحات تازه‌ای به هم نزدیک می‌شوند (ائوژئوسنکلاین) انباشته می‌شوند ، کانیهای پایدار و ناپایدار و لیتوکلاست‌های مختلف و ماتریکس رسی از ویژگیهای آنهاست
greywacke
گری وک
، گری وک
high-rank greywacke
گری وک فلدسپاری
عنوانی که در سال 1845 توسط krynim برای گریوک حاوی مقادیر بالای فلدسپار (20?) خصوصاً انواع پلاژیوکلاز سدیک ارائه شد چنین نمونه ایی در ائوژئوسنکلین ها شکل می‌گیرند سنگ مزبور از نظر پتی جان pettijohn معادل گریوک فلدسپاتی بوده و از آن با عنوان graywocke proper نیز یاد می‌کنند مقایسه شود با: how rank ray wacke
high-rank greywacke|greywacke|greywacke
گری وک فلدسپاری عنوانی که در سال 1845 توسط krynim برای گریوک حاوی مقادیر بالای فلدسپار (20?) خصوصاً انواع پلاژیوکلاز سدیک ارائه شد چنین نمونه ایی در ائوژئوسنکلین ها شکل می‌گیرند سنگ مزبور از نظر پتی جان pettijohn معادل گریوک فلدسپاتی بوده و از آن با عنوان graywocke proper نیز یاد می‌کنند مقایسه شود با: how rank ray wacke
kiesel wacke
سنگریزه -سنگ ریزه های رودخانهای
lithic graywacke
گراواک سنگی
lithicwacke
لیتیک وک ، وکی خرده سنگی
mengwacke
ماسه سنگ وکی
ماسه سنگ وکی که 33 تا 90% آن از کانیهای ناپایدار تشکیل شده است عنوان مزبور از واژه آلمانی mengewocke به معنای رسوب رس دار مخلوط ، مشتق شده است ، ماسه سنگ وکی ماسه سنگ وکی که 33 تا 90% آن از کانیهای ناپایدار تشکیل شده است عنوان مزبور از واژه آلمانی mengewocke به معنای رسوب رس دار مخلوط
quartz free wacke
وک عاری از کوارتز
وک با بیش از 90 درصد مواد ناپایدار (فیشر ، 1934)
quartz free wacke|quartz free|quartz free|wacke
وک عاری از کوارتز - وک با بیش از 90 درصد مواد ناپایدار (فیشر ، 1934)
quartz graywacke
گریوک کوارتزی
واژه به کاررفته توسط ویلیامز و دیگران(1954) برای گریوک دارای دانه‌های فراوان کوارتز و چرت و کمتر از 10 درصد از هر یک از فلدسپات‌ها و قطعات سنگی
quartz graywacke|graywacke|graywacke
گریوک کوارتزی - واژه به کاررفته توسط ویلیامز و دیگران(1954) برای گریوک دارای دانه‌های فراوان کوارتز و چرت و کمتر از 10 درصد از هر یک از فلدسپات‌ها و قطعات سنگی
quartz mengwacke
وک دارای 10-33 درصد مواد ناپایدار (فیشر ، 1934)
quartz mengwacke|wacke|wacke
وک دارای 10-33 درصد مواد ناپایدار (فیشر ، 1934)
quartz wacke
وک کوارتزی
ماسه‌سنگ معمولاً ریزدانه خاکستری تا میشی ، تقریباً خوب جورشده دارای بیش از 90 درصد کوارتز و چرت و بیش از 10 درصد خمیره رسی (به میزان زیاد سریسیت و کلریت) ، کمتر از 10 درصد فلدسپات و کمتر از 10درصد خرده سنگ (مقداری زغال‌سنگ ، شیل و غیره) (ویلیامز و دیگران ، 1954 ، ص 293-292) کرومبین و اسلاس (1963 ، ص 173-172) حد پایین‌تری از خمیره 20-15درصد را تعیین نمودند و سنگ را به عنوان یک گریوک"شسته‌شده" نظیر آنچه که در شرایط فرونشست متوسط در یک ناحیه رسوبی ناپایدار انجام می‌شود ، محسوب نمودند این سنگ معادل ساب ‌گریوگ بوده و اولین بار توسط پتی جان ( 1949 ، ص 227 ، 256) تعریف شده است این واژه توسط فیشر (1934) برای وکی با کمتر از 10درصد مواد ناپایدار معرفی شده است نمونه‌ها شامل بسیاری از ماسه‌سنگ‌های با لایه‌های زغال‌سنگ‌دار پنسیلوانیا (نظیر آنچه در مجموعه آتوکان است) می‌باشد
quartz wacke|wacke|wacke
وک کوارتزی - ماسه‌سنگ معمولاً ریزدانه خاکستری تا میشی ، تقریباً خوب جورشده دارای بیش از 90 درصد کوارتز و چرت و بیش از 10 درصد خمیره رسی (به میزان زیاد سریسیت و کلریت) ، کمتر از 10 درصد فلدسپات و کمتر از 10درصد خرده سنگ (مقداری زغال‌سنگ ، شیل و غیره) (ویلیامز و دیگران ، 1954 ، ص 293-292) کرومبین و اسلاس (1963 ، ص 173-172) حد پایین‌تری از خمیره 20-15درصد را تعیین نمودند و سنگ را به عنوان یک گریوک"شسته‌شده" نظیر آنچه که در شرایط فرونشست متوسط در یک ناحیه رسوبی ناپایدار انجام می‌شود ، محسوب نمودند این سنگ معادل ساب ‌گریوگ بوده و اولین بار توسط پتی جان ( 1949 ، ص 227 ، 256) تعریف شده است این واژه توسط فیشر (1934) برای وکی با کمتر از 10درصد مواد ناپایدار معرفی شده است نمونه‌ها شامل بسیاری از ماسه‌سنگ‌های با لایه‌های زغال‌سنگ‌دار پنسیلوانیا (نظیر آنچه در مجموعه آتوکان است) می‌باشد
quartzose graywacke
گریوک کوارتزی
الف)واژه به کاررفته توسط هوبرت(1960) برای ماسه‌سنگ دارای 85-50 درصد کوارتز ، چرت ، و کوارتزیت دگرگونی ، 25-15 درصد میکا و خرده سنگ های دگرگونی میکا دار ، و 25-0 درصد فلدسپات و خرده سنگ های بلورین فلدسپاته ب) واژه به کاررفته توسط کیرنین (1951) برای گریوکی که اجزای میکادار آن بعلت ساییدگی از بین رفته است و در نتیجه تمایل به نزدیک‌شدن به یک ارتوکوارتزیت دارد این سنگ معادل نیمه‌گریوک فولک (1954) می باشد
quartzose graywacke|quartzose|quartzose|graywacke
گریوک کوارتزی - الف)واژه به کاررفته توسط هوبرت(1960) برای ماسه‌سنگ دارای 85-50 درصد کوارتز ، چرت ، و کوارتزیت دگرگونی ، 25-15 درصد میکا و خرده سنگ های دگرگونی میکا دار ، و 25-0 درصد فلدسپات و خرده سنگ های بلورین فلدسپاته ب) واژه به کاررفته توسط کیرنین (1951) برای گریوکی که اجزای میکادار آن بعلت ساییدگی از بین رفته است و در نتیجه تمایل به نزدیک‌شدن به یک ارتوکوارتزیت دارد این سنگ معادل نیمه‌گریوک فولک (1954) می باشد
quartzose subgraywacke
ساب ‌گریوک کوارتزی
پروتوکوارتزیت ، ساب ‌گریوک کوارتزی - پروتوکوارتزیت
subfeldspatihc lithic wacke
وک سنگی ساب فلدسپاتی
وک سنگی که حاوی کمتر از 15% فلدسپات است ، نوعی گریواک فلدسپاتی (ویلیامز و همکاران ، 1954 ، ص302)
مترادف: subaekosic wacke (واک ساب آرکوزی)
volcanic
آتشفشانی
volcanic accident
حادثه آتشفشانی - جدایش از چرخه عادی فرسایش ، به خاطر آشوب یا اغتشاش فعالیت آتشفشانی
volcanic aerosol
هوامیز آتشفشانی
ذرات یا قطرات بسیار ریز (به قطر کمتر از یک میکرون) که عمدتا مرکب از اسید سولفوریک و آب است ، هوامیز آتشفشانی - ذرات یا قطرات بسیار ریز (به قطر کمتر از یک میکرون) که عمدتا مرکب از اسید سولفوریک و آب است
volcanic arc
قوس آتشفشانی
قوسی زنجیره ای از آتشفشانهایی که بالای ورقهفرورانده تشکیل شده اند
volcanic arc|volcanic arcs|volcanic arcs
قوس آتشفشانی - قوسی زنجیره ای از آتشفشانهایی که بالای ورقهفرورانده تشکیل شده اند
volcanic arenite
ولکانیک آرنایت
نوعی سنگ رسوبی در طبقه بندی فولک که جنس خرده سنگ‌ها از نوع ولکانیکی آن می باشد ، ولکانیک آرنایت - نوعی سنگ رسوبی در طبقه بندی فولک که جنس خرده سنگ‌ها از نوع ولکانیکی آن می باشد
Volcanic ash
خاکستر آتشفشانی ، جریان خاکستر آتشفشانی
رسوب آتشفشانی حاصل از قطعات سنگی که معمولا شیشه ای بوده و قطر ذرات آن کمتر از 4 میلیمتر است ، جریان خاکستر آتشفشانی - رسوب آتشفشانی حاصل از قطعات سنگی که معمولا شیشه ای بوده و قطر ذرات آن کمتر از 4 میلیمتر است
volcanic ash fall
ریزش خاکستر آتشفشانی
نهشته ای از خاکستر آتشفشانی که در جایی که توسط فوران و باد سقوط می کنند ، باقی می مانند ، ریزش خاکستر آتشفشانی - نهشته ای از خاکستر آتشفشانی که در جایی که توسط فوران و باد سقوط می کنند
volcanic ash flow
روانه خاکستر آتشفشانی ، جریان خاکستر آتشفشانی
ترکیبی از خاکستر آتشفشانی و گازها است که در اثر نیروی ثقلی در جو زمین بسمت پایین حرکت می کنند
رسوب آتشفشانی حاصل از قطعات سنگی که معمولا شیشه ای بوده و قطر ذرات آن کمتر از 4 میلیمتر است ، جریان خاکستر آتشفشانی - ترکیبی از خاکستر آتشفشانی و گازها است که در اثر نیروی ثقلی در جو زمین بسمت پایین حرکت می کنند - رسوب آتشفشانی حاصل از قطعات سنگی که معمولا شیشه ای بوده و قطر ذرات آن کمتر از 4 میلیمتر است
volcanic association
مجموعه آتشفشانی ، تجمع آتشفشانی
volcanic block
بلوک آتشفشانی ، قطعه آتشفشانی
قطعه سنگ آذرآواری است با ابعادی بین اندازه یک مشت تا یک ماشین ، قطعه آتشفشانی - قطعه سنگ آذرآواری است با ابعادی بین اندازه یک مشت تا یک ماشین
volcanic blowpiping
فوتکی آتشفشانی ، گداختن یا فشار گاز
volcanic bomb
بمب آتشفشانی ، بمب آتشفشانی
قطعه سنگ آذرآواری است که اثرات سردشدگی در هوا بر روی سطح قشر نانی یا خط جریان آن دیده می شود ، بمب آتشفشانی - قطعه سنگ آذرآواری است که اثرات سردشدگی در هوا بر روی سطح قشر نانی یا خط جریان آن دیده می شود
volcanic breccia
برش آتشفشانی ، برش ولکانیکی
سنگی که از قطعات زاویه دار و بزرگ سنگهای آتشفشانی (خاکستر ، بلوک و بمب) تشکیل شده است
volcanic breccia|breccia|breccia
برش ولکانیکی - سنگی که از قطعات زاویه دار و بزرگ سنگهای آتشفشانی (خاکستر ، بلوک و بمب) تشکیل شده است
volcanic center
مرکز آتشفشانی
محلی که در آن فعالیت آتشفشانی رخ می دهد یا در گذشته رخ داده است ، مرکز آتشفشانی - محلی که در آن فعالیت آتشفشانی رخ می دهد یا در گذشته رخ داده است
volcanic chain
زنجیره آتشفشانی
آرایش خطی تعدادی آتشفشان را گویند که ظاهراً با یک رخداد زمین شناسی کنترل کننده مانند گسل ، مرتبط اند ، زنجیره آتشفشانی - آرایش خطی تعدادی آتشفشان را گویند که ظاهراً با یک رخداد زمین شناسی کنترل کننده مانند گسل
volcanic clay
رس آتشفشانی ، بنتونیت
volcanic cloud
ابر آتشفشانی
volcanic conduit
مجرای آتشفشانی
کانال عبور که مواد آتشفشانی را از اعماق به بالا می آورد مقایسه شود با: مجرا یا دودکش ، مجرای آتشفشانی - کانال عبور که مواد آتشفشانی را از اعماق به بالا می آورد مقایسه شود با: مجرا یا دودکش
volcanic cone
مخروط آتشفشانی ، مخروط آتشفشانی
توده ای شامل مواد گدازه ای و آذرآواری که نزدیک مجرای مرکزی آتشفشان قرار دارند
یک تپه مخروطی از جنس گدازه و یا مواد آذر آواری که در اطراف یک دودکش آتشفشانی جمع می شود ، مخروط آتشفشانی - توده ای شامل مواد گدازه ای و آذرآواری که نزدیک مجرای مرکزی آتشفشان قرار دارند - یک تپه مخروطی از جنس گدازه و یا مواد آذر آواری که در اطراف یک دودکش آتشفشانی جمع می شود
volcanic conglomerate
کنگلومرای آتشفشانی
کنگلومرای ته نشین شده توسط آب را گویند که بیش از 50% مواد آتشفشانی ، خصوصاً آذر آواری های درشت دانه می‌باشد ، کنگلومرای آتشفشانی - کنگلومرای ته نشین شده توسط آب را گویند که بیش از 50% مواد آتشفشانی
volcanic dome
گنبد آتشفشانی ، گنبد آتشفشانی
توده ای گنبدی شکل از گدازه منجمد شده در اطراف مجرای آتشفشانی که دارای گرانروی بالایی بوده و نمی تواند جریان یابد
توده ای شیبدار از گدازه خمیری ویسکوز که از مجرای آتشفشانی بیرون آمده و اغلب دایره ای شکل بوده و در راس به شکل دندانه ای ، گرد شده است ، گنبد آتشفشانی - توده ای گنبدی شکل از گدازه منجمد شده در اطراف مجرای آتشفشانی که دارای گرانروی بالایی بوده و نمی تواند جریان یابد - توده ای شیبدار از گدازه خمیری ویسکوز که از مجرای آتشفشانی بیرون آمده و اغلب دایره ای شکل بوده و در راس به شکل دندانه ای
volcanic dust
غبار آتشفشانی ، غبار آتشفشانی
گدازه سخت‌شده‌ای متشکل از ذرات بسیار ریز که طی یک فوران از آتشفشانها به بیرون می روند
volcanic dust|volcanic dusts|volcanic dusts
غبار آتشفشانی - گدازه سخت‌شده‌ای متشکل از ذرات بسیار ریز که طی یک فوران از آتشفشانها به بیرون می روند
volcanic earthquake
زمین لرزه آتشفشانی
زمین لرزه ای که بیشتر همراه تاثیر نیروهای آتشفشانی دیده می شود تا در زمان فعالیتهای نیروهای زمین ساختی ، زمین لرزه آتشفشانی - زمین لرزه ای که بیشتر همراه تاثیر نیروهای آتشفشانی دیده می شود تا در زمان فعالیتهای نیروهای زمین ساختی
volcanic ejecta blanket
پوشه آذر آواری ، پوشش فرافکند آتشفشانی
اصطلاحی فراگیر برای تمامی سنگهای آذرآواری نهشته شده در کنار آتشفشان بویژه از طریق یک انفجار آتشفشانی ، پوشش فرافکند آتشفشانی - اصطلاحی فراگیر برای تمامی سنگهای آذرآواری نهشته شده در کنار آتشفشان بویژه از طریق یک انفجار آتشفشانی
volcanic emanation
گازهای آتشفشانی ، بخارهای آتشفشانی
گازها ، بخصوص بخار آب که از مجرای آتشفشانی خارج و یا اینکه از درون گدازه رها می شوند ، بخارهای آتشفشانی - گازها
volcanic emanations
بخارهای آتشفشانی
گازها ، بخصوص بخار آب که از مجرای آتشفشانی خارج و یا اینکه از درون گدازه رها می شوند
volcanic emanations|volcanic emanation|volcanic emanation
بخارهای آتشفشانی - گازها ، بخصوص بخار آب که از مجرای آتشفشانی خارج و یا اینکه از درون گدازه رها می شوند
volcanic flow drain
زهکشی جریان آتشفشانی
تونل گدازه ای ، زهکشی جریان آتشفشانی - تونل گدازه ای
volcanic foam
کف آتشفشانی ، پومیس
volcanic foam|pumice|pumice
کف آتشفشانی ، پومیس
volcanic focus
کانون آتشفشانی
محل یا مرکز زیرزمینی آتشفشانی یک منطقه یا یک آتشفشان ، کانون آتشفشانی - محل یا مرکز زیرزمینی آتشفشانی یک منطقه یا یک آتشفشان
volcanic front
زون طویل شده با بیشترین فعالیت آتشفشانی که قوس ماگمایی اصلی را تشکیل می دهد (arc)
volcanic gases
گازهای آتشفشانی ، گازهای آتشفشانی
مواد فراری که در حین فوران آزاد می شوند که قبلاً در ماگما حل شده بودند بخار آب 90% این گازها را تشکیل می دهد سایر سازنده‌ها شامل گازهای کربنی ، خصوصاً دی اکسید کربن ، گازهای سولفوری بویژه دی اکسید سولفور در دماهای بالا و سولفید هیدروژن در دماهای پایین می باشد کلرید هیدروژن ، نیتروژن به عنوان یک خبر یا عنصر آزاد و بقیه (کروسکوف ، 1967)
نیز ببینید: فاز گازی ، گازهای آتشفشانی - مواد فراری که در حین فوران آزاد می شوند که قبلاً در ماگما حل شده بودند بخار آب 90% این گازها را تشکیل می دهد سایر سازنده‌ها شامل گازهای کربنی ، 1967) - نیز ببینید: فاز گازی
volcanic glass
شیشه آتشفشانی
یک شیشه طبیعی ، حاصل از سرد شدن گدازه مذاب ، یا یک بخش مایع از آن ، که آنقدر سریع سرد می شود که متبلور شدن انجام نمی گیرد مثال هایی از این دست ، ابسیدین ، قیرسنگ ، تاکیلیت و فروستاسیس شیشه ای بسیاری از سنگهای خروجی ، شیشه آتشفشانی - یک شیشه طبیعی
volcanic graben
گرابن آتشفشانی
یک ساختار ریزشی با دیواره های صاف بر روی چکاد یال های یک مخروط آتشفشانی نیز ببینید: گرابن چکادی گرابن بخشی ، گرابن آتشفشانی - یک ساختار ریزشی با دیواره های صاف بر روی چکاد یال های یک مخروط آتشفشانی نیز ببینید: گرابن چکادی گرابن بخشی
volcanic gravel
گراول آتشفشانی
یک نهشته آذرآواری که آوارهای منفرد آن دارای دامنه اندازه ای 5/0 سانتی متر یا کمتر است ، اما همچنان توسط چشم غیرمسلح قابل تشخیص هستند بخش ها یا کسرهای ریزتر همچنین ماسه آتشفشانی خوانده می شود
مقایسه شود با: بلوک در آتشفشان شناسی خاکستر لاپیلی ، گراول آتشفشانی - یک نهشته آذرآواری که آوارهای منفرد آن دارای دامنه اندازه ای 5/0 سانتی متر یا کمتر است ، اما همچنان توسط چشم غیرمسلح قابل تشخیص هستند بخش ها یا کسرهای ریزتر همچنین ماسه آتشفشانی خوانده می شود - مقایسه شود با: بلوک در آتشفشان شناسی خاکستر لاپیلی
volcanic graywacke
گری واک آتشفشانی ، واک آتشفشانی
volcanic graywacke|greywacke|greywacke
گری واک آتشفشانی ، واک آتشفشانی
volcanic harbor
کناره آتشفشانی
یک لنگرگاه طبیعی ساخته شده بوسیله شکستن در یا درون یک شکاف در حاشیه یک دهانه آتشفشانی مثلاً سنگهای نسبت پول در جنوب اقیانوس اطلس ، کناره آتشفشانی - یک لنگرگاه طبیعی ساخته شده بوسیله شکستن در یا درون یک شکاف در حاشیه یک دهانه آتشفشانی مثلاً سنگهای نسبت پول در جنوب اقیانوس اطلس
volcanic island
جزیره آتشفشانی
جزیره ای که نزدیک ساحل یک قاره بوده و از نظر ساختمان شباهت تامی با قاره مزبور داشته باشد مانند جزیره قشم که به سرزمین اصلی خود یعنی ایران شباهت دارد و در واقع به آن پیوسته است ، جزیره آتشفشانی - جزیره ای که نزدیک ساحل یک قاره بوده و از نظر ساختمان شباهت تامی با قاره مزبور داشته باشد مانند جزیره قشم که به سرزمین اصلی خود یعنی ایران شباهت دارد و در واقع به آن پیوسته است
volcanic mud
گل آتشفشانی
مخلوطی از آب و خاکستر آتشفشانی که یا به تازگی فوران کرده و داغ است یا قبلاً سرد شده است این مخلوط ممکن است در پایین شیب آتشفشان تشکیل جریان گل بدهد ، گل آتشفشانی - مخلوطی از آب و خاکستر آتشفشانی که یا به تازگی فوران کرده و داغ است یا قبلاً سرد شده است این مخلوط ممکن است در پایین شیب آتشفشان تشکیل جریان گل بدهد
volcanic neck
گردن آتشفشانی
گدازه منجمد شده ای است که مجرای آتشفشان را پر می کند(plug) ، گردن آتشفشانی - گدازه منجمد شده ای است که مجرای آتشفشان را پر می کند(plug)
volcanic pipe
تنوره ، آتشفشانی ، دودکش آتشفشانی ، تنوره آتشفشانی
حجره ای عمودی است که از درون آن ماگما و گازها به سطح زمین می رسند
همچنین نوعی ساخت سنگ آذرینی است که پس از سردشدگی و هوازدگی ایجاد می گردد ، تنوره آتشفشانی - حجره ای عمودی است که از درون آن ماگما و گازها به سطح زمین می رسند - همچنین نوعی ساخت سنگ آذرینی است که پس از سردشدگی و هوازدگی ایجاد می گردد
volcanic rent
شکاف آتشفشانی
یک فرورفتگی آتشفشانی بزرگ که توسط شیارهایی که معمولاً در پلان هم مرکز هستند و حاصل از فشار نفوذ یا تزریق ماگمایی یا بار بیش از حد مواد مخروطی بر روی یک پی ضعیف می باشند ، احاطه شده است ، شکاف آتشفشانی - یک فرورفتگی آتشفشانی بزرگ که توسط شیارهایی که معمولاً در پلان هم مرکز هستند و حاصل از فشار نفوذ یا تزریق ماگمایی یا بار بیش از حد مواد مخروطی بر روی یک پی ضعیف می باشند
volcanic rift zone
منطقه کافتی آتشفشانی ، منطقه کافتی
volcanic rift zone|rift zone|rift zone
منطقه کافتی آتشفشانی ، منطقه کافتی
volcanic rock
سنگ آتشفشانی
volcanic rock|volcanic rocks|volcanic rocks
سنگ آتشفشانی
volcanic rocks
سنگ های آتشفشانی
volcanic sand
ماسه آتشفشانی
یک نهشته آذر آواری ، که آوارهای منفرد آن در اندازه ای بین 2-5 میلی متر هستند
بخش های ریزتر گراول آتشفشانی را گویند ، ماسه آتشفشانی - یک نهشته آذر آواری ، که آوارهای منفرد آن در اندازه ای بین 2-5 میلی متر هستند - بخش های ریزتر گراول آتشفشانی را گویند
volcanic sandstone
ماسه سنگ آتشفشانی
یک نهشته سخت شده از ذرات و قطعات گرد شده آب ساییده آذر آواری و یک مقدار ثانویه یا فرعی آوار یا واریزه های غیرآتشفشانی را گویند ، ماسه سنگ آتشفشانی - یک نهشته سخت شده از ذرات و قطعات گرد شده آب ساییده آذر آواری و یک مقدار ثانویه یا فرعی آوار یا واریزه های غیرآتشفشانی را گویند
volcanic shield
سپر آتشفشانی
آتشفشان سپری ، سپر آتشفشانی - آتشفشان سپری
volcanic-ash land
زمین خاکسترآتشفشان
volcaniclastic
آوارآتشفشان
volcanics
سنگهای آتشفشانی
آن سنگهای آذرین که به سطح کره زمین یا در نزدیکی آن قبل از سخت شدن ، رسیده اند از استفاده رایج اصطلاح سنگ آتشفشانی باید اجتناب شود (USGS ، 1958)
volcanics|volcanic|volcanic
سنگهای آتشفشانی - آن سنگهای آذرین که به سطح کره زمین یا در نزدیکی آن قبل از سخت شدن ، رسیده اند از استفاده رایج اصطلاح سنگ آتشفشانی باید اجتناب شود (USGS ، 1958)
wacke
سنگ سست و نرم و کدر

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای مقاله ISI زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن