معادل انگلیسی وک فلدسپاتی
ماسه سنگی که حاوی کوارتز ، چرت و کوارتزیت فراوان ، بیش از 10% خمیره آرژیلی و 25%-1

زمين شناسی
وک فلدسپاتی
ماسه سنگی که حاوی کوارتز ، چرت و کوارتزیت فراوان ، بیش از 10% خمیره آرژیلی و 25%-10 فلدسپات (خصوصاً پلاژیوکلاز سدیم دار) است و بوسیله فراوانی مواد ناپایداری تشخیص داده می شود که در آنها ، دانه های فلدسپات بیشتر از خرده سنگهای ریزدانه می باشد (ویلیامز و همکاران 1954 ، ص292 و ص316) این ماسه سنگ نسبت به وک آرکوزی کمتر فلدسپاتی و بوده بالغ تر می باشد
مترادف: وک ساب آرکوزی
feldspathic wacke
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی وک فلدسپاتی
ماسه سنگی که حاوی کوارتز ، چرت و کوارتزیت فراوان ، بیش از 10% خمیره آرژیلی و 25%-1
وک فلدسپاتی ماسه سنگی که حاوی کوارتز ، چرت و کوارتزیت فراوان ، بیش از 10% خمیره آرژیلی و 25%-10 فلدسپات (خصوصاً پلاژیوکلاز سدیم دار) است و بوسیله فراوانی مواد ناپایداری تشخیص داده می شود که در آنها ، دانه های فلدسپات بیشتر از خرده سنگهای ریزدانه می باشد (ویلیامز و همکاران 1954 ، ص292 و ص316) این ماسه سنگ نسبت به وک آرکوزی کمتر فلدسپاتی و بوده بالغ تر می باشد مترادف: وک ساب آرکوزی
feldspathic wacke|wacke|wacke
ماسه رسی خاکستری آرکوزی
ماسه رسی خاکستری که با مواد ناپایدار فراوان تشخیص داده می شود؛ خصوصا ماسه سنگی که بیشتر حاوی دانه های فلدسپات است تا قطعات سنگی ریزدانه محتوای فلدسپات بیش از25% است (williams ، 1954 – p 294 و همکاران)
این سنگ نسبت به نوع فلدسپاتی ، فلدسپاتی تر است ، ماسه رسی خاکستری آرکوزی ماسه رسی خاکستری که با مواد ناپایدار فراوان تشخیص داده می شود؛ خصوصا ماسه سنگی که بیشتر حاوی دانه های فلدسپات است تا قطعات سنگی ریزدانه محتوای فلدسپات بیش از25% است (williams ، 1954 – p 294 و همکاران) این سنگ نسبت به نوع فلدسپاتی
arkosic graywacke
ماسه رسی آرکوزی
ماسه سنگی که حاوی کوارتز فراوان ، چرت و کوارتزیت است و بیش از 10% ماتریکس رسی و بیش از 25% فلدسپات (عموما انواع فلدسپات سدیمی و پتاسیمی) دارد و توسط فراوانی در مواد ناپایدار که در آن دانه های فلدسپات بیش از دانه ها و قطعات ریزدانه سنگی است تشخیص داده می شود (1954 ، p291 2همکاران و williams) این ماسه سنگ نسبت به ماسه رسی فلدسپاتی فلدسپاتی تر و بلوغ آن کمتر است ، ماسه رسی آرکوزی ماسه سنگی که حاوی کوارتز فراوان
arkosic wacke
فلدسپات دار
feldspathic
گری وک فلدسپاتی
الف) گری وکی که بوسیله مواد ناپایدار فراوان تشخیص داده می شود بالاخص ، ماسه سنگی که عموماً حاوی کمتر از 75% کوارتز و چرت و 15 تا 75 درصد خمیره رس آواری است و دارای دانه های فلدسپات (عمدتاً پلاژیوکلاز سدیم دار ، که نشان دهنده خاستگاه خاستگاه پلوتونیک است) فراوان‌تر از خرده سنگ است (که ناشن دهنده خاستگاه روی پوسته ای می باشد) (پتی جان 1954 ، 1957) ویلیامز و همکاران (1954) محتوای فلدسپات آن را بین 10-25 درصد و یک خمیره آرژیلی را بیش 10 درصد بیان می کنند این سنگ نسبت به گری وک آرکوزی ، کمتر فلدسپاتی می باشد و معادل گری وک درجه بالای کرینین (1954) است
ب) اصطلاحی که توسط فولک (1954) برای ماسه سنگی استفاده شد که حاوی 25-90 درصد انواع میکا و ذرات سنگ دگرگونی ، 10-50 درصد انواع فلدسپات و قطعات سنگ آذرین و 0-65 درصد کوارتز و چرت می باشد مقایسه شود با: آرکوز ناخالص
feldspathic greywacke
گری وک فلدسپاتی الف) گری وکی که بوسیله مواد ناپایدار فراوان تشخیص داده می شود بالاخص ، ماسه سنگی که عموماً حاوی کمتر از 75% کوارتز و چرت و 15 تا 75 درصد خمیره رس آواری است و دارای دانه های فلدسپات (عمدتاً پلاژیوکلاز سدیم دار ، که نشان دهنده خاستگاه خاستگاه پلوتونیک است) فراوان‌تر از خرده سنگ است (که ناشن دهنده خاستگاه روی پوسته ای می باشد) (پتی جان 1954 ، 1957) ویلیامز و همکاران (1954) محتوای فلدسپات آن را بین 10-25 درصد و یک خمیره آرژیلی را بیش 10 درصد بیان می کنند این سنگ نسبت به گری وک آرکوزی ، کمتر فلدسپاتی می باشد و معادل گری وک درجه بالای کرینین (1954) است ب) اصطلاحی که توسط فولک (1954) برای ماسه سنگی استفاده شد که حاوی 25-90 درصد انواع میکا و ذرات سنگ دگرگونی ، 10-50 درصد انواع فلدسپات و قطعات سنگ آذرین و 0-65 درصد کوارتز و چرت می باشد مقایسه شود با: آرکوز ناخالص
feldspathic greywacke|greywacke|greywacke
ماسه سنگ سنگ دار فلدسپاتی
الف) اصطلاحی که توسط مک براید (1963) برای لیت آرنایتی استفاده شد که حاوی مقادیر قابل ملاحظه ای فلدسپات است بالاخص ، ماسه سنگی که حاوی 10-50 درصد فلدسپات ، 25-90 درصد خرده سنگ ریزدانه و 0-65 درصد کوارتز ، کوارتزیت و چرت است ب) اصطلاحی که توسط فولک (1968) برای ماسه سنگی استفاده شد که حاوی کمتر از 75% کوارتز و کوارتزیت دگرگونی است و دارای نسبت F/R و 1:3 است که حاوی F نشان دهنده فلدسپاتها و قطعات گنایس و گرانیت و R نشان دهنده تمام ریزدانه ، می باشد
مقایسه شود با: آرکوز سنگی
feldspathic litharenite
ماسه سنگ سنگ دار فلدسپاتی الف) اصطلاحی که توسط مک براید (1963) برای لیت آرنایتی استفاده شد که حاوی مقادیر قابل ملاحظه ای فلدسپات است بالاخص ، ماسه سنگی که حاوی 10-50 درصد فلدسپات ، 25-90 درصد خرده سنگ ریزدانه و 0-65 درصد کوارتز ، کوارتزیت و چرت است ب) اصطلاحی که توسط فولک (1968) برای ماسه سنگی استفاده شد که حاوی کمتر از 75% کوارتز و کوارتزیت دگرگونی است و دارای نسبت F/R و 1:3 است که حاوی F نشان دهنده فلدسپاتها و قطعات گنایس و گرانیت و R نشان دهنده تمام ریزدانه ، می باشد مقایسه شود با: آرکوز سنگی
feldspathic litharenite|litharenite|litharenite|feldspathic
لیت واک فلدسپاتی
بطور اساسی یک لیتیک گری وک (با بیش از 15% خمیره) است که در آن خرده سنگها بیش از فلدسپات است اما فلدسپات تشکیل 10 درصد یا بیشتر بخش ماسه ای را تشکیل می دهد (پتی جان ، پاتروسیور 1973)
feldspathic lithwacke
لیت واک فلدسپاتی بطور اساسی یک لیتیک گری وک (با بیش از 15% خمیره) است که در آن خرده سنگها بیش از فلدسپات است اما فلدسپات تشکیل 10 درصد یا بیشتر بخش ماسه ای را تشکیل می دهد (پتی جان ، پاتروسیور 1973)
feldspathic lithwacke|lithwacke|lithwacke
کوارتزیت فلدسپاتی
الف) اصطلاحی که توسط هوبرت (1960) برای ماسه سنگی استفاده شد که حاوی 95-70% کوارتز ، چرت و کوارتزیت دگرگونی ، 15-5% انواع فلدسپاتها و خرده سنگ بلورین فلدسپاتی و 15-5% انواع میکا و خرده سنگ دگرگونی میکادار می باشد مقایسه شود با: کوارتزیت میکایی
ب) اصطلاحی که توسط پتی جان (ص227 ، 1949) برای یک ماسه سنگ فدلسپاتی کاملاً سخت و بعدها (1954) به عنوان مترادفی برای ساب آرکوز استفاده شد ، کوارتزیت فلدسپاتی الف) اصطلاحی که توسط هوبرت (1960) برای ماسه سنگی استفاده شد که حاوی 95-70% کوارتز ، 15-5% انواع فلدسپاتها و خرده سنگ بلورین فلدسپاتی و 15-5% انواع میکا و خرده سنگ دگرگونی میکادار می باشد مقایسه شود با: کوارتزیت میکایی ب) اصطلاحی که توسط پتی جان (ص227
feldspathic quartzite
سنگهای فلدسپات دار
feldspathic rocks
ماسه سنگ فلدسپاتی
ماسه سنگ غنی از فلدسپات بالاخص ، ماسه سنگی که از نظر ترکیب حد واسط بین ماسه سنگ آرکوزی و ماسه سنگ کوارتزی است و حاوی 20-10% فلدسپات و کمتر از 20% خمیده ای از رس ، سری سیت و کلریت می باشد (پتی جان ، 1949) پتی جان (1957) اصطلاح را دوباره شرح داد و آن را به عنوان مترادفی برای ساب آرکوز استفاده کرد که ارجحیت کمتری دارد کرومبین و اسلوس (1963) اصطلاح را برای ماسه سنگ کوارتزی استفاده کردند که 25-10% فلدسپات (عمدتاً فلدسپات پتاسیم دار) دارد و ویلیامز و همکاران (1954) این اصطلاح را به عنوان یک اصطلاح کلی برای آرنایت فلدسپاتی وک فلدسپاتی استفاده کردند نیز ببینید: کوارتزیت فلدسپاتی ، آرکوز ، ماسه سنگ فلدسپاتی ماسه سنگ غنی از فلدسپات بالاخص
feldspathic sandstone
شیل فلدسپاتی
شیلی که بوسیله محتوای فلدسپات بیش از 10% در اندازه سیلت و خمیره ریزتری از کانی های رسی کائولپنیتی تشخیص داده می شود و معمولاً همراه آرکوز است و نشان دهنده حذف مواد ریزتر از آوار آرکوزی درشت می‌باشد (کرومبین و اسلوس 1963 ، ص 175) مترادف: شیل کائولینیتی ، شیل فلدسپاتی شیلی که بوسیله محتوای فلدسپات بیش از 10% در اندازه سیلت و خمیره ریزتری از کانی های رسی کائولپنیتی تشخیص داده می شود و معمولاً همراه آرکوز است و نشان دهنده حذف مواد ریزتر از آوار آرکوزی درشت می‌باشد (کرومبین و اسلوس 1963
feldspathic shale
ساب گری وک فلدسپاتی
اصطلاحی که توسط فولک (1954) برای ماسه سنگی استفاده شد که از مقادیر تقریباً برابر خرده سنگ از منشاء های آذرین و دگرگونی ساخته شده است؛ بالاخص ، ماسه سنگی که حاوی 25-10% فلدسپات و خرده سنگ آذرین ، 25-10% انواع میکا و خرده سنگ دگرگونی میکایی و 80%-50 کوارتز و چرت ، می باشد ، ساب گری وک فلدسپاتی اصطلاحی که توسط فولک (1954) برای ماسه سنگی استفاده شد که از مقادیر تقریباً برابر خرده سنگ از منشاء های آذرین و دگرگونی ساخته شده است؛ بالاخص
feldspathic subgraywacke
ساب لیت آرنایت فلدسپاتی ، ساب آرکوز خرده سنگی
feldspathic sublitharenite
گریواک ، مترادف گریواک
graywacke
گری وکی
گروهی از ماسه‌سنگها که خیلی سخت و دارای رنگ تیره بوده (بخاطر ماتریکس دانه‌ریز) و هیچگونه رسیدگی بافتی و کانی‌شناسی ندارند معمولاً توسط جریانات توربیدیتی در محلی که صفحات تازه‌ای به هم نزدیک می‌شوند (ائوژئوسنکلاین) انباشته می‌شوند ، کانیهای پایدار و ناپایدار و لیتوکلاست‌های مختلف و ماتریکس رسی از ویژگیهای آنهاست
grey wacke
گری وکی - گروهی از ماسه‌سنگها که خیلی سخت و دارای رنگ تیره بوده (بخاطر ماتریکس دانه‌ریز) و هیچگونه رسیدگی بافتی و کانی‌شناسی ندارند معمولاً توسط جریانات توربیدیتی در محلی که صفحات تازه‌ای به هم نزدیک می‌شوند (ائوژئوسنکلاین) انباشته می‌شوند ، کانیهای پایدار و ناپایدار و لیتوکلاست‌های مختلف و ماتریکس رسی از ویژگیهای آنهاست
grey wacke|wacke|wacke
گری وک
، گری وک
greywacke
گری وک فلدسپاری
عنوانی که در سال 1845 توسط krynim برای گریوک حاوی مقادیر بالای فلدسپار (20?) خصوصاً انواع پلاژیوکلاز سدیک ارائه شد چنین نمونه ایی در ائوژئوسنکلین ها شکل می‌گیرند سنگ مزبور از نظر پتی جان pettijohn معادل گریوک فلدسپاتی بوده و از آن با عنوان graywocke proper نیز یاد می‌کنند مقایسه شود با: how rank ray wacke
high-rank greywacke
گری وک فلدسپاری عنوانی که در سال 1845 توسط krynim برای گریوک حاوی مقادیر بالای فلدسپار (20?) خصوصاً انواع پلاژیوکلاز سدیک ارائه شد چنین نمونه ایی در ائوژئوسنکلین ها شکل می‌گیرند سنگ مزبور از نظر پتی جان pettijohn معادل گریوک فلدسپاتی بوده و از آن با عنوان graywocke proper نیز یاد می‌کنند مقایسه شود با: how rank ray wacke
high-rank greywacke|greywacke|greywacke
سنگریزه -سنگ ریزه های رودخانهای
kiesel wacke
گراواک سنگی
lithic graywacke
لیتیک وک ، وکی خرده سنگی
lithicwacke
ماسه سنگ وکی
ماسه سنگ وکی که 33 تا 90% آن از کانیهای ناپایدار تشکیل شده است عنوان مزبور از واژه آلمانی mengewocke به معنای رسوب رس دار مخلوط ، مشتق شده است ، ماسه سنگ وکی ماسه سنگ وکی که 33 تا 90% آن از کانیهای ناپایدار تشکیل شده است عنوان مزبور از واژه آلمانی mengewocke به معنای رسوب رس دار مخلوط
mengwacke
وک عاری از کوارتز
وک با بیش از 90 درصد مواد ناپایدار (فیشر ، 1934)
quartz free wacke
وک عاری از کوارتز - وک با بیش از 90 درصد مواد ناپایدار (فیشر ، 1934)
quartz free wacke|quartz free|quartz free|wacke
گریوک کوارتزی
واژه به کاررفته توسط ویلیامز و دیگران(1954) برای گریوک دارای دانه‌های فراوان کوارتز و چرت و کمتر از 10 درصد از هر یک از فلدسپات‌ها و قطعات سنگی
quartz graywacke
گریوک کوارتزی - واژه به کاررفته توسط ویلیامز و دیگران(1954) برای گریوک دارای دانه‌های فراوان کوارتز و چرت و کمتر از 10 درصد از هر یک از فلدسپات‌ها و قطعات سنگی
quartz graywacke|graywacke|graywacke
وک دارای 10-33 درصد مواد ناپایدار (فیشر ، 1934)
quartz mengwacke
وک دارای 10-33 درصد مواد ناپایدار (فیشر ، 1934)
quartz mengwacke|wacke|wacke
وک کوارتزی
ماسه‌سنگ معمولاً ریزدانه خاکستری تا میشی ، تقریباً خوب جورشده دارای بیش از 90 درصد کوارتز و چرت و بیش از 10 درصد خمیره رسی (به میزان زیاد سریسیت و کلریت) ، کمتر از 10 درصد فلدسپات و کمتر از 10درصد خرده سنگ (مقداری زغال‌سنگ ، شیل و غیره) (ویلیامز و دیگران ، 1954 ، ص 293-292) کرومبین و اسلاس (1963 ، ص 173-172) حد پایین‌تری از خمیره 20-15درصد را تعیین نمودند و سنگ را به عنوان یک گریوک"شسته‌شده" نظیر آنچه که در شرایط فرونشست متوسط در یک ناحیه رسوبی ناپایدار انجام می‌شود ، محسوب نمودند این سنگ معادل ساب ‌گریوگ بوده و اولین بار توسط پتی جان ( 1949 ، ص 227 ، 256) تعریف شده است این واژه توسط فیشر (1934) برای وکی با کمتر از 10درصد مواد ناپایدار معرفی شده است نمونه‌ها شامل بسیاری از ماسه‌سنگ‌های با لایه‌های زغال‌سنگ‌دار پنسیلوانیا (نظیر آنچه در مجموعه آتوکان است) می‌باشد
quartz wacke
وک کوارتزی - ماسه‌سنگ معمولاً ریزدانه خاکستری تا میشی ، تقریباً خوب جورشده دارای بیش از 90 درصد کوارتز و چرت و بیش از 10 درصد خمیره رسی (به میزان زیاد سریسیت و کلریت) ، کمتر از 10 درصد فلدسپات و کمتر از 10درصد خرده سنگ (مقداری زغال‌سنگ ، شیل و غیره) (ویلیامز و دیگران ، 1954 ، ص 293-292) کرومبین و اسلاس (1963 ، ص 173-172) حد پایین‌تری از خمیره 20-15درصد را تعیین نمودند و سنگ را به عنوان یک گریوک"شسته‌شده" نظیر آنچه که در شرایط فرونشست متوسط در یک ناحیه رسوبی ناپایدار انجام می‌شود ، محسوب نمودند این سنگ معادل ساب ‌گریوگ بوده و اولین بار توسط پتی جان ( 1949 ، ص 227 ، 256) تعریف شده است این واژه توسط فیشر (1934) برای وکی با کمتر از 10درصد مواد ناپایدار معرفی شده است نمونه‌ها شامل بسیاری از ماسه‌سنگ‌های با لایه‌های زغال‌سنگ‌دار پنسیلوانیا (نظیر آنچه در مجموعه آتوکان است) می‌باشد
quartz wacke|wacke|wacke
گریوک کوارتزی
الف)واژه به کاررفته توسط هوبرت(1960) برای ماسه‌سنگ دارای 85-50 درصد کوارتز ، چرت ، و کوارتزیت دگرگونی ، 25-15 درصد میکا و خرده سنگ های دگرگونی میکا دار ، و 25-0 درصد فلدسپات و خرده سنگ های بلورین فلدسپاته ب) واژه به کاررفته توسط کیرنین (1951) برای گریوکی که اجزای میکادار آن بعلت ساییدگی از بین رفته است و در نتیجه تمایل به نزدیک‌شدن به یک ارتوکوارتزیت دارد این سنگ معادل نیمه‌گریوک فولک (1954) می باشد
quartzose graywacke
گریوک کوارتزی - الف)واژه به کاررفته توسط هوبرت(1960) برای ماسه‌سنگ دارای 85-50 درصد کوارتز ، چرت ، و کوارتزیت دگرگونی ، 25-15 درصد میکا و خرده سنگ های دگرگونی میکا دار ، و 25-0 درصد فلدسپات و خرده سنگ های بلورین فلدسپاته ب) واژه به کاررفته توسط کیرنین (1951) برای گریوکی که اجزای میکادار آن بعلت ساییدگی از بین رفته است و در نتیجه تمایل به نزدیک‌شدن به یک ارتوکوارتزیت دارد این سنگ معادل نیمه‌گریوک فولک (1954) می باشد
quartzose graywacke|quartzose|quartzose|graywacke
ساب ‌گریوک کوارتزی
پروتوکوارتزیت ، ساب ‌گریوک کوارتزی - پروتوکوارتزیت
quartzose subgraywacke
وک سنگی ساب فلدسپاتی
وک سنگی که حاوی کمتر از 15% فلدسپات است ، نوعی گریواک فلدسپاتی (ویلیامز و همکاران ، 1954 ، ص302)
مترادف: subaekosic wacke (واک ساب آرکوزی)
subfeldspatihc lithic wacke
گری واک آتشفشانی ، واک آتشفشانی
volcanic graywacke
گری واک آتشفشانی ، واک آتشفشانی
volcanic graywacke|greywacke|greywacke
واک آتشفشانی
اصطلاحی که توسط ویلیامز ، ترنر و گیلبرت (ص303 ، 1954) برای یک واک سنگی استفاده شد که عمدتاً از واریزه حاصله از سنگهای آذرین حد واسط (آندزیتی) و بازی (بازالتی) تشکیل شده است و دارای محتوای کوارتز کمی است این یک سنگ رایج در میان رسوبات ترشیاری و مزوزوئیک ته نشین شده در کمربندهای کوهزایی که اقیانوس آرام را دربر می گیرند ، می باشد
مترادف: گری واک آتشفشانی
volcanic wacke
واک آتشفشانی - اصطلاحی که توسط ویلیامز ، ترنر و گیلبرت (ص303 ، 1954) برای یک واک سنگی استفاده شد که عمدتاً از واریزه حاصله از سنگهای آذرین حد واسط (آندزیتی) و بازی (بازالتی) تشکیل شده است و دارای محتوای کوارتز کمی است این یک سنگ رایج در میان رسوبات ترشیاری و مزوزوئیک ته نشین شده در کمربندهای کوهزایی که اقیانوس آرام را دربر می گیرند ، می باشد - مترادف: گری واک آتشفشانی
volcanic wacke|wacke|wacke
سنگ سست و نرم و کدر
wacke

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن