معادل انگلیسی شیل فلدسپاتی
شیلی که بوسیله محتوای فلدسپات بیش از 10% در اندازه سیلت و خمیره ریزتری از کانی های

زمين شناسی
شیل فلدسپاتی
شیلی که بوسیله محتوای فلدسپات بیش از 10% در اندازه سیلت و خمیره ریزتری از کانی های رسی کائولپنیتی تشخیص داده می شود و معمولاً همراه آرکوز است و نشان دهنده حذف مواد ریزتر از آوار آرکوزی درشت می‌باشد (کرومبین و اسلوس 1963 ، ص 175) مترادف: شیل کائولینیتی ، شیل فلدسپاتی شیلی که بوسیله محتوای فلدسپات بیش از 10% در اندازه سیلت و خمیره ریزتری از کانی های رسی کائولپنیتی تشخیص داده می شود و معمولاً همراه آرکوز است و نشان دهنده حذف مواد ریزتر از آوار آرکوزی درشت می‌باشد (کرومبین و اسلوس 1963
feldspathic shale
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی شیل فلدسپاتی
شیلی که بوسیله محتوای فلدسپات بیش از 10% در اندازه سیلت و خمیره ریزتری از کانی های
شیل زاجی
سنگ آرژیلی و معمولاً کربناته سرشار از Natralunite و گاهی دارای مقادیر قابل ملاحظه ای سدیم ، معمولاً به عنوان محصول دگرسانی گرمابی در سنگ های آذرین فلدسپاته دیده می شود و در تولید زاج سفید (Alum) از آن استفاده می شود
مترادف: Alumearth-Alumrock-Alumite
ب) گروهی از کانی ها دارای سولفات های آبدار (مانند آلونیت ، Natroalunite ، ژاروسیت ، ناتروژاروسیت ، آمونیوژاروسیت ، آرژنتوژاروسیت و پلا هاوژاروسیت ، شیل زاجی سنگ آرژیلی و معمولاً کربناته سرشار از Natralunite و گاهی دارای مقادیر قابل ملاحظه ای سدیم ، معمولاً به عنوان محصول دگرسانی گرمابی در سنگ های آذرین فلدسپاته دیده می شود و در تولید زاج سفید (Alum) از آن استفاده می شود مترادف: Alumearth-Alumrock-Alumite ب) گروهی از کانی ها دارای سولفات های آبدار (مانند آلونیت
alum shale
شیل سیاه ، شیست های سیاه رنگ ، شیستی که اثر سیاهی بر انگشت باقی می گذارد
balck shale
شیل ناخالص ، شیل نامرغوب
bastard shale
شیل آهکی
شیلی که حاوی حداقل 20% کربنات کلسیم و به شکل موادی که بطور منظم و خوبی ته نشین شده است یا ذرات کوچکی که توسط مواد آلی ثابت شده باشد (پتی جان ، 1957) ، شیل آهکی شیلی که حاوی حداقل 20% کربنات کلسیم و به شکل موادی که بطور منظم و خوبی ته نشین شده است یا ذرات کوچکی که توسط مواد آلی ثابت شده باشد (پتی جان
calcareous shale
شیل سوختنی
یک شیل سیاه یا نفتی که بوسیله تجمع رسوبات ساپروپولی بوجود آمده و بوسیله مقدار نسبتاً برابر سیلت و رس همراهی می شود متراف: bastared shale شیل نامرغوب ، شیل سوختنی یک شیل سیاه یا نفتی که بوسیله تجمع رسوبات ساپروپولی بوجود آمده و بوسیله مقدار نسبتاً برابر سیلت و رس همراهی می شود متراف: bastared shale شیل نامرغوب
cannel shale
شیل کربنی
یک شیل خاکستری تیره یا سیاه رنگ با محتوای قابل توجه کربن به شکل ذرات کوچک افشان یا انتشاری یا فلس ها ـ این شیل معمولاً همراه رگه های زغال سنگ یافت می شود- ، شیل کربنی یک شیل خاکستری تیره یا سیاه رنگ با محتوای قابل توجه کربن به شکل ذرات کوچک افشان یا انتشاری یا فلس ها ـ این شیل معمولاً همراه رگه های زغال سنگ یافت می شود-
carbonaceous shale
شیست زغالی ، شیستی که محتوی ترکیبات زغال سنگی است
carboniferous shale
شیل کلریتی
یک شیل با تورق ضعیف که دارای یک نوع ذرات کانی زاویه دار تا نیمه گرد در اندازه سیلت است که شامل انواع غیرمقاوم است که بوسیله فلدسپات گاهی اوقات بیشتر از مقدار کوارتز ، تشخیص داده می شود همچنین کلریت در خمیره ریزدانه آن فراوان است این نوع شیل معمولاً همراه گری وک است ، شیل کلریتی یک شیل با تورق ضعیف که دارای یک نوع ذرات کانی زاویه دار تا نیمه گرد در اندازه سیلت است که شامل انواع غیرمقاوم است که بوسیله فلدسپات گاهی اوقات بیشتر از مقدار کوارتز
chlorite shale
رس شیستی ، شیست رسی ، پلمه سنگ رسی ، شیل رسی
الف) یک رسوب تحکیم یافته که تنها 10 % ماسه دارد و از نسبت سیلت به رس کمتر از ½ تشکیل شده است (فولک 1954) یک رس سنگ متورق
ب) شیلی که عمدتاً از مواد رسی تشکیل شده و در هوازدگی تبدیل به رس می شود ، شیل رسی الف) یک رسوب تحکیم یافته که تنها 10 % ماسه دارد و از نسبت سیلت به رس کمتر از ½ تشکیل شده است (فولک 1954) یک رس سنگ متورق ب) شیلی که عمدتاً از مواد رسی تشکیل شده و در هوازدگی تبدیل به رس می شود
clay shale
شیل سوختنی
تاسمانیت (زغال سنگ شناسی) ، شیل سوختنی تاسمانیت (زغال سنگ شناسی)
combustible shale
شیل دیاتومه ای
یک دیاتومیت ناخالص با مواد رسی بسیار و بخش های شیلی را گویند ، شیل دیاتومه ای یک دیاتومیت ناخالص با مواد رسی بسیار و بخش های شیلی را گویند
diatomaceous shale
فلدسپات دار
feldspathic
گری وک فلدسپاتی
الف) گری وکی که بوسیله مواد ناپایدار فراوان تشخیص داده می شود بالاخص ، ماسه سنگی که عموماً حاوی کمتر از 75% کوارتز و چرت و 15 تا 75 درصد خمیره رس آواری است و دارای دانه های فلدسپات (عمدتاً پلاژیوکلاز سدیم دار ، که نشان دهنده خاستگاه خاستگاه پلوتونیک است) فراوان‌تر از خرده سنگ است (که ناشن دهنده خاستگاه روی پوسته ای می باشد) (پتی جان 1954 ، 1957) ویلیامز و همکاران (1954) محتوای فلدسپات آن را بین 10-25 درصد و یک خمیره آرژیلی را بیش 10 درصد بیان می کنند این سنگ نسبت به گری وک آرکوزی ، کمتر فلدسپاتی می باشد و معادل گری وک درجه بالای کرینین (1954) است
ب) اصطلاحی که توسط فولک (1954) برای ماسه سنگی استفاده شد که حاوی 25-90 درصد انواع میکا و ذرات سنگ دگرگونی ، 10-50 درصد انواع فلدسپات و قطعات سنگ آذرین و 0-65 درصد کوارتز و چرت می باشد مقایسه شود با: آرکوز ناخالص
feldspathic greywacke
گری وک فلدسپاتی الف) گری وکی که بوسیله مواد ناپایدار فراوان تشخیص داده می شود بالاخص ، ماسه سنگی که عموماً حاوی کمتر از 75% کوارتز و چرت و 15 تا 75 درصد خمیره رس آواری است و دارای دانه های فلدسپات (عمدتاً پلاژیوکلاز سدیم دار ، که نشان دهنده خاستگاه خاستگاه پلوتونیک است) فراوان‌تر از خرده سنگ است (که ناشن دهنده خاستگاه روی پوسته ای می باشد) (پتی جان 1954 ، 1957) ویلیامز و همکاران (1954) محتوای فلدسپات آن را بین 10-25 درصد و یک خمیره آرژیلی را بیش 10 درصد بیان می کنند این سنگ نسبت به گری وک آرکوزی ، کمتر فلدسپاتی می باشد و معادل گری وک درجه بالای کرینین (1954) است ب) اصطلاحی که توسط فولک (1954) برای ماسه سنگی استفاده شد که حاوی 25-90 درصد انواع میکا و ذرات سنگ دگرگونی ، 10-50 درصد انواع فلدسپات و قطعات سنگ آذرین و 0-65 درصد کوارتز و چرت می باشد مقایسه شود با: آرکوز ناخالص
feldspathic greywacke|greywacke|greywacke
ماسه سنگ سنگ دار فلدسپاتی
الف) اصطلاحی که توسط مک براید (1963) برای لیت آرنایتی استفاده شد که حاوی مقادیر قابل ملاحظه ای فلدسپات است بالاخص ، ماسه سنگی که حاوی 10-50 درصد فلدسپات ، 25-90 درصد خرده سنگ ریزدانه و 0-65 درصد کوارتز ، کوارتزیت و چرت است ب) اصطلاحی که توسط فولک (1968) برای ماسه سنگی استفاده شد که حاوی کمتر از 75% کوارتز و کوارتزیت دگرگونی است و دارای نسبت F/R و 1:3 است که حاوی F نشان دهنده فلدسپاتها و قطعات گنایس و گرانیت و R نشان دهنده تمام ریزدانه ، می باشد
مقایسه شود با: آرکوز سنگی
feldspathic litharenite
ماسه سنگ سنگ دار فلدسپاتی الف) اصطلاحی که توسط مک براید (1963) برای لیت آرنایتی استفاده شد که حاوی مقادیر قابل ملاحظه ای فلدسپات است بالاخص ، ماسه سنگی که حاوی 10-50 درصد فلدسپات ، 25-90 درصد خرده سنگ ریزدانه و 0-65 درصد کوارتز ، کوارتزیت و چرت است ب) اصطلاحی که توسط فولک (1968) برای ماسه سنگی استفاده شد که حاوی کمتر از 75% کوارتز و کوارتزیت دگرگونی است و دارای نسبت F/R و 1:3 است که حاوی F نشان دهنده فلدسپاتها و قطعات گنایس و گرانیت و R نشان دهنده تمام ریزدانه ، می باشد مقایسه شود با: آرکوز سنگی
feldspathic litharenite|litharenite|litharenite|feldspathic
لیت واک فلدسپاتی
بطور اساسی یک لیتیک گری وک (با بیش از 15% خمیره) است که در آن خرده سنگها بیش از فلدسپات است اما فلدسپات تشکیل 10 درصد یا بیشتر بخش ماسه ای را تشکیل می دهد (پتی جان ، پاتروسیور 1973)
feldspathic lithwacke
لیت واک فلدسپاتی بطور اساسی یک لیتیک گری وک (با بیش از 15% خمیره) است که در آن خرده سنگها بیش از فلدسپات است اما فلدسپات تشکیل 10 درصد یا بیشتر بخش ماسه ای را تشکیل می دهد (پتی جان ، پاتروسیور 1973)
feldspathic lithwacke|lithwacke|lithwacke
کوارتزیت فلدسپاتی
الف) اصطلاحی که توسط هوبرت (1960) برای ماسه سنگی استفاده شد که حاوی 95-70% کوارتز ، چرت و کوارتزیت دگرگونی ، 15-5% انواع فلدسپاتها و خرده سنگ بلورین فلدسپاتی و 15-5% انواع میکا و خرده سنگ دگرگونی میکادار می باشد مقایسه شود با: کوارتزیت میکایی
ب) اصطلاحی که توسط پتی جان (ص227 ، 1949) برای یک ماسه سنگ فدلسپاتی کاملاً سخت و بعدها (1954) به عنوان مترادفی برای ساب آرکوز استفاده شد ، کوارتزیت فلدسپاتی الف) اصطلاحی که توسط هوبرت (1960) برای ماسه سنگی استفاده شد که حاوی 95-70% کوارتز ، 15-5% انواع فلدسپاتها و خرده سنگ بلورین فلدسپاتی و 15-5% انواع میکا و خرده سنگ دگرگونی میکادار می باشد مقایسه شود با: کوارتزیت میکایی ب) اصطلاحی که توسط پتی جان (ص227
feldspathic quartzite
سنگهای فلدسپات دار
feldspathic rocks
ماسه سنگ فلدسپاتی
ماسه سنگ غنی از فلدسپات بالاخص ، ماسه سنگی که از نظر ترکیب حد واسط بین ماسه سنگ آرکوزی و ماسه سنگ کوارتزی است و حاوی 20-10% فلدسپات و کمتر از 20% خمیده ای از رس ، سری سیت و کلریت می باشد (پتی جان ، 1949) پتی جان (1957) اصطلاح را دوباره شرح داد و آن را به عنوان مترادفی برای ساب آرکوز استفاده کرد که ارجحیت کمتری دارد کرومبین و اسلوس (1963) اصطلاح را برای ماسه سنگ کوارتزی استفاده کردند که 25-10% فلدسپات (عمدتاً فلدسپات پتاسیم دار) دارد و ویلیامز و همکاران (1954) این اصطلاح را به عنوان یک اصطلاح کلی برای آرنایت فلدسپاتی وک فلدسپاتی استفاده کردند نیز ببینید: کوارتزیت فلدسپاتی ، آرکوز ، ماسه سنگ فلدسپاتی ماسه سنگ غنی از فلدسپات بالاخص
feldspathic sandstone
ساب گری وک فلدسپاتی
اصطلاحی که توسط فولک (1954) برای ماسه سنگی استفاده شد که از مقادیر تقریباً برابر خرده سنگ از منشاء های آذرین و دگرگونی ساخته شده است؛ بالاخص ، ماسه سنگی که حاوی 25-10% فلدسپات و خرده سنگ آذرین ، 25-10% انواع میکا و خرده سنگ دگرگونی میکایی و 80%-50 کوارتز و چرت ، می باشد ، ساب گری وک فلدسپاتی اصطلاحی که توسط فولک (1954) برای ماسه سنگی استفاده شد که از مقادیر تقریباً برابر خرده سنگ از منشاء های آذرین و دگرگونی ساخته شده است؛ بالاخص
feldspathic subgraywacke
ساب لیت آرنایت فلدسپاتی ، ساب آرکوز خرده سنگی
feldspathic sublitharenite
وک فلدسپاتی
ماسه سنگی که حاوی کوارتز ، چرت و کوارتزیت فراوان ، بیش از 10% خمیره آرژیلی و 25%-10 فلدسپات (خصوصاً پلاژیوکلاز سدیم دار) است و بوسیله فراوانی مواد ناپایداری تشخیص داده می شود که در آنها ، دانه های فلدسپات بیشتر از خرده سنگهای ریزدانه می باشد (ویلیامز و همکاران 1954 ، ص292 و ص316) این ماسه سنگ نسبت به وک آرکوزی کمتر فلدسپاتی و بوده بالغ تر می باشد
مترادف: وک ساب آرکوزی
feldspathic wacke
وک فلدسپاتی ماسه سنگی که حاوی کوارتز ، چرت و کوارتزیت فراوان ، بیش از 10% خمیره آرژیلی و 25%-10 فلدسپات (خصوصاً پلاژیوکلاز سدیم دار) است و بوسیله فراوانی مواد ناپایداری تشخیص داده می شود که در آنها ، دانه های فلدسپات بیشتر از خرده سنگهای ریزدانه می باشد (ویلیامز و همکاران 1954 ، ص292 و ص316) این ماسه سنگ نسبت به وک آرکوزی کمتر فلدسپاتی و بوده بالغ تر می باشد مترادف: وک ساب آرکوزی
feldspathic wacke|wacke|wacke
شیل آهن دار
ferruginous shale
شیل گازی
gas shale
شیل طبله ای
شیل آماسی یا شیل آبگیری با ساختار ناقص که در فضای یک چال ، باد کرده و در نتیجه پیش آمده و یا بیرون می افتد ، شیل طبله ای شیل آماسی یا شیل آبگیری با ساختار ناقص که در فضای یک چال
heaving shale
شیل کائولینیتی
رجوع شود به feldespatlic shale ، شیل کائولینیتی رجوع شود به feldespatlic shale
kaolinitic shale
شیلهای کروژن دار
kerosene shale
پلمه سنگ یا شیست رسوبی دگرگون شده
metashale
پلمه سنگ نفتی ، شیست قیری ، شیل نفتی
oil shale
شیل کاغذی
نوعی شیل که در صورت هوازده شدن به آسانی به لایه ها یا ورقه هایی نازک و کاغذ مانند ، تقسیم می شود چنین شیلی ، اغلب حاوی مواد کربناته فراوانی است ، شیل کاغذی نوعی شیل که در صورت هوازده شدن به آسانی به لایه ها یا ورقه هایی نازک و کاغذ مانند
paper shale
شیل کوارتزی
شیل سبز یا خاکستری مرکب از دانه‌های کوارتز گرد‌شده فراوان با اندازه سیلت این سنگ معمولاً ‌با ماسه‌سنگ‌های کاملاً ‌بالغ (ارتوکوارتزیت‌ها) همراه است و نشان‌دهنده رسوب گذاری مجدد رسهای باقیمانده ، زمانی که دریاهای پیشرونده روی زمین‌های قدیمی پیشروی می‌کنند ، می باشد(با شرایط نسبتاً‌ پایدار همراه با میزان کم فرونشینی مشخص می شود) ، شیل کوارتزی - شیل سبز یا خاکستری مرکب از دانه‌های کوارتز گرد‌شده فراوان با اندازه سیلت این سنگ معمولاً ‌با ماسه‌سنگ‌های کاملاً ‌بالغ (ارتوکوارتزیت‌ها) همراه است و نشان‌دهنده رسوب گذاری مجدد رسهای باقیمانده
quartzose shale
نسبت ماسه به شیل - اصطلاحی که توسط اسلاس و همکارانش (ص100 ، 1949) برای نسبت ضخامت یا درصد ماسه سنگ (و کنگلومرا) به ضخامت یا درصد شیل در یک مقطع چینه شناسی معرفی شد ، بدون در نظر گرفتن مقدار مواد غیرآواری مثلاً: نسبت 2/3 نشان دهنده این است که مقطع حاوی میانگین 2/3 متر ماسه سنگ بر متر شیل است مقایسه شود با: نسبت آواری
sand shale ratio|sand shale|sand shale
شیل ماسه ، لایه های متناوب ماسه و شیل
نهشته ای رسوبی که از طبقات نازک متناوب ماسه سنگ و شیل ساخته شده است ، لایه های متناوب ماسه و شیل - نهشته ای رسوبی که از طبقات نازک متناوب ماسه سنگ و شیل ساخته شده است
sandshale
سنگ رس
shale
سازند سُرخ شیل (تریاس پایینی) - در پهنه زمین ساختاری ایران مرکزی قرار دارد ضخامت متغیری از شیل های آهکی – رُسی سُرخ رنگ با تناوبی منظم از سنگ آهک روشن رنگ و دولومیت های خاکستری - کرم می باشد در میان سازند جمال در زیر و سازند شتری در بالا قرار دارد سنگواره های موجود آن از نوع دو کفه ای ها (pseudomonotis ، claraia) و گاستروپودهای کوچک اند که همراه با اثر کرم های شبیه سرپولوس در سطوح لایه بندی دیده می شوند - دیگر سازند های پهنه زمین ساختاری ایران مرکزی
surkh shale formation|surkh shale|surkh shale|surkhshale

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن