معنی occipital furrow

زمين شناسی
occipital furrow
شیار پس سری
الف) شیار موربی بر روی سر یک بندپای خرچنگی که از شیار محوری تا شیار محوری کشیده شده و مرز پسین گلابلا (برآمدگی میان دو چشم) را شکل داده است
ب) شیاری در جلوی غشا یا ناحیه موجود در طول حاشیه پرسمای یک مروستوم ، شیار پس سری الف) شیار موربی بر روی سر یک بندپای خرچنگی که از شیار محوری تا شیار محوری کشیده شده و مرز پسین گلابلا (برآمدگی میان دو چشم) را شکل داده است ب) شیاری در جلوی غشا یا ناحیه موجود در طول حاشیه پرسمای یک مروستوم
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی occipital furrow
appalachian furrow
شیار آپالاشی
axial furrow
شیار محوری
الف) یکی از دو شیار طولی محاصره کننده محور یک تریلوبیت؛
مترادف: dorsal furrow ب) یک شیار طولی که لب میانی یا محور Merostome را از ناحیه pleural جدا می کند ، شیار محوری الف) یکی از دو شیار طولی محاصره کننده محور یک تریلوبیت؛ مترادف: dorsal furrow ب) یک شیار طولی که لب میانی یا محور Merostome را از ناحیه pleural جدا می کند
back furrow
خاک پشته
conchal furrow
شیار صدفی
یک شیار کم عمق شکمی میانی بر روی دیواره درونی صدف یک نوتیلوئید ، شیار صدفی یک شیار کم عمق شکمی میانی بر روی دیواره درونی صدف یک نوتیلوئید
dorsal furrow
شیار پشتی
external furrow
شیار خارجی
یکی از فرورفتگی ها یا شکافهای کم عمق محور خطی در سطح خارجی یک فوزولینید که در نقطه اتصال بین حفرات متوالی تشکیل می شود و از نظر موقعیت با یک دیواره ، هم خوانی دارد و سطح بیرونی را به قطعات خربزه مانند تقسیم می کند مترادف: septal furrow (شیار دیواری) ، شیار خارجی یکی از فرورفتگی ها یا شکافهای کم عمق محور خطی در سطح خارجی یک فوزولینید که در نقطه اتصال بین حفرات متوالی تشکیل می شود و از نظر موقعیت با یک دیواره
furrow
شیار ، باریکه ، جوی وپشته ، آبکند ، فروکندگی
الف) فرورفتگی خطی که توسط حذف مواد سنگی بر اثر عمل یخچالی حاصل می آید؛ مثلاً شکاف
ب) اصطلاحی کلی که توسط Bucher (1933) برای بخش فرورفته پوسته در هر اندازه با رشد خطی واضحی استفاده شد
مقایسه شود با: Welt (برجستگی)
ج) اصطلاحی که در آفریقا برای آبراهه ای طبیعی یا مصنوعی کاربرد دارد که برای زهکشی یا آبیاری ساخته می شود
د) فرورفتگی
هـ) شیار ، فروکندگی الف) فرورفتگی خطی که توسط حذف مواد سنگی بر اثر عمل یخچالی حاصل می آید؛ مثلاً شکاف ب) اصطلاحی کلی که توسط Bucher (1933) برای بخش فرورفته پوسته در هر اندازه با رشد خطی واضحی استفاده شد مقایسه شود با: Welt (برجستگی) ج) اصطلاحی که در آفریقا برای آبراهه ای طبیعی یا مصنوعی کاربرد دارد که برای زهکشی یا آبیاری ساخته می شود د) فرورفتگی هـ) شیار
occipital condyle
رویه استخوان پس سری
یک سطح بندبند بر روی استخوان خاصی که در طول بخش پشتی سر یک چارپا ، شکل گرفته و جمجمه را به اولین مهره متصل کرده است
نیز ببینید: condyle ، رویه استخوان پس سری یک سطح بندبند بر روی استخوان خاصی که در طول بخش پشتی سر یک چارپا ، شکل گرفته و جمجمه را به اولین مهره متصل کرده است نیز ببینید: condyle
occipital ring
حلقه پس سری منطقه محوری آخرین بخش سر یک بندپای خرچنگی ، که عموما از جلو توسط یک شیار مورب مشخص ، محدود شده است مترادف: neck ring
occipital suture
شیار پشت سر شیار عقبی سر که فرق را از پشت سر جدا می کند
playa furrow
شیار پلایا
بریدگی یا اثرکم‌عمق ولی مشخص برجامانده روی پلایا توسط یک پلایا خراش که بر روی بستر یا قبل از خشک‌شدن کامل پلایا ، حرکت کرده است ، شیار پلایا - بریدگی یا اثرکم‌عمق ولی مشخص برجامانده روی پلایا توسط یک پلایا خراش که بر روی بستر یا قبل از خشک‌شدن کامل پلایا
pleural furrow
شیار قسمت جانبی
(الف)شیاری در طول سطح پرده جنب یک تریلوبیت
ب) شیار قطع‌کننده پرده جنب یک سخت‌پوست ، شیار قسمت جانبی - (الف)شیاری در طول سطح پرده جنب یک تریلوبیت - ب) شیار قطع‌کننده پرده جنب یک سخت‌پوست
rib and furrow
دنده و شیار - اصطلاحی که توسط استوکنس (1953) برای نمایش سطح طبقه بندی متقاطع ریز استفاده شد این عارضه از نقش های کوچک عرضی کمانی و محدب به سمت بالای جریان ، ساخته شده که در ردیفهایی ظاهر می شود و محدود به شیارهای نسبتاً بلند با عرض 5-3 سانتی متر است که بطور موازی با جریان حاضر کرده جهت یافته و از یکدیگر توسط پشته های ناپیوسته باریک جدا می شوند این وضعیت نشان دهنده لبه های فرسوده لامینه های کمانی رو به بالا چرخیده است مترادف: ساختار دنده و شیاری

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن