معنی add time

مهندسی كامپيوتر و IT
add time
مجموع زمان ، زمان جمع ، زمان افزایش ، زمان جمع کردن
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی add time
a. machine time
زمان دستیافتی ماشین
a. subtract time
زمان جمع ، تفریق
a. time
زمان دستیابی
acceleration time
زمان شتاب
accelration time
زمان شتاب
access time
زمان دسترسی ، مقدار زمان لازم برای آنکه یک دستگاه حافظه اطلاعات را به سی پی یو منتقل کند این مقدار زمان برابر با فاصله زمانی در خواست اطلاعات توسط سی پی یو تا در یافت آن است سریعترین زمانهای دسترسی مربوط به تراشه های رام است مربوط به تصویر دارای سرعت کمتر ودیسک گردان ها کمترین سرعت را دارند ، زمان دستیابی ، مدت زمانی است که طول می کشد سیستم عامل فرمان بازیافت داده ها را صادر کرده داده ها آماده انتقال از دیسک شوند ، [زمان دستیابی] بطور کلی ، مدت زمان لازم برای گردآوری اطلاعات از منابع خارجی مانند حافظه کامپیوتر یا دیسک سخت ، میباشد در مورد حافظه ، مدتی است که طول میکشد تا سیستم حافظه ، پس از مشخص شدن آدرس ، اطلاعاتی را به ریز پردازنده ارائه دهد در مورد ذخیره سازی دیسکی ، مدت زمانی است که طول میکشد تا دیسک گردان به درخواستی جهت خواندن یا نوشتن داده ها ، پاسخ دهد زمان دستیابی معمولا به میلی ثانیه (هزارم ثانیه) اندازه گیری شده و مدت آن از هنگام صدور فرمان خواندن‎/ نوشتن تا هنگام دریافت اطلاعات مبنی بر موفقیت (یا عدم موفقیت) عملیات در نظر گرفته میشود در طول این مدت ، دیسک گردان هد خواندن‎/ نوشتن را روی سطح دیسک جابجا میکند تا روی موقعیت مناسب استقرار یابد ، سپس صبر میکند تا قطاعهای (‎sector) مورد نظر زیر هد بچرخند و عملیات اصلی خواندن یا نوشتن انجام گیرد زمان دستیابی اغلب برای دیسکهای سخت و جهت مشخص کردن سرعت عملیات آنها عنوان میگردد زمانی که بر این اساس داده میشود ، یا پایینترین زمان دستیابی ممکن است و یا میانگین زمان دستیابی در حال حاضر ، زمان دستیابی زیر ‎ 30 میلی ثانیه نشانگر عملکرد سریع ، و زمان دستیابی بالای ‎ 60 میلی ثانیه نشانگر عملکرد کند میباشد مقایسه کنید با ‎ ; cycle time نیز نگاه کنید به ‎ seek time ، ‎ setting time ، ‎wait ‎ state
add
فرمت فایل: OS/2 Adapter Device Driverobe Pagemaker Filevantage Database Server Data Dictionary Analog-Digital-Digital Adapter Device Driver ، اضافه کردن ، جمع کردن
add in
افزودنی ، اضافه کردن
add in program
برنامه افزودنی
add noise
افزودن اختلال- فیلتری که به تصویر بافت تارو پود می افزاید از انجا که تاثیر کلی افزودن این فیلتر به تصویر نا مشخص است بهتر است که یک کپی از تصویر را قبل از اعمال این فیلتر ذخیره کنیم
add on
افزوده شده ، مدارات ، سیستمها یا دستگاههای سخت افزار ی که می توانند به یک کامپیوتر متصل شوند تا حافظه و کارایی آن را افزایش دهند ، افزوده شده مدارات ، سیستمها یا دستگاههای سخت افزاری که می توانند به یک کامپیوتر متصل شوند تا حافظه و کارایی آن را افزایش دهند
add remove plus
برنامه ای برای پاک کردن یا نصب کردن برنامه های روی سیستم
added value-based service
سرویس مبتنی بر ارزش افزوده
adder
جمع کننده ، افزایشگر ، [جمع کننده] بخشی در واحد پردازش مرکزی (‎CPU) که دو عدد ارسال شده توسط دستورالعملهای پردازنده به آن را جمع میکند این اصطلاح در مورد هر مداری که مقادیر در مبنای دو یا دامنه دو سیگنال ورودی را با هم جمع کند نیز به کار میرود نیز نگاه کنید به ‎ full adder ، ‎ half adder ، جمع ‌زن
adder - subtracter
افزایشگر - کاهشگر
adder/subtractor
جمع کننده/تفریق کننده
adder-subtracter
افزایشگر ‎ - کاهشگر
add-in
در افزا
add-ins
اضافه شده
addition record
رکورد اضافی
additional
اضافه شدنی
add-on
بر افزا ، [افزودنی ، اضافی] ابزاری مانند یک کارت توسعه یا یک دیسک سخت خارجی که جهت بهبود یا افزایش قابلیتهای کامپیوتر ، به آن اضافه میشود نیز نگاه کنید به ‎ open architecture
address
آدرس ، نشانی دادن ، نشانی ، آدرس ( نشانی ) - عددیا الگوی بیتی که مکانی را در حافظه کامپیوتر مشخص می کند هر مکانی دارای آدرس جداگانه ای است حرف و عددی که معرف ستون وسطر یک سلول در برنامه صفحه گسترده است ، آدرس در سیستم کامپیوتری مکانی است که توسط یک نام ، عدد و یا کد برچسب مشخص می گردد آدرس می تواند توسط کاربر و یا یک برنامه تعیین گردد ، [آدرس ، آدرس دهی] به عنوان یک اسم ، مقداری است که یک محل ذخیره سازی قابل دستیابی را مشخص میکند در کامپیوترهای معمولی ، هر موقعیت از حافظه ، یک آدرس جداگانه دارد این آدرسها با اعداد صفر ، ‎1 ، ‎ 2 و به همین ترتیب تا حداکثر تعداد ممکن موقعیتهای حافظه که تحت پشتیبانی سیستم قرار دارند ، شماره گذاری میشوند برخی از آدرسها با بخش ذخیره سازیی به شکل ‎ RAM ارتباط ندارند بلکه به درگاههای ورودی یا خروجی مربوط میشوند تا داده هایی از طریق این موقعیتها خوانده یا نوشته شوند به عنوان یک فعل ، ارجاع به یک موقعیت ذخیره سازی میباشد نیز نگاه کنید به ‎ address space ، ‎physical ‎ address ، ‎ virtual address
address apace
فضای آدرس دهی
address book
فهرستی از پستهای الکترونیکی افراد ، کتاب نشانی ، [کتاب آدرس] در نرم افزارهایی که مخصوص پست الکترونیک است محلی می باشد که آدرسهای پست الکترونیک افراد به همراه سایر مشخصات نگهداری میشود
address bus
مسیر آدرس ، گذرگاه نشانی ، گذر آدرس ، گذر نشانی ، گذر ادرس ، گذرگاه نشانی یک کانال الکترونیکی داخلی از ریزپردازنده تا حافظه دستیابی مستقیم (RAM) که از طریق آن آدرسهای محل ذخیره سازی حافظه منتقل می شوند گذر آدرس برای این که ریزپردازنده بتواند دستورالعمل های برنامه و داده ها ذخیره شده در حافظه را جا دهد ، ضروری است همانند اداره پست هر مکان حافظه دارای یک عدد یا آدرس مشخص است ، [گذر گاه آدرس] یک مسیر سخت افزاری که معمولا از ‎ 20 تا ‎ 64 خط جداگانه تشکیل یافته و سیگنالهایی را عبور میدهد که مکانهایی از حافظه کامپیوتر را مشخص میسازند گذرگاه آدرس ، امکان انتخاب یک مکان خاص از حافظه جهت انتقال داده ها از طریق گدرگاه داده ای را برای ریز پردازنده فراهم میسازد اندازه (تعداد خطوط) گذرگاه آدرس مستقیما به تعداد مکانهای قابل آدرس دهی توسط ریز پردازنده (به عبارت دیگر ، مقدار حافظه ای که میتواند برای برنامه ها و داده ها مورد استفاده قرار دهد) بستگی دارد نیز نگاه کنید به ‎ bus
address calculation sort
مرتب ساز محاسبه گر آدرس
address decoder
رمز کننده آدرس ، دستگاه تبدیل کننده آدرس به رمز
address format
قالب نشانی
address mark
[علامت آدرس] نگاه کنید به ‎ index mark
address mode
روش آدرس دهی ، [روش آدرس دهی ، حا لت آدرس] روش خاص مورد استفاده یک دستورالعمل جهت تعریف یک آدرس ترکیبهای آدرس دهی متعددی از جمله بلافصل ، نسبی ، شاخص دار ، غیر مستقیم و صفحه بندی شده ، وجود دارد در هر مورد ، آدرس مطلق یا مستقیما مشخص میشود و یا در هنگام اجرای دستورالعمل ، قابل محاسبه میباشد نیز نگاه کنید به ‎ absolute address ، ‎ indexed address ، ‎ paged address ، ‎ relative address
address modification
اصلاح نشانی ، پیرایش نشانی ، [اصلاح آدرس] روند نوسازی آدرس هنگام انجام محاسبات به عنوان مثال ، یک برنامه برای دستیابی ترتیبی به لیست طویلی از رکوردهای ‎ 128 بایتی با استفاده از روش آدرس دهی افست قطعه (‎segment offset) ، هر بار که لازم باشد به رکورد جدیدی دست یابد ، میتواند مقدار ‎ 128 را به آدرس افست قبلی اضافه کند بدین ترتیب اگر اولین رکورد در قطعه ‎ x و افست صفر باشد ، دومین رکورد در قطعه ‎ x و افست ‎ 128 و سومین رکورد در قطعه ‎ x ، افست ‎ 256 قرار خواهد داشت و به همین ترتیب الی آخر تا اینکه مقدار افست مساوی یا بزرگتر از اندازه قطعه شود در این حالت آدرس قطعه ، به قطعه ‎ x+1 افزایش یافته و آدرس افست مجددا صفر میشود
address part
جزء نشانی ، جز ء آدرس ، جزء ادرس ، جز نشانی ، جزء آدرس جزء نشانی
address register
ثبات آدرس ، ثبات ادرس ، [ثبات آدرس ، رجیستر آدرس] یک بخش کوچک و سریع حافظه در ریز پردازنده که برای نگهداری موقت آدرس حافظه (به صورت کامل یا ناقص) در نظر گرفته شده است تا اطلاعات به درستی ردوبدل شوند
address space
[فضای آدرس ، فضای آدرس دهی ، فضای آدرسها] محدوده ای از مکانهای حافظه که ریز پردازنده میتواند به آنها ارجاع بدهد ، به عبارت دیگر کل مقدار حافظه ای که ریز پردازنده میتواند مورد استفاده قرار دهد به عنوان مثال ، ریز پردازنده ‎ 8088 در ‎ IBM PC توانایی آدرس دهی یک مگابایت (تقریبا یک میلیون بایت) از حافظه را دارد ، و ریز پردازنده های ‎ 68040 و ‎ i486 میتوانند حدود ‎ 4 گیگا (‎ 4 میلیارد) بایت را آدرس بدهند فضای آدرس کامپیوتر ، برنامه ها ، داده ها و سیستم عامل و حتی انواع مختلفی از اطلاعات ((خانه داری)) از جمله نواحی رزرو شده برای تبادل داده ها به درگاههای ‎ I/O و دیسک گردانها را در خود نگه میدارد اندازه فضای آدرس ، به وسیله قابلیتهای ریز پردازنده و اندازه گذرگاه آدرس که سیگنالهای آدرسهای منحصربفرد حافظه را عبور میدهد ، تعیین میگردد
address translation
ترجمه آدرس ، ترجمه ادرس
addressability
نشانی پذیری ، نشانی ‌پذیری
addressable
آدرس پذیر ، نشانی پذیر ، ادرس پذیر ، نشانی پذیر آدرس پذیر
addressable cursor
nn
address-calculation sort
مرتب ‌ساز محاسبه‌گر آدرس
addressee
مخاطب شخص یا سامانه ای که پیام برایش ارسال می شود
addressing
آدرس دهی ، [آدرس دهی] روند ارجاع به یک آدرس ، که در برنامه نویسی مقداری است که مکانی از حافظه را مشخص میکند نیز نگاه کنید به ‎ address ، نشانی ‌دهی
addressing data failures
رسیدگی به خطاهای (شکست) داده
addressing human errors
رسیدگی به خطاهای انسانی
addressing mode
وضعیت ادرس دهی ، باب نشان دهی ، وضعیت آدرس دهی ، وضعیت آدرس دهی باب نشان دهی
availabe time
زمان مورد قبول
available time
[زمان دسترسی ، زمان قابل استفاده] نگاه کنید به ‎ uptime
average computing time
میانگین زمان اجرا
backoff time
زمان انتظار، قبل از ارسال مجدد پاکت داده
binding time
هنگام انقیاد ، زمان انقیاد ، مرحله ای که در آن مترجم شکل زبان ماشین نام ها و آدرس ها را جایگزین آنها می کند ، هنگام انقیاد زمان انقیاد مرحله ای که در آن مترجم شکل زبان ماشین نام ها و آدرس ها را جایگزین آنها می کند
central standard time
زمان استاندارد مرکزی
compilation time
زمان کامپایل
compile time
زمان کامپایل ، [مدت زمان کا مپایل] مدت زمان لازم برای کامپایل کردن یک برنامه ، که میتواند از کسر ثانیه تا چند ساعت باشد این مدت به اندازه و پیچیدگی برنامه ، سرعت کامپایلر و قابلیت عملیاتی سخت افزار بستگی دارد نیز نگاه کنید به ‎ compiler ، ‎link ‎ time ، ‎ run time
compile-time
زمانِ ترجمه
computer time
زمان کامپیوتری
computing time
زمان محاسبه ، زمان اجرا
connect time
زمان اتصال ، [مدت زمان ارتباط] مدت زمان برقراری ارتباط بین دو کامپیوتر در سیستمهای تجاری ، مدت زمان اتصال یکی از معیارهای محاسبه هزینه بهره برداری از سیستم می باشد نیز نگاه کنید به ‎connect ‎ charge
Continuous time
زمان پیوسته
convergence time
زمان همگرایی
cpu time
زمان واحد پردازشگر مرکزی ؛ مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود ، زمان سی پی یو ، مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده می شود زمان واحد پردازشگر مرکزی
Cumulative Machine Uptime
آپتایم تجمعی ماشین
cycle time
زمان چرخه ؛ مدت چرخه ؛ زمان سیکل ، مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
data movement time
زمان صرف شده برای انتقال داده به دیسک
deceleration time
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط آخرین قطعه داده از یک رکورد روی آن نوار ، زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار ، [زمان کاهش سرعت] مدت زمان لازم برای کم شدن سرعت حرکت بازوی دستیابی وقتی که به نقطه مورد نظر روی دیسک نزدیک میشود بازوی دستیابی ، وزن دارد بنابراین هر چه سرعت حرکت بیشتری داشته باشد ، زمان لازم برای صفر شدن این سرعت بیشتر میشود به عنوان یک نتیجه کلی میتوان گفت که بازوهای دستیابی بلافاصله نمیتوانند متوقف شوند
decimal reduction time
زمان کاهش اعشاری
development time
زمان توسعه
Discrete time
زمان گسسته
disk access time
زمان دسترسی دیسک ، [زمان دستیابی به دیسک] نگاه کنید به ‎ access time
down time
مدت از کار افتادگی ، زمان تلفن شده ، زمانِ بی‌کاری
downtime
زمان از کار افتادگی
e-time
نگاه کنید به ‎ execution time
Execution Time
زمان اجرا
face time
زمان روبه رو شدن
fall time
زمان افت
fetch time
زمان واکشی ، [زمان واکشی] نگاه کنید به ‎ instruction time
head seek time
زمان جستجوی هد
hertz time
زمان هرتز
holding time
زمان نگهداری ، زمان صرف شده ، زمان صرف شده زمان نگهداری
idle time
زمان بیکاری؛ دوره فترت ؛ دوره عطالت ، [مدت زمان بیکاری ، دوره بیکاری] مدت زمانی که در طول آن دستگاه ، روند یا سیستم در حال انجام دادن کاری مثل اجرای دستورالعملها یا مخابره داده ها ، نمیباشد ، زمانِ بی‌کاری
incidentals time
زمان اتفاقی ؛ زمان ضمنی ، زمان ضمنی زمان اتفاقی
installation time
زمان نصب
instruction time
زمان دستور العمل ، [زمان کسب دستورالعمل] با شکل خلاصه ‎ I-time ، تعداد پالسهای ساعت داخلی کامپیوتر که طول میکشد تا ریز پردازنده دستورالعملی را از حافظه به دست آورد این زمان نیمه اول چرخه دستورالعمل بوده و نیمه دوم آن ، زمان اجرا (ترجمه و اجرا) میباشد
internal cycle time
زمان چرخه داخلی
interrupt response time
زمان پاسخ وقفه
i-time
نگاه کنید به ‎ instruction time
latency time
مدت رکود ، زمان تاخیر ، مدت تاخیر ، مدت رکورد
latest time
دیرترین زمان
lead time
زمان تدارک
lead-time
زمان انجام کار
life time
زمان زندگی
lifetime
طول عمر
life-time
طول عمر
linear-time
زمان خطی
line-at-a-time
[خطی] برنامه ای که در هر زمان تنها یک خط از برنامه را توسط آن میتوان دید
link expire time
زمان انقضای لینک
link time
[مدت زمان پیونددهی] مدت زمان لازم برای پیوند دادن یک برنامه نیز نگاه کنید به ‎ compile time ، ‎ link ، ‎ run time
memory access time
مدت دستیابی به حافظه
miscellaneous time
زمان متفرقه
multiplication time
زمان ضرب
network life time
طور عمر شبکه
network lifetime
طول عمر شبکه
nondeterministic polynomial time
زمان چند جمله ای غیر قطعی ، زمان چندجمله‌ای غیرقطعی
ping time
به مدت زمانی گفته می شود که یک Packet از ISP به مقصد یک Host قوی (مثلا" www yahoo com) در اینترنت ارسال شده و پس از دریافت پاسخ مناسب دوباره به ISP باز می گردد هرچه این زمان کمتر باشد پهنای باند از کیفیت بهتری برخوردار است R> برگرفته شده از سایت ستاره سرخ
polynomial time
زمان چند جمله ای
processing time
زمان پردازش
quick time
نرم افزاری برای پخش فایلهای تصویری با فرمت Mov , Movie با وجود انواع نرم افزارهای مشابه هنوز فرمت کارامد مخصوص این نرم افزار باعث شده که در انواع نرم افزارهای اموزشی یا مولتی مدیا یا دموی بازیها روی وب از این فرمت استفاده کنند چرا که کمترین حجم و بهترین کیفیت را ارائه میکند و برای دیدن انها هم تنها به این نرم افزار نیاز دارید دانلود: http://a1540 g akamai net/7/1540/52/20021205/qtinstall info apple com/borris/us/win/QuickTimeInstaller exe دانلود کرک: ftp://61 153 225 251/crack1/2003_04/cr-xcb01 zip
quicktime
روش استاندارد ذخیره ی صوت و تصویر د یجیتایز شده در کامپتر مک اینتاش با به کار گیری فایلهای Quicktime ونرم افزار مربوطه ، کاربر مک اینتاش می تواند فیلمهارا ساخته ، اصلاح نموده وروی صفحه نشان بدهد این روش از سیستم فشرده سازی داده به نام JPEG استفاده می کند ، قالب اصلی فیلم بخصوص برای کامپیوترهای مکینتاش
read time
آنی ، بلادرنگ ، همزمان عملیات آنی عملیاتی هستند که در آن فعالیتهای دستگاه با تصور و در ک زمانی انسان انطباق داشته و یا این که در آن عملیات کامپیوتر با سرعت یک روند فیزیکی یا خارجی مربوطه صورت می گیرد
Real time
زمان واقعی
real-time
بید رنگ ، [آنی ، بلا درنگ ، همزمان] عملیاتی آنی ، عملیاتی هستند که در آن ، فعالیتهای دستگاه با تصور و درک زمانی انسان انطباق داشته و یا این که در آن ، عملیات کامپیوتر با سرعت یک روندفیزیکی یا خارجی مربوطه صورت میگیرد به عنوان نمونه ای از این عملیات میتوان ، سیستمهای معاملاتی تجاری ، سیستمهای راهنمای هواپیمایی ، برنامه های کاربردی علمی و موارد دیگری را نام برد که کامپیوتر در آنها باید به محض شکل گیری وضعیتهای مختلف نسبت به آنها پاسخ دهد
re-healing time
بهبود مجدد زمان
response time
زمان پاسخ دهی ، زمان پاسخ دهی ؛ زمان واکنش ؛ زمان پاسخگویی ؛ زمان جواب ؛ زمان پاسخ ، [زمان پاسخ ، زمان واکنش] زمان متوسطی که بین صدور یک درخواست و تهیه داده های خواسته شده سپری میگردد این اصطلاح در مورد زمان مورد نیاز مدار حافظه یا وسیله ذخیره سازی جهت ارائه داده های خواسته شده توسط واحد پردازش مرکزی (‎CPU) نیز به کار میرود
Round Trip Time
زمان تاخیر چرخشی
run time
حین رانش ؛ زمان اجرا ، زمان اجرا ، حین اجرا مدت زمان اجرای یک برنامه یا مدت زمان مورد نیاز برا یاجرا شدن برنامه را گویند ، [زمان اجرا ، حین اجرا] مدت زمان اجرای یک برنامه یا مدت زمان مورد نیاز برای اجرا شدن برنامه را گویند همچنین به وقایعی نیز اشاره میگردد که پس از اجرای برنامه روی میدهند مانند بررسی جمله های متغیر و تخصیص پویای حافظه نیز نگاه کنید به ‎ compile time ، ‎ dynamic allocation ، ‎ dynamic binding ، ‎ link time
runtime
زمان اجرا
run-time
زمان اجرا
save time
صرفه جویی در زمان
searching time
زمان جستجو
seek time
زمان پیگردی ؛ زمان طلب؛ زمان جستجو ؛زمان پیگرد ، زمان جستجو متوسط زمان صرف شده برای حرکت ( جستجو ) از یک شیار به شیار دیگر دیسک ، این زمان معمولاً مضربی از 10 میلی ثانیه است ، [زمان پی گرد] زمان مورد نیاز برای رفتن هد خواندن‎/ نوشتن دیسک گردان به موقعیت خاصی از دیسک نیز نگاه کنید به ‎ access time
setting time
[زمان استقرار] زمان مورد نیاز برای استقرار هد خواندن‎/ نوشتن دیسک گردان پس از جابجایی آن از یک نقطه به نقطه دیگر
setup time
ن برپایی ، زمان برپایی ، زمان برپائی
shortest operating time
کوتاهترین زمان عملیات
short-time
زمان-کوتاه
slack time
زمان سکون
sojourn time
زمان اقامت
standby time
زمان جانشینی
step-rate time
زمان لازم برای جابجایی بازوی محرک دیسک از یک شیار به شیار بعدی را گویند این اصطلاح از نام موتور درجه ای که بازوی مزبور را حرکت میدهد ، گرفته شده است نیز نگاه کنید به ‎ stepper motor
storage lifetime
طول عمر ذخیره سازی
system time
ساعت سیستم ، زمان سیستم ، زمان سیستم ساعت سیستم
Task completion time
زمان تکمیل کار
Testing time
زمان آزمون
throughput time
اشتراک زمانی
time
فرمان TIME ، زمان ، دفعه (علامت اختصاری t) برای تغییر در زمان به Control Panel>Date and time بروید
transfer time
[زمان انتقال] مدت زمانی که از شروع عملیات انتقال داده ها تا پایان آن سپری میشود
turnaround time
زمان گردش زمان برگشت ، زمان برگشت ، زمان گردش ، زمان گردش زمان برگشت
uptime
پریود زمانی که در طول آن یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل می کند یک دوره زمان که تجهیزات بدون خرابی کار می کند ، پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل می کند یک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند ، پریود زمانی که در طول آن یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل می کند یک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند ، زمان دایر بودن
wait time
زمان انتظار
warm up time
زمان اماده شدن ، زمان آماده شدن
word time
زمان کلمه
worst-case search time
زمان جستجو در بدترین حالت
zulu time
وقت گرینویچ ، اصطلاحی است که به وقت گرینویچ اطلاق میگردد

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن