معادل انگلیسی [مدت زمان پیونددهی] مدت زمان لازم برای پیوند دادن یک برنامه نیز نگاه کنید به ‎ compile time ،

مهندسی كامپيوتر و IT
[مدت زمان پیونددهی] مدت زمان لازم برای پیوند دادن یک برنامه نیز نگاه کنید به ‎ compile time ، ‎ link ، ‎ run time
link time
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی [مدت زمان پیونددهی] مدت زمان لازم برای پیوند دادن یک برنامه نیز نگاه کنید به ‎ compile time ،
زمان دستیافتی ماشین
a. machine time
زمان جمع ، تفریق
a. subtract time
زمان دستیابی
a. time
زمان شتاب
acceleration time
زمان شتاب
accelration time
زمان دسترسی ، مقدار زمان لازم برای آنکه یک دستگاه حافظه اطلاعات را به سی پی یو منتقل کند این مقدار زمان برابر با فاصله زمانی در خواست اطلاعات توسط سی پی یو تا در یافت آن است سریعترین زمانهای دسترسی مربوط به تراشه های رام است مربوط به تصویر دارای سرعت کمتر ودیسک گردان ها کمترین سرعت را دارند ، زمان دستیابی ، مدت زمانی است که طول می کشد سیستم عامل فرمان بازیافت داده ها را صادر کرده داده ها آماده انتقال از دیسک شوند ، [زمان دستیابی] بطور کلی ، مدت زمان لازم برای گردآوری اطلاعات از منابع خارجی مانند حافظه کامپیوتر یا دیسک سخت ، میباشد در مورد حافظه ، مدتی است که طول میکشد تا سیستم حافظه ، پس از مشخص شدن آدرس ، اطلاعاتی را به ریز پردازنده ارائه دهد در مورد ذخیره سازی دیسکی ، مدت زمانی است که طول میکشد تا دیسک گردان به درخواستی جهت خواندن یا نوشتن داده ها ، پاسخ دهد زمان دستیابی معمولا به میلی ثانیه (هزارم ثانیه) اندازه گیری شده و مدت آن از هنگام صدور فرمان خواندن‎/ نوشتن تا هنگام دریافت اطلاعات مبنی بر موفقیت (یا عدم موفقیت) عملیات در نظر گرفته میشود در طول این مدت ، دیسک گردان هد خواندن‎/ نوشتن را روی سطح دیسک جابجا میکند تا روی موقعیت مناسب استقرار یابد ، سپس صبر میکند تا قطاعهای (‎sector) مورد نظر زیر هد بچرخند و عملیات اصلی خواندن یا نوشتن انجام گیرد زمان دستیابی اغلب برای دیسکهای سخت و جهت مشخص کردن سرعت عملیات آنها عنوان میگردد زمانی که بر این اساس داده میشود ، یا پایینترین زمان دستیابی ممکن است و یا میانگین زمان دستیابی در حال حاضر ، زمان دستیابی زیر ‎ 30 میلی ثانیه نشانگر عملکرد سریع ، و زمان دستیابی بالای ‎ 60 میلی ثانیه نشانگر عملکرد کند میباشد مقایسه کنید با ‎ ; cycle time نیز نگاه کنید به ‎ seek time ، ‎ setting time ، ‎wait ‎ state
access time
مجموع زمان ، زمان جمع ، زمان افزایش ، زمان جمع کردن
add time
زمان مورد قبول
availabe time
[زمان دسترسی ، زمان قابل استفاده] نگاه کنید به ‎ uptime
available time
میانگین زمان اجرا
average computing time
زمان انتظار، قبل از ارسال مجدد پاکت داده
backoff time
هنگام انقیاد ، زمان انقیاد ، مرحله ای که در آن مترجم شکل زبان ماشین نام ها و آدرس ها را جایگزین آنها می کند ، هنگام انقیاد زمان انقیاد مرحله ای که در آن مترجم شکل زبان ماشین نام ها و آدرس ها را جایگزین آنها می کند
binding time
زمان استاندارد مرکزی
central standard time
زمان کامپایل
compilation time
زمان کامپایل ، [مدت زمان کا مپایل] مدت زمان لازم برای کامپایل کردن یک برنامه ، که میتواند از کسر ثانیه تا چند ساعت باشد این مدت به اندازه و پیچیدگی برنامه ، سرعت کامپایلر و قابلیت عملیاتی سخت افزار بستگی دارد نیز نگاه کنید به ‎ compiler ، ‎link ‎ time ، ‎ run time
compile time
زمانِ ترجمه
compile-time
زمان کامپیوتری
computer time
زمان محاسبه ، زمان اجرا
computing time
زمان اتصال ، [مدت زمان ارتباط] مدت زمان برقراری ارتباط بین دو کامپیوتر در سیستمهای تجاری ، مدت زمان اتصال یکی از معیارهای محاسبه هزینه بهره برداری از سیستم می باشد نیز نگاه کنید به ‎connect ‎ charge
connect time
زمان پیوسته
Continuous time
زمان همگرایی
convergence time
زمان واحد پردازشگر مرکزی ؛ مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود ، زمان سی پی یو ، مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده می شود زمان واحد پردازشگر مرکزی
cpu time
آپتایم تجمعی ماشین
Cumulative Machine Uptime
زمان چرخه ؛ مدت چرخه ؛ زمان سیکل ، مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
cycle time
زمان صرف شده برای انتقال داده به دیسک
data movement time
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط آخرین قطعه داده از یک رکورد روی آن نوار ، زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار ، [زمان کاهش سرعت] مدت زمان لازم برای کم شدن سرعت حرکت بازوی دستیابی وقتی که به نقطه مورد نظر روی دیسک نزدیک میشود بازوی دستیابی ، وزن دارد بنابراین هر چه سرعت حرکت بیشتری داشته باشد ، زمان لازم برای صفر شدن این سرعت بیشتر میشود به عنوان یک نتیجه کلی میتوان گفت که بازوهای دستیابی بلافاصله نمیتوانند متوقف شوند
deceleration time
زمان کاهش اعشاری
decimal reduction time
زمان توسعه
development time
زمان گسسته
Discrete time
زمان دسترسی دیسک ، [زمان دستیابی به دیسک] نگاه کنید به ‎ access time
disk access time
مدت از کار افتادگی ، زمان تلفن شده ، زمانِ بی‌کاری
down time
زمان از کار افتادگی
downtime
نگاه کنید به ‎ execution time
e-time
زمان اجرا
Execution Time
زمان روبه رو شدن
face time
زمان افت
fall time
زمان واکشی ، [زمان واکشی] نگاه کنید به ‎ instruction time
fetch time
زمان جستجوی هد
head seek time
زمان هرتز
hertz time
زمان نگهداری ، زمان صرف شده ، زمان صرف شده زمان نگهداری
holding time
زمان بیکاری؛ دوره فترت ؛ دوره عطالت ، [مدت زمان بیکاری ، دوره بیکاری] مدت زمانی که در طول آن دستگاه ، روند یا سیستم در حال انجام دادن کاری مثل اجرای دستورالعملها یا مخابره داده ها ، نمیباشد ، زمانِ بی‌کاری
idle time
زمان اتفاقی ؛ زمان ضمنی ، زمان ضمنی زمان اتفاقی
incidentals time
زمان نصب
installation time
زمان دستور العمل ، [زمان کسب دستورالعمل] با شکل خلاصه ‎ I-time ، تعداد پالسهای ساعت داخلی کامپیوتر که طول میکشد تا ریز پردازنده دستورالعملی را از حافظه به دست آورد این زمان نیمه اول چرخه دستورالعمل بوده و نیمه دوم آن ، زمان اجرا (ترجمه و اجرا) میباشد
instruction time
زمان چرخه داخلی
internal cycle time
زمان پاسخ وقفه
interrupt response time
نگاه کنید به ‎ instruction time
i-time
مدت رکود ، زمان تاخیر ، مدت تاخیر ، مدت رکورد
latency time
دیرترین زمان
latest time
زمان تدارک
lead time
زمان انجام کار
lead-time
زمان زندگی
life time
طول عمر
lifetime
طول عمر
life-time
زمان خطی
linear-time
[خطی] برنامه ای که در هر زمان تنها یک خط از برنامه را توسط آن میتوان دید
line-at-a-time
پیوند دادن ، به هم پیوستن ، اتصال ، ارتباط ، پیوند ، پیوند - 1- هر نوع مسیر ارتباطی میان دو کامپیوتر 2- هر ورودی در دایرکتوری یا منو (فهرست ) که مستقیماً به چیزی دایرکتوری یا فهرستی دیگر اشاره می کند 3- موضوعی در صفحه ی web که انتخاب آن ، کاربر ، را به صفحه ی دیگری می برد و شاید به صفحه ای بر روی ماشین دیگری به HTML برای نمونه نگاه کنید 4- مسیر ارتباطی DE یاOLE میان برنامه های تحت میکروسافت ویندوز ، اتصال گرم یا اتصال سرد نامیده می شود نگاه کنید به DDE; OLE 5- ترکیب دستورالعمل های ماشین برای یک برنامه با دستورالعمل های ماشین برای هر نوع روشهای از پیش تعریف شده مثلاً برنامه ای که محاسبات مثلثاتی انجام می دهد ، ممکن است از شیوه های از قبل تعریف شده استفاده کند تا سینوس ها ، کسینوس ها و تانژانت ها را پیدا کند برخی از کامپایلرهای دیگر نیاز به اجرای برنامه ی linker ( اتصال دهنده ) به عنوان فرمان جداگانه دارند 6- اشاره گری در فهرست یا درخت نگاه کنید به tree ; link list ، پیوند تهیه برنامه اجرایی از واحدهای کامپایل شده (مانند برنامه ها ، روالها و کتابخانه ها) با ادغام کد مقصد (کد زبان اسمبلی ، کد ماشین اجرایی) برنامه و مراجع مربوطه (ماند روالهای کتابخانه ای مورد استفاده قرار می گیرند) ، پیوند مسیر یا مجرای ارتباط دهنده دو جزء نرم افزار یا سخت افزاری پیوند دادن ارتباط دادن دو جزء نرم افزاری یا سخت افزاری ، [پیوند دادن ، پیوند] تهیه برنامه اجرایی از واحدهای کامپایل شده (مانند برنامه ها ، روالها و کتابخانه ها) با ادغام کد مقصد (کد زبان اسمبلی ، کد ماشین اجرایی) برنامه و مراجع مربوطه (مانند روالهای کتابخانه ای مورد استفاده برنامه) این اصطلاح همچنین به مرتبط ساختن عناصر ساختار داده ها با استفاده از متغیرهای شاخص یا متغیرهای اشاره گر نیز اطلاق میگردد نیز نگاه کنید به ‎ index ، ‎ linker ، ‎ pointer
link
ارتباط مرده( قطع) - نگاه کنید به dead link
link ;dead
انطباق لینک
Link Adaptation
تحلیل لینک
link analysis
راه دور ، دور دست ، دور ، دور دور دست راه دور
link attached
زمان انقضای لینک
link expire time
پیش بینی لینک
link prediction
بازیابی اتصال
link recovery
ثبات پیوند
link register
الگوریتم لینک معکوس
link reversal algorithm
وضعیت لینک ، وضعیت پیوند
link state
مسیریابی حالت لینک
link state routing
قدرت اتصال
Link strength
قایل پیوند دادن ، قابل لینک شدن
linkable
پیوندی ، به هم پیوستگی ، پیوند ، پیوندی 1- عنصر یا جزئی که پیوند در آن رخ داده باشد 2- حالت ایجاد شده پس از پیوند
linkage
ویراستار پیوندی ، [ویرایشگر پیوندی ، ویراستار پیوندی] نگاه کنید به ‎ linker
linkage editor
زنجیره پیوندی
linked chain
لیست پیوسته ، لیست پیوندی ، فهرست پیوندی - روشی برای سازماندهی اقلام داده ها در کامپیوتر ، به صورتی که ترتیب بازیابی آنها با ترتیب ذخیره ی فیزیکی آنها لزوماً یکسان نباشد هر قلم داده دارای دو بخش است : داده و عددی که مکان داده ی بعدی را بیان می کند در هر صورت ، به کارگیری فهرستهای پیوندی ، هنگام درج یا حذف یک عنصر می تواند از جابه جایی صدها یا هزاران اقلام داده جلوگیری کند ، فهرست شده ، لیست پیوسته فهرست پیوندی فهرستی از اقلام داده ای که هریک از آنها دارای شناسه ای برای تعیین جای هر قلم داده در فهرست باشد ، لیست پیوندی لیست پیوسته
linked list
پیوند شیء
linked object
نمودار گرد و ستونی پیوسته
linked pie / column graph
‎ رجوع کنید به: linked pie/column graph
linked pie/column chart
نمودار گرد و ستونی پیوسته
linked pie/column graph
صف پیوندی
linked queue
پشته پیوندی
linked stack
پیوند دهنده ، ارتباط دهنده - برنامه ای که روالهای جداگانه ی کامپایل شده را با هم جمع می کند تا یک برنامه کاری کاملی را ایجاد نماید نگاه کنید به link ( تعریف 5) ، پیوندساز ، پیوند دهنده عامل یا عنصر یا جزئی که وظیفه پیونددهی را به عهده دارد ، [پیوند دهنده] برنامه ای که واحدهای کامپایل شده و فایلهای داده ای را برای تهیه برنامه اجرایی ، به هم پیوند میدهد پیوند دهنده ، وظایف دیگری چون تهیه کتابخانه ها نیز میتواند داشته باشد نیز نگاه کنید به ‎ library ، ‎ link ، ‎ program creation ، پیوند دِه
linker
پیوند دهی فرایند یا عمل ارتباط دادن دو جزء نرم افزاری یا سخت افزاری ، پیوند دِهی
linking
بارکننده پیوندی
linking loader
اتصالها ، زمین گلف
links
مدت دستیابی به حافظه
memory access time
زمان متفرقه
miscellaneous time
زمان ضرب
multiplication time
طور عمر شبکه
network life time
طول عمر شبکه
network lifetime
زمان چند جمله ای غیر قطعی ، زمان چندجمله‌ای غیرقطعی
nondeterministic polynomial time
به مدت زمانی گفته می شود که یک Packet از ISP به مقصد یک Host قوی (مثلا" www yahoo com) در اینترنت ارسال شده و پس از دریافت پاسخ مناسب دوباره به ISP باز می گردد هرچه این زمان کمتر باشد پهنای باند از کیفیت بهتری برخوردار است R> برگرفته شده از سایت ستاره سرخ
ping time
زمان چند جمله ای
polynomial time
زمان پردازش
processing time
نرم افزاری برای پخش فایلهای تصویری با فرمت Mov , Movie با وجود انواع نرم افزارهای مشابه هنوز فرمت کارامد مخصوص این نرم افزار باعث شده که در انواع نرم افزارهای اموزشی یا مولتی مدیا یا دموی بازیها روی وب از این فرمت استفاده کنند چرا که کمترین حجم و بهترین کیفیت را ارائه میکند و برای دیدن انها هم تنها به این نرم افزار نیاز دارید دانلود: http://a1540 g akamai net/7/1540/52/20021205/qtinstall info apple com/borris/us/win/QuickTimeInstaller exe دانلود کرک: ftp://61 153 225 251/crack1/2003_04/cr-xcb01 zip
quick time
روش استاندارد ذخیره ی صوت و تصویر د یجیتایز شده در کامپتر مک اینتاش با به کار گیری فایلهای Quicktime ونرم افزار مربوطه ، کاربر مک اینتاش می تواند فیلمهارا ساخته ، اصلاح نموده وروی صفحه نشان بدهد این روش از سیستم فشرده سازی داده به نام JPEG استفاده می کند ، قالب اصلی فیلم بخصوص برای کامپیوترهای مکینتاش
quicktime
آنی ، بلادرنگ ، همزمان عملیات آنی عملیاتی هستند که در آن فعالیتهای دستگاه با تصور و در ک زمانی انسان انطباق داشته و یا این که در آن عملیات کامپیوتر با سرعت یک روند فیزیکی یا خارجی مربوطه صورت می گیرد
read time
زمان واقعی
Real time
بید رنگ ، [آنی ، بلا درنگ ، همزمان] عملیاتی آنی ، عملیاتی هستند که در آن ، فعالیتهای دستگاه با تصور و درک زمانی انسان انطباق داشته و یا این که در آن ، عملیات کامپیوتر با سرعت یک روندفیزیکی یا خارجی مربوطه صورت میگیرد به عنوان نمونه ای از این عملیات میتوان ، سیستمهای معاملاتی تجاری ، سیستمهای راهنمای هواپیمایی ، برنامه های کاربردی علمی و موارد دیگری را نام برد که کامپیوتر در آنها باید به محض شکل گیری وضعیتهای مختلف نسبت به آنها پاسخ دهد
real-time
بهبود مجدد زمان
re-healing time
زمان پاسخ دهی ، زمان پاسخ دهی ؛ زمان واکنش ؛ زمان پاسخگویی ؛ زمان جواب ؛ زمان پاسخ ، [زمان پاسخ ، زمان واکنش] زمان متوسطی که بین صدور یک درخواست و تهیه داده های خواسته شده سپری میگردد این اصطلاح در مورد زمان مورد نیاز مدار حافظه یا وسیله ذخیره سازی جهت ارائه داده های خواسته شده توسط واحد پردازش مرکزی (‎CPU) نیز به کار میرود
response time
زمان تاخیر چرخشی
Round Trip Time
حین رانش ؛ زمان اجرا ، زمان اجرا ، حین اجرا مدت زمان اجرای یک برنامه یا مدت زمان مورد نیاز برا یاجرا شدن برنامه را گویند ، [زمان اجرا ، حین اجرا] مدت زمان اجرای یک برنامه یا مدت زمان مورد نیاز برای اجرا شدن برنامه را گویند همچنین به وقایعی نیز اشاره میگردد که پس از اجرای برنامه روی میدهند مانند بررسی جمله های متغیر و تخصیص پویای حافظه نیز نگاه کنید به ‎ compile time ، ‎ dynamic allocation ، ‎ dynamic binding ، ‎ link time
run time
زمان اجرا
runtime
زمان اجرا
run-time
صرفه جویی در زمان
save time
زمان جستجو
searching time
زمان پیگردی ؛ زمان طلب؛ زمان جستجو ؛زمان پیگرد ، زمان جستجو متوسط زمان صرف شده برای حرکت ( جستجو ) از یک شیار به شیار دیگر دیسک ، این زمان معمولاً مضربی از 10 میلی ثانیه است ، [زمان پی گرد] زمان مورد نیاز برای رفتن هد خواندن‎/ نوشتن دیسک گردان به موقعیت خاصی از دیسک نیز نگاه کنید به ‎ access time
seek time
[زمان استقرار] زمان مورد نیاز برای استقرار هد خواندن‎/ نوشتن دیسک گردان پس از جابجایی آن از یک نقطه به نقطه دیگر
setting time
ن برپایی ، زمان برپایی ، زمان برپائی
setup time
کوتاهترین زمان عملیات
shortest operating time
زمان-کوتاه
short-time
زمان سکون
slack time
زمان اقامت
sojourn time
زمان جانشینی
standby time
زمان لازم برای جابجایی بازوی محرک دیسک از یک شیار به شیار بعدی را گویند این اصطلاح از نام موتور درجه ای که بازوی مزبور را حرکت میدهد ، گرفته شده است نیز نگاه کنید به ‎ stepper motor
step-rate time
طول عمر ذخیره سازی
storage lifetime
ساعت سیستم ، زمان سیستم ، زمان سیستم ساعت سیستم
system time
زمان تکمیل کار
Task completion time
زمان آزمون
Testing time
اشتراک زمانی
throughput time
فرمان TIME ، زمان ، دفعه (علامت اختصاری t) برای تغییر در زمان به Control Panel>Date and time بروید
time
[زمان انتقال] مدت زمانی که از شروع عملیات انتقال داده ها تا پایان آن سپری میشود
transfer time
زمان گردش زمان برگشت ، زمان برگشت ، زمان گردش ، زمان گردش زمان برگشت
turnaround time
پریود زمانی که در طول آن یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل می کند یک دوره زمان که تجهیزات بدون خرابی کار می کند ، پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل می کند یک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند ، پریود زمانی که در طول آن یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل می کند یک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند ، زمان دایر بودن
uptime
زمان انتظار
wait time
زمان اماده شدن ، زمان آماده شدن
warm up time
زمان کلمه
word time
زمان جستجو در بدترین حالت
worst-case search time
وقت گرینویچ ، اصطلاحی است که به وقت گرینویچ اطلاق میگردد
zulu time

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن