معنی control point

مهندسی برق
control point
نقطه کنترل مقداری از متغیر کنترل شونده که سیستم کنترل خودکار آن را تثبیت می کند
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی control point
access.point
نقطه دسترسی
achromatic point
نقطه نابرنگ نقطه ای روی نمودار رنگمندی که استاندارد قابل قبول سفید مرجع را نشان میدهد ، نقطه نابرنگ \n نقطه ای روی نمودار رنگمندی که استاندارد قابل قبول سفید مرجع را نشان میدهد
actual.singular point
نقطه تکین واقعی
antinodal point
وسط شکم موج یا نوسان
artificial neutral point
نقطه صفر مصنوعی
axial point
نقطه محوری
beam current at a specified point
شدت اشعه الکترونی در یک نقطه
bifurcation point
نقطه انشعاب
branch point
نقطه انشعاب
branch point; junction point
نقطه ی انشعاب ؛ نقطه ی اتصال 1 سر مشترک بین دو یا چند شاخه از شبکه ، یا سر واقع در شاخه ای از شبکه 2 محلی در برنامهی رایانه ای که در آن بین دو یا چند انتخاب تصمیم گیری می شود
breakdown point
نقطه شکست
breakpoint
نقطه ی وقفه نقطه ای در برنامه س رایانه ای که در آن وقفه س مشروط به منظور بزرسی چشمی ، چاپ و سایر عملیات خاص روی می دهد
compression point
نقطه فشردگی
contact point
نقطه تماس
control
کنترل ، کنترل 1 عاملی که باعث راه اندازی ، توقف ، یا تنظیم بخشی از یک سیستم می شود 2 بخشی از رایانه ی رقمی که دستورالعملها را با توالی صحیح فراخوانی ، رمز گشایی و اجرا می کند و بر اساس آن سیگنالهای مناسب را به واحد حساب و منطق یا قسمتهای دیگر ارسال می کند 3 بررسی درستی عملیات که به صورت ریاضی در بر خی کامپیوتر ها استفاده می شود 4 آزمایشی که میزان خطا در مشاهدات یا اندازه گیریهای تجربی را تعیین می کند
control accuracy
دقت کنترل میزان نزدیکی بین متغیر کنترل شده ی نهایی و مقدار ایده آل در سیستم کنترل پسخوردی
control actions
اقدامات کنترلی
control bus
گذرگاه کنترل ، باس کنترل
control channel
کانال کنترلی ، کانال کنترل کانالی برای ارسال اطلاعات کنترلی از ایستگاه زمینی تلفن همراه سلولی به ایستگاه متحرک تلفن سلولی ، یا بر عکس
control character
نویسه ی کنترل ، نویسه ی فرمان نویسه ای که ظاهر شدن آن در برنامه یا متن خاص ، موجب شروع ، اصلاح ، یا توقف عمل کنترل در کامپیوتر یا بجهیزات مرتبط با آن می شود ، کاراکتر کنترل
control characteristic
مشخصه فرمان
control circult
مدار کنترل 1 داری که عملی را در یک ماشین ، وسیله ، یا سیستم کنترل می کند 2 یکی از مدارهایی که به دستورالعملهای موجود در برنامه کامپیوتر ی پاسخ می دهد 3 مداری که سیم پیچ کنترل تقویت کننده مغناطیسی را تغذیه می کند
control counter
شمارشگر کنترلی مداری در کامپیوتر که محل ذخیره ی دستورالعمل بعدی ک باید اجرا شود را ثبت می کند
control electrode
الکترود کنترل الکترودی در لامپ الکترونی که جریان بین دو یا چند الکترود دیگر را بر قرار می کند یا تغییر می دهد ، الکترود فرمان
control element
عنصر کنترل کامپیوتری با معماری و پردازش موازی و توالی معینی از دستورالعملها که توسط چندین پردازنده اجرا می شود
control grid
شبکه کنترل الکترودی در لامپ الکترونی که معمولاً بین آند و کاتد قرار می گیرد و جریان آند را کنترل می کند ، شبکه فرمان
control interface
واسط کنترل
Control loop
حلقه کنترل
control panel
تابلوی فرمان
control parameter
پارامترهای کنترلی
control plane
صفحه کنترل
control ratio
نسبت فرمان
control register
ثبات کنترل ثباتی که مشخصات دستورالعمل بعدی را که باید توسط کامپیوتر اجر ا شود در خود ذخیره می کند
control relay
رله کنترل
control signal
سیگنال کنترل سیگنالی که به مدار کنترل و تصحیح کننده فرایند یا سیستم تحت کنترل اعمال می شود
control stick steering
کنترل دسته فرمان
control strategy
استراتژی کنترل
control surfaces
سطوح کنترل
control switch
کلید فرمان
control system
سیستم کنترل مجموعه ای از عناصر حسگر / تقویت کننده ها و وسایل کنترل که به اتفاق هم وضعیتی از فرایند یا دستگاه کنترل می کنند
control transformer , control synchro
ترانسفورمر کنتر ل نوعس سنکرو که سیگنال خروجی روتورآن تابعی از موقعیت محور و ورودی الکتریکی استاتور است
control transmitter
دستگاههای همگرد
control unit
واحد کنترل
control variable
متغیرهای کنترلی
control winding
سیم پیچ کنترل سیم پیچی در تقویت کننده مغناطیسی یا ولکنشگری سیر شدگی که با اعمال نیروهای محرکه مغناطیسی ، هسته را کنترل می کند
control/monitor
کنترل و نظارت
controllability
کنترل پذیری
controllable
کنترل پذیر
controlled avalanche device
قطعه بهمنی کنترل شده قطعه ای نیمه رسانا که بیشترین و کمترین ولتاژ شکست بهمنی آن به دقت مشخص شده است و می تواند جهشهای ناگهانی ولتاژ را در این منطقه بهمنی به صورت نا محدود و بدون هیچگونه اسیبی جذب کند
controlled rectifier
یکسوکننده تنظیم پذیر
controlled source
منبع کنترل شده
Controller
کنترل کننده
controllers robust
کنترلر مقاوم
crosspoint
گذرگاه در سیستم تلفن به ابتصالهایی گفته می شود که مسیر پیامهای تلفنی را تعیین می کنند
curie point
نقطه کوری دمایی که در بالاتر از آن ماده ی فرو مغناطیسی ، حالت مغناطیسی خود را از دست می دهد
dead point
نقطه مرده
decimal point
نقطه ی اعشار نقطه ای که قسمتهای صحسح و کسری یک عدد دهدهی را از هم متمایز می کند ، نقطه اعشار ده دهی
distribution point
نقطه توزیع
entry point
نقطه ورودی
equilibrium point
نقطه تعادل
exit point
نقطه خروجی
feed point
نقطه تغذیه
fixed point
نقطه ثابت
floating point
ممیز شناور دستگاه عددی که در آن محل ممیز در اعداد ثابت نمی ماند ، اعداد با ممیز شناور
focal point
نقطه کانون
freezing point
نقطه انجماد
fusing point
نقطه ذوب
fusion point
نقطه ذوب
global optimum point
نقطه بهینه عمومی
ignition point
نقطه اشتعال
inflection point
نقطه ی عطف نقطه ای که در آن یک منحنی تغییر معینی می دهد
injection point
نقطه تزریق
inlier point
نقطه معتبر
interconnection point
نقطه اتصال
interrupt entry point
ابتدای روتین سرویس وقفه
isolated equilibrium point
نقطه تعادل مجزا
junction point
نقطه اتصال
keypoint
نقطه کلیدی
knee point
نقطه زانویی
maximum power point
نقطۀ حداکثر توان
midpoint
وسط ، نقطه میانی
multiplication point
نقطه ضرب شدن نقطه مخلوط شدن در سیستم کنترل پسخورد دار که خروجی آن از ضرب ورودیهای آن به دست می آید
navigation way point
نقطه مسیر ناوبری نقطه ای روی سطح اقاینوس که می توان آن را با طول و عرض جغرافیایی مشخص کرد که در مسیر حرکت کشتی جابجایی که مسیر حرکت عوض می شود یا صحت آن بررسی می شود قرار دارد نقطه مشابهی در مسیر پرواز هواپیما وجود دارد ( کهمی تواند دارای بعد سوم ارتفاع باشد ) و در ان نقطه مسیر هواپیما عوض می شود یا حرکت صحیح آن بررسی می شود
neutral point
نقطه بی اثر
no load point
نقطه بی باری
operating point
نقطه کار ، نقطه کار نقطه ای روی دسته منحنیهای مشخصه لامپ الکترونی ، تراتزیستور یا قطعه فعال دیگر که متناظر با ولتاژ ها یا جریانها ی الکترود متوسط ، در هنگام عدم وجود سیگنال است
ordinary point
نقطه عادی
outlier point
نقطه پرت
peak point
نقطه اوج
pi point
نقطه پی بسامدی که در آن جابه جایی فاز جایگذاری یک قطعه مضرب پی یارادیان 180 درجه است
point
نقطه
point to point
نقطه به نقطه
point; base point; radix point
نقطه ؛ نقطه مبنا ؛ نقطه radix نویسه یافاصله ای که قسمتهای صحیح و کسیری یک عبارت عددی را در سیستم عدد نویسی مکانی جدا می کند مانند ممیز دودویی در عددنویسی دودویی و ممیز اعشاری در عدد نویسی ده دهی آن را نقطه مبنا یا نقطه radix نیز می نامند
quiescent point
نقطه سکون ، نقطه استراحت
recalescent point
دمایی که درآن باسرد شدن فلز حرارت داده شده ، به طور ناگهانی گرما آزاد می شود
reference point
نقطه مرجع
rerun point
نقطه اجرای مجدد نقطه ای در برنامه کامپیوتری که تمام اطلاعات در آن برای اجرای مجدد آخرین قسمت اجرا شده ، به هنگام آشکار شدن خط ف در دسترس است معمولاً در برنامه چندین نقطه با این شرایط در نظر گرفته می شود تا نیازی به اچرای مجدد تمام برنامه نباشد
resonance point
نقطه تشدید
rest point
نقطه سکون
saturation point
نقطه اشباع
set point
نقطه تنظیم مقدار انتخاب شده ای که کنترل کننده خوکار باید به آن برسد ، نقطه تنظیم و مرجع
setpoint
نقطه تنظیم
singing point
نقطه نوسان حداقل مقدار بهره سیستم یا قطعه که منجر به نوسان خواهد شد
singular point
نقطه تکین
summing point
نقطه ی جمع نقطه مخلوط شدنی که خروجی آن با افزوده شدن ورودی آن با علامت از پیش تعیین شده در سیستم کنترل پسخورد ، به دست می آید در مدار تقویت کننده ی عملیاتی ، پیوند ورودی با شبکه پسخورد معمولاً نقطه جمع نامیده می شود
test point
سوزن آزمایشی
tie - down point
یکی از بسامد هایی که گیرنده رادیویی در ان تنظیم می شود نقاط tie - down در باند پخش معمولاً 600 و 1400 کیلو هرتز هستند
tie point
نقطه بست پایه عایق شده ای که امکان متصل کردن دو یا سه سیم به آن وجود دارد
transition point
نقطه ی انتقال نقطه ای که در آن ثابتهای مدار عوض می شوند تا سبب بازتابش موج در حال انتشار در مدار شوند
transport service access point
نقطه دستیابی خدمات حمل
two-point
دو نفطه ای
upper trigger point
نقطه راه اندازی بالایی
view point
نقطه نظر
virtual singular point
نقطه منفرد مجازی
way point
نقطه مسیر نقطه انتخاب شده ای روی خط هدایت ناوبری رادیویی که دارای اهمیت ویژه ای برای ناوبر است
working point
نقطه کار ، نقطه فشار متوسط
zero point
نقطه صفر
zero reference point
نقطه مرجع صفر

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن