معادل انگلیسی نقطه مسیر ناوبری نقطه ای روی سطح اقاینوس که می توان آن را با طول و عرض جغرافیایی مشخص کرد که در

مهندسی برق

نقطه مسیر ناوبری نقطه ای روی سطح اقاینوس که می توان آن را با طول و عرض جغرافیایی مشخص کرد که در مسیر حرکت کشتی جابجایی که مسیر حرکت عوض می شود یا صحت آن بررسی می شود قرار دارد نقطه مشابهی در مسیر پرواز هواپیما وجود دارد ( کهمی تواند دارای بعد سوم ارتفاع باشد ) و در ان نقطه مسیر هواپیما عوض می شود یا حرکت صحیح آن بررسی می شود

navigation way point

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نقطه مسیر ناوبری نقطه ای روی سطح اقاینوس که می توان آن را با طول و عرض جغرافیایی مشخص کرد که در

نقطه دسترسی

access.point

نقطه نابرنگ نقطه ای روی نمودار رنگمندی که استاندارد قابل قبول سفید مرجع را نشان میدهد ، نقطه نابرنگ \n نقطه ای روی نمودار رنگمندی که استاندارد قابل قبول سفید مرجع را نشان میدهد

achromatic point

نقطه تکین واقعی

actual.singular point

وسط شکم موج یا نوسان

antinodal point

نقطه صفر مصنوعی

artificial neutral point

نقطه محوری

axial point

شدت اشعه الکترونی در یک نقطه

beam current at a specified point

نقطه انشعاب

bifurcation point

نقطه انشعاب

branch point

نقطه ی انشعاب ؛ نقطه ی اتصال 1 سر مشترک بین دو یا چند شاخه از شبکه ، یا سر واقع در شاخه ای از شبکه 2 محلی در برنامهی رایانه ای که در آن بین دو یا چند انتخاب تصمیم گیری می شود

branch point; junction point

نقطه شکست

breakdown point

نقطه ی وقفه نقطه ای در برنامه س رایانه ای که در آن وقفه س مشروط به منظور بزرسی چشمی ، چاپ و سایر عملیات خاص روی می دهد

breakpoint

نقطه فشردگی

compression point

نقطه تماس

contact point

نقطه کنترل مقداری از متغیر کنترل شونده که سیستم کنترل خودکار آن را تثبیت می کند

control point

گذرگاه در سیستم تلفن به ابتصالهایی گفته می شود که مسیر پیامهای تلفنی را تعیین می کنند

crosspoint

نقطه کوری دمایی که در بالاتر از آن ماده ی فرو مغناطیسی ، حالت مغناطیسی خود را از دست می دهد

curie point

نقطه مرده

dead point

نقطه ی اعشار نقطه ای که قسمتهای صحسح و کسری یک عدد دهدهی را از هم متمایز می کند ، نقطه اعشار ده دهی

decimal point

نقطه توزیع

distribution point

نقطه ورودی

entry point

نقطه تعادل

equilibrium point

نقطه خروجی

exit point

نقطه تغذیه

feed point

نقطه ثابت

fixed point

ممیز شناور دستگاه عددی که در آن محل ممیز در اعداد ثابت نمی ماند ، اعداد با ممیز شناور

floating point

نقطه کانون

focal point

نقطه انجماد

freezing point

نقطه ذوب

fusing point

نقطه ذوب

fusion point

نقطه بهینه عمومی

global optimum point

نقطه اشتعال

ignition point

نقطه ی عطف نقطه ای که در آن یک منحنی تغییر معینی می دهد

inflection point

نقطه تزریق

injection point

نقطه معتبر

inlier point

نقطه اتصال

interconnection point

ابتدای روتین سرویس وقفه

interrupt entry point

نقطه تعادل مجزا

isolated equilibrium point

نقطه اتصال

junction point

نقطه کلیدی

keypoint

نقطه زانویی

knee point

نقطۀ حداکثر توان

maximum power point

وسط ، نقطه میانی

midpoint

نقطه ضرب شدن نقطه مخلوط شدن در سیستم کنترل پسخورد دار که خروجی آن از ضرب ورودیهای آن به دست می آید

multiplication point

ناوبری

navigation

ابزار ناوبری ، کمک ناوبری دستگاهیا سیستمی با استفاده از بعضی از داده های ناوبری یا تمام آنها ، مانند موقعیت لحظه ای جهت ، سرعت ، مکان ، اجسام ثابت و کشتیها یا هواپیماهای دیگر ف جهتهای هدایت چپ و راست یا کنترل هدایت خودکار و ارتفاع ناوبری را انجام می دهد

navigation aid

راهنمای ناوبری نور ، راهنمای رادیویی یا راهنمای راداری که ابزار ناوبری را برای هواپیماها و کشتیها فراهم می کند

navigation beacon

ماهواره ناوبری ماهواره در حال گردش به درو زمین که می تواند تمام اندازه حگیریهای رادیویی را تحت هر شرایط جوی انجام دهد تا موقعیت کشتی یا هواپیما را مشخص کند

navigation satellite

نقطه بی اثر

neutral point

نقطه بی باری

no load point

نقطه کار ، نقطه کار نقطه ای روی دسته منحنیهای مشخصه لامپ الکترونی ، تراتزیستور یا قطعه فعال دیگر که متناظر با ولتاژ ها یا جریانها ی الکترود متوسط ، در هنگام عدم وجود سیگنال است

operating point

نقطه عادی

ordinary point

نقطه پرت

outlier point

نقطه اوج

peak point

نقطه پی بسامدی که در آن جابه جایی فاز جایگذاری یک قطعه مضرب پی یارادیان 180 درجه است

pi point

نقطه

point

نقطه به نقطه

point to point

نقطه ؛ نقطه مبنا ؛ نقطه radix نویسه یافاصله ای که قسمتهای صحیح و کسیری یک عبارت عددی را در سیستم عدد نویسی مکانی جدا می کند مانند ممیز دودویی در عددنویسی دودویی و ممیز اعشاری در عدد نویسی ده دهی آن را نقطه مبنا یا نقطه radix نیز می نامند

point; base point; radix point

نقطه سکون ، نقطه استراحت

quiescent point

دمایی که درآن باسرد شدن فلز حرارت داده شده ، به طور ناگهانی گرما آزاد می شود

recalescent point

نقطه مرجع

reference point

نقطه اجرای مجدد نقطه ای در برنامه کامپیوتری که تمام اطلاعات در آن برای اجرای مجدد آخرین قسمت اجرا شده ، به هنگام آشکار شدن خط ف در دسترس است معمولاً در برنامه چندین نقطه با این شرایط در نظر گرفته می شود تا نیازی به اچرای مجدد تمام برنامه نباشد

rerun point

نقطه تشدید

resonance point

نقطه سکون

rest point

نقطه اشباع

saturation point

نقطه تنظیم مقدار انتخاب شده ای که کنترل کننده خوکار باید به آن برسد ، نقطه تنظیم و مرجع

set point

نقطه تنظیم

setpoint

نقطه نوسان حداقل مقدار بهره سیستم یا قطعه که منجر به نوسان خواهد شد

singing point

نقطه تکین

singular point

نقطه ی جمع نقطه مخلوط شدنی که خروجی آن با افزوده شدن ورودی آن با علامت از پیش تعیین شده در سیستم کنترل پسخورد ، به دست می آید در مدار تقویت کننده ی عملیاتی ، پیوند ورودی با شبکه پسخورد معمولاً نقطه جمع نامیده می شود

summing point

سوزن آزمایشی

test point

یکی از بسامد هایی که گیرنده رادیویی در ان تنظیم می شود نقاط tie - down در باند پخش معمولاً 600 و 1400 کیلو هرتز هستند

tie - down point

نقطه بست پایه عایق شده ای که امکان متصل کردن دو یا سه سیم به آن وجود دارد

tie point

نقطه ی انتقال نقطه ای که در آن ثابتهای مدار عوض می شوند تا سبب بازتابش موج در حال انتشار در مدار شوند

transition point

نقطه دستیابی خدمات حمل

transport service access point

دو نفطه ای

two-point

نقطه راه اندازی بالایی

upper trigger point

نقطه نظر

view point

نقطه منفرد مجازی

virtual singular point

نقطه مسیر نقطه انتخاب شده ای روی خط هدایت ناوبری رادیویی که دارای اهمیت ویژه ای برای ناوبر است

way point

نقطه کار ، نقطه فشار متوسط

working point

نقطه صفر

zero point

نقطه مرجع صفر

zero reference point

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی نقطه مسیر ناوبری نقطه ای روی سطح اقاینوس که می توان آن را با طول و عرض جغرافیایی مشخص کرد که در

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نقطه مسیر ناوبری نقطه ای روی سطح اقاینوس که می توان آن را با طول و عرض جغرافیایی مشخص کرد که در

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما