معنی transition element

مهندسی برق

transition element

قطعه انتقال قطعه ای که نوعی از سیستمهای انتقال را به نوع دیگر تزویج می کند مثلاً تزویج کابل هم محور به موجبر

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی transition element

transition elements

عنصر گذار

active element

مولفه موثر

active.element

عنصر فعال

and-element

و عنصر و جزء

antenna element

اجزاء مشکله آنتن

arithmetic element

دستگاه محاسبه

benderelement

عنصر خم کن ترکیبی از دو نوار نازک از جنس ماده ی پیزو الکتریکی که به گونه ای به هم متصل شده اندکه در هنگام اعمال ولتاژ ، طول یکی از نوارها افزایش و دیگری کاهش می یابد در نتیجه مجموعه دچار خمیدگی خواهد شد

control element

عنصر کنترل کامپیوتری با معماری و پردازش موازی و توالی معینی از دستورالعملها که توسط چندین پردازنده اجرا می شود

data element

عنصر داده واحد اصلی اطلاعات نظیر سن ، جنس ، موقعیت جغرافیایی ، تاریخ یا زمان

decision element

عنصر تصمیم گیری مداری که عمل منطقی نظیر NOT , OR AND یا EXCEPT را روی یک یا چند رقم دودویی در ورودی انجام می دهد و نتایج را در خروجی ظاهر می کند

dipole element

المان دیپل

driven element

عنصر تحریکی عنصری از آنتن که مستقیماً به خط انتقال متصل شده است

element

عنصر ، جزء ، قطعه 1 بخشی از یک لامپ الکترونی ، وسیله ی نیم رسانا ، آنتن آرایه ای و امثال آن که کار مشخصی را انجام می دهد 2 یکی ا ز 112 ماده شناخته شده ای که با روشهای شیمیایی به مواد ساده تر تجزیه نمی شوند دانشمندان بر این باورند که تعداد کل عناصر سرانجام به 14 خواهد رسید آخرین عناصر کشف شده عموماً به روش شکافت هسته ای تولید شده اند و دارای عمر بسیار کوتاهی بوده اند 3 component ، سازه برقی ، عنصر (شیمیایی)

energy storage element

عنصر ذخیره کننده انرژی

finite-element

اجزا-محدود

fuse element

سیم ذوب شونده

high-TC superconducting element

المان ابررسانایی در دمای بالا

impurity element

عنصر ناخالصی

logic element

آلمان منطقی ، عنصر منطقی کوچکترین جزء سازنده ای که می توان آن راباعملگری در سیستمی مناسب از نمادهای منطقی برای سیستم داده پردازی کامپیوتری نشان داد گیت AND و فلیپ فلاپ نمونه هایی از عناصر منطقی هستند

lumped element

عنصر فشرده

matrix element

عنصر ماتریس

negative element

سازه منفی

nonlinear element

عنصرغیر خطی عنصری که افزایش ولتاژ اعمالی به آن ، افزایش خطی را در جریان آن به وجود نمی آورد

Parasitic element

عنصر پارازیتی

parasitic element; passive element

عنصر پراکنده ؛ عنصر غیر فعال جزآنتنی که به عنوان بخشی از آرایه آنتن جهت دار عمل می کند ولی هیچ اتصال مستقیمی به فرستنده یا گیرنده ندارد عنصر پراکنده انرژی دریافت شده را با رابطه فازی که الگوی تابش مطلوب را می دهد ، بازتابیده یا تابش می کند

pass element

عنصر عبوری ، عنصر عبوری عنصر فعالی مانند ترانزیستور یا لامپ خلأ که به طور سری با بار منبع تغذیه DC رگوله شده قرار گرفته است و با تقویت کننده ای کنترل می شود ، به طوری که مقاومت سری آن به مقدار لازم برای ثابت نگهداشتن ولتاژ خروجی DC تغییر می کند

passive element

عنصر غیر فعال ، جزء غیرفعال

picture element

عنصر تصویر کوچک ترین قسمت تصویر تلویزیونی یا فکس تقسیم شده در گیرنده تلویزیونی رنگی عنصر تصویر یک نقطه فسفرسان رنگی است در گیرنده تلویزیونی سیاه و سفید عنصر تصویر یک تکه مربعی از پویش خطی است که ابعاد آن برابر با پهنای نامی خط است ، سازه تصویر

positive element

سازه مثبت

radiating element

عنصر تابش کننده جزء سازنده آنتن که خود قادر به تابش یا دریافت انرژی RF است

radioactive element

عنصر پرتو زا عنصری که خود به خود دچار فروپاشی می شود و پرتو ها و ذرات متعددی از آن گسیل می شود مانند رادیم ، توریم و اورانیم ، عنصر رادیو اکتیو

rakio element

رادیو عنصر عنصری که با یک یا چند رادیو ایزوتوپ مشخص شده است

reference input element

عنصر ورودی مرجع عنصری از سیستم کنترل پسخورد که رابطه بین ورودی مرجع و فرمان را برقرار می کنند

reflector element

جزء بازتابنده تک میله یا جزء پراکنده دیگری که به عنوان بازتابنده در آرایه آنتنی عمل می کند

resistance element

المنت مقاومتی المنتی از ماده مقاومت به شکل توری ، نوار یا سیم که به تنهایی یا به طور دسته ای ساختن مقاومتی برای کار بردهای حرارتی استفاده می شوند ، مانند آن نچه که در هویه لحیم کاری به کار می رود

resistor element

عنصر مقاومت قسمتی از مقاومت که خاصیت مقاومتی را ایجاد می کند و می تواند فلز خالص ، آلیاژ ، پوشش فلز ، مخلوط کربن سرمت یا پلاستیکی حاوی پودر ریز فلزی باشد

stable element

عنصر پایدار ابزار ناوبری یا دستگاهی که جهت مطلوب را مستقل از حرکت وسیله نقلیه حفظ می کند

temperature element

عنصر دمایی عنصر حساس دستگاه اندازه گیری دما یا نشانگر قرائت مستقیم دما

temperature-compensated reference element

عنصر مرجع جبران شده دمایی دیود جبران شده دمایی خاص که پایداری آن قابل مقایسه با پیلهای استاندارد است دیود سیلیسیمی آلیاژی غیر فعال شده نمونه ای از آن است

thermal converter ;thermocouple converter;thermoelectric generetor ;thermoelement

مبدل حرارتی ؛مبدل ترموکوپلی ؛ مولد ترموالکتریک ؛المنت حرارتی مبدلی که از یک یا چند پیوند حرارتی در اتصال حرارتی با گرم کننده الکتریکی تشکیل شده است ولتاژ ایجاد شده در پایه های خروجی در اثر عملکرد الکتریکی - حرارتی معیاری از جریان ورودی به گرم کننده آن است

tracking element

عنصر دریایی قطعه ای در سیستم کنترل آتش که داده ها را ازقطعه موقعیت یاب دریافت می کند و سرعت و جهت حرکت هدف و در بعضی موارد نرخ تغییرات سرعت و هدف آن را محاسبه می کند

transition

گذار

transition band

باند گذار

transition coding

رمز گذاری گذرا رمز گذاری میله -رنگی داده های دودویی که در آن رنگ میله قبلی تعیین می کند که میله 0 یا 1 خوانده شود میله های متوالی رنگهای متفاوتی دارند ؛مثلاً میله سبز به دنبال فاصله سفید بیت 0 دودویی تغییر سیاه به سبز 1 دودویی است رمزگذار قابلیت رمزگذاری بالاتری را ارایه می دهند و دقت خواندن را در کیفیت چاپ پایین تر ، افزایش می دهند

transition effect

اثر گذر تغییری در شدت تابش ثانویه که در باریکه تابش اولیه به هنگام عبور از خلأ به محیط ماده از یک محیط به محیط دیگر اتفاق می افتد

transition frequency ; crossover frequency; turnover frequency

بسامد انتقال ؛بسامد تقاطع بسامد متناظر با محل تقاطع مجانبها یا قسمتهای دامنه ی ثابت و سرعت ثابت منحنی پاسخ بسامدی ضبط کردن است این منحنی بدون نسبت ولتاژ ، برحسب دسیبل عنوان محور عمودی لگاریتم بسامد به عنوان محور افقی رسم می شود در کمتر از بسامد انتقال ، سطح به طور تدریجی به هنگام ضبط کردن کاهش می یابد تا از ایجاد اعوجاج در نتهای بم بلند جلوگیری شود یک مقدار بسامد انتقال استاندارد 500Hz است

Transition line theory

نظریه خط انتقال

transition loss

تلفات انتقال 1 اختلاف بین توان تابیده به مرز انتقال یا ناپیوستگی دو محیط در سیستم انتشار موج و توان ارسالی پس از ناپیوستگی که در صورت تطبیق پایان محیط پس از نایوستگی ، می توان آن را مشاهده کرد 2 نسبت توان تابیده به ناپیوستگی به توان ارسالی پس از ناپیوستگی ، برحسب دسیبل ، که در صورت تطبیق پایان محیط پس از ناپیوستگی مشاهده می شود

transition matrix

ماتریس انتقال

transition point

نقطه ی انتقال نقطه ای که در آن ثابتهای مدار عوض می شوند تا سبب بازتابش موج در حال انتشار در مدار شوند

transition rate

نرخ گذر

transition region

ناحیه انتقال ناحیه ای بین دو نیمرسانای همگن که در آن غلظت ناخالصی تغییر می کند ، ناحیه گذار

transition resistance

مقاومت گذار

transition table

جدول گذار

transitional coupling

تزویج گذری مقدار تزویج القایی بین دو پیچیک که پهن ترین باند گذر و تخت ترین منحنی پاسخ را بدون قله های دوتایی می دهد

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

معنی transition element

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی transition element

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما