معنی hall coefficient

مهندسی برق
hall coefficient
ضریب هال ثابت تناسب در رابطه ی میدان الکتریکی عرضی ( میدان هال ) با حاصلضرب چگالی جریان و چگالی شار مغناطیسی در یک رسانای الکتریکی علامت باربر اکثریت را می توان از روی علامت ضریب هال تعیین کرد
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی hall coefficient
absorption coefficient
ضریب جذب ، ناپیوستگی حذب نوعی ناپیوستگی در ضریب جذب ماده در برابر نوع خاصی از تابش ، ناپیوستگی حذب \n نوعی ناپیوستگی در ضریب جذب ماده در برابر نوع خاصی از تابش
amplification coefficient
ضریب تقویت
amplitude modulation coefficient
ضریب مدولاسیون دامنه
approximation coefficient
ضریب تقریب
atomic attenuation coefficient
ضریب تشعشع اتمی
attenuation coefficient
ضریب تضعیف بخشی از باریکه ی نوری ه در اثر پراکندگی یا جذب در حین عبور از واحد ضخامت ماده از دست می رود
auger coefficient
ضریب اوژه نسبت ثمر دهی اوژه به ثمر دهی فلوئور رسانی ، یا نسبت تعداد الکترون های واژه به تعداد فوتون های پرتو - ایکس گسیل شده از تعداد زیادی اتم با برانگیختگی مشابه
backscattering coefficient
ضریب پس پراکش نسبت توان بازتابنده به توان فرود آمده در موج تخت
coefficient
ضریب ، عامل مشترک
correlation coefficient
ضریب همبستگی
coupling coefficient
ضریب تزویج ، ضریب تزویج 1 نسبت حداکثر تغییر انرژی الکترونی که از یک فضای بر هم کنشی عبور می کند به حاصل ضرب ولتاژ اوج متناوب در بار الکترونی 2 coefficient of coupling ، ضریب ترویج
damping coefficient
ضریب خفیدگی
detail coefficient
ضریب جزئی
diffusion coefficient
ضریب نفوذ ثابت تناسب در قانون فیک
dinamic error coefficient
ضریب خطای دینامیکی
friction coefficient
ضریب اصطکاک
hall
هال
hall angle
زاویه هال
hall constant
ثابت هال ثابت تناسب در رابطه ی مربوط به سیستم حامل جریان در میدان مغناطیسی این ثابت برابر است با میدان الکتریکی عرضی ( میدان هال) تقسیم بر حاصلضرب چگالی جریان و شدت میدان مغناطیسی از روی علامت ثابت هال می توان علامت باربرهای اکثریت را تشخیص داد
Hall effect
اثر هال
hall effect; hall-effect voltage
اثر هال اثر گالوانو مغناطیسی ای که طی آن در دو سر رسانای حامل جریان واقع در میدان مغناطیسی که جهت آن عمود بر جهت عبور جریان است ، یک ولتاژ دی سی عرضی ظاهر می شود این اثر می تواند د فلزات ، بلورها ، و نیمرساناها رخ دهد مقدار ولتاژ تخمین مستقیمی از تراکم باربرها در رسانا را می دهد
hall mobility
تحریک هال حاصلضرب رسانندگی الکتریکی و ثابت هال در یک رسانا یا نیمرسانا این مقدار معیاری از میزان تحریک الکترونها یا حفره ها در نیمرسانا است
hall voltage
ولتاژ هال ولتاژی که در شرایط بی باری و در اثر عبور مقدار معینی جریان از یک نیمرسانا یا رسانای فلزی واقع در میدان مغناطیسی معین ، دردو سر آن ظاهر می شود
hall-effect gaussmeter
گاؤس سنج اثر هال نوعی گاؤس سنج که دارای یک ترادیسنده ی اثر هال در دو سر یک جفت سیم انعطاف پذیر است با وارد کردن آن بین قطبهای سک آهنربا می توان شدت میدان آن را اندازه گرفت تغذیه ی ترادیسنده توسط یک باتری یا منبع تغذیه دی سی صورت می گیرد و به کمک یک ولت سنج درجه بندی شده می توان ولتاژ متناسب با شدت میدان مغناطیسی را اندازه گرفت
hall-effect gyrator
ژیراتور اثر هال نوعی ژیراتور که در آن اثر هال موجب وارونه شدن قطبیت سیگنال در موقع تعویض جای ورودی و خروجی می شود
hall-effect switch
کلید اثر هال نوعی کلید فشاری لحظه ای با تحریک مغناطیسی که از یک ترادیسنده ی اثر هال به صورت مجتمع با تقویت کننده ی ترانزیستوری و مدار راه انداز و یک آهنربای دائم کوچک تشکیل شده است با تغذیه ی مدار مجتمع توسط جریان دی سی و فشردن کلید ، آی سی در یک میدان مغناطیسی دائم قرار می گیرد و تولید ولتاژ هال می کند بارها کردن کلید دوباره وضعیت برقرار می شود
hall-effect transducer; hall generator; hall- effect sensor
ترادیسده ی اثر هال ؛ حسگر اثر هال ترادیسنده ایکه نوعاً از تراشه ی نیمرسانای ناخالص شده ساخته می شود و در صورت قرار دادن آن دریک میدان مغناطیسی و عبور جران در جهت عمود بر میدان مغناطیسی و عبور جریان در جهت عمود بر میدان مغناطیسی ، ولتاژ اثر هال بین دو وجه آن ایجاد خواهد شد مقدار این ولتاژ هال متناسب با شدت میدان مغناطیسی است
leakage coefficient
ضریب نشتی
linear absorption coefficient
ضریب جذب خطی درصد کاهش شدت باریکه ای از فوتونها یا ذرات در واحد مسافت پیموده شده
load coefficient
ضریب بار
mel-frequency cepstral coefficient
ضریب کپسترال فرکانس مل
partition coefficient
ضریب بخش بندی
piezoelectric coefficient
ضریب پیزو الکتریکی
positive temperature coefficient
ضریب دمایی مثبت ویژگی مواد که سبب افزایش مقاومت آنها با افزایش دمایی می شود همه فلزات و اغلب آلیاژهای فلزی دارای ضریب دمایی مثبت مقاومت هستند اما کربن ضریب دمایی مقاومت متفی [NTC] دارد
propagation coefficient
ضریب انتشار
recombination coefficient
ضریب ترکیب
reflection coefficient
ضریب انعکاسی
reverberation absorption coefficient
ضریب جذب بازآوایی واژه ای برای ضریب جذب صدا وقتی که توزیع صدای منتشر شونده کاملاً تصادفی است
reverberation reflection coefficient
ضریب بازتاب بازآوایی واژه ای برای ضریب بازتاب صدا وقتی که توزیع صدای منتشر شونده کاملاً تصادفی است
reverberation transmission coefficient
ضریب انتقال بازآوایی واژه ای برای ضریب انتقال صدا وقتی که توزیع صدای منتشر شونده کاملاً تصادفی است
sabine coefficient
ضریب سابین جذب سابین سطح جذب کننده صدا تقسیم بر مساحت سطح
Seebeck coefficient
ضریب سیبک
slip coefficient
ضریب لغزش
specific ionization coefficient
ضریب یونیده شدگی ویژه تعداد متوسط زوج یونهای دارای بار مخالف کخه به هنگام عبور الکترونهایی با انرژی جنبشی معین در واحد طول گازی با فشار و دمای معین تولید می شوند ، ضریب ویژه یونش
static error coefficient
ضریب خطای ایستایی
Temperature Coefficient
ضریب دما
temprature coefficient
ضریب دمایی مقدار تغییر در هر مشخصه عملکردی قطعه در نتیجه تغییر دما که بر حسب جزء در میلیون ( تغییر ) به ازای هر درجه ی سلسیوس ( ppm/درجهC) بیان می شود
thomson coefficient
ضریب تامسون نسبت ولتاژ موجود بین دو نقطه روی رسانای فلزی ، برای ایجاد اختلاف دما بین آن دو نقطه
transmission coefficient
ضریب ارسال نسبت انرژی ارسالی به انرژی تابیده ، یا کمیت دیگری در ناپیوستگی در محیط انتقال برای امواج صدا ، آن را ضریب ارسال صدا می نامند ، ضریب انتقال
voltage reflection coefficient
ضریب بازتاب ولتاژ نسبت شدت میدان الکتریکی مختلط یا ولتاژ موج بازتابیده به مقدار آن در موج تابش
winding coefficient
ضریب سیم پیچی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن