معنی ripple factor

مهندسی برق
ripple factor
ضریب موجک نسبت مقدار مؤثر مؤلفه AC ولتاژ DC پالسی به مقدار متوسط آن
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی ripple factor
alternating current.form factor
ضریب شکل جریان متناوب
amplification factor
فاکتور تقویت ، ضریب ثابت تقویت ، ضریب فرون سازی
amplitude factor
ضریب نوسان ، دامنه نوسان
amplitude modulation factor
فاکتور مدولاسیون دامنه
antenna factor
فاکتور آنتن
assurance factor
ضریب اطمینان
attenuation factor
ضریب تضعیف 1 نسبت شدت تابش فرود آمده روی لایه ای از ماده ، به ، شدت عبور از آن 2 نسبت جریان ورودی به جریان خروجی در یک خط انتقال یا شبکه
audibility factor
درجه شنوایی ، عامل شنوایی
average noise factor
مقدار پارازیت در باند ، معدل صدای زائد [پارازیت]
boltzmann's factor
ضریب بولتمان عددی وابسته به دما اختلاف انرژی که در سیستم اتمی نسبت تعداد ذرات یا انرژی دیگر مشخص می کند
capacity factor
ضریب ظرفیت، فاکتور ظرفیت
cofactor
هم عامل
concentration factor
فاکتور تمرکز
conductivity factor
فاکتور ( عامل ) هدایت
contractivity factor
عامل انقباض پذیری
correction factor
ضریب اصلاحی
crest factor
ضریب اوج ، ضریب اوج نسبت مقدار اوج به مقدار مؤثر دو کیت متناوب نظیر جریان متناوب سینوسی
current scale factor
ضریب مقیاس جریان
damping factor
ضریب میرایی نسبت دامنه ی هر یک از نویانات میرا به دامنه ی نوسان بعدی
deflection factor
ضریب انحراف عکس حساسیت انحراف در لامپ پرتو کاتدی این ضریب برای انحراف الکترومغناطیسی بر حسب آمپر بر اینچ و برای انحراف الکترو ستاتیکی بر حسب ولت بر اینچ بیان می شود
demagnetization factor
ضریب مغناطیس زدایی
demand factor
ضریب تقاضا نسبت بیشترین توان کشیده شده توسط یک سیستم الکترونیکی به کل بار متصل به سیستم این توان برابر با مقدار لحظه ای یا مقدار اندازه گیری شده در فاصله ی زمانی معینی است
deviation factor
ضریب انحراف
dielectric dissipation factor
ضریب پاشندگی دی الکتریک کتانژانت زاویه فاز دی الکتریک در ماده ی دی الکتریک
dielectric loss factor
ضریب اتلاف دی الکتریکی
dielectric power factor
ضریب توان دی الکتریک کسینوس زاویه ی فاز دی الکتریک ، ضریب قدرت دی الکتریکی
directivity factor
ضریب جهت گیری 1 نسبت شدت صدای درنقطه دوری از محور اصلی بلندگو به شدت میانگین صدای ارسال شده از طریق کره ای که از آن نقطه می گذرد وبا بلندگو هم مرکز است 2 نسبیت مرجع ولتاژ تولید شده توسط امواج صفایی که به موازات محور اصلی میکروفن با ترادیسنده های دیگر وارد آن می شوند به میانگین مربعی ولتاژ ی که از ورود همزمان امواج صدای یا بسامد و فشار میانگین - مربعی یکسان و با فاز تصادفی به میکروفون به دست می آید در هر حالت بسامد باید مشخص باشد ضریب جهت گیری در آکوستیک معادل با جهت گیری در آنتها است
displacement factor
ضریب جابه جایی
Dissipation Factor
ضریب اتلاف ، ضریب اتلاف عکس ضریب کیو
distortion factor
مانده نسبی
distribution factor
ضریب توزیع
diuty factor
ضریب کار نسبت پهنای پالس با تناوب ( زمان به زمان کل ) بر حسب دهدهی ( decimal ) مشابه با چرخه کار است با این تفاوت که چرخه کار برحسب درصد بیان می شود
duty factor
ضریب کار ، دوره کار
efficiency factor
فاکتور راندمان
emission factor
ضریب انتشار
exponential convergence factor
ضریب همگرایی نمایی
factor
ضریب نسبت مقدار تغییر بسیار کوچکی در ولتاژ ام یک لامپ الکترونی n پایه به مقدار تغییر بسیار کوچکی در ولتاژالکترود l ام در صورتی که جریان الکترود m ثابت بماند ، ضریب ، فاکتور ، سازه
fidelity factor
ضریب همانندی
fill factor
عامل پرشدگی
filling factor
فاکتور پرشدگی
forgetting factor
ضریب فراموشی
form factor
ضریب شکل ، ضریب هندسی ؛ ضریب شکل 1 نسبت مقدار مؤثر یک کمیت متناوب به مقدار میانگین آن در یک نیم چرخه برای موج سینوسی خالص این نسبت برابر است با 1/11 است 2 ضریبی که شکل پیچک را در هنگام محاسبه ی القا کنایی آن منظور میکند ، فاکتور شکل
frequency factor
فاکتور فرکانس
friction factor
فاکتور اصطکاک
gain factor
فاکتور بهره
gas amplification factor
ضریب فزون سازی گاز
geometric factor
ضریب هندسی نسبت تغییر یک مختص ناوبری به تغییر مسافت که در جهت بیشترین تغییر مختص ناوبری محاسبه می شود
geometry factor
ضریب هندسی نسبت زاویه ی فضایی میانگین در محل یک منبع تابش که توسط دهانه یا حجم حساس یک آشکارساز در بر گرفته می شود به زاویه ی فضایی کل این ضریب نشاندهنده ی ثمردهی یا بازدهی شمارش است
impedance factor
ضریب ناگذرایی
lagging power factor
ضریب توان پس افتی
leading power factor
ضریب توان پیش افتی
leakage factor
عامل نشتی
load center penalty factor
ضریب جریمه مرکز بار
load factor
ضریب بار ، ضریب بار نسبت بار الکتریکی میانگین به بار اوج که معمولاً در فاصله ی زمانی کی ساعت محاسبه می شود ، فاکتور بار ، ضریب بار خارجی
loss factor
ضریب تلفات ضریب توان ماده ضربدر ثابت دی الکتریک آن ضریب تلفات با بسامد تغییر می کند و تعیین کننده ی مقدار محرارت تولید شونده در ماده است
luminance factor
فاکتور روشنایی
magnification factor
فاکتور بزرگ نمایی
misleading factor
عامل گمراه کننده
modulation factor
ضریب مدوله سازی نسبت تغییرات قله در مدوله سازی فرستنده به بیشینه تغییراتی که فرستنده برای آن طراحی شده است آن را می توان بر حسب در صدا بیان کرد در مدوله سازی دامنه ، ضریب مدوله سازی برابر با نسبت نصف اختلاف بیشینه و کمینه دامنه های موج مدوله شده ی دامنه به دامنه متوسط است در مدوله سازی بسامد ، برابر با نسبت باسمد حقیقی نوسان به بسامد نوسان لازم برای مدوله سازی 100/0 است ، که بر حسب درصد بیان می شود
multiplication factor
ضریب تقویت
multiplying factor
عامل ضرب عددی که عدد خوانده شده با سنجه ی معین باید در آن ضرب شود تا مقدار حقیقی به دست آید
noise factor
ضریب نویز نسبت کل توان نویز بر پهنای باند واحد در خروجی سیستم به بخشی از توان نویز که ناشی از اتصال ورودی در دمای نویز استاندارد 290 K است ، فاکتور نویز
non-linear factor
ضريب غير خطي
oversampling factor
ضریب بیش نمونه برداری
participation factor
ضریب مشارکت
path gain factor
فاکتور بهره مسیر
peak factor
ضریب اوج
pitch factor
فاکتور گام
plane- earth factor
ضریب صفحه زمین نسبت شدت میدان الکتریکی ناشی از انتشار روی صفحه زمین نارسانای کامل شدت میدان الکتریکی ناشی از انتشار روی صفحه رسانای کامل
polarization reciving factor
ضریب دریافت قطبی شدگی نسبت توان دریافت شده با آنتن از موج تخت با قطبی شدگی دلخواه به توان دریافت شده با همان آنتن از موج تختی با همان چگالی توان و جهت انتشار این ضریب در وضعیتی که قطبی شدگی برای دریافت بیشینه توان تنظیم شده ، تعیین می شود
power factor
ضریب توان
preference factor
ضریب ترجیح
pulse duty factor
ضریب کار پالس نسبت طول مدت متوسط پالس به فاصله متوسط پالس ، این مقدار معادل با حاصلضرب مدت متوسط پالس و سرعت تکرار پالس است
q (quality ) factor
ضریب Q (کیفیت ) نسبت بسامد مرکزی به پهنای باند معیاری برای اندازه گیری تیزی پاسخ دامنه ی فیلتر
q; q factor ;quality factor
Q ؛ ضریب Q ؛ضریب کیفیت ضریب شایستگی قطعه ذخیره کننده انرژی ، مدار تنظیم شده یا سیستم تشدید مقدار آن برابر است با رآکتانس بخش بر مقاومت بنابراین Q خازن ، پیچک ، مدار یا سیستم سرعت کاهش و ذخیره انرژی را نشان می دهد ؛ هر چه Q بالاتر باشد ، آزاد شدن انرژی بیشتر طول می کشد
q-factor
ضریب کیو
quaity factor
فاکتور کیفیت
quality factor
ضریب کیو
reactance factor
ضریب رآکتانس
reactive factor
ضریب رآکتیو نسبت توان راکتیو به توان ظاهری ، ضریب جریان هرز
rectification factor
ضریب یکسو سازی تغییر جریان متوسط الکترود تقسسیم بر تغییر دامنه ولتاز سینوسی متناوب اعمال شده به همان الکترود تحت شرایطی که ولتاژهای مستقیم این الکترود و الکترودهای دیگر ثابت باقی بماند
reflection coefficient , mismatch factor , reflection factor , transition factor
ضریب بازتاب ، عامل عدم تطبیق ، عامل بازتاب ، عامل گذار نسبت کمیتی از موج بازتابیده به کمیت متناظر آن در موج تابش در نقطه معین ، به ازای بسامد و مد انتقال معین
reflection factor
فاکتور انعکاسی ، عامل بازتاب 1 نسبت جریان بازی که مولد به بار خاص بدون تطبیق می دهد به جریان باری که به هنگام تطبیق امپدانس بار و مولد به دست می آید 2 نسبت شار روشنایی بازتابیده کل از سطح معین به شار تابش ، که باز تابندگی نیز نامیده می شود 3 نسبت الکترونهای بازتابیده به الکترونهای وارد شده به فضای بازتابنده ، مانند آنچه که در کلایسترون بازتابشی ایجاد می شود 4 reflection confficient ، ضریب بازتابی
reuse factor
ضریب استفاده مجدد
ripple
ریپل
ripple carry adder
جمع کننده با پیشبینی رقم نقلی
ripple counter
شمارنده موجک شمارنده ای که از فیلپ فلاپهای سری تشکیل می شود وقتی که وضعیت اولین فیلپ فلاپ تغییر می کند روی دومی اثر می گذارد ، دومی نیر به نوبه خود روی سومی اثر می گذراد و این روند به همین ترتیب تا تغییر وضعیت آخرین فلیپ فلاپ ادامه می یابد
ripple current
جریان موج دار
ripple ferquency
بسامد موجک بسامد موجک در خروجی منبع DC
ripple filter
فیلتر موجک فیلتر پایین گذری که موجک جریان مستقیم به دست آمده از یکسوساز یا مولد DC را کاهش می دهد
ripple frequency
فرکانس موجک
ripple voltage
ولتاژ موجک مؤلفه AC متناوبی که روی ولتاژ خروجی منبع تغذیه سوار می شود
safety factor
عامل ایمنی مقدار بار بیش از مقدار مجاز عملکرد عادی ، که ماشین می تواند بدون بروز اشکال تحمل کند ، فاکتور امینت
saturation factor
ضریب اشباع
scale factor
ضریب مقیاس عامل ضریب در مقدار خوانده شده روی دستگاه اندازه گیری یا جواب حل مسئله برای بدست آوردن مقدار نهایی واقعی ، هنگامی که عامل مقیاس متناظری در ابتدا مقدار را در محدوده ی دستگاه اندازه گیری یا کامپیوتر قرار داده باشد
screen factor
ضریب شبکه
sensitivity factor
فاکتور حساسیت
shadow factor
عامل سایه نسبت شدت میدان الکتریکی ناشی از انتشار امواج در کره به شدت میدان ناشی از انتشار آن در صفحه تحت شرایط یکسان
shape factor
ضریب شکل
smoothing factor
عامل هموار سازی عاملی که موثر بودن فیلتر را در صاف کردن تغییرات ولتا؟ژ موجک بیان می کند
space factor
عامل فضا 1 نسبت فضایی که رساناها در سیم پیچی اشغال می کنند به کل فضای مکعبی یا حجم سیم پیچی یا نسبت مشابه سطح مقطعها 2 نسبت فضایی که آهن اشغال می کند به کل حجم مکعبی هسته ی آهنی ، ضریب فضاگیری
spherical-earth factor
ضریب کروی بودن زمین نسبت شدت میدان الکتریکی ناشی از انتشار در رسانای کروی ناکامل زمین شدت میدان الکتریکی ناشی از انتشار در صفحه رسانای کامل
stacking factor
ضریب روی هم انباشتن
standing - wave loss factor
عامل تلفات موج ایستاده نسبت تلفات توانارسال شده در موجبر بدون تطبیق با توان ارسال شده به همان موجبر هنگامی که تطبیق داشته باشد
stealthy factor
عامل پنهان‌کاری
unity power factor
ضریب توان واحد ضریب توان 1/0 به دست آمده ، هنگامی که جریان و ولتاژ هم فاز می شوند مانند مداری که فقط دارای مقاومت باشد
velocity factor
عامل سرعت نسبت سرعت انتشار در هر محیط به سرعت انتشار در فضای آزاد سرعت جریان RF در رسانا اندکی کمتر از سرعت آن در فضا ی آزاد است ، فاکتور سرعت ، ثابت سرعت ، ضریب سرعت
visibility factor
عامل رویت پذیری نسبت حداقل توان ورودی سیگنال قابل اشکار سازی با ابزار ایده آلی که به خروجی گیرنده متصل است به حداقل توان سیگنال قابل آشکارسازی با عملگر انسانی از طریق صفحه نمایش متصل به همان گیرنده
voltage factor
ضریب فزون سازی دو الکترد
weight factor
ضریب وزنی
weighting factor
عامل وزنی
winding factor
عامل سیم پیچی
work factor
ضریب کاری
y factor
ضریب Y ضریب اندازه گیری نویز برای تعریف شاخص نویز گیرنده ضریب Y براساس دماهای مرجع سرد و گرم معلوم است

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن