معنی integrating circuit integrator

مهندسی برق
integrating circuit integrator
مدار آنتگرال گی ، مدار مجتمع مداری قیاسی که از سیگنال ورودی انتگرال می گیرد این مدار در ساده ترین شکل خود از یک مقاومت ، خازن ، و کلید به صورت سری با منبع ولتاژ تشکیل می شود با بسته شدن کلید ، جریان در مدار جاری می شود و سیگنال آنتگرال گیری شده به صورت ولتاژ خروجی در دو سر خازن اندازه گیری می شود
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی integrating circuit integrator
capacitor integrator
انتگرالگیر خازنی مداری شامل یک خازن که جریان گذرنده از آن متناسب با تابعی است که باید از آن انتگرال گرفته شود ولتاژ خازن بعد از زمان مشخص برابر با انتگرال تابع خواهد بود از این مفهوم در مدارهای قیاسی - به - رقمی استفاده می شود
double integrator
انتگرال گیر دوگانه
electyronic numerical integrator
انتگرال گیر عددی الکترونیکی ( آنیاک ) نمونه ای ابتدایی از رایانه های رقمی که در سال 1946 و در دانشگاه پنیلونیا به منظور محاسبه ی مسیر پرتاب گلوله های توپ طراحی و ساخته شد 17/468 لامپ خلا در آن به کار رفته و می توانست 5000 عدد را یک ثانیه جمع کند
integrating accelerometer
شتاب سنج انتگرال گیر ترادیسنده ای که با گرفتن آنتگرال زمانی از شتاب اندازه گیری شده ، میزان سرعت و یا مسافت را اندازه می گیرد در صورت نصب این وسیله در موشک ، می توان ان را طوری تنظیم کرد که با رسیدن سرعت موشک به اندازه ی مطلوب ، جریان سرخت را قطع کند
integrating filter
پالایه ی آنتگرال گیر فیلترای که در صورت اعمال پالسهای ولتاژ متوالی به آن ، مرتباً روی خازن خروجی بار انبار می کند ، صافی جمع کننده
integrating instrument
سنجه کل
integrating ionization chamber
اتاقک یونش انباشتی نوعی اتاقک یونش که بار جمع آوری شده را برای اندازه گیری های بعدی روی خازن ذخیره می کند
integrating meter
سنجه کل
integrating timer
زمان سنج جمعی زمان سنجی که مجموع تعدادی فاصله ی زمانی کوچک را اندازه می گیرد
integrating wattmeter
واتسنج کل
integrator
انتگرال گیر ، انتگرال گیر مداری که خروجی ان آنتگرال ورودی نسبت به زمان است
split integrator
انتگردال گیر پاره ای انتگرال گیر تحلیلگحر تفاضل دیجیتال که می توان خروجی یا ورودی خود را در ثابتی ضرب کند

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای مقاله ISI مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن