معنی self- demagentization

مهندسی برق
self- demagentization
خود مغناطیس زدایی فرایندی که در آن نمونه مغناطیسی شده از ماده مغناطیسی با نگهداشتن میدانهای مخالفی که با مغناطیسی سازی خودش به وجود آمده اند ، خود تمایل به مغناطیس زدایی پیدا می کند خود مغناطیس زدایی مانع از ضبط موفق طول موجهای کوتاه یا حالت های گذرای سریع در سیگنال ضبط شده می شود
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی self- demagentization
self- adapting
خود تطبیق قادر به تغییر دادن مشخصه های عملکردی به طور خودکار در پاسخ به محیط
self- excited
خود تحریک عمل کردن بدون منبع توان یا تحریک خارجی
self- focused picture tube
لامپ تصویر خود کانونی لامپ تصویر تلویزیونی که دارای همگرایی الکتروستاتیکی خودار ، همراه با تفنگ الکترونی است
self- instructed carry
حامل خود ساخته خاملی که اطلاعات در آن به طور خودکار با تولید شدن آن به مکانهای بعدی می روند
self- steering microwave array
ارایه ی ریز موج خود - هدایت ارایه آنتی با مدار الکترونیکی که فاز سیگنالهای راهنمایی ورودی را حس می کند و باریکه آنتن را جهت دریافت آنها قرار می دهد از این آنتن در مخابرات ماهواره ای - زمینی استفاده می شود
self- supporting antenna tower
برج آنتن خودنگهدار برج آنتنی که به سیمهای نگهدارنده نیاز ندارد
self-affinity
خود ناهمگردی
self-bias
ولت شبکه خودکار
self-checking
خودرس
self-collimation
خودموازي سازي
self-commutated
کموتاسیون خودی
self-consistent
خود سازگار
self-excited
مولد خودراه انداز
self-excited machine
ماشین خود تحریک
self-extinguishing
خود خاموش شونده
self-focus
تنظیم تمرکز خودکار
Self-healing grids
شبکه های خودترمیم
self-induced current
جریان خودالقا
self-inductance
خودالقاگری ، خودالقائی
self-induction
خودالقاگری ، خودالقائی
self-interference
خودتداخلی
self-maintained discharge
تخلیه ناوابسته
self-organized adaptive fuzzy controller
کنترلر خود سازمانده تطبیقی فازی
Self-Organizing Controller
کنترل کننده خود سازمان دهنده
self-oscillatory system
سیستم خودنوسانی
self-paced dorsi-flexion
دورسی‌فلکشن خودگام
Self-scheduling
خودبرنامه‌ریزی
self-similarity
خود تشابهی
self-synchronous devices
دستگاههای همگرد
self-timing
خودزمان‌بندی‌
self-tuning
خودتنظیمی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن