معادل انگلیسی شرطی سازی تقابلی روشی تجربی که در آن یک پاسخ دوم ناهمساز برای یک محرک شرطی شده قبلی شرطی می‌گردد

روانشناسی

شرطی سازی تقابلی روشی تجربی که در آن یک پاسخ دوم ناهمساز برای یک محرک شرطی شده قبلی شرطی می‌گردد

counter conditioning

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی شرطی سازی تقابلی روشی تجربی که در آن یک پاسخ دوم ناهمساز برای یک محرک شرطی شده قبلی شرطی می‌گردد

شرطی کردن اجتنابی

avoidance conditioning

شرطی کردن وارونه

backward conditioning

شرطی سازی کلاسیک

classical conditioning

شرطی شدن ، شرطی کردن اصطلاحی کلی برای یک سری مفاهیم تجربی ، خصوصاً مفاهیمی که مشخص کننده شرایطی هستند که تحت آن‌ها یادگیری ناشی از تداعی صورت می‌گیرد ، شایسته سازی ، شرطی کردن ، شرطی سازی

conditioning

پیشخوان ، بساط ، شمارنده ، ضربت متقابل ، درجهت مخالف ، در روبرو ، معکوس ، بالعکس ، مقابله کردن ، تلا فی کردن ، جواب دادن ، معامله بمثل کردن با ، شمارشگر ، (vt & vi )مقابله کردن ، تلافی کردن ، معامله بمثل کردن با (adj & adv )پیشخوان ، باجه

counter

پیشوندی به معنای مخالف یا ضد

counter-

چکی که فقط کشنده چک میتواند آن را از بانک بگیرد ، (n )چکی که فقط کشنده چک میتواند آن را از بانک بگیرد

counter check

انتقال متقابل: در روانکاوی به این مفهوم اطلاق می شود که درمانگر به طور ناهشیار بیمار را موضوع پاسخهای هیجانی خود قرار می دهد گویی درمانگر ، مراجع را در لحظه با یکی از شخصیت های مهم دوران کودکی اش جابه جا می کند ، انتقال متقابل ، ضد انتقال انتقال متقابل را می‌توان واکنش درمانگر نسبت به بیمار ، به گونه‌ای که انگار وی فر مهمی از گذشته او است ، تعریف نمود

counter transference

بی اثر کردن ، خنثی کردن ، عمل متقابل کردن

counteract

اقدام متقابل ، عمل تقابلی

counteraction

بی اثر کننده ، خنثی کننده ، دارای عمل متقابل

counteractive

حمله متقابل ، حمله متقابل کردن

counterattack

وزنه تعادل ، پارسنگ ، برابری کردن ، خنثی کردن ، ( مج ) برابری کردن ، خنثی کردن موازنه ، موازنه کردن

counterbalance

متوازن سازی تقابلی

counterbalancing

نیروگذاری بازداشتی

countercathexis

جلوگیری ، سرزنش وتوبیخ متقابل ، عقیم کردن ، دفع کردن ، (n &vt )جلوگیری ، سرزنشوتوبیخ متقابل

countercheck

دعوای متقابل ، ادعای متقابل ، (حق ) دعوای متقابل

counterclaim

درجهت مخالف حرکت عقربه ساعت ، درجهت مخالف حرکت عقربه ساعت در خلاف جهت ساعت

counterclockwise

شرطی سازی تقابلی

counterconditioning

ضد جاسوسی

counterespionage

جعلی ، قلب ، بدلی ، جعل کردن

counterfeit

ته چک ، ته قبض ، سوش

counterfoil

همانندسازی تقابلی

counteridentification

سازمان ضد جاسوسی

counterintelligence

نیروگذاری بازداشتی

counterinvestment

فسخ کردن ، لغو کردن ، برگرداندن حکم صادره ، ممنوع کردن

countermand

تغییر جهت حرکت ارتش ، تغییر روش ، عقب گرد کردن

countermarch

پارسنگ ، اقدام متقابل

countermeasure

توطله متقابل ، با دسیسه متقابل خنثی کردن ، توطئه متقابل

countermine

تعرض وحمله متقابل ، حمله تعرضی متقابل ، (نظ ) تعرض وحمله متقابل

counteroffensive

روپوش تختخواب ، روتختی

counterpane

نقطه مقابل ، قرین ، همکار ، رونوشت ، همتا

counterpart

دسیسه دربرابر دسیسه ، توطله متقابل ، توطئه متقابل

counterplot

نقطه مقابل ، اهنگ دم گیر یاجفت ، صنعت ترکیب الحان ، نقطه‌مقابل ، (مو ) آهنگ دم‌گیر یاجفت

counterpoint

وزنه متقابل ، نیروی متعادل کننده ، نیروی مقاوم ، حالت تعادل ، وزن کردن ، سنجیدن

counterpoise

درمقابل یکدیگر قرار دادن ، متقابل ساختن

counterpose

سندان ، (مک ) سندان

counterpunch

قیام بر ضد انقلا ب ، انقلا ب متقابل

counterrevolution

امضای ثانوی بر روی سند ، جیرو ، ظهر نویسی

countersign

مامور ضد جاسوسی

counterspy

تلقین مخالف

countersuggestion

خواننده ای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد ، (مو ) خواننده‌ای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد

countertenor

انتقال متقابل

counter-transference

خنثی کردن ، برابری کردن با ، جبران کردن

countervail

عقیده مخالف ، نظریه مخالف ، مواجهه ، مقابله

counterview

وزنه تعادل ، سنجیدن ، پارسنگ کردن ، چربیدن بر ، حالت تعادل ، وزنه تعادل وزنه تعادل

counterweight

شرطی شدن ضمنی

cross conditioning

ناشرطی سازی

deconditioning

شرطی سازی درنگیده

delayed conditioning

شرطی سازی افتراقی

differential conditioning

شرطی کردن پلک چشم

eyelid conditioning

شرطی سازی سطح بالا

higher-order conditioning

شرطی شدن وسیله ای

instrumental conditioning

شرطی‌سازی عامل اسکینر نظریه‌ای برای یادگیری و رفتار بیان نمود که به شرطی‌سازی عامل یا وسیله‌ای مشهور است در شرطی‌سازی کلاسیک ، حیوان منفعل یا مهار شده است ولی در شرطی‌سازی عامل ، حیوان فعال است و به طریقی رفتار می‌کند که پاداشی در پی دارد مثلاً ، میمونی که به طور اتفاقی اهرم‌های متفاوتی را فشار می‌دهد ، به اهرمی شرطی خواهد شد که پس از فشار دادن آن پاداش به صورت غذا دریافت نماید برای دریافت پاداش باید پاسخی ابراز شود و رفتار ارگانیسم کنترل کننده‌ی این تقویت است شرطی‌سازی عامل به یادگیری آزمایش و خطا مربوط است که به وسیله‌ی روان‌شناس امریکایی ادوارد تورندایک شرح داده شده است در یادگیری آزمایش و خطا ارگانیسم سعی می‌کند مشکل را با امتحان کردن رفتار‌های گوناگون ، که بالاخره یکی از آن‌ها با موفقیت روبه رو می‌شود ، حل کند- یک ارگانیسم که آزادی حرکت دارد به طریقی رفتار می‌کند که وسیله‌ای برای حصول پاداش است چهار نوع شرطی‌سازی عامل یا وسیله‌ای وجود دارد ، شرطی شدن کنش گر ، شرطی شدن عامل

operant conditioning

پرشرطی سازی

overconditioning

شرطي‌شدن پاولفي

pavlovian conditioning

پیش شرطی کردن

preconditioning

شرطی کردن مجدد

reconditioning

شرطی سازی مرتبه دوم

second order conditioning

شرطی کردن ردی

trace conditioning

شرطی شدن نوع آر

type r conditioning

شرطی شدن نوع اس

type s conditioning

ناشرطی کردن ، شرطی زدایی

unconditioning

شرطی شدن جانشینی ، شرطی شدن مشاهده ای

vicarious conditioning

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

ارزان و با کیفیت

می خوای متن تخصصی روانشناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن

همراه با ضمانت و گارانتی

ارزان، با کیفیت، با مجوز رسمی و گارانتی، با بیش از 7 سال تجربه

معادل انگلیسی شرطی سازی تقابلی روشی تجربی که در آن یک پاسخ دوم ناهمساز برای یک محرک شرطی شده قبلی شرطی می‌گردد

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی شرطی سازی تقابلی روشی تجربی که در آن یک پاسخ دوم ناهمساز برای یک محرک شرطی شده قبلی شرطی می‌گردد

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما