معادل انگلیسی شرطی‌سازی عامل اسکینر نظریه‌ای برای یادگیری و رفتار بیان نمود که به شرطی‌سازی عامل یا وسیله‌ای مشه

روانشناسی
شرطی‌سازی عامل اسکینر نظریه‌ای برای یادگیری و رفتار بیان نمود که به شرطی‌سازی عامل یا وسیله‌ای مشهور است در شرطی‌سازی کلاسیک ، حیوان منفعل یا مهار شده است ولی در شرطی‌سازی عامل ، حیوان فعال است و به طریقی رفتار می‌کند که پاداشی در پی دارد مثلاً ، میمونی که به طور اتفاقی اهرم‌های متفاوتی را فشار می‌دهد ، به اهرمی شرطی خواهد شد که پس از فشار دادن آن پاداش به صورت غذا دریافت نماید برای دریافت پاداش باید پاسخی ابراز شود و رفتار ارگانیسم کنترل کننده‌ی این تقویت است شرطی‌سازی عامل به یادگیری آزمایش و خطا مربوط است که به وسیله‌ی روان‌شناس امریکایی ادوارد تورندایک شرح داده شده است در یادگیری آزمایش و خطا ارگانیسم سعی می‌کند مشکل را با امتحان کردن رفتار‌های گوناگون ، که بالاخره یکی از آن‌ها با موفقیت روبه رو می‌شود ، حل کند- یک ارگانیسم که آزادی حرکت دارد به طریقی رفتار می‌کند که وسیله‌ای برای حصول پاداش است چهار نوع شرطی‌سازی عامل یا وسیله‌ای وجود دارد ، شرطی شدن کنش گر ، شرطی شدن عامل
operant conditioning
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی شرطی‌سازی عامل اسکینر نظریه‌ای برای یادگیری و رفتار بیان نمود که به شرطی‌سازی عامل یا وسیله‌ای مشه
عملیاتی ، عامل ، کنش گر (1) هر رفتاری که ارگانیسم ابراز می کند و بر چسب آثارش بر محیط قابل تشخیص است توجه کنید که ویژگی اساسی در این تعریف مفهوم تغییر یا اثر است که پاسخ بر محیط دارد؛ بنابر این "عامل" عملاً طبقه ای از پاسخ هاست که همه ی آن ها در یک اثر خاص مشترک هستند مثلاً ، موش در جعبه ی اسکینر ممکن است میله ای را با هر یک پنجه ها یا به کمک پوزه ی خود بفشارد ، و همه ی این رفتارها را می توان کنش گر تلقی نمود- فشار بر میله کنش گر ها بر خلاف پاسخ گر ها بدون شرایط تحریکی پیشایند خاص پدید می آیند وقتی یک کنش گر تحت کنترل محرک افتراقی در آمد ، شرطی سازی عامل روی داده است (2) مربوط به ، یا مشخص کننده ی پاسخی که این خصوصیات را نشان می دهد ، کنش‌گر (1) هر رفتاری که ارگانیسم ابراز می‌کند و بر چسب آثارش بر محیط قابل تشخیص است توجه کنید که ویژگی اساسی در این تعریف مفهوم تغییر یا اثر است که پاسخ بر محیط دارد؛ بنابر این "عامل" عملاً طبقه‌ای از پاسخ‌هاست که همه‌ی آن‌ها در یک اثر خاص مشترک هستند مثلاً ، موش در جعبه‌ی اسکینر ممکن است میله‌ای را با هر یک پنجه‌ها یا به کمک پوزه‌ی خود بفشارد ، و همه‌ی این رفتارها را می‌توان کنش‌گر تلقی نمود- فشار بر میله کنش‌گر‌ها بر خلاف پاسخ‌گر‌ها بدون شرایط تحریکی پیشایند خاص پدید می‌آیند وقتی یک کنش‌گر تحت کنترل محرک افتراقی در‌آمد ، یا مشخص کننده‌ی پاسخی که این خصوصیات را نشان می‌دهد ، موثر ، کار کننده ، فعالیت کننده ، کنش گر (اپرانت)

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها


دیکشنری تخصصی هنر

درباره دیکشنری تخصصی برساد


دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما



Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی روانشناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن