معادل انگلیسی نقطه تابع

مهندسی كامپيوتر و IT

نقطه تابع

function point

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نقطه تابع

معیارهای نقطه تابع

Function Point Metrics

کوما یا ویرگول تنظیم پذیر

a. point

اکسس پوینت

Access point

نقطه یا ممیز اعشاری واقعی

actual decimal point

دستگاهی که یک کامپیوتر بی سیم را به یک شبکه LAN وصل می کند

ap access point

مفصل ، مَفصل

articulation point

نقطه اعشار فرضی ، ممیز فرضی ، ممیز عاریتی ، ممیز عاریتی ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی

assumed decimal point

نقطه مبنا

base point

نقطه دودویی ؛ ممیز دودویی ، ممیز دودوئی ، ممیز دودوئی نقطه دودوئی

binary point

نقطه‌ی انشعاب

branch point

نقطه انشعاب

branchpoint

نقطه ی انفصال ، نقطه توقف ، نقطه توقف محلی در برنامه که اجرای آن متوقف می شود تا برنامه نویس بتواند وضعیت برنامه ، محتویات و متغیرها و غیره را کنترل کند نقطه توقف در برنامه اشکال زدا(debugger) مورد استفاده قرار گرفته و با گنجاندن دستورالعملهای خاصی در محل مورد نظر ، تعیین می گردد; این دستورالعملها باعث انتقال کنترل به اشکال زدا می گردند رجوع به debug ، نقطه توقف برنامه

break point

نقطه انفصال ، نقطه توقف - مکانهایی در برنامه که در آنجا اجرای عادی برنامه متوقف می شود و پس از دخالت دستی مجددا" می تواند ادامه یابد معمولا" این نقاط برای اشکال زدایی برنامه به کار می روند مثلا" در بسیاری از نسخه های بیسیک فرمان STCP نقطه توقف را در برنامه معرفی می کند ، [نقطه توقف ، نقطه انفصال] محلی در برنامه که اجرای آن متوقف میشود تا برنامه نویس بتواند وضعیت برنامه ، محتویات متغیرها و غیره را کنترل کند نقطه توقف در برنامه اشکالزدا (‎debugger) مورد استفاده قرار گرفته و با گنجاندن دستورالعملهای خاصی در محل موردنظر ، تعیین میگردد‎ ; این دستورالعملها باعث انتقال کنترل به اشکال زدا میگردند نیز نگاه کنید به ‎ debug ، ‎ debugger ، نقطه‌ی انفصال

breakpoint

نقطه آزمایش ش ، نقطه مقابله ، نقطه ازمایش ، نقطه از پیش تعیین شده ای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها

check point

حالت برداری

Checkpoint

نقطه ی انسداد

Choke point

نقطه کنترل - نگاه کنید به node ، کنترل نقطه

control point

نقاط تطابق نقاطی در دو شیئی ( یا دو تصویر) که برای آمیختن و امتزاج با یکدیگر مرتبط می شوند نگاه کنید به morph,drow program, dlind

correspondence point

زوج اتصال

crosspoint

نقطه داده ، یک مقدار عددی که روی نمودار مشخص شده است‎ ; بطور کلی هر جفتی از مقادیر مانند یک مقدار سنجیده شده و زمان سنجش آن را گویند

data point

ممیز اعشار ؛ نقطه اعشار ، ممیز اعشاری

decimal point

نقطه پایانی

end point

نقطه انتهایی

endpoint

نقطه ورود ، نقطه دخول ، [نقطه ورودی] محلی در یک برنامه یا روال که اجرا از آنجا شروع میشود روالی که به زبان سطح بالا نوشته میشود ، معمولا فقط یک نقطه ورودی دارد (به استثنای فرترن که امکان تعریف چند نقطه ورودی را در برنامه هایش فراهم میسازد)

entry point

نقطه خروجی[ ، نقطه خروج ، نقطه مرگ

exit point

نقطه کنج ، نقطه‌ کُنج

extreme point

ممیز ثابت ، نقطه ثابت

fixed point

ممیزِ ثابت

fixed-point

یکی از بازیهای معروف جنگی :رمزهای بازیB>در مرحله دوم روی حالت Campaing وقتی که فرمانده به شما میگوید GO GO GO ! خیلی فوری این کلمه را تایپ کنید((moreammo تا مهمات شما بینهایت بشود در ورژن FlashPoint:Cold war Crisis و FlashPoint : Resistance باید این کارها را انجام بدهید:ای وارد کردن کدها کلید Shift چپ را بگیرید سپس دکمه (علامت منفی)را فشار دهید کلیدها را رها کنید و این کلمات را بنویسید ست ناپذیری--------------------------------------------Anyیره کردن بازی یا تمام کردن مرحله کنونی---------------Game playز شدن تمامی مراحل-------------------------------------Main Menu

flash point

ممیز شناور ، با ممیز شناور

floating point

ممیزِ شناور

floating-point

تابع ؛کار ؛ وظیفه ، عملکرد ؛ تابع - 1- ( درریاضیات ) مقداری که به یک یا چندین آرگومان وابسته است ، به گونه ای که برای هر مجموعه ی خاص از آرگومان ها ، تابع مورد نظر فقط دارای یک مقدار است مثلاً جذر مثبت حقیقی یک عدد ، تابعی از آن عدد است و حاصل جمع دو عدد تابعی از دو عدد مورد نظر است ضرورتی ندارد که برای تمام آرگومان های احتمالی یک تابع وجود داشته باشد مثلاً اعداد منفی جذر حقیقی ندارند 2- ( در برنامه نویسی کامپیوتر ) زیر برنامه ای که مانند تابع ریاضی عمل می کند ، یعنی با ارائه ی مجموعه ی خاص از مقادیر آرگومان ، تابع ، نتیجه ی واحدی را بر می گرداند در زبان بیسیک ، توابع توسط فرمان DEF تعریف می شوند مانند : 100/(( 5 + X * 100 ) INT )) (X) DEF FNR 10 این جمله تابعی را به نام FNR معرفی می کند که هر عدد را به نزدیکترین صدم آن گرد می کند X آرگومان تابع است برای به کارگیری در یک برنامه ، نام تابع و سپس عددی اعشاری را درون پرانتز بنویسید مثلاً ( 3 457 ) FNR مقدار 3 46 و ( 104 011 ) FNR مقدار 104 01 را خواهند داشت در فرترن پاسکال و نسخه های جدیدتر بیسیک ؛ تابع زیر برنامه ای است که می تواند هر طولی را داشته باشد نمونه ی تابع ساده پاسکال که عدد را دو برابر می کند به این ترتیب است : FUNCTION double (b: REAL ) : REAL ; BEGIN double 2* b END ; مثلاً ( 23 4 ) double مقدار 46 8 راخواهدداشت برای نمونه ی تابع پیچیده پاسکال کا فاکتوریل یک عددرا پیدا می کند ، نگاه کنید به ( factorial ) FUNCTION fact ) n: INTEGER ( : REAL ; VAR z: REAL ; i : INTEGER ; BEGIN z: 1; IF n> 1 THEN FOR i : 1 TO n DO z : z * i ; fact : z END ; سطر اول به کامپیوتر می گوید که نام برنامه ی fact ، آرگون مربوط integer ودر نتیجه نیز از نوع real است مثلاً ( 6) fact دارای مقدار 720 است در زبان C و LISP ، تمام رویه ها ، توابع نام دارند و مقدار برگشتی نادیده گرفته می شود نگاه کنید به procedure ، کار ، عمل ، عملکرد هدف تهیه یک برنامه یا روال ، و یا کاری که آن انجام می دهد یک اصطلاح کلی (تابع) برای زیر روالها ، در بعضی از زبانها ، تابع به یک زیر روال گفته می شود که مقدار خاصی را ارائه می دهد ، وظیفه ، نقش ، بنیادین ، (کلید)کار

function

کار (کلید)

function (key)

فراخوانی تابع ، [فراخوانی تابع] درخواست برنامه برای دریافت خدمات یک تابع خاص که با استفاده از نام آن تابع صورت میگیرد در فراخوانی تابع ، ممکن است مقدار یا مقادیری نیز برای پردازش شدن توسط آن مشخص گردد تابع میتواند خود به عنوان بخشی از یک برنامه در فایل دیگری ذخیره شده باشد و هنگام کامپایل شدن آن برنامه به داخل حافظه فراخوانده شود نیز نگاه کنید به ‎ function

function call

کد تابع ؛ رمز وظیفه نما ، کد تابع ، رمز وظیفه نما ، کد تابع رمز وظیفه نما

function code

کدهای کار

function codes

کلید تابعی ؛ کلید عملیاتی ؛ کلید وظیفه ای ، کلیدهای F1 تا F12 که در سمت چپ صفحه کلید یا در ردیف بالای آن قرار داردند و در برنامه های مختلف ، برای انجام امور خاصی مورد استفاده قرار می گیرند کلید تابعی در واقع یک کلید قابل برنامه ریزی است که برنامه یا در بعضی از موارد ، کاربر مفهوم آن را تعیین می کند ، [کلید عملیاتی] کلیدهای ‎ F1 تا ‎ F12 که در سمت چپ صفحه کلید یا در ردیف بالای آن قرار دارند و در برنامه های مختلف ، برای انجام امور خاصی مورد استفاده قرار میگیرند کلید تابعی در واقع یک کلیدقابل برنامه ریزی است که برنامه یا در بعضی موارد ، کاربر مفهوم آن را تعیین میکند برنامه های کاربردی یا سیستم عامل جهت ارائه میانبری برای یک سری دستورالعمل معمول ، یا انجام عملی که راه دیگری برای آن وجود ندارد ، از کلیدهای تابعی استفاده میکنند کلیدهای تابعی بطور تکی یا ترکیب با کلید ‎ Ctrl یا ‎ Alt برای اهدافی چون فراخوانی اطلاعات کمکی ، حرکت مکان نما ، یا فعال کردن یک حالت خاص مورد استفاده قرار میگیرند

function key

کلیدهای وظیفه مند ( تابعی ) - این کلیدها که به کلیدهای F نیز معروف اند ، در صفحه های کلید PS/2 و IBMPC به صورت F1 تا F12 نامگذاری شده اند در مدلهای قدیمی این سیستمها کلیدهای فوق از F1 تا F10 شماره گذار شده اند ؛ عملکرد این کلیدها به نرم افزاری بستگی دارد که در حال اجراست نگاه کنید به programmable function key

function keys

کتابخانه توابع

function libirary

[مجموعه توابع] مجموعه ای از روالهایی که با یکدیگر کامپایل میشوند نیز نگاه کنید به ‎ function ، ‎ library ، ‎ toolbox

function library

بار اضافی دادن به تابع ، [بارگذاری اضافی تابع] وضعیتی که چندین روال در یک برنامه میتوانند نامهای مشابه اما انواع پارامتر و‎/ یا مقادیر برگشتی مختلف داشته باشند وقتی چنین تابعی فراخوانده شود ، کامپایلر بطور اتوماتیک با توجه به نوع پارامتر و بازگشتیها ، نگارش مناسبی از تابع را فرا میخواند به عنوان مثال ، فرض کنیم برنامه ای یک تابع سینوس مثلثاتی دارد که از یک پارامتر با ممیز شناور استفاده کرده و یک زاویه را به رادیان نشان میدهد و همچنین یک تابع سینوسی دیگر دارد که از یک پارامتر عدد صحیح استفاده کرده و زاویه را به درجه نشان میدهد در چنین برنامه ای (چون سینوس ‎ p2 رادیان یک است) عبارت (‎3 14159/2 0)‎ sin مقدار یک را ارائه میدهد و (چون سینوس ‎ 30 درجه ، ‎ 0/5 است) عبارت (‎30)‎ sin مقدار نیم را ارائه خواهد داد نگاه کنید به ‎ operator overloading

function overloading

رویه تابعی

function procedure

نمونه های اصلی تابع

function prototypes

منبع تابع

function refrence

ریزبرنامه ای که مقدار منفردی را برمیگرداند ، ریزبرنامه ای که مقدار منفردی را برمی گرداند

function subprogram

وظیفه ای ، مفید ، قابل استفاده ، تابعی

functional

طراحی کارکردی (سامانه)

functional (system design)

شبکه کارکردی مغز

functional brain network

شرح وظیفه ای

functional description

طرح وظیفه ای ، طرح وظیفه مندی

functional design

برنامه نویسی تابعی ، [برنامه نویسی عملیاتی] یک روش برنامه نویسی که در آن ، تمام امکانات به شکل توابع (زیرروالها) ارائه میشوند زبانهای برنامه نویسی تابعی خالص فاقد عبارتهای نسبت دهی معمول هستند ، در این زبانها معمولا عملیات کپی و اصلاح جایگزین این عبارتها میشوند تصور میشود که برنامه نویسی تابعی مزایایی برای کامپیوترهای با پردازش موازی داشته باشد نیز نگاه کنید به ‎ side effect ، برنامه‌نویسی تابعی

functional programming

صفات عملیاتی

functional properties

کنترل عملیاتی اضافی

functional redundancy checking

نیازمندی های عملیاتی

functional requirement

مشخصه عملیاتی ، [مشخصات عملیاتی] شرح وسعت ، اهداف و انواع عملیات که در طراحی سیستم اطلاعاتی در نظر گرفته میشود

functional specification

مشخصات کاربردی

functional specifications

واحد تابعی ؛ واحد در حال کار ؛ واحد عملیاتی ؛ واحد وظیفه مند ، واحد وظیفه مند واحد عملیاتی واحد در حال کار واحد تابعی

functional unit

واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر

functional units of a computer

دید عملیاتی

functional view

ممیز شانزده شانزدهی

hexadecimal point

نقطه ی درج محلی در ویرایشگر یا برنامه ی ترسیم تمام صفحه ای که کاراکترها هنگام نوشتن در انجا ظاهر می شوند درج ، معمولاً به وسیله ی مکان نما یا میله عمودی باریکی مشخص می شود نقطه ی درج ( که با اشاره گر ماوس تفاوت دارد ) شبیه به نوک پیکان یا حرف بلند و باریک است ، محل درج ، [نقطه درج] در اپل مکینتاش و برخی از برنامه های کاربردی کامپیوتر شخصی سازگار با آیبیام ، یک خط عمودی چشمک زن در صفحه نمایش است که محل درج متن را مشخص میکند نیز نگاه کنید به ‎ cursor

insertion point

نزدیکترین نقطه ی تکرارشونده

Iterative Closest Point

نقطه بار کردن ، نقطه بار گذاری ، نقطه بار ، نقطه بارگذاری ، [نقطه بارگذاری] ابتدای ناحیه داده ای معتبر و مجاز در نوار مغناطیسی

load point

یکی از برنامه های آفیس برای ساخت Slide و متن متحرک و

microsoft powerpoint

موندوپوینت

mondopoint

نقطه نظارتی، نقطه مانیتورینگ

monitoring point

نقطه ی نصب - در UNIX و ویندوز 2000 ، دایرکتوریی که در حقیقت دیسک گردان مجزایی است مثلاً اگر سیستم UNIX دارای دو دیسک باشد ، یکی از آنها ممکن است به صورت / ( دایرکتوری ریشه ) و دیگری به صورت home/ نصب شود سپس دیسک گردان دوم طوری عمل می کند که گویی دایرکتوری فرعی ، دیسک گردان اولی است

mount point

ممیز هشت هشتی

octal point

نقطه لولایی موقعیتی از یک جسم سه بعدی یا دو بعدی که تبدیل هندسی ( از جمله چرخش ، انتقال و تغییر اندازه ) نسبت به آن صورت میگیرند

pivot point

پوینت ؛ نقطه ، نقطه - واحدی از سنجش تایپی ، و برابر با 1 بر روی 72 اینچ ارتفاع تایپ معمولاً به نقاط بیان می شود با این جال ، این سنجشی برای اندازه ی حروف نیست ، بلوکهای چوبی که روی آنها حروف فلزی برای چاپ نصب می شوند ، با این واحد مورد سنجش قرار می گیرند لازمه ی این واحد سنجش ، وجود فضای خالی در بالای بلندترین حروف بزرگ و در زیر حروف کوچک است از این رو ، شکلهای مختلف حروف با اندازه ی نقطه ای یکسان ، ممکن است از نظر اندازه ی تفاوت داشته باشند تا به امروز ، حتی اشکال حرفی دیجیتایز شده ، ویژگی خاص خود را نشان می دهند تمایل به حفظ به طرحهای اصلی موجب شده است که اندازه ی تایپ ، نظم خاصی به خود نگیرد ، نقطه اشاره ، [نقطه ، اشاره کردن] به عنوان اسم ، یک واحد سنجش تایپی است که تقریبا معادل ‎ 172 اینچ بوده و اغلب برای مشخص کردن ارتفاع حروف و فاصله بین خطوط مورد استفاده قرار میگیرد در برنامه نویسی و گرافیک ویدئویی ، نقطه میتواند یک پیکسل در صفحه نمایش یا واقع در یک شکل هندسی باشد به عنوان فعل ، بردن یک فلش یا هر نشانگر دیگری به طرف یک مورد خاص در صفحه نمایش با استفاده از کلیدهای جهت دار یا ابزار اشاره ای مانند ماوس ، میباشد

point

پاورپوینت ، نرم افزار ارائه نمایش که با مجموعه ی microsoft office فروخته می شود برای ارائه گزارشهای گرافیکی و زیبا سازی آنها از این نرم افزار استفاده می شود صوت ، متن و گرافیک می تواند در آن ترکیب کرد

powerpoint

نقطه ممیز ، نقطه مبنا ، ممیز ، [ممیز ، مبنا ، ممیز پایه] نقطه یا علامت دیگری که بخش صحیح و اعشاری یک عدد را از هم جدا میکند در سیستم دهدهی ، ممیز مبنا یک نقطه است مانند ‎ 1 33 (که در سیستم عددی فارسی به شکل ‎1/33 نوشته میشود)

radix point

نقطه بازگشت

reentry point

نقطه سفارش مجدد ، نقطه تجدید سازمان یا تجدید گسترش

reorder point

نقطه زینی

saddle point

نقطه ی گیره - در برنامه ی نقاشی ، نقطه ای بر روی شکل به شبکه یا خطوط راهنمای تعریف شده توسط کاربر می چسبد بسیاری از اشیا دارای چندین نقطه ی گیره هستند به طور کلی ، این نقاط در هر گره ای که شکل شیء را تعریف می کند ، قرار دارند

snap point

نقطه اشتاینر ، نقطه‌ اشتاینر

steiner point

محوطه دید بخشی چهار گوش از صفحه که میتوان عملیات رندر را تنها به آن محدود ساخت می توان ازچندین محوطه دید بهره برد ، بدین ترتیب می توان رندر استریو انجام داد

view point

نقطه مسیر

waypoint

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی نقطه تابع

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نقطه تابع

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما