معادل انگلیسی زمین کناره مارپیچ

زمين شناسی

زمین کناره مارپیچ

meander land

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی زمین کناره مارپیچ

زمین کشاورزی

agricultural land

زمین آبرفتی

alluvial land

سرزمین آلپ
ناحیه ای که توپوگرافی مشابه آلپ دارد ، سرزمین آلپ ناحیه ای که توپوگرافی مشابه آلپ دارد

alpland

سپر آنگارا بنگرید به : Angaraland

angara shield|angaraland|angaraland

زمین قابل کشت ، زمین قابل کشت و زرع
زمینی که برای شخم زدن مناسب است ، چنانکه از زمین چراگاهی و زمین جنگلی دایمی متمایز می باشد ، زمین قابل کشت و زرع زمینی که برای شخم زدن مناسب است

arable land

ناحیه پشت ساحلی ، پس بوم یا پس کرانه ، در تکتونیک معادل است باhinterland
پس کرانه یا پس لاد ، در ژیومرفولوژی زمین پست و هموار در دو سوی رودخانه و پشت خاکریز طبیعی ، بخشی از دشت سیلابی که از قاعده دامنه دره گسترش پیدا کرده و توسط خاکریز طبیعی از رودخانه جدا می شود مترادف با back lands

backland

پس بوم یا پس کرانه ، در تکتونیک معادل است باhinterland پس کرانه یا پس لاد ، در ژیومرفولوژی زمین پست و هموار در دو سوی رودخانه و پشت خاکریز طبیعی ، بخشی از دشت سیلابی که از قاعده دامنه دره گسترش پیدا کرده و توسط خاکریز طبیعی از رودخانه جدا می شود مترادف با back lands

backland|hinterland|hinterland|back lands|back land

هزاره دره

badland

زمین لم یزرع ، اراضی موات شهری
اراضی مشمول قانون زمین شهری که در محدوده قانونی و یا حریم استحفاظی شهرها و شهرکها واقع شده و فاقد هر گونه سابقه عمران و احیاء باشد ، اراضی موات شهری اراضی مشمول قانون زمین شهری که در محدوده قانونی و یا حریم استحفاظی شهرها و شهرکها واقع شده و فاقد هر گونه سابقه عمران و احیاء باشد

barren land

زمین عقیم ونازا

barrenland

جزیره سدی
برآمدگی طویل و پستی از ماسه که به موازات ساحل است ، جزیره سدی برآمدگی طویل و پستی از ماسه که به موازات ساحل است

barrier island

زمین سکویی
الف) سکو ، خصوصاً سکویی که در امتداد رودخانه می باشد همچنین سرزمینی که درون سکو قرار دارد ، یا یک سکو را می سازد
ب) یک سطح خشکی که بیشتر از سکوها تشکیل شده است مثلاً یک piedmont benchland ، زمین سکویی الف) سکو ، یا یک سکو را می سازد ب) یک سطح خشکی که بیشتر از سکوها تشکیل شده است مثلاً یک piedmont benchland

bench land

زمین بادبرده

blown- out land

زمین پایین

bottomland

فرابوم کانال دار
منطقه مرتفع یا فلات شیار دار شده ، فرابوم کانال دار منطقه مرتفع یا فلات شیار دار شده

channeled upland

زمین سیندری

cinder land

زمین نیم‌کاسه‌ای

cirqueland

دماغه یا سنگپوز صخره ای یک دماغه که بوسیله یک پرتگاه شناخته می شود مانند آنچه بوسیله فرسایش در طول رشد اولیه یک کرانه خلیج شده یا حبس شده تشکیل می شود

cliffed headland

سرزمین زغال دار
سرزمینی که دارای طبقات زغال داری است که در مالکیت عمومی قرار دارد ، سرزمین زغال دار سرزمینی که دارای طبقات زغال داری است که در مالکیت عمومی قرار دارد

coal land

سرزمین ساحلی
سرزمینی در امتداد یک کرانه خصوصاً یک بخش یا مقطع ساحل دریا ، سرزمین ساحلی سرزمینی در امتداد یک کرانه خصوصاً یک بخش یا مقطع ساحل دریا

coastland

دماغه نوک تیز پیچیده یک دماغه نوک تیز ساحلی که در اثر عملکرد فرسایش بر یک طرف گودالها و پشته های ساحلی ، ایجاد شده است (جانسن 1919)مثلاً Cape Canaweral فلوریدا مقایسه شود با: دماغه نوک تیز ساده

complex cuspate foreland

ناحیه حاشیه ای قاره ای
آن بخش یا ناحیه از حواشی قاره بین خط ساحلی و شیب قاره که از نظر توپوگرافیکی پیچیده تر از فلات قاره می باشد این بخش توسط ستیغ ها و حوضه هایی تشخیص داده می شود که بعضی از آنها زیر عمق/ پایین تر از عمق فلات قاره می باشد یک مثال از این قست ناحیه حاشیه ای قاره ای جنوب کالیفرنیا می باشد ، ناحیه حاشیه ای قاره ای آن بخش یا ناحیه از حواشی قاره بین خط ساحلی و شیب قاره که از نظر توپوگرافیکی پیچیده تر از فلات قاره می باشد این بخش توسط ستیغ ها و حوضه هایی تشخیص داده می شود که بعضی از آنها زیر عمق/ پایین تر از عمق فلات قاره می باشد یک مثال از این قست ناحیه حاشیه ای قاره ای جنوب کالیفرنیا می باشد

continental borderland

جزیره مرجانی
یک آبسنگ مرجانی که دور ازهر نوع خشکی دیگر واقع شده باشد جزیره مرجانی مرکب از توده کوچکی از شن که در روی یک آبسنگ مرجانی مسطح قرار میگیرد ، جزیره مرجانی یک آبسنگ مرجانی که دور ازهر نوع خشکی دیگر واقع شده باشد جزیره مرجانی مرکب از توده کوچکی از شن که در روی یک آبسنگ مرجانی مسطح قرار میگیرد

coral island

دمبل دو ناحیه خشکی که توسط یک خشکراه نسبتاً باریک ماسه ای بهم متصل می شوند که هرگز پائین تر از اثر مد در هر بخشی از طول خود نیست و بلند ترین نقاط آن بالاتر از سطح دریا یا بخشی از خشکراه می باشد ( اسکوفیلد 1920 )مترادف :dumbbell island

dumbbell|dumbbell island|dumbbell island

شنزار

dune land

زمین آیش

fallow land

حاشیه سیلاب pondage land پهنه آبگیری

flood fringe|pondage land|pondage land

زمین غرقابی
زمینی در امتداد یک رود که ممکن است توسط سیلابها غرق شود یک دشت سیلابی ، زمین غرقابی زمینی در امتداد یک رود که ممکن است توسط سیلابها غرق شود یک دشت سیلابی

floodland

ناحیه مقدم چین خوردگی ، پیش بوم
ناحیه واقع درحاشیه کوهزاد به سمتی که سنگهای کمربند رانده شده و چین خورده اند به طور کلی ناحیه پیش بوم بخش قاره ای پوسته است و در لبه کراتون یا پلاتفرم قرار می گیرد ، پیش بوم ناحیه واقع درحاشیه کوهزاد به سمتی که سنگهای کمربند رانده شده و چین خورده اند به طور کلی ناحیه پیش بوم بخش قاره ای پوسته است و در لبه کراتون یا پلاتفرم قرار می گیرد

foreland

اراضی جنگلی

forest land

زمین آسیب پذیر

fragile land

آب بند

gland

زمین آبکندی

gullied land

زمین گچی

gypsum land

زمین بلند ، زمین مرتفع ، زمین بلند
الف) عنوان عمومی برای یک ناحیه نسبتاً بزرگ از زمین های مرتفع یا کوهستانی که نسبت به نواحی مجاور خود در سطح بالاتری قرار گرفته است برای یک موضوع خاص عنوان مزبور به صورت جمع نوشته شده و به کار می رود مثل highlands of Scotland
ب) عنوانی نسبی برای مناطق مرتفع تر یک ناحیه خاص
ج) صخره ها ، قلل و دیگر زمین های مرتفع ، زمین بلند الف) عنوان عمومی برای یک ناحیه نسبتاً بزرگ از زمین های مرتفع یا کوهستانی که نسبت به نواحی مجاور خود در سطح بالاتری قرار گرفته است برای یک موضوع خاص عنوان مزبور به صورت جمع نوشته شده و به کار می رود مثل highlands of Scotland ب) عنوانی نسبی برای مناطق مرتفع تر یک ناحیه خاص ج) صخره ها

high land

پسکرانه
زمینی که پشت یک بندر دریایی یا پشت یک کرانه دریایی قرار گرفته و حجم صادراتی را ذخیره و فراهم می سازد و درآن حجم وارداتی آن بندر یا آن کرانه دریایی توزیع می شود ، پسکرانه زمینی که پشت یک بندر دریایی یا پشت یک کرانه دریایی قرار گرفته و حجم صادراتی را ذخیره و فراهم می سازد و درآن حجم وارداتی آن بندر یا آن کرانه دریایی توزیع می شود

hinterland

جزیره ، آبخست‌

island

زمین خشکی ، قسمتی از کره زمین که از آب بیرون است

land

زمین یائین ، زمین پست

lowland

زمین ساختگی

made land

زمین مرزی
مرزبوم منطقه ای که میان دو دولت واقع شده باشد ، زمین مرزی مرزبوم منطقه ای که میان دو دولت واقع شده باشد

marchland

زمین کم بازده

marginal land

زمین باتلاقی

marsh land

رود پیچ ، پیچ وخم رودخانه ، رودخانه ای که در مسیر آن پیچ وخم زیادی قرار گرفته باشد ، واژه مزبور از نوع رودخانه ای در آسیار صغیر گرفته شده است ، میاندر
خمشی قوس مانند در مسیر رودخانه ، میاندر خمشی قوس مانند در مسیر رودخانه

meander

کمربند رود پیچ ، دامنه پیچ و خم ، دامنه مئاندری

meander belt

مغره رود پیچ ، تپه ها وپستی بلندی های مرکزی که توسط پیج وخم رودخانه احاطه شده اند

meander core

هلال رودپیچی
هلال پیچابی ، حالت هلالی شکل ناشی از تقاطع دو یا چند اثر پیچ و خم بر روی لبه فرسایش یافته یک پادگانه مئاندری ، در این مورد به معنای واژه های two-swing cusp ، three swing cusp مراجعه نمایید ، مترادف: terrace cusp

meander cusp

هلال رودپیچی هلال پیچابی ، حالت هلالی شکل ناشی از تقاطع دو یا چند اثر پیچ و خم بر روی لبه فرسایش یافته یک پادگانه مئاندری ، در این مورد به معنای واژه های two-swing cusp ، three swing cusp مراجعه نمایید ، مترادف: terrace cusp

meander cusp|terrace cusp|terrace cusp

طول پیچ و خم ، طول رودپیچ
فاصله میان قسمتهای معادل (همانند) پیچ و خمهای متوالی هم فاز که در امتداد بستر عمومی جریان ، اندازه گیری می شود؛ دو برابر فاصله میان نقاط عطف متوالی (نقاط تغییر جهت) یک مسیر پرپیچ و خم
، طول رودپیچ - فاصله میان قسمتهای معادل (همانند) پیچ و خمهای متوالی هم فاز که در امتداد بستر عمومی جریان ، اندازه گیری می شود؛ دو برابر فاصله میان نقاط عطف متوالی (نقاط تغییر جهت) یک مسیر پرپیچ و خم -

meander length

گردنه رود پیچ

meander neck

کاو هلالی دیواره غار
حفره هلالی شکل ایجاد شده توسط فرسایش جریانی بر روی دیواره یک غار ، مترادف: wallniche ، کاو هلالی دیواره غار حفره هلالی شکل ایجاد شده توسط فرسایش جریانی بر روی دیواره یک غار

meander niche

اثر میاندر
شکلی که بر اثر پر شدن دریاچه هلالی شکل توسط رسوبات در دشت سیلابی ایجاد می شود ، اثر میاندر شکلی که بر اثر پر شدن دریاچه هلالی شکل توسط رسوبات در دشت سیلابی ایجاد می شود

meander scar

عرض پیچ و خم ، دامنه پیچ و خم

meander width

رودخانه یا کانال مارپیچوار

meandering

جزائی اقیانوسی ، جزائر واقع شده در آب های عمیق اقیانوس ها ، جزایر اقیانوسی
جزایر واقع شده در آب های عمیق اقیانوس ها ، جزایر اقیانوسی جزایر واقع شده در آب های عمیق اقیانوس ها

oceanic island

زمین آلوده به نفت

oil wasteland

زمین توربی

peatland

زمین گرفته شده از دریا

polderland

زمین آبگیر
زمینی که در طول سیلاب روی آب به عنوان آب مرده ذخیره می‌شود این خشکی در عبور جریان پایین‌رود شرکت نمی کند ، زمین آبگیر - زمینی که در طول سیلاب روی آب به عنوان آب مرده ذخیره می‌شود این خشکی در عبور جریان پایین‌رود شرکت نمی کند

pondage land

زمین مرغوب کشاورزی

prime agricultural land

زمین عمومی
زمین متعلق به دولت ، به ویژه یک دولت ملّی ، بخصوص بخشی از قلمرو عمومی ایالات متحده که حق مالکیت آن هنوز با دولت فدرال است و درمعرض تصویب ، فروش یا واگذاری تحت قوانین عمومی است ، زمین عمومی - زمین متعلق به دولت

public land

زمین کرانه‌ای

riparian land

سنگستان

rock land

زمین ناهمواربریده

rough broken land

سنگزار

rubble land

زمین مرتفع کم خاک
ناحیه ای مرتفع که توسط جریان های هموار بازالتها ، با پوشش نازک خاک و پوشش گیاهی پراکنده پوشیده شده است و معمولا کانال های عمیق خشک حفر شده سطح در آن دیده می شود مثلا فلات گدازای کلمبیای شرق واشنگتون که توسط ذوب یخهای یخچالی ، بطور گسترده و عمیق ، فرسوده شده است
نیز ببینید: scabrock – channeled scabland ، زمین مرتفع کم خاک - ناحیه ای مرتفع که توسط جریان های هموار بازالتها ، فرسوده شده است - نیز ببینید: scabrock – channeled scabland

scabland

زمین مرتفع دالبری
ناحیه ای در نزدیکی یا در آب پخشان زمینی مرتفع که درون آن سیرک های یخچالی از طرف های مخالف هم ، حفر شده اند (استوکز و وارنز ، 1955)
مقایسه شود با: fretted upland ، زمین مرتفع دالبری - ناحیه ای در نزدیکی یا در آب پخشان زمینی مرتفع که درون آن سیرک های یخچالی از طرف های مخالف هم ، 1955) - مقایسه شود با: fretted upland

scallop upland

زمین پرتگاهی
ناحیه ای مشخص توسط توالی از کوئستاهای تقریبا موازی که با مناطق پست از هم جدا می شوند ، زمین پرتگاهی - ناحیه ای مشخص توسط توالی از کوئستاهای تقریبا موازی که با مناطق پست از هم جدا می شوند

scarpland

زمین کف معدنی

scoria land

زمین سنگلاخی ، سنگلاخ ، سنگسان
زمین پرسنگ و یا زمینی که در آن سنگریزه فراوان یافت شود

stony land

زمین هموار و مسطح

table land

کناره مربوط به جزر و مد

tidal land

اراضی موات ، بایر زمین خراب و غیر قابل رزاعت

unutilized land

بلندی ، کوهساران ، زمین بلند

upland

اراضی شهری

urban land

جزیره آتشفشانی
جزیره ای که نزدیک ساحل یک قاره بوده و از نظر ساختمان شباهت تامی با قاره مزبور داشته باشد مانند جزیره قشم که به سرزمین اصلی خود یعنی ایران شباهت دارد و در واقع به آن پیوسته است ، جزیره آتشفشانی - جزیره ای که نزدیک ساحل یک قاره بوده و از نظر ساختمان شباهت تامی با قاره مزبور داشته باشد مانند جزیره قشم که به سرزمین اصلی خود یعنی ایران شباهت دارد و در واقع به آن پیوسته است

volcanic island

زمین خاکسترآتشفشان

volcanic-ash land

شسته بوم
یک زمین کم ارتفاع خاکریزی شده که یک رود یا خلیج دهانه ای را محدود می کند و معمولاً بخشی از دشت سیلابی طبیعی است که بر روی آن سیلابها بطور دوره ای به منظور کنترل حدود مد در رود جریان دارند
نیز ببینید: rond ، شسته بوم - یک زمین کم ارتفاع خاکریزی شده که یک رود یا خلیج دهانه ای را محدود می کند و معمولاً بخشی از دشت سیلابی طبیعی است که بر روی آن سیلابها بطور دوره ای به منظور کنترل حدود مد در رود جریان دارند - نیز ببینید: rond

washland

زمین بایر و لم یزرع

waste land

زمین مخروبه

wasteland

زمین ماندابی

water logged land

اراضی خیس ، سرزمین مرطوب
ناحیه ای از زمین است که اغلب مرطوب است و خاک آن اغلب اکسیژن کمی دارد و گیاهان آن به زندگی در خاک مرطوب خو گرفته اند

wetland

زمین لم یزرع
زمین کشت نشده یا زمینی که برای کشاورزی نامناسب است مثلاً یک برهوت یا بیابان ، زمین لم یزرع - زمین کشت نشده یا زمینی که برای کشاورزی نامناسب است مثلاً یک برهوت یا بیابان

wild land

دماغه بالدار - دماغه ای که دارای باریکه هایی است که از هر دو طرف به جهات مخالف هم ، گسترده می شوند و ممکن است توسط امواجی حاصل شده باشد که قادر به حرکت و انتقال مواد به سمت دهانه خلیج نیستند - مترادف: winged be headland

winged headland|winged be headland|winged be headland

زمین جوان
سطح زمین یا خشکی ، با فلاتها و دره هایش ، از مرحله جوانی چرخه فرسایش (ماکسون و اندرسون ، 1935) ، زمین جوان - سطح زمین یا خشکی

young land

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی زمین کناره مارپیچ

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی زمین کناره مارپیچ

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما