معادل انگلیسی عمق موثر خاک

زمين شناسی

عمق موثر خاک

depth effective soil

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی عمق موثر خاک

خاک ابی سی

abc soil

خاک تحول یافته غیر طبیعی

abnormal evolued soil

خاک اسی

ac soil

تراکم خاک بادرفتی

accumulation aeolian soil

خاک هوموسی اسیدی

acid humus soil

خاک اسیدی

acid soil

خاک حاصلخیز ، خاک فعال

active soil

در جاده سازی خاک های متنوع والوانی را گویندکه قاعده آن را خاک های رسی تشکیل می دهد

actively earth ,activated soil

خاک بکر معدنی را گویند که در بخش عمقی قرار داشته ودر معرض هوازدگی وتابش نور قرار ندارد ، خاک درختان پوسیده هوموس لیمون دار ، خاک قرمز ، خاک آهن دار ، از اقسام خاک های گل اخری که آلماگرا نامیده می شود ، گل لای لعابداردریائی لجن لزج ولعاب دار دریائی ، از اقسام خاک های گل اخری
خاک درختان پوسیده هوموس لیمون دار
خاک بکر معدنی که در بخش عمقی قرار داشته ود ر معرض هوازدگی وتابش نور قرار ندارد ، از اقسام خاک های گل اخری خاک درختان پوسیده هوموس لیمون دار خاک بکر معدنی که در بخش عمقی قرار داشته ود ر معرض هوازدگی وتابش نور قرار ندارد

adamica soil

خاک کامل ، خاک های تحول یافته

adult soil

خاک بادرفتی

aeolian soil

تهویه خاک

aeration soil

خاک زراعتی

agricultural soil

مقدار آب موجود در خاک را گویند که معادل رطوبت اتمسفر است

air breid soil

گنجایش هوای خاک

air content of soil

از انواع خاک های گچی

albil soil

خاک قلیائی ، خاک قلیائی سفید ، خاک سدیم دار

alkali soil

خاک قلیایی

alkaline soil

قلیاییت خاک

alkalinity soil

خاک قلیائی

alkalitic soil

خاک آلیتی

allitic soil

خاک آلپی خام

allpine crude soil

خاک قاره ای آبرفتی

alluvial continental soil

خاک آبرفتی ، خاک آلوویال ، خاک آبرفتی
خاکی که از مواد آبرفتی حاصل از جریان رودخانه ها بوجود می آید

alluvial soil

خاک آبرفتی خاکی که از مواد آبرفتی حاصل از جریان رودخانه ها بوجود می آید

alluvial soil|soil|soil

خاک آلماگرا

almagara soil

خاک آلپی خام

alpine crude soil

خاک آلپی هومیکی

alpine humic soil

خاکهای مرغزاری آلپی

alpine meadow soil

خاک تغییر یافته ، خاک دستکاری شده

altered soil

خاک آلون دار ، خاک زاج دار

aluned soil

اصلاح خاک

amelioration soil

خاک های تیره رنگی که بر سطح خاکسترهای آتشفشانی قرار گرفته تیپ Ac شباهت زیادی به خاک های خرمائی جنگلی دارد ، خاک های تیره رنگی که بر سطح خاکسترهای آتشفشانی قرار گرفته تیپ ac شباهت زیادی به خاک های خرمائی جنگلی دارد

ando soil

خاک قابل کشت

arable soil

خاک خشک

arid soil

خاک کم آب دار

aridsoil

بالا بردن سطح خاک جهت جلوگیری از عمل فرسایش که اغلب در دامنه ها شیب هائی که به کشت مو اختصاص دارد انجام می دهند

ascending a soil

خاک هوموسی ، خاکستری ، خاکستر آتشفشانی

ash humo soil

تجمع خاک

association of the soil

گازهائی که منافذ ودرز شکاف های خاک را پر می کند

‌atmosphere the soil

خاک های برون منطقه ای

azonal soil

خاک سیاه ، این خاک ترکیبی از خاک های مناطق باتلاقی ماسه ورس وسرشار از مواد هوموسی بوده ودر ردیف بهترین خاک های زراعی محسوب می شده است

balck soil

درجه اشباع بازی خاک

base saturation of soil

خاک بژ کنگرسیون دار ، خاک های بژ سنگالی

beige concretion soil

خاک های ماسه ای را گویند که در آن ترکیبات آهن ورس بشدت آبشوئی شده کنگرسیون دار و یا فاقد سنگال می باشد

beige soil

خاک تلخ ، خاک تند ، خاک شور

bitter soil

خاک قلیایی سیاه

black alcali soil

رس سست سیاه

black cotton soil

خاک سیاه استوائی

black tropical soil

خاک سیاه چمنی ، خاک رس دار به رنگ خاکستری

black turf soil

خاک سفید ، این اصطلاح اولین بار بوسیله کوبینا متداول شده است

bleached soil

خاک باتلاقی

bog soil

خاک سیلیکات دار گرد و مدور

bolus like silicate soil

خاک گلوله ای ، خاک های حبه ای

bowl form soil

خاک قهوه ای جنگلی
گروهسیبزرگ خاک در سیستم رده بندی 1938 ، یک گروه میان ناحیه ای کلسیمورفیک خاکها که در آب و هوای معتدل ، زیر جنگل "برگ ریز" (خزانگر یا خزان دار) رشد و پیشرفت می کند این خاک دارای مواد مادر یا مواد منشا غنی از کلسیم است و افق mull دارد ولی هیچ افقی از رس یا سرکوبی اکسیدها ندارد (usda ، 1938) بیشتر انواع این خاک در حال حاضر جز اُکرپت ها تقسیم بندی می شوند مترادف: خاک براون ، خاک قهوه ای جنگلی گروهسیبزرگ خاک در سیستم رده بندی 1938

brown forest soil

خاک قهوه ای لاتریتی

brown lateritic soil

خاک قهوه ای لس دار

brown podozolic soil

خاک بودزولی قهوه ای

brown podzolic soil

خاک قهوه ای ، خاک های قهوه ای

brown soil

چگالی ظاهری خاک

bulk density of soil

جرم مخصوص ظاهری خاک

bulk density soil

به خاک های اطلاق می گردد که از سنگ اصلی ناشی شده است

c soil

خاک های آهک ، سیلیس

calcareosilicious soil

خاک قهوه ای آهکی

calcareous brown soil

خاک آهکی

calcareous soil

خاک قهوه ای بر روی سنگ بستر آهکی

calcic brown soil calcareous brown on the soil

غار خاک مواد آواری معمولاً غیریکپارچه ریزدانه که بطور بخشی یک غار را پر می کنند همچنین مواد مشابهی از این دست بدون توجه به اندازه دانه شان؛ نیز ببینید: fill (غارشناسی) مترادف: Cave soil غار خاک

cave earth|cave soil|cave soil

غار خاک

cave soil

خاک های کارال

charral soil

خاک قهوه ای شاه بلوطی ، خاک بلوطی

chestnut brown soil

خاک بلوطی

chestnut soil

خاک کرونومورف ، خاک هایی که کیفیت تحول ژنتیکی آن به عامل زمان بستگی دارد که رابطه نزدیکی با اقلیم دارد

chronomorph soil

کلاس خاک

class soil

خاک توربی کلی دار

clay peaty soil

اقلیم خاک ، نوع خاک جدید وجوانی که در حالت نرمال تحت تاثیر اقلیم مشخص قرار دارد

climatic soil

چسبندگی خاک

cohesion of soil

خاک منطقه سرد

cold area soil

خاک فروریزنده

collapsible soil

خاک در شرف فرو ریزش

collapsing soil

خاک واریزه ای

colluvial soil

مواد سوختنی خاک

combustible material of soil

خاک های پیچیده وکمپلکس را گویند

complex soil

خاک جزء

component soil

خاک متمایز

contrasting soil

بخش کنترل خاک

control section soil

خاکهای سرمازاد

cryogenic soil

خاک شاه بلوطی تیره رنگ

dark chestunt soil

خاک تیره منطقه استوایی و جنب استوایی ، خاکهای تیره استوایی وزیر استوایی

dark coloured soil in tropics and subtropics|dark coloured soil|dark coloured soil

خاک شاه بلوطی تیره رنگ

dark. chestunt. soil

خاکهای مرده

dead-soil

خاک مرده

death soil

خاکهای فرو ساییده شده جنگلی ، خاکهای بد جنگل

degrade forest soil

خاکهای قهوه ای تجزیه ومتلاشی شده

degraded brown soil

خاکهای سیلابی ، خاکهای طغیانی

deluvial soil

خاک تهی شده

depletes soil

ارتفاع ، ژرفا ، عمق ، قعر ، گودی
این کلمه به تنهایی فاصله عمودی زیر سطح را مشخص می سازد در مورد چاههای مورب به معنای فاصله از چاه ، عمق حفره ، یا عمل انحنا می باشد ، گودی این کلمه به تنهایی فاصله عمودی زیر سطح را مشخص می سازد در مورد چاههای مورب به معنای فاصله از چاه

depth

نمونه برداری ژرفی مواد معلق

depth integrating sediment sampler

کوچ داده شده عمقی

depth migrated

عمق موازنه ای
زمین ساخت : بر اساس مفهوم ایزوستازی ، عمقی که در بالاتر از آن مواد سنگی شکننده اند و در زیر آن حرکت آرام مواد سنگی موم سان برای تطبیق یا تغییرات در بار اعمال شده بر سطح کره زمین رخ می دهد تخمین های عمق موازنه ای ، از 35 مایل تا 75 مایل ( استراهلر 1963)
نیز ببینید : موازنه ایزوستازی مترادف : حد جبران یا موازنه – عمق موازنه ای – حد یا سطح موازنه ا ی یا جبران
-(اقیانوس شناسی ):الف ) عمق موازنه ای ( اقیانوس شناسی ) ب) عمق موازنه ( عمق جبران کربنات ) ، عمق موازنه ای زمین ساخت : بر اساس مفهوم ایزوستازی ، از 35 مایل تا 75 مایل ( استراهلر 1963) نیز ببینید : موازنه ایزوستازی مترادف : حد جبران یا موازنه – عمق موازنه ای – حد یا سطح موازنه ا ی یا جبران -(اقیانوس شناسی ):الف ) عمق موازنه ای ( اقیانوس شناسی ) ب) عمق موازنه ( عمق جبران کربنات )

depth of compensation

عمق حفاری ، ژرفای گود

depth of excavation

عمق کانون
فاصله میان کانون یک زمین لرزه تا مرکز زلزله را گویند مترادف : عمق کانونی ، عمق کانون فاصله میان کانون یک زمین لرزه تا مرکز زلزله را گویند مترادف : عمق کانونی

depth of focus

عمق اثر اصطکاکی ، عمق اصطکاک

depth of frictional influence

عمق مقاومت اصطکاکی ، عمق اصطکاک

depth of frictional resistance

عمق نفوذ
الکتریسیته : عمقی در یک محیط که در آن عمق ، شدت میدان الکتریکی همراه با یک موج الکترومغناطیسی سطحی ، به میزان e/1 ، کوچکتر از مقدار آن در سطح محیط می باشد ( e پایه لگاریتم نپری است ) نیز ببینید : اثر پوست
سنجش از دور : الف ) عمقی در زیر سطح یک ماده که توسط آن ، تابش فرودی تا e/1 یا 37 % ضعیف شده است
ب) عمقی که در آن متغیر های دمایی تلفیق شده سلول های وضوح مکانی مجاور ، معادل وضوح حرارتی حسگر می باشد
ج ) عمقی که از آن ، تابش ممکن است همچنان به گیرنده برسد چنین تابشی در طی فواصل پائین دست سطح تلفیق می شوند ، عمق نفوذ الکتریسیته : عمقی در یک محیط که در آن عمق ، کوچکتر از مقدار آن در سطح محیط می باشد ( e پایه لگاریتم نپری است ) نیز ببینید : اثر پوست سنجش از دور : الف ) عمقی در زیر سطح یک ماده که توسط آن ، تابش فرودی تا e/1 یا 37 % ضعیف شده است ب) عمقی که در آن متغیر های دمایی تلفیق شده سلول های وضوح مکانی مجاور ، معادل وضوح حرارتی حسگر می باشد ج ) عمقی که از آن

depth of penetration

بالاد ، روان آب

depth of runoff

عمق مستغرق

depth of submergence

عمق توده جابجا شده
بیشینه عمق توده جابجاشده که به سطح توده جابجا شده عمود است(dd)

depth of the displaced mass

عمق توده جابجا شده بیشینه عمق توده جابجاشده که به سطح توده جابجا شده عمود است(dd)

depth of the displaced mass|displaced mass|displaced mass

عمق اکتشاف
عمق حداکثر یا بیشینه یک بی هنجاری ژئوفیزیکی که فقط در بالای پارازیت قابل تشخیص می باشد ، عمق اکتشاف عمق حداکثر یا بیشینه یک بی هنجاری ژئوفیزیکی که فقط در بالای پارازیت قابل تشخیص می باشد

depth pf exploration

نقطه ژرفا
در عملیات لرزه ای ، موقعیتی که در آن ژرفای افق نقشه برداری شده ، محاسبه شده است
نیز ببینید : نقطه ژرفای مشترک ، نقطه ژرفا در عملیات لرزه ای ، محاسبه شده است نیز ببینید : نقطه ژرفای مشترک

depth point

قانون ژرفا
الگوریتمی برای محاسبه ژرفا نسبت به یک توده بی هنجاری ، رسانا ، یا توده مغناطیسی – قوانین ژرفا معمولاً بر پایه اندازه های نهایی یک بی هنجاری یا مشتق های آن یا بر پایه فواصل بین نقاط قطعی به راحتی تعیین شده بر روی منحنی های بی هنجاری ، استوار است نیز ببینید : فاکتور شاخص ، قانون ژرفا الگوریتمی برای محاسبه ژرفا نسبت به یک توده بی هنجاری

depth rule

مقطع عمق
یک مقطع لرزه ای ( رسم شده ) که مقیاس عمودی اش ، ترجیحا واحد های عمقی و نه واحد های زمانی هستند ، مقطع عمق یک مقطع لرزه ای ( رسم شده ) که مقیاس عمودی اش

depth section

عمق سنج صوتی ، ژرفا سنج پژواکی

depth sounder

منحنی سرعت – عمق ، منحنی سرعت قائم

depth velocity curve

منحنی سرعت – عمق ، منحنی سرعت قائم

depth velocity curve|depth velocity|depth velocity

زون عمقی
( دگرگونی ) : یکی از محیط های مشخصه فیزیکوشیمیایی در اعماق متنوع در کره زمین که باعث بوجود آمدن نمود های مختلف دگرگونی می گردد ( گروبنمن 1904 ) : اپی زون یا منطقه سطحی – مزوزون – کاتازون یا منطقه عمیق
(اقیانوس شناسی): یکی از 4 محیط اقیانوسی ، یا بازه های عمق اقیانوسی که عبارت اند از : ناحیه ساحلی ، بین کشندی – ناحیه نرتیک بین حد جزر و 100 فاتوم – ناحیه عمیق بین 100 تا 500 فاتوم و ناحیه خیلی عمیق از 500 فاتوم تا عمیق تر
، زون عمقی - ( دگرگونی ) : یکی از محیط های مشخصه فیزیکوشیمیایی در اعماق متنوع در کره زمین که باعث بوجود آمدن نمود های مختلف دگرگونی می گردد ( گروبنمن 1904 ) : اپی زون یا منطقه سطحی – مزوزون – کاتازون یا منطقه عمیق - (اقیانوس شناسی): یکی از 4 محیط اقیانوسی ، بین کشندی – ناحیه نرتیک بین حد جزر و 100 فاتوم – ناحیه عمیق بین 100 تا 500 فاتوم و ناحیه خیلی عمیق از 500 فاتوم تا عمیق تر -

depth zone

خاک قهوه ای جنگلی

desert brown soil

خاک بیابانی ، خاک صحرایی

desert soil

خاک واگرا
خاکی که در اثر جذب آب یا جریان آب قسمتی از آن حل می شود و مجاری در آن بوجود می آید و به اصطلاح یک خاک مزاحم است

dispersive soil

خاک واگرا خاکی که در اثر جذب آب یا جریان آب قسمتی از آن حل می شود و مجاری در آن بوجود می آید و به اصطلاح یک خاک مزاحم است

dispersive soil|soil|soil

توزیع خاک ، پراکندگی خاک ، پخش خاکها

distribution of soil

پراکندگی ریشه گیاهان در خاک

distribution of the roots in the soil

تقسیم خاک یا زمین

divided soil

خاکهایی که دارای ساختمان عروسکی می باشند

doll soil

خاکهای دولومیتی

dolomitic soil

خاکهای قهوه ای جنگلی نواحی خشک

dry region forest brown soil

خاکهای خشک

dry soil

خاک محیطی

ectodinamorphic soil

تاثیر ریشه ها بر سطح خاک

effect of roots on the soil

خاک الوویال

eluvial soil

خاک شکل نیافته ، خاک رویانی ، خاک رشد نکرده

embryo soil

خاک انگلیسی

english. soil

خاک بادرفتی

eolian soil

خاک فرسوده ، خاکهای فرسایش یافته

eroded soil

خاک فرسایشی ، خاکهای تحلیل رفته

erosion soil

به جنس خاکهایی گفته می شود که تکامل خاک تحت تأثیر اقلیم مشخص به وجود نیامده است و عوامل دیگر در تکوین آن مؤثر بوده است طبق نظر کلود برنارد به چنین خاکهایی باید خاکهای استثنایی لقب داد

extra normal soil

عصاره خاک

extract soil

فامیل خاک

family soil

خاک آبشویی یافته ضعیف ، خاک آبشویی شده ضعیف

feebly leached soil

حاضلخیزی خاک

fertility soil

خاک ریز دانه

fine grained soil

خاک دانه ریز

fine soil

خاکدانه

flocculed soil

سرعت جریان آب در خاک

flow velocity of water in soil

خاک قهوه ای جنگلی آبشویی شده

forest leached brown soil

خاک جنگلی ، خاکهای پوشیده از درخت و جنگل را گویند ، خاکهایی که تحت تاثیر محیط جنگل تشکیل یافته اند

forest soil

خاک قهوه ای جنگلی

forestbrown soil

خاک فسیلی

fossil soil

خاک مالشی ، خاکهای اصطکاکی

friction soil

خاک یخچالی

glacial soil

خاکهای پودزولی گلی دار

gley podzolic soil

خاک گلی

gley soil

خاک دانه ای

granular soil

ترکیب گرانولومتری خاکها ، ترکیب دانه بندی خاکها

granulometric composition of soil

خاک شنی ، خاک شنی دانه ریز

gravel soil

خاک قهوه ای خاکستری پودزولی

gray brown podzolic soil

خاک بیابانی خاکستری

gray desert soil

خاک خاکستری فرو ژنیوزدار ، خاک استوایی آهندار

gray ferruginous soil

خاک خاکستری جنگلی

gray forest soil

خاک خاکستری جنگلی

gray forest. soil

خاک خاکستری نیمه بیابانی ، خاکهای نیمه بیابانی خاکستری

gray semi-desert soil

خاک خاکستری

gray soil

خاک پادزولی قهوه‌ای-خاکستری

gray-brown podzolic soil

خاکهای پودزولی زیر آبدار

ground water podzol soil

خاکهای پودزولی زیر آبدار

ground. water podzol soil

خاک لاتریتی مرطوب

ground-water laterite soil

خاک پازول مرطوب

ground-water podzol soil

خاکهای سرخ

haemomorphic soil

خاک نیمه باتلاقی ، خاک نیمه توربزار ، خاک نیم مردابی

half bog soil

خاکهای نیمه تورب دار

half peat soil

خاک شور

halomorphic soil

خاک سخت شونده

hard setting soil

حمل و نقل خاک

hauling soil

خاکهای خزه دار

heather soil

خاک سنگین

heavy soil

خاک ناهمگن ، خاک نامتجانس

heterolitic soil

خاکهای کامل برجا ، خاک هولواتوکنون

holo autochthon soil

متابولیسم در این خاکها به وسیله یک عنصر شیمیایی مسلط یا دو عنصر شیمیایی مسلط انجام می گیرد

homocyclic soil

مسطح بودن خاک

horizontal soil

خاک پولیقونال

humic chabonated soil

خاک هومیک گلی ، گیاخاک رسی چسبناک
یک گروه خاکی بزرگ در نسخه تصحیح شده دسته بندی ، 1949 که شامل خاک های معدنی هیدرومورفیک (آبدار) و بین لایه ای است که دارای افق سطحی تیره رنگ غنی از مواد آلی می باشند که در زیر آن یک افق گلی قرار گرفته است چنین خاک هایی در نواحی باتلاقی یا مرغزار هایی با پوشش گیاهی جنگلی شکل می گیرند و اغلب آن ها امروزه در قالب Aquolls و Aquepts و Aquults تقسیم بندی شده اند ، گیاخاک رسی چسبناک یک گروه خاکی بزرگ در نسخه تصحیح شده دسته بندی

humic gley soil

خاک خام هوموسی سیلیکات دار

humic silicated raw soil

خاک سیلیکاتدار هومیکی

humic silicated soil

خاک هوموس دار

humic soil

خاک مرطوب

humid soil

خاک هوموس دار

humifity soil

خاک هوموس آهک دار

humo calcareous soil

خاک پرنم

hydric soil

خاک آب پیدایشی

hydrogenic soil

خاک رطوبت نما

hygropedic soil

خاک هیپرژن ، خاک پایین‌ رو

hypergenous soil

خاک هیپوژن

hypogenous soil

شناسایی خاکها ، تشخیص خاکها

identification soil

خاک نارس ، خاک نا بالغ ، خاک فاقد افق های خاک

immature soil

خاک اصلاح شده

improved soil

بهسازی خاک

improvement soil

تاثیر خاک

influence of soil

خاک اینفرا سالین به خاکهایی گفته می شود که تراکم نمک در آن عمیق است

infrasalin soil

بی بهرگی خاک

insensibilisation of the soil

بی استحکامی خاک ، بی ثباتی خاک

instability of soil

خاک درون منطقه ای

intrazonal soil

آهن در خاکها

iron in soil

خاک دریاچه‌ای

lacustrine soil

خاک لاتریتی

lateritic soil

خاک آبشویی شده

leached soil

خاک سبک ، خاک ماسه ای یا دانه درشت

light soil

خاک قهوه ای آهکی

limestone brown soil

خاک سطحی

living soil

خاک شل

loose soil

خاک تکامل یافته

mature soil

خاک نرم

mellow soil

خاک کانی دار ، خاکی که قسمت بیشتر آن از کانی تشکیل یافته باشد ، خاک معدنی ، خاک کانی دار
خاکی که قسمت بیشتر آن از کانی تشکیل یافته باشد ، خاک کانی دار خاکی که قسمت بیشتر آن از کانی تشکیل یافته باشد

mineral soil

خاک کود

muck soil

خاک خنثی ، خاکی که ph آن 7 است

neutral soil

خاک غیر چسبنده ، مانند شن وسنگریزه

non cohesive soil

خاک دانهای

noncohesive soil

خاک غیرشورقلیا

nonsaline-alkali soil

توان عنصردهی خاکها

nutrient-supplying power of soil

خاک آلی ، خاکی که دارای مقدار زیادی بقایای گیاهان باشد

organic soil

خاک آون خشک

oven-dry soil

خاک پیت

peat soil

گذرپذیری خاک

permeability soil

پ-هاش خاک

ph soil

خاکهای فیتومورفیک

phytomorphic soil

خاک‌ شکل‌پذیر

plastic soil

خاک بارور

productive soil

باروری خاک

productivity soil

پروفیل خاک

profile soil

خاک شله زده

puddled soil

واکنش خاک

reaction soil

خاک بیابانی سرخ

red desert soil

خاک ترمیم یافته

regenerated soil

خاک دست خورده

remonlded soil

خاک دست خورده ، خاک دستکار

remoulded soil

خاک درجا ، خاک برجا ، خاکی که مستقیماً از هوازدگی سنگ بستر زیرین خود حاصل می شود

residual soil

خاک شور

saline soil

خاک مبتلا به شوری

salt-affected soil

خاک خودپوش

self-mulching soil

انقباض خاک

shrinkage soil

خاک سیلتی

silty soil

خاک وارفته

slaking soil

میزان مکش خاک

soakage rate of soil

خاک سدیمی

sodic soil

خاک نرم

soft soil

خاک

soil

ساختار خاک ، ساختمان خاک - (زمین الگومند)؛ اصطلاحی که سابقاً (و معمولاً بصورت جمع) برای زمین الگومند استفاده می شد ، (شارپ ، 1942) اما امروزه کنار گذاشته شده است ، چراکه ممکن است هوموس (گیاخاک) و نیمرخ خاک در زمین الگومند موجود نباشند - مترادف: structure soil (خاک ساختمانی)

soil structure|structure soil|structure soil

خاک زیرین ، واژه ای که در مورد افقb از نیمرخ خاک به کار می رود

subsoil

خاک سطحی

surface soil

خاک قابل تورم

swelling soil

خاک فشرده

tight soil

خاک سطحی ، روخاک

top soil

خاک سطحی ، خاک رویی ، خاک بالایی ، روخاک

topsoil

خاک بینابینی

transitional soil

خاک انتقالی ، خاکهایی که بر روی نهشتههای سخت نشده تشکیل می شود

transported soil

خاک فرورفته

truncated soil

خاک تحکیم نیافته

unconsolidated soil

خاک نیمه تحکیم یافته

underconsolidated soil

خاک ناپایدار

unstable soil

خاک زراعتی

vegetable soil

مقدارحجمی آب خاک

volumetric water content soil

خاک های گسترده افقی گل و لای دار که در منطقهء کشندی دریا قرار دارد

wadden soil

خاک آب گریز

water repellent soil

خاک قلیایی سفید

white alkali soil

خاک گزرومورفیک-خاکهایی که تحت تاثیر اقلیم های خشک در اثر تبخیرفزاینده آب موجوددر خاک تشکیل شده است ، خاک گزرومورفیک
خاکهایی که تحت تاثیر اقلیم های خشک در اثر تبخیرفزاینده آب موجوددر خاک تشکیل شده است

xeromorphic soil

خاک زرد لاتریتی

yellow lateritic soil

خاک زرد پودزولی

yellow podzolic soil

خاک زرد

yellow soil

خاک زرد قهوه ای لاتریتی

yellowish brown lateritic soil

خاک جوان

young soil

خاک زونال

zonal soil

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی عمق موثر خاک

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی عمق موثر خاک

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما