معادل انگلیسی شیر کمکی ، شیر کنار گذر

زمين شناسی

شیر کمکی ، شیر کنار گذر

by pass valve

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی شیر کمکی ، شیر کنار گذر

شیر هواگیر ، شیر تخلیه هوا

air valve

شیر کنترل ارتفاع

altitude valve

شیر توپی ، شیر شناور

ball cock|float valve|float valve

شیر کروی ، شیر ساچمه ای ، شیر توپی

ball valve

دو کفه ای ، نرم تنی دارای دو صدف که به یکدیکر لولا(متصل) شده اند
مانند clam ، oyster یا mussel یا هرنوع جانوری که در دو کفه داردمثل استراکودها یا براکیوپودها

bivalve

کفه ای که لوفوفور به آن متصل است(در بازوپایان)

brachial valve

شیر پروانه ای

butterfly valve

شیرپروانه ای
شیر ورودی نصب شده مابین تونل آببر نیروگاه و توربین که معمولا به صورت شیر پروانه ای می باشد

clack valve

شیرپروانه ای شیر ورودی نصب شده مابین تونل آببر نیروگاه و توربین که معمولا به صورت شیر پروانه ای می باشد

clack valve|butterfly valve|butterfly valve|flap valve

شیر سماوری

cock valve

شیر کنترل

conduit valve

شیر فورانی

deluge valve

کفه پشتی
کفه بازویی یک براکیوپود ، کفه پشتی کفه بازویی یک براکیوپود

dorsal valve

کفه بزرگتر یک صدف آهکی دیاتوم

epivalve

نوعی از دو کفه ای هایی که قشر صدفی آنها متقارن می باشد ، همسان صدف
دارای کفه هایی که از نظر اندازه و شکل با هم برابر یا مشابه هستند بالاخص ، به نرم تن دو کفه ای یا به صدفش گویند که در آن کفه راست و کفه چپ نیمه برابر یا برابر هستند و دور صفحه اتصال کفه ها ، متقارن می باشد
مقایسه شود با: متساوی الاضلاع
متضاد: نابرابر صدف(inequivalve) ، همسان صدف دارای کفه هایی که از نظر اندازه و شکل با هم برابر یا مشابه هستند بالاخص ، متقارن می باشد مقایسه شود با: متساوی الاضلاع متضاد: نابرابر صدف(inequivalve)

equivalve

شیر توپی ، شیر شناور

float valve

شیر کنترل دبی- شیر کنترل جریان

flow control valve

سوپاپ ورودی ، شیر ورودی

foot valve

شیر کشویی ، شیر دروازه ای
شیری که دارای عضو انسدادی شبیه برگ بوده که با لغزش در صفحه ای عمود بر محور تونل آب بر ، سبب گشایش و انسداد می شود ، شیر دروازه ای شیری که دارای عضو انسدادی شبیه برگ بوده که با لغزش در صفحه ای عمود بر محور تونل آب بر

gate valve

شیر بشقابی

globe valve

کفه کوچکتر یک فراستول دیاتوم

hypovalve

نابرابر صدف

inequivalve

شیر ورودی

inlet valve

شیر فلکه سوزنی ، شیر کنترل جریان سوزنی

needle valve

شیر یکطرفه

non return valve

گذرگاه ، گردنه
(زمین ریخت شناسی): الف) گذرگاهی طبیعی در مناطق مرتفع و صعب العبور مانند یک شکاف ، گودی یا دیگر مناطق نسبتاً پست یک رشته کوه که به عنوان یک گذرگاه در نظر گرفته می شوند و یا مجرایی در لبه متصل کننده دو قله که توسط دره ای دربر گرفته شده است
مقایسه شود با: ، notch ، gap ، col و
ب)نقطه تقاطع یک خط تراز که باعث شکل گیری دو حلقه می شود که هر کدام نشان دهنده نقاط هم ارتفاع یکی از دو قله یا کوه مجاور هم هستند
( دورسنجی): فرکانس عبوری از یک فیلتر فیلترهای بالا گذر ، داده هایی با فرکانس بالا و فیلترهای پایین گذر ، داده هایی با فرکانس پایین را عبور می دهند
( رودخانه): گذرگاهی در عرض یک رود ، آبگذر ، مترادف: گذرگاه ، گردنه (زمین ریخت شناسی): الف) گذرگاهی طبیعی در مناطق مرتفع و صعب العبور مانند یک شکاف ، گودی یا دیگر مناطق نسبتاً پست یک رشته کوه که به عنوان یک گذرگاه در نظر گرفته می شوند و یا مجرایی در لبه متصل کننده دو قله که توسط دره ای دربر گرفته شده است مقایسه شود با: ، col وب)نقطه تقاطع یک خط تراز که باعث شکل گیری دو حلقه می شود که هر کدام نشان دهنده نقاط هم ارتفاع یکی از دو قله یا کوه مجاور هم هستند ( دورسنجی): فرکانس عبوری از یک فیلتر فیلترهای بالا گذر ، داده هایی با فرکانس پایین را عبور می دهند ( رودخانه): گذرگاهی در عرض یک رود

pass

نقطه کنترل
هر ایستگاهی در سیستم کنترل افقی و یا عمودی که بر روی عکس شناسایی می شود و برای تطابق داده های نشان داده شده بر روی عکس کاربرد دارد (ص 2074 – 1975 – ASP) نیز ببینید: pass point
نقطه گذر
نقطه ای که موقعیت افقی و عمودی آن با استفاده از عکسهای هوایی تعیین شده و به عنوان یک نقطه کنترلی مکمل در تعیین جهت دیگر عکسها ، مورد استفاده قرار می گیرد

pass point

نقطه کنترل هر ایستگاهی در سیستم کنترل افقی و یا عمودی که بر روی عکس شناسایی می شود و برای تطابق داده های نشان داده شده بر روی عکس کاربرد دارد (ص 2074 – 1975 – ASP) نیز ببینید: pass point نقطه گذر نقطه ای که موقعیت افقی و عمودی آن با استفاده از عکسهای هوایی تعیین شده و به عنوان یک نقطه کنترلی مکمل در تعیین جهت دیگر عکسها ، مورد استفاده قرار می گیرد

pass point|control point|control point

گذرگاه ، گذر
(ساحل): Pass
(غارشناسی): مجرایی در میان اتاقکهای یک غار ،
مترادف تقریبی: corridor ، crawlway ، squeeway
(رودخانه): Pass
( ساحل): (الف) کانال یا مجرای نسبتاً دائمی که در یک دلتا شکل گرفته و شعبه یا انشعابی از رود از طریق آن به دریا می پیوندد ، خصوصاً یک کانال قابل کشتیرانی در دلتای رود می سی سی پی (ب) کانالی قابل کشتیرانی که حجمی از آب را به دریا متصل می کند ، مانند مجرایی باریک که در میان دو جزیره مجاور و نزدیک به هم واقع بوده و یا از میان یک مانع ساحلی مانند یک ریف مرزی ، یک جزیره مرزی یا یک بنداب می گذرد مقایسه شود با: inlet مترادف: passage (ج) گستره ای از آب آزاد در یک مرداب ، گذر (ساحل): Pass (غارشناسی): مجرایی در میان اتاقکهای یک غار ، مترادف تقریبی: corridor ، squeeway (رودخانه): Pass ( ساحل): (الف) کانال یا مجرای نسبتاً دائمی که در یک دلتا شکل گرفته و شعبه یا انشعابی از رود از طریق آن به دریا می پیوندد

passage

لایه گذر
چینه ای که از نظر سنگ شناسی یا دیرین شناسی حد واسط میان سنگهای فوقانی و تحتانی خود یا سنگهای دو سیستم زمین شناسی متمایز می باشد ، مانند نهشته ای که طی دوره تغییر مجموعه ای از شرایط جغرافیایی به شرایطی دیگر شکل گرفته است (برای مثال چینه ای از طبقه یا مرحله Rhaetian (رائتین)که از نظر مشخصات و موقعیت ، حد واسط بین نهشته های قاره ای تریاس فوقانی و رسهای دریایی ژوراسیک تحتانی است
نیز ببینید: transitional series

passage bed

لایه گذر چینه ای که از نظر سنگ شناسی یا دیرین شناسی حد واسط میان سنگهای فوقانی و تحتانی خود یا سنگهای دو سیستم زمین شناسی متمایز می باشد ، مانند نهشته ای که طی دوره تغییر مجموعه ای از شرایط جغرافیایی به شرایطی دیگر شکل گرفته است (برای مثال چینه ای از طبقه یا مرحله Rhaetian (رائتین)که از نظر مشخصات و موقعیت ، حد واسط بین نهشته های قاره ای تریاس فوقانی و رسهای دریایی ژوراسیک تحتانی است نیز ببینید: transitional series

passage bed|transitional series|transitional series

نوارگذر
در پروفیل لرزه ای ، محدوده فرکانسی منتقل شده بدون میرایی یا افت قدرت امواج ، نوارگذر در پروفیل لرزه ای

passband

حاشیه غیر فعال قاره ای
یک حاشیه که شامل فلات قاره ، شیب قاره و خیز قاره است اینها با مرزهای ورقه ها رابطه ای ندارند و فعالیت آتشفشانی اندک و لرزه های خفیف در آنها روی داده است

passive continental margin

حاشیه غیر فعال قاره ای یک حاشیه که شامل فلات قاره ، شیب قاره و خیز قاره است اینها با مرزهای ورقه ها رابطه ای ندارند و فعالیت آتشفشانی اندک و لرزه های خفیف در آنها روی داده است

passive continental margin|passive continental margins|passive continental margins|margin|passive continental

رانش مقاوم خاک ، فشار زمین نافعال
حداکثر مقدار فشار جانبی زمین که توسط خاک بر یک ساختار وارد شده و هنگامیکه خاک مزبور به صورت جانبی فشرده شده و در نتیجه مقاومت برشی درونی خود را در طول یک سطح شکست بالقوه ، به صورت کامل از دست داده ، شکل می گیرد مقاومت حداکثر یک ساختار خاکی قائم در مقابل تغییر شکل ناشی از یک نیروی افقی
مقایسه شود با: active earth pressure ، فشار زمین نافعال حداکثر مقدار فشار جانبی زمین که توسط خاک بر یک ساختار وارد شده و هنگامیکه خاک مزبور به صورت جانبی فشرده شده و در نتیجه مقاومت برشی درونی خود را در طول یک سطح شکست بالقوه ، شکل می گیرد مقاومت حداکثر یک ساختار خاکی قائم در مقابل تغییر شکل ناشی از یک نیروی افقی مقایسه شود با: active earth pressure

passive earth pressure

چین نافعال یک مدل چین که در آن ، سنگهای چین خورده ، طی فرآیند چین خوردگی به صورت تقریباً منفعل ، رفتار می کنند

passive fold

یخسار نافعال
توده یخی با حرکت کند و آرام که عموماً در محیطهای قاره ای با عرض جغرافیایی قابل ملاحظه که در آنها ، فرآیندهای انباشت و سایش ، هر دو عملکرد ضعیفی دارند ، دیده می شوند
متضاد: active glacier ، یخسار نافعال توده یخی با حرکت کند و آرام که عموماً در محیطهای قاره ای با عرض جغرافیایی قابل ملاحظه که در آنها ، دیده می شوند متضاد: active glacier

passive glacier

حواشی غیر فعال
حواشی قاره ای که از نظر تکتونیکی غیر فعال هستند ، فعالیت لرزه ای و آتشفشانی ندارند

passive margin

حواشی غیر فعال حواشی قاره ای که از نظر تکتونیکی غیر فعال هستند ، فعالیت لرزه ای و آتشفشانی ندارند

passive margin|passive margins|passive margins

روش نافعال
الف) یک روش لرزه ای یا لرزه نگاری که در آن به بررسی و تحلیل حرکات طبیعی زمین پرداخته می شود ،
ب) یک روش ساخت در نواحی همیشه یخبندان که در آن ، زمین یخ زده در نزدیک سازه ، آشفته یا دگرگون نشده و پی سازه ها به منظور جلوگیری از آب شدن یخ های واقع در زیر زمین با عایقهای اضافی ، آماده می شود
مقایسه شود با: active method ، روش نافعال الف) یک روش لرزه ای یا لرزه نگاری که در آن به بررسی و تحلیل حرکات طبیعی زمین پرداخته می شود ، ب) یک روش ساخت در نواحی همیشه یخبندان که در آن ، آماده می شود مقایسه شود با: active method

passive method

یخبندان دائم نافعال
نیز بنگرید : یخبندان دائم فسیلی (Fossil Permafrost)

passive permafrost

یخبندان دائم نافعال نیز بنگرید : یخبندان دائم فسیلی (Fossil Permafrost)

passive permafrost|fossil permafrost|fossil permafrost

فشار غیر فعال

passive pressure

دورسنجی نافعال انواعی از روشهای دورسنجی که از انرژی که به صورت طبیعی از ساختارها و عوارض سطح زمین منعکس یا متشعشع می شود ، بهره می‌برد ، مانند نوعی عکسبرداری که تنها نور طبیعی موجود در محیط را ثبت می کند مقایسه شود با: active remote sensing ، مترادف: Passive system

passive remote sensing|passive system|passive system

کافتش غیر فعال
در اثر تنش های خارجی و تنش های متمرکز در نقاط ضعف قاره ای شکل می گیرد ، کافتش غیر فعال در اثر تنش های خارجی و تنش های متمرکز در نقاط ضعف قاره ای شکل می گیرد

passive riftogenesis

سنجنده غیرفعال
سنجنده ای که انرژی الکترومغناطیسی که بطور طبیعی قابل دسترس است را اندازه گیری می کند ، سنجنده غیرفعال سنجنده ای که انرژی الکترومغناطیسی که بطور طبیعی قابل دسترس است را اندازه گیری می کند

passive sensor

نگهداری غیرفعال
درنگهداری غیرفعال ، بلافاصله پس ازنصب ، نیرویی به سنگ اعمال نمی شودوسیستم تنها پس ازتغییر شکل سنگ ، باروارده راتحمل می کند وفعال می شود این نگهداری رامی توان با قابهای فلزی ، چوب بستکاری وپیچ سنگ وکابل های مهاری تزریقی ایجادکرد ، نگهداری غیرفعال درنگهداری غیرفعال

passive support

سامانه نافعال (Passive remote sensing)

passive system

در بازوپایان ، کفه ای که لوفوفور به آن متصل نیست وماهیچه پدیکل به آن متصل است کفه پدیکل نامیده می شود

pedicle valve

شیر کنترل جریان در لوله تحت فشار (آب بر)

penstock valve

شیر توپی

plug valve

شیر فشارشکن

pressure reducing valve

شیر فشارشکن

pressure reducing valve|pressure relief valve|pressure relief valve

شیر فشارشکن

pressure relief valve

کفه اولیه
یک صفحه کیتینی در سخت‌پوستان کریپد خاص ، دارای ظاهر مشخص لانه‌زنبوری و ایجادشده در منقارهای اولیه پشت ، فلس‌ها و استخوان‌ها در طول دگردیسی (1969) ، کفه اولیه - یک صفحه کیتینی در سخت‌پوستان کریپد خاص

primordial valve

شیر تخلیه هوا

purge valve

شیر فشار شکن

relief valve

کفه راست
کفه ای را گویند که بر روی طرف دست راست یک نرم تن دو کفه ای است ، وقتی که صدف ، انتهای جلویی آن به دور از بیننده قرار گرفته باشد و خط اتصال کفه ها عمودی بوده و لولا در بالاترین موقعیت قرار دارد مخفف: RV متضاد: کفه چپ ، کفه راست - کفه ای را گویند که بر روی طرف دست راست یک نرم تن دو کفه ای است

right valve

شیر اطمینان

safty valve

شیر برقی خودکار -شیر مغناطیسی خود کنترل-شیر مغناطیسی خود تنظیم

sero solenoid valve

شیر مسدود کننده ، شیر قطع کننده

shutoff valve

شیر مغناطیسی

solenoid valve

شیر آبفشان

sprinkler valve

شیر قطع جریان- شیر فلکه ، شیر کشویی

stop valve

شیر کنترل جریان ، شیر کنترل دقیق جریان

throttle valve

دریچه ، شیر
یکی از دو تکه ، معمولاً مفصل دار ، که صدف یک نرم تن دو کفه ای را تشکیل می دهد
این اصطلاح همچنین در مورد صدف بازوپایان وسایر بی مهرگان دو قسمتی نیز استفاده می شود
، شیر - یکی از دو تکه ، که صدف یک نرم تن دو کفه ای را تشکیل می دهد - این اصطلاح همچنین در مورد صدف بازوپایان وسایر بی مهرگان دو قسمتی نیز استفاده می شود -

valve

کفه شکمی
کفه ساقه ای یک براکیوپود ، کفه شکمی - کفه ساقه ای یک براکیوپود

ventral valve

مجرای شستشو (سد)

washout valve

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی شیر کمکی ، شیر کنار گذر

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی شیر کمکی ، شیر کنار گذر

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما