معادل انگلیسی فابریک حاشیه ای
یکی از سه نوع اصلی موادی که در مطالعه میکروسکوپ الکترونی پیراپوست گراپتولیت به

زمين شناسی

فابریک حاشیه ای
یکی از سه نوع اصلی موادی که در مطالعه میکروسکوپ الکترونی پیراپوست گراپتولیت به عنوان عنصر ساختمانی پایه در پیراپوست تشخیص داده می شود فابریک حاشیه ای لایه دار است و هر لایه ای از فیبرهای نسبتاً طویل تشکیل شده که در حالت موازی آرایش یافته اند الیاف در یک لایه معمولاً با زاویه ای نسبت به الیاف در لایه های زیرین و بالایی جهت یافته شده اند (اوربانک و تووی 1974) ، فابریک حاشیه ای یکی از سه نوع اصلی موادی که در مطالعه میکروسکوپ الکترونی پیراپوست گراپتولیت به عنوان عنصر ساختمانی پایه در پیراپوست تشخیص داده می شود فابریک حاشیه ای لایه دار است و هر لایه ای از فیبرهای نسبتاً طویل تشکیل شده که در حالت موازی آرایش یافته اند الیاف در یک لایه معمولاً با زاویه ای نسبت به الیاف در لایه های زیرین و بالایی جهت یافته شده اند (اوربانک و تووی 1974)

cortical fabric

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی فابریک حاشیه ای
یکی از سه نوع اصلی موادی که در مطالعه میکروسکوپ الکترونی پیراپوست گراپتولیت به

بافت آسپیک

asepic fabric

فابریک دو شکستگی

birefringence fabric

فابریک کلامیدیک

chlamydic fabric

فابریک دانه‌ای فشرده

close-packed granular fabric

فابریک متراکم بسته

close-packing fabric

پوستی‌ ، بیرونی‌ ، غشائی‌ ، قشری‌
بافتی که بخش‌های خارجی استخوان‌ها را شکل می‌دهد و با سلول‌های محتوی بیوآپاتیت شدیداً معدنی شده‌ و انواعی از بافت‌ها را نشان می‌دهد
ساخته شده از یک قشر محافظ یا بخش بیرونی یک بی مهره
مثلاً صدف اصلی خارجی (دورترین نقطه صدف های هم مرکز یک رادیولر) ، قشری‌ بافتی که بخش‌های خارجی استخوان‌ها را شکل می‌دهد و با سلول‌های محتوی بیوآپاتیت شدیداً معدنی شده‌ و انواعی از بافت‌ها را نشان می‌دهد ساخته شده از یک قشر محافظ یا بخش بیرونی یک بی مهره مثلاً صدف اصلی خارجی (دورترین نقطه صدف های هم مرکز یک رادیولر)

cortical

فابریک تبلور
اصطلاحی که توسط فرید من (1965) برای اندازه و روابط دو طرفه بلورهای کانی در سنگهای رسوبی مانند تبخیری ها ، سیمان های بطور شیمیایی ته نشین شده و سنگ آهک ها و دولومیت های تبلور مجدد یافته استفاده شده است
مقایسه شود با: بافت بلورش ، فابریک تبلور اصطلاحی که توسط فرید من (1965) برای اندازه و روابط دو طرفه بلورهای کانی در سنگهای رسوبی مانند تبخیری ها ، سیمان های بطور شیمیایی ته نشین شده و سنگ آهک ها و دولومیت های تبلور مجدد یافته استفاده شده است مقایسه شود با: بافت بلورش

crystallization fabric

فابریک پلاسمای بلورین

crystic plasmic fabric

فابریک دگرشکلی ، فابریک سنگ تکتونایت ثانویه
فابریک سنگ که از دگرشکلی نتیجه شده است فابریک های شاخص که ترکیبی از خطواره گی ها ، شیستوزیته ها ، رخ ها ، محور های چین خوردگی و جهت یافتگی های برتر کریستالوگرافی می باشد

deformation fabric

فابریک دگرشکلی ، فابریک سنگ تکتونایت ثانویه فابریک سنگ که از دگرشکلی نتیجه شده است فابریک های شاخص که ترکیبی از خطواره گی ها ، شیستوزیته ها ، رخ ها ، محور های چین خوردگی و جهت یافتگی های برتر کریستالوگرافی می باشد

deformation fabric|fabric|fabric

فابریک نهشتی ، ساختار رسوبی
فابریک سنگ یا عناصری که حاصل رسوبگذاری در حین تشکیل سنگ می باشند
مثلاً: دانه های رسوبی دگرگون نشده ته نشین شده توسط جریان یا بلورهای ته نشین شده توسط تهشست بلوری در یک حفره ماگما فابریک یک تکتونیت اولیه
مقایسه شود با: فابریک دگرشکلی
، ساختار رسوبی - فابریک سنگ یا عناصری که حاصل رسوبگذاری در حین تشکیل سنگ می باشند - مثلاً: دانه های رسوبی دگرگون نشده ته نشین شده توسط جریان یا بلورهای ته نشین شده توسط تهشست بلوری در یک حفره ماگما فابریک یک تکتونیت اولیه - مقایسه شود با: فابریک دگرشکلی -

depositional fabric

ساختمان ، ترکیب ، بافت ، فابریک ، فابریک
فابریک اولین بار توسط زمین شناسی به اسم sanders تعریف شد که شامل بافت و ساختمانهای رسوبی می شود ارتباط دانهها با یکدیگر در فضا را در یک سنگ رسوبی فابریک آن سنگ می گویند
(خاک شناسی): ماهیت فیزیکی یک خاک بر طبق آرایش فضایی ذرات و حفرات آن
(زمین شناسی ساختمانی): نظم فضایی و هندسی تمام آن مولفه هایی که یک سنگ تغییر شکل یافته را تشکیل می دهند فابریک ، دربرگیرنده اصطلاحاتی از جمله بافت ، ساخت و جهت یافتگی ترجیحی است (همچنین یک اصطلاح کاملاً جامع است که اشکال و ویژگی های بخش های منفرد یک توده سنگ و وضعیتی که در آن ، این بخش ها توزیع شده اند و در فضا جهت یافته اند ، را توصیف می کند (هانر ، منیزو ویلیامز 1976) این اصطلاح اولین بار توسط ساندر (1930) از کلمه آلمانی Geftige تعریف شد
(رسوب شناسی): جهت یافتگی (یا فقدان جهت یافتگی) در فضای عناصر (ذرات مجزا ، بلورها ، سیمان) که از آنها ، یک سنگ رسوبی ساخته می شود
مقایسه شود با: آرایش
نیز ببینید: فابریک تبلور

fabric

فابریک فنسترال ، فابریک شبکه ای ، ساختمان چشم پرنده ای
حفرات منظم یا نامنظم در سنگهای آهکی میکریتی و پلتی ، این حفرات بوسیله رسوبات آهکی دانهریز (میکریت ، پلت و یا سیلت آهکی) و یا سیمان که از طریق شیمیایی رسوبگذاری شده است پر می شود منشأ این ساختمانها که از ویژگیهای محیطهای بین جزر و مدی و بالای مدی می باشد ، خروج گازهای ناشی از تجزیه مواد آلی و پر شدن حفرات ناشی از آن توسط کلسیت یا رسوبات می باشد مترادف با :bridseye structure

fenestral fabric

فابریک فراگمیک

fragmic fabric

فابریک با فشردگی کم

free packing fabric

یکی از سه نوع اصلی مواد که در مطالعه میکروسکوپ الکترونی پیراپوست گراپتولیتی ، به عنوان عنصر سازنده بنیادی پیراپولست ، تشخیص داده می شود این فابریک از تارچه های کم موج و معمولاً منشعبی ساخته شده که بقدری درهم تنیده شده اند که شبکه یا مشی 3 بعدی را تشکیل می دهند (Urbanek و Towe ، 1974)
مقایسه شود با: cortical fabric ، sheet fabric ، 1974) مقایسه شود با: cortical fabric

fusellar fabric

فابریک جفوریک

gefuric fabric

فابریک ژیوپیتال
فسیلهایی که ساختمان خارجی محدب دارند (مثل بیوالوها و براکیوپودها) در موقع رسوبگذاری معمولاً طوری قرار می گیرند که قسمت مقعر آنها به طرف پایین است این فسیلها و ساختمانهایی شبیه به آنها مانند پلی روی رسوبات زیرین قرار می گیرند که بعداً قسمتی یا تمام فضای زیر آنها می تواند بوسیله رسوبات و یا سیمان شفاف دانه درشت پر شود اگر این ساختمانها کاملاً از رسوب پر نشوند فضای خالی بالای آنها از کلسیتدانه درشت اسپاری پر خواهد شد ، در تشخیص قسمت بالا و پایین طبقات به کار میرود

geopetal fabric

فابریک گرانیک

granic fabric

فابریک گرانویدیک

granoidic fabric

فابریک گرانوایدک پورفیرواسکلیک

granoidic porphyroskelic fabric

فابریک اینترتکستیک

intertextic fabric

فابریک پلاسمیک ایزوتیک

isotic plasmic fabric

فابریک ایونکتیک

iunctic fabric

فابریک لامینهای
وجود این فابریک نشانگر آن است که اندازه و نوع ذرات کربناته که در محیط رسوبی انباشته می شود در زمانهای مختلف تغییر می کند این پدیده می تواند بخاطر تغییرات متناوب انرژی آب و بیرون آمدن قسمتی از رسوبات در موقع جزر و مد در نواحی ساحلی و فعالیت جلبکهای سبز – آبی در محیطهای دریایی بین جزر و مد (intertidal) و محیطهای بالای مد (super tidal) و عوامل دیگر تشکیل شود

laminated fabric

فابریک پلاسمیک لاتیسپیک

lattisepic plasmic fabric

فابریک پلاسمیک ماسپیک

masepic plasmic fabric

فابریک ماتری گرانیک

matrigranic fabric

فابریک موسپیک پلاسمیک

mosepic plasmic fabric

فابریک آمنی سپیک پلاسمیک

omnisepicplasmic fabric

فابریک اورتوگرانیک

orthogranic fabric

فابریک پلتی

pellety fabric

ساخت سنگ
بافت (Fabric) ، ساخت سنگ بافت (Fabric)

petrofabric

فابریک فیریک

phyric fabric

فابریک پلاسمیک

plasmic fabric

فابریک پلکتیک

plectic fabric

فابریک پلکتیک تاپرفیریک

plectic to porphyric fabric

فابریک پرفیرواسکلیک

porphyroskelic fabric

فابریک اولیه

primary fabric

فابریک سپیک

sepic fabric

فابریک پلاسمیک سپیک

sepic plasmic fabric

فابریک پلاسمایی سیلاسپیک

silasepic plasmic fabric

فابریک پلاسمیک اسکل سپیک

skelsepic plasmic fabric

فابریک خاک

soil fabric

فابریک ب لکه‌ای

speckled b-fabric

فابریک اسفنجی

spongy fabric

فابریک-ب راه‌راه

striated b-fabric

فابریک زمین ساختی

tectonic fabric

فابریک-بی‌ نامشخص

undifferentiated b-fabric

فابریک پلاسمیک موجی

undulic plasmic fabric

فابریک پلاسمیک ووماسپیک

vo-masepic plasmic fabric

فابریک پلاسمیک ووسپیک

vosepic plasmic fabric

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی فابریک حاشیه ای
یکی از سه نوع اصلی موادی که در مطالعه میکروسکوپ الکترونی پیراپوست گراپتولیت به

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی فابریک حاشیه ای
یکی از سه نوع اصلی موادی که در مطالعه میکروسکوپ الکترونی پیراپوست گراپتولیت به

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی فابریک حاشیه ای یکی از سه نوع اصلی موادی که در مطالعه میکروسکوپ الکترونی پیراپوست گراپتولیت به

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی فابریک حاشیه ای یکی از سه نوع اصلی موادی که در مطالعه میکروسکوپ الکترونی پیراپوست گراپتولیت به

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی فابریک حاشیه ای
یکی از سه نوع اصلی موادی که در مطالعه میکروسکوپ الکترونی پیراپوست گراپتولیت به

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی فابریک حاشیه ای
یکی از سه نوع اصلی موادی که در مطالعه میکروسکوپ الکترونی پیراپوست گراپتولیت به