معادل انگلیسی نهشت بلوری ، ته نشست بلوری

زمين شناسی

نهشت بلوری ، ته نشست بلوری

crystal sedimentation

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نهشت بلوری ، ته نشست بلوری

رسوب گذاری هم زمان
رسوبگذاری به شکل هم زمان ، مانند ته نشینی کانی های آهن دار هم زمان با رسوبگذاری رسوب آرژیلی ریزدانه برای تولید شیل یا گل سنگ دارای محتوای بالای آهن با گویند (پتی جان 1957) ، رسوب گذاری هم زمان رسوبگذاری به شکل هم زمان

cosedimentation

بلور

crystal

قالب بلور
پرشدگی یک شکل یا قالب بلور مثلاً اثر یا قالب بلور یخ ، قالب بلور نمک
حفره ای که توسط انحلال یا تصعید یک کانی (مانند نمک یا یخ یا پیریت) موجود در رسوبات نرم ریزدانه ، به جای گذاشته می شود ، قالب بلور پرشدگی یک شکل یا قالب بلور مثلاً اثر یا قالب بلور یخ ، قالب بلور نمک حفره ای که توسط انحلال یا تصعید یک کانی (مانند نمک یا یخ یا پیریت) موجود در رسوبات نرم ریزدانه

crystal cast

شیمی بلور
مطالعه روابط میان ترکیب شیمیایی ، ساختار درونی و خصوصیات فیزیکی مواد بلوری ، شیمی بلور مطالعه روابط میان ترکیب شیمیایی

crystal chemistry

رده بلوری
رده (بلور شناسی) ، رده بلوری رده (بلور شناسی)

crystal class

نقص بلوری
یک نقص در ساختار بلوری ایده آل (آرمانی) نیز ببینید: نقص خطی ، نقص نقطه ای ، نقص سطحی مترادف: ضعف شبکه ای ، نقص بلوری یک نقص در ساختار بلوری ایده آل (آرمانی) نیز ببینید: نقص خطی

crystal defect

وجه بلوری
الف) یک وجه سطحی یا مسطح که یک بلور را در بر می گیرد مترادف: وجه (بلورشناسی)
ب) یک وجه نسبی ، این اصطلاحات معادل بلورهای آذرین هستند و برای وجوه بلورهای تولید شده توسط تبلور مجدد ، ممکن است مورد استفاده نباشند ، وجه بلوری الف) یک وجه سطحی یا مسطح که یک بلور را در بر می گیرد مترادف: وجه (بلورشناسی) ب) یک وجه نسبی

crystal face

شناوری بلوری
در سنگ شناسی ، شناوری بلورهای سبک وزن در یک پیکره ماگمایی مقایسه شود با: فرونشست بلور مترادف: فلوتاسیون ، شناوری بلوری در سنگ شناسی

crystal flotation

شکل بلور
ترتیب هندسی وجوه بلوری
شکل بلوری : الف) شکل هندسی یک بلور را گویند
ب) تجمعی از سطوح بلوری که از نظر تقارن معادل هم هستند و تشکیل شکلی را می دهند که نشانگر تقارن یک رده بلوری است یک بلور ممکن است توسط یک یا چند شکل محصور شده باشد که هر کدام از آنها همساز باتقارن درونی بلور می باشند اشکال بلوری ممکن است توسط شاخص های میلر که در آکولاد محصور شده اند ، مشخص شوند مثلاً {hki} ، شکل بلور ترتیب هندسی وجوه بلوری شکل بلوری : الف) شکل هندسی یک بلور را گویند ب) تجمعی از سطوح بلوری که از نظر تقارن معادل هم هستند و تشکیل شکلی را می دهند که نشانگر تقارن یک رده بلوری است یک بلور ممکن است توسط یک یا چند شکل محصور شده باشد که هر کدام از آنها همساز باتقارن درونی بلور می باشند اشکال بلوری ممکن است توسط شاخص های میلر که در آکولاد محصور شده اند

crystal form

لغزش بلورین
تغییر شکل مواد بلورین بوسیله جابجایی مرتب اتم ها بطوریکه ساختار بلوری بعد از اینکه فرآیند به اتمام رسید به خوبی باقی می ماند این لغزش معمولاً تولید ماکل های بلوری می کند نیز ببینید: لغزش مترادف: لغزش (بلورشناسی) ، لغزش انتقالی ، لغزش (بلورشناسی) ، لغزش بلورین تغییر شکل مواد بلورین بوسیله جابجایی مرتب اتم ها بطوریکه ساختار بلوری بعد از اینکه فرآیند به اتمام رسید به خوبی باقی می ماند این لغزش معمولاً تولید ماکل های بلوری می کند نیز ببینید: لغزش مترادف: لغزش (بلورشناسی)

crystal gliding

شکل بلوری
شکل عمومی بلورها ، مثلاً کوبیک یا (مکعبی) ، منشوری یا فیبری یا (رشته ای) برای یک نوع بلور مشخص ، ممکن است از محلی به محل دیگر (وابسته به محیط) رشد تغییر کند ، شکل بلوری شکل عمومی بلورها

crystal habit

شاخص های بلوری ، شاخص های هیلر
الف) محور بلور شناسی
ب) یکی از سه لبه سلول واحد انتخاب شده در یک / شبکه بلوری
ج) هر ردیف شبکه مترادف: محور (بلور شناسی) ، شاخص های هیلر الف) محور بلور شناسی ب) یکی از سه لبه سلول واحد انتخاب شده در یک / شبکه بلوری ج) هر ردیف شبکه مترادف: محور (بلور شناسی)

crystal index

شبکه بلوری
دسته سه بعدی با تکرارشوندگی منظم نقاط که نشان دهنده تناوب تدریجی یک ساختار بلوری است هر نقطه شبکه دارای اطراف مشابه می باشد 14 الگوی شبکه ممکن وجود دارد مترادف: شبکه براویس ، شبکه فضایی ، شبکه مستقیم ، شبکه (بلور شناسی) ، شبکه انتقالی ، شبکه بلوری دسته سه بعدی با تکرارشوندگی منظم نقاط که نشان دهنده تناوب تدریجی یک ساختار بلوری است هر نقطه شبکه دارای اطراف مشابه می باشد 14 الگوی شبکه ممکن وجود دارد مترادف: شبکه براویس

crystal lattice

ماسه سنگ بلوری
الف) ماسه سنگی که در آن دانه های کوارتز توسط ته نشین شدن سیلیس به گونه ای بزرگ می شوند که دانه ها نشان دهنده وجوه بلوری دوباره تولید شده و برخی اوقات یوهدرال یا خوش ریخت های کوارتز کامل می باشند ماسه سنگهای بلوری با این طبیعت در نور خورشید می درخشند
ب) ماسه سنگی که در آن کلسیت درون خلل و فرج به شکل تکه های بزرگ یا واحدهایی ته نشین شده که درای سوگرفتگی بلور شناسی منفرد حاصل از اثر پولکیلوپلاستیک یا جلای لکه لکه می باشند در بعضی از ماسه سنگهای کماب با سیمانی شدن ناقص ، کربنات به شکل اسکالنوهدرهای پرشده از بلور های ماسه کلسیت ظاهر می شود بلورهای ماسه (پتی جان و یاتروسیلور 1972) ، ماسه سنگ بلوری الف) ماسه سنگی که در آن دانه های کوارتز توسط ته نشین شدن سیلیس به گونه ای بزرگ می شوند که دانه ها نشان دهنده وجوه بلوری دوباره تولید شده و برخی اوقات یوهدرال یا خوش ریخت های کوارتز کامل می باشند ماسه سنگهای بلوری با این طبیعت در نور خورشید می درخشند ب) ماسه سنگی که در آن کلسیت درون خلل و فرج به شکل تکه های بزرگ یا واحدهایی ته نشین شده که درای سوگرفتگی بلور شناسی منفرد حاصل از اثر پولکیلوپلاستیک یا جلای لکه لکه می باشند در بعضی از ماسه سنگهای کماب با سیمانی شدن ناقص

crystal sandstone

هسته بندی بلور
استفاده یک بلور دانه یا ذره خارجی در یک محلول به منظور آغاز نمودن تبلور مواد محلول ، هسته بندی بلور استفاده یک بلور دانه یا ذره خارجی در یک محلول به منظور آغاز نمودن تبلور مواد محلول

crystal seeding

فرآیند نشست بلوری

crystal setting

ساختمان بلوری ، ساختار بلور
الگوی هندسی که اتم ها در حالت انجماد به خود می پذیرند هر جامدی که دارای ساختار بلور است بلوری (کریستالین) نامیده می شود ، ساختار بلور الگوی هندسی که اتم ها در حالت انجماد به خود می پذیرند هر جامدی که دارای ساختار بلور است بلوری (کریستالین) نامیده می شود

crystal structure

سامانه بلوری
یکی از 7 گروه یا رده بندی بلورها بر طبق تقارن محورهای بلوری آنها و دارا بودن معادل های بعدی در شبکه ها یا محورهای مرجع این سامانه ها عبارتند از: سامانه مکعبی ، سامانه هگزاگونال ، سامانه تتراگونال ، سامانه تریگونال ، سامانه اورتورمبیک ، سامانه منوکلینیک و سامانه تریکلینیک درون این 7 سامانه تعداد 32 رده بلوری وجوددارد مترادف: سامانه (بلور شناسی)

crystal system

سامانه بلوری - یکی از 7 گروه یا رده بندی بلورها بر طبق تقارن محورهای بلوری آنها و دارا بودن معادل های بعدی در شبکه ها یا محورهای مرجع این سامانه ها عبارتند از: سامانه مکعبی ، سامانه هگزاگونال ، سامانه تتراگونال ، سامانه تریگونال ، سامانه اورتورمبیک ، سامانه منوکلینیک و سامانه تریکلینیک درون این 7 سامانه تعداد 32 رده بلوری وجوددارد مترادف: سامانه (بلور شناسی) -

crystal system|crystal systems|crystal systems

لوله بلوری
یک نوع کریستالاریا که از توده های بلورهای پرکننده یا نیمه پرکننده نسبتاً بزرگ لوله ای یا سوزنی شکل در مواد خاکی تشکیل شده است لوله بلوری معمولاً بوسیله تبلور از دیواره ها به سمت درون بوجود می آید ، لوله بلوری یک نوع کریستالاریا که از توده های بلورهای پرکننده یا نیمه پرکننده نسبتاً بزرگ لوله ای یا سوزنی شکل در مواد خاکی تشکیل شده است لوله بلوری معمولاً بوسیله تبلور از دیواره ها به سمت درون بوجود می آید

crystal tube

زون بلوری
الف) 3 یا بیشتر روند بلوری غیر موازی که لبه تقاطع آنها موازی ، یک خط مشترک یا ردیف شبکه ای است که محور زون خوانده می شود
ب) یک نتیجه زون بندی شدن ، زون بلوری الف) 3 یا بیشتر روند بلوری غیر موازی که لبه تقاطع آنها موازی ، یک خط مشترک یا ردیف شبکه ای است که محور زون خوانده می شود ب) یک نتیجه زون بندی شدن

crystal zone

توف بلورین ، نوعی توف را گویند که چندین سطوح کوچک در آن دیده می شود

crystaline tuff

بلورواره ، کریستالاریا
یک اصطلاح کلی پیشنهاد داده شده توسط برودر (ص 284 – 1964) برای گروهی از عوارض خاک شامل بلورهای منفرد یا آرایش های بلورین از جزهای نسبتاً خالص پلاسمای خاکی که خمیره مواد خاک را احاطه نمی کند ولی تشکیل توده های چسبنده ای را می دهند که شکل و فابریک درونی آنها همساز با و ظهور فعلی آنها در کاواک های اولیه درون مواد خاکی است مثلاً اسفرولیتها ، رزتها ، مجراها یا لوله های بلوری و بلورهای میان جای احاطه شده در یک خمیره خاکی متراکم نیز ببینید: crystal tube ، کریستالاریا یک اصطلاح کلی پیشنهاد داده شده توسط برودر (ص 284 – 1964) برای گروهی از عوارض خاک شامل بلورهای منفرد یا آرایش های بلورین از جزهای نسبتاً خالص پلاسمای خاکی که خمیره مواد خاک را احاطه نمی کند ولی تشکیل توده های چسبنده ای را می دهند که شکل و فابریک درونی آنها همساز با و ظهور فعلی آنها در کاواک های اولیه درون مواد خاکی است مثلاً اسفرولیتها

crystallaria

بلورین ، ماده ای که به بلور شباهت دارد ، جسمی که ویژگی های بلور را دارد

crystalline

کربنات بلورین
اصطلاحی که توسط دانهام ( 196) برای یک سنگ رسوبی کربناته ای استفاده شد که در آن بافت رسوبی به خاطر تبلور مجدد و جابجایی قابل تشخیص نیست مثلاً سنگ دولومیت و سنگ آهک دولومیتی ، کربنات بلورین اصطلاحی که توسط دانهام ( 196) برای یک سنگ رسوبی کربناته ای استفاده شد که در آن بافت رسوبی به خاطر تبلور مجدد و جابجایی قابل تشخیص نیست مثلاً سنگ دولومیت و سنگ آهک دولومیتی

crystalline carbonate

شخانه بلورین
یک شخانه/ سنگی محکم بلورین که حاوی کندرول های محکم گرد شعاعی است که با خمیره می شکنند Axil کناره یا گوشه
زاویه دیستال یا انتهایی تشکیل شده مابین دو بخش گیاهی ، خصوصا یک ساقه یا دمبرگ و ساقه ای (محور) که گیاه از آن رشد می کند (swantz 1971 ، p54)

crystalline chondrite

شخانه بلورین یک شخانه/ سنگی محکم بلورین که حاوی کندرول های محکم گرد شعاعی است که با خمیره می شکنند Axil کناره یا گوشه زاویه دیستال یا انتهایی تشکیل شده مابین دو بخش گیاهی ، خصوصا یک ساقه یا دمبرگ و ساقه ای (محور) که گیاه از آن رشد می کند (swantz 1971 ، p54)

crystalline chondrite|chondrite|chondrite

سنگ آهک بلورین ، سنگ آهک متبلور
در دگرگونی : الف) یک سنگ آهک دگرگون شده ، مرمری که توسط تبلور مجدد از سنگ آهک ، در نتیجه دگرگونی تشکیل می شود
ب) یک کالک آرنایت دارای سیمان کلسیت بلورین که در پیوستگی نوری با قطعات فسیل بلورین توسط دیاژنز تشکیل شده است پتی جان 1957)
مترادف: مرمر رسوبی
در رسوب شناسی : سنگ آهکی از بلورهای فراوان کلسیت در نتیجه دیاژنز ساخته شده است به ویژه سنگ آهکی که در آن بلورهای کلسیت دارای قطعه بزرگتر از 20 میکرون ، سازنده های غالب سنگ می باشند (استمینت 1965) مثال هایی از این دست شامل سنگ آهک لاله وشی است که قطعات آن (استخوانچه ، صفحات و ) توسط رشد کلسیت ، بزرگ شده اند
نیز ببینید: مرمر

crystalline limestone

سنگ آهک بلورین ، سنگ آهک متبلور در دگرگونی : الف) یک سنگ آهک دگرگون شده ، مرمری که توسط تبلور مجدد از سنگ آهک ، در نتیجه دگرگونی تشکیل می شود ب) یک کالک آرنایت دارای سیمان کلسیت بلورین که در پیوستگی نوری با قطعات فسیل بلورین توسط دیاژنز تشکیل شده است پتی جان 1957) مترادف: مرمر رسوبی در رسوب شناسی : سنگ آهکی از بلورهای فراوان کلسیت در نتیجه دیاژنز ساخته شده است به ویژه سنگ آهکی که در آن بلورهای کلسیت دارای قطعه بزرگتر از 20 میکرون ، سازنده های غالب سنگ می باشند (استمینت 1965) مثال هایی از این دست شامل سنگ آهک لاله وشی است که قطعات آن (استخوانچه ، صفحات و ) توسط رشد کلسیت ، بزرگ شده اند نیز ببینید: مرمر

crystalline limestone|limestone|limestone

مغناطیس بازماند شیمیایی (CRM) ، مغناطیس بازمانده متبلور

crystalline remnant magnetization

مغناطیس بازماند شیمیایی (CRM) ، مغناطیس بازمانده متبلور

crystalline remnant magnetization|crm|crm

سنگ بلورین ، سنگ بلورین
سنگ متبلور؛ الف) یک اصطلاح غیر دقیق ولی مناسب که نشانگر یک سنگ آذرین یا دگرگونی و (در تضاد با یک سنگ رسوبی باشد) است
ب) سنگی که تماماً از دانه های کانی نسبتاً بزرگ ساخته شده است مثلاً یک سنگ درونی ، یک سنگ آذرین فاقد مواد شیشه ای یا یک سنگ دگرگونی
ج) این اصطلاح همچنین برای سنگهای رسوبی ، مانند بعضی از سنگهای آهکی که از دانه های بلورین درشت ساخته شده اند یا نمایشگر بافتی هستند که بوسیله تبلور محور بخشی یا کامل بوجود آمده اند ، نیز کاربرد دارد ، سنگ بلورین سنگ متبلور؛ الف) یک اصطلاح غیر دقیق ولی مناسب که نشانگر یک سنگ آذرین یا دگرگونی و (در تضاد با یک سنگ رسوبی باشد) است ب) سنگی که تماماً از دانه های کانی نسبتاً بزرگ ساخته شده است مثلاً یک سنگ درونی ، یک سنگ آذرین فاقد مواد شیشه ای یا یک سنگ دگرگونی ج) این اصطلاح همچنین برای سنگهای رسوبی

crystalline rock

سنگ های بلورین ، سنگ های متبلور ، به سنگ های اطلاق می گردد که از پهلوی هم قرار گرفتن بلورها به وجود آمده باشد

crystalline rocks

شیست بلورین ، نوعی شیست سنگی می باشد که از ورقه های نازک و منظم تشکیل شده است

crystalline schist

ساختار بلورین
ساختمان بلور ، ساختار بلورین ساختمان بلور

crystalline structure

توف بلورین
نوعی توف را گویند که چندین سطوح کوچک در آن دیده می شود ، توف بلورین نوعی توف را گویند که چندین سطوح کوچک در آن دیده می شود

crystalline tuff

سنگ بلور ، آواری
یک سنگ آواری که حاوی مقدار فراوانی از مواد بلورین است ، مانند سنگی که دارای سیمان بلورین می باشد Ouachita stone سنگ اواچیتا
رجوع شود به Washita stone ، آواری یک سنگ آواری که حاوی مقدار فراوانی از مواد بلورین است ، مانند سنگی که دارای سیمان بلورین می باشد Ouachita stone سنگ اواچیتا رجوع شود به Washita stone

crystallinoclastic rock

شیشه بلورین ، هیالینوکریستالین

crystallinohyaline

مواد بلورین سنگ های آتشفشانی ، کریستالیت ، بلورک
اصطلاح عمومی برای موادی با اندازه بسیار کوچک ، معمولاً کانی‌ها ، با اشکال یا سطوح بلوری که ممکن است با بزگنمایی قابل روئیت باشند ریخت‌شناسی کریستالیت ، ‌ ماده‌ای با ساختار بلوری منظم را نشان می‌دهد که می‌تواند برای شناسایی یک ترکیب یا ماده معدنی خاص استفاده شود ، بلورک اصطلاح عمومی برای موادی با اندازه بسیار کوچک

crystallite

تبلور ، بلورسازی ، انجماد وتبلور کند وآرام مایعی که موجب پیدایش ترکیب شیمیائی یکی یا چند کانی های فراوان می شود ، بلورسازی
انجماد وتبلور کند وآرام مایعی که موجب پیدایش ترکیب شیمیائی یکی یا چند کانی های فراوان می شود ، بلورسازی انجماد وتبلور کند وآرام مایعی که موجب پیدایش ترکیب شیمیائی یکی یا چند کانی های فراوان می شود

crystallization

نواری شدن تبلور ، لایه ای شدن فازی

crystallization banding

نواری شدن تبلور ، لایه ای شدن فازی

crystallization banding|crystallization|crystallization

فابریک تبلور
اصطلاحی که توسط فرید من (1965) برای اندازه و روابط دو طرفه بلورهای کانی در سنگهای رسوبی مانند تبخیری ها ، سیمان های بطور شیمیایی ته نشین شده و سنگ آهک ها و دولومیت های تبلور مجدد یافته استفاده شده است
مقایسه شود با: بافت بلورش ، فابریک تبلور اصطلاحی که توسط فرید من (1965) برای اندازه و روابط دو طرفه بلورهای کانی در سنگهای رسوبی مانند تبخیری ها ، سیمان های بطور شیمیایی ته نشین شده و سنگ آهک ها و دولومیت های تبلور مجدد یافته استفاده شده است مقایسه شود با: بافت بلورش

crystallization fabric

شاخص تبلور
در سنگ شناسی آذرین ، به ویژه تفریق آذرین ، عددی که از سامانه فورستریت ، دیوبسید ، آنورتیت محاسبه می شود و نشان دهنده مجموع (به صورت درصد وزنی) آنورتیت ، دیوبسید منیزیمی ، فورستریت نورماتیو ، استاتیت نرماتیوی است که به فورستریت تبدیل شده اند و اسپنیل منیزیمی که از کواندوم نورماتیو در سنگهای فوق تیره (اولترامافیک) محاسبه شده اند (پولدروارت و پارکر 1964)
مخفف: CI
مقایسه شود با: سامانه ابتدایی سنگ شناسی ، شاخص تبلور در سنگ شناسی آذرین ، استاتیت نرماتیوی است که به فورستریت تبدیل شده اند و اسپنیل منیزیمی که از کواندوم نورماتیو در سنگهای فوق تیره (اولترامافیک) محاسبه شده اند (پولدروارت و پارکر 1964) مخفف: CI مقایسه شود با: سامانه ابتدایی سنگ شناسی

crystallization index

مغناطیس تبلوری ، بازماند شیمیایی

crystallization magnetization

نیروی تبلور
نیروی گسترش یک بلور که درون یک محیط جامد تشکیل می شود این نیرو بر طبق جهت بلورشناسی تغییر می کند
مترادف: نیروی بلورش ، نیروی تبلور نیروی گسترش یک بلور که درون یک محیط جامد تشکیل می شود این نیرو بر طبق جهت بلورشناسی تغییر می کند مترادف: نیروی بلورش

crystallizing force

رده بلورشکفتی ، سری بلور شکفتی

crystalloblastic order

رده بلورشکفتی ، سری بلور شکفتی

crystalloblastic order|crystalloblastic|crystalloblastic

سری بلورشکفتی
آرایشی از کانی های دگرگونی با روند کاهش انرژی تشکیل ، بطوریکه بلورهای هر کدام از کانی های مشخص شده ، تمایل دارند تا اشکالی با حاشیه خود شکل از کانی های با انرژی پایین تر را در سطوح همبر با بلورهای هم زمان بوجود آمده داشته باشند ( بکه 1913)
مترادف: سری بلاست خود شکلی ، راسته بلور شکفتی ، سری بلورشکفتی آرایشی از کانی های دگرگونی با روند کاهش انرژی تشکیل ، تمایل دارند تا اشکالی با حاشیه خود شکل از کانی های با انرژی پایین تر را در سطوح همبر با بلورهای هم زمان بوجود آمده داشته باشند ( بکه 1913) مترادف: سری بلاست خود شکلی

crystalloblastic series

مقاومت بلورشکفتی ، انرژی یا نیروی تشکیل

crystalloblastic strength

مقاومت بلورشکفتی ، انرژی یا نیروی تشکیل

crystalloblastic strength|crystalloblastic|crystalloblastic

فرماسیون وشکل بلورخواه در محیط طبیعی ویا مصنوعی باشد

crystallogenese

محور بلورشناختی
یکی از سه خط فرضی در یک بلور (4 خط در یک بلور هگزاگونال) که از مرکز آن (بلور) عبور می کند این محور به عنوان مرجعی در توصیف ساختار بلور و تقارن آن کاربرد دارد یک یا تمام محورهای بلورشناسی ممکن است با محورهای تقارن منطبق باشند
مترادف: محور بلور
، محور بلورشناختی یکی از سه خط فرضی در یک بلور (4 خط در یک بلور هگزاگونال) که از مرکز آن (بلور) عبور می کند این محور به عنوان مرجعی در توصیف ساختار بلور و تقارن آن کاربرد دارد یک یا تمام محورهای بلورشناسی ممکن است با محورهای تقارن منطبق باشند مترادف: محور بلور

crystallographic axis

سطح بلورشناختی
هر سطح ، روند بلور ، رخ یا سطح شبکه که بطور ریاضی از نظر طول ها و جهت های محورهای بلورشناختی قابل توصیف می باشند ، سطح بلورشناختی هر سطح

crystallographic plane

کریستالوگرافی ، مطالعه اشکال وساختمان و ویژگی های بلور

crystallography

شبه بلور ، ماده ای که حالت بلور را دارد

crystalloid

یک کوکولیت بلورین ، مثلاً هولوکوکولیت disciform

crystallolith

کریستالوتراسماتیک
یک اصطلاح توصیفی که برای سنگ های آذرینی با بافت گویچه ای استفاده می شود که در آنها بقایای بلورهای اولیه تشکیل هسته گوی هاorbicules) ) را می دهند (اسکولا 1938-ص 476)
مقایسه شود با: isothrousmatic –allothrausmatic –homeothrausmatic –heterothrausmatic Crystocrene کریستو کرین ، chrystocrene ، کریستالوتراسماتیک یک اصطلاح توصیفی که برای سنگ های آذرینی با بافت گویچه ای استفاده می شود که در آنها بقایای بلورهای اولیه تشکیل هسته گوی هاorbicules) ) را می دهند (اسکولا 1938-ص 476) مقایسه شود با: isothrousmatic –allothrausmatic –homeothrausmatic –heterothrausmatic Crystocrene کریستو کرین

crystallothrausmatic

رسوبگذاری چرخه ای
مترادفی برای رسوبگذاری ریتمیک این اصطلاح خصوصاً برای رسوبگذاری استفاده می شود که شامل یک توالی غیر مستقیم از شرایط می باشد ، مانند آنچه در یک مگاسیکلوم یافت می شود که نمایشگر لایه بندی نامتقارن می باشد ، رسوبگذاری چرخه ای مترادفی برای رسوبگذاری ریتمیک این اصطلاح خصوصاً برای رسوبگذاری استفاده می شود که شامل یک توالی غیر مستقیم از شرایط می باشد

cyclic sedimentation

رسوبگذاری آزمایشگاهی

laboratory sedimentation

رسوبگذاری در دریاهای عمیق

oceanogenic sedimentation

کانسنگ رسوبگذاری
رجوع شود به placer ، کانسنگ رسوبگذاری رجوع شود به placer

ore of sedimentation

رسوبگذاری الگودار
رسوبگذاری در قالب توالی منظمی از طبقات ، مانند رسوبگذاری تکراری (رسوبگذاری بین لایه ای یا …) ، تکرار طبقات یا رسوبگذاری موزون یا چرخه ای ، رسوبگذاری الگودار رسوبگذاری در قالب توالی منظمی از طبقات

patterned sedimentation

رسوبگذاری فیزیکی

physical sedimentation

ته نشینی ساده

plain sedimentation

نرخ یا آهنگ رسوبگذاری
مقدار رسوب تجمع یافته در یک محیط آبی در طی یک دوره مشخص زمانی را گویند که معمولا بصورت ضخامت تجمع بر واحد زمان بیان می شود اینطور به نظر می رسد که افزایش پیش رونده ای در این آهنگ با کاهش سن زمین شناسی رسوبات ، با میانگین کلی حدود ضخامت 22 سانتی متر در هر 1000 سال وجود دارد (پتی جان 1957 –688)
مترادف: آهنگ رسوبگذاری ، نرخ یا آهنگ رسوبگذاری - مقدار رسوب تجمع یافته در یک محیط آبی در طی یک دوره مشخص زمانی را گویند که معمولا بصورت ضخامت تجمع بر واحد زمان بیان می شود اینطور به نظر می رسد که افزایش پیش رونده ای در این آهنگ با کاهش سن زمین شناسی رسوبات ، با میانگین کلی حدود ضخامت 22 سانتی متر در هر 1000 سال وجود دارد (پتی جان 1957 –688) - مترادف: آهنگ رسوبگذاری

rate of sedimentation

رسوبگذاری مجدد
الف) رسوبگذاری مواد حاصل از سنگ رسوبی که از قبل وجود داشته است رسوبگذاری مجدد مواد رسوبی
ب) ته نشینی مکانیکی مواد در غارهای پس نهشتی ، مانند رسوبگذاری گل های کربناته و سیلتها توسط فرسایش مکانیکی درون یا انحلال یک سنگ آهک
ج) فرآینده معمول حرکت زیرآبی و رو به پایین شیب رسوب تحت اثر گرانش مانند تشکیل نهشته جریان توربیدایتی ، رسوبگذاری مجدد - الف) رسوبگذاری مواد حاصل از سنگ رسوبی که از قبل وجود داشته است رسوبگذاری مجدد مواد رسوبی - ب) ته نشینی مکانیکی مواد در غارهای پس نهشتی ، مانند رسوبگذاری گل های کربناته و سیلتها توسط فرسایش مکانیکی درون یا انحلال یک سنگ آهک - ج) فرآینده معمول حرکت زیرآبی و رو به پایین شیب رسوب تحت اثر گرانش مانند تشکیل نهشته جریان توربیدایتی

resedimentation

رسوبگذاری ریتمیک
تکرار همساز در یک توالی رسوبی ، منظم از دو یا چند واحد سنگی که با یک نظم بخصوص آرایش یافته اند و نشان دهنده بروز تکراری و قابل پیش بینی یا الگویی از توالی مشابه الشرایط می باشد و ممکن است فقط دو سازنده (مانند لامینه های میان لایه ای سیلت ورنس) یا تغییرات وسیع در ویژگی رسوبی نشان دهد که در کل سیستم ها (یا بازه های طولانی تر) و واحدها تا صدها متر ضخامت گسترده باشد یا هر توالی حد واسط بین این دو حد را دربر می گیرد
نیز ببینید: رسوبگذاری چرخه ای ، رسوبگذاری ریتمیک - تکرار همساز در یک توالی رسوبی ، منظم از دو یا چند واحد سنگی که با یک نظم بخصوص آرایش یافته اند و نشان دهنده بروز تکراری و قابل پیش بینی یا الگویی از توالی مشابه الشرایط می باشد و ممکن است فقط دو سازنده (مانند لامینه های میان لایه ای سیلت ورنس) یا تغییرات وسیع در ویژگی رسوبی نشان دهد که در کل سیستم ها (یا بازه های طولانی تر) و واحدها تا صدها متر ضخامت گسترده باشد یا هر توالی حد واسط بین این دو حد را دربر می گیرد - نیز ببینید: رسوبگذاری چرخه ای

rhythmic sedimentation

رسوبگذاری ، ته نشین ، نهشت ، ته‎نشینی ، رسوب گذاری

sedimentation

آهنگ رسوبگذاری ، سرعت رسوبگذاری - رجوع شود به rate of sedimentation (سرعت رسوبگذاری)

sedimentation rat|rate of sedimentation|rate of sedimentation

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی نهشت بلوری ، ته نشست بلوری

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نهشت بلوری ، ته نشست بلوری

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما