معادل انگلیسی قالب ، هلالی
اصطلاحی که توسط اسپاتز و وسر (1964) برای آثار زیرین لاله که نامتقارن و هلالی شکل

زمين شناسی
قالب ، هلالی
اصطلاحی که توسط اسپاتز و وسر (1964) برای آثار زیرین لاله که نامتقارن و هلالی شکل هستند معرفی شد که این اثر فاقد یک انتهای عمیق تر در خلاف جریان آب بوده و در جهت پایین دست رودخانه نیز گسترش نیافته اند فرورفتگی اولیه ، عامل ایجاد این قالب است چون آن قالب ممکن است نشانگر حفر شدگی جریانی باشد ، هلالی اصطلاحی که توسط اسپاتز و وسر (1964) برای آثار زیرین لاله که نامتقارن و هلالی شکل هستند معرفی شد که این اثر فاقد یک انتهای عمیق تر در خلاف جریان آب بوده و در جهت پایین دست رودخانه نیز گسترش نیافته اند فرورفتگی اولیه
cusp cast
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی قالب ، هلالی
اصطلاحی که توسط اسپاتز و وسر (1964) برای آثار زیرین لاله که نامتقارن و هلالی شکل
پر کننده قالب ، قطعه ریخته گری ، یک پرتاب جهت یافته
در معدن کاری روباز ، روباره نشان دهنده جهت معدن کاری قبلی زغال می باشد
رسوبات سخت شده (سنگ) که پرکننده قالبی طبیعی است ونسخه ای از جاندار اولیه ایجاد می کند ، یک پرتاب جهت یافته در معدن کاری روباز ، روباره نشان دهنده جهت معدن کاری قبلی زغال می باشد رسوبات سخت شده (سنگ) که پرکننده قالبی طبیعی است ونسخه ای از جاندار اولیه ایجاد می کند
cast
قالب کانال
قالب یک کانال که معمولاً در شیل حفر شده و بوسیله ماسه پر شده است مترادف: پرکننده کانال آبراهه ای ، قالب کانال قالب یک کانال که معمولاً در شیل حفر شده و بوسیله ماسه پر شده است مترادف: پرکننده کانال آبراهه ای
channel cast
قالب جناغی
قالب یک نشان ، علامت یا اثر جناغی
chevron cast
قالب قاشقی مارپیچی
یک قالب به شکل زیگزاگ با نوک پیچیده در انتهای رو به بالای جریان
corkscrew flute cast
قالب هلالی ، هلال جریانی
crescent cast
قالب ترک گلی چین خورده
یک قالب ترک گلی که نشان دهنده مچاله شدگی یا خم شدگی در اثر اختلاف مقاومت بین ماسه پرکننده آن و خمیره گلی در حین فشردگی است (برادلی 1930) ، قالب ترک گلی چین خورده یک قالب ترک گلی که نشان دهنده مچاله شدگی یا خم شدگی در اثر اختلاف مقاومت بین ماسه پرکننده آن و خمیره گلی در حین فشردگی است (برادلی 1930)
crumpled mud crack cast
قالب بلور
پرشدگی یک شکل یا قالب بلور مثلاً اثر یا قالب بلور یخ ، قالب بلور نمک
حفره ای که توسط انحلال یا تصعید یک کانی (مانند نمک یا یخ یا پیریت) موجود در رسوبات نرم ریزدانه ، به جای گذاشته می شود ، قالب بلور پرشدگی یک شکل یا قالب بلور مثلاً اثر یا قالب بلور یخ ، قالب بلور نمک حفره ای که توسط انحلال یا تصعید یک کانی (مانند نمک یا یخ یا پیریت) موجود در رسوبات نرم ریزدانه
crystal cast
قالب یا اثر کتونوئید
یک اثر بخش تحتانی لایه دندان مانند و بسیار نادر که دارای شکل یک استوانه بطور اوریب بریده شده و بطور طولی دنده دار شده است و احتمالاً نشانگر یک اثر پرشی در گل ساخته شده توسط ساقه های گیاهEquisetites است که بطور متناوب کف را لمس کرده هنگامی که در امتداد توسط یک جریان آب حمل می شده اند این اصطلاح به شکل "علامت گذاری کتنوئید" توسط بیسیلی(1914) معرفی شد ، کسی که این ساختار را شبیه شانه بزرگ لاک سنگ پشت دانست که در آرایش موی زنان ابتدای دوره ویکتوریا رایج بود ریشه کلمه: یونانی ، Comb ، Ktenos ، شانه ، قالب یا اثر کتونوئید یک اثر بخش تحتانی لایه دندان مانند و بسیار نادر که دارای شکل یک استوانه بطور اوریب بریده شده و بطور طولی دنده دار شده است و احتمالاً نشانگر یک اثر پرشی در گل ساخته شده توسط ساقه های گیاهEquisetites است که بطور متناوب کف را لمس کرده هنگامی که در امتداد توسط یک جریان آب حمل می شده اند این اصطلاح به شکل "علامت گذاری کتنوئید" توسط بیسیلی(1914) معرفی شد
ctenoid cast
قالب موجواره جریانی
اصطلاحی که توسط kvenen (1957) برای ساختار رسوبی استفاده شد که در حال حاضر به عنوان آثار حفر شدگی عرضی شناخته می شود
current ripple cast
نیش کنودونت
(دیرین شناسی): یک ساختمان تیغ شکل ، نیش (دندان نیش) مانند یا مخروطی شکل (که یک دندانچه بزرگ است) که در بالای حفره قائده ای یک موجود کنودونت قرار گرفته است این سازنده کل عنصر در موجود کنودونت ساده می باشد
نیز ببینید:Anticusp ، نیش کنودونت (دیرین شناسی): یک ساختمان تیغ شکل ، نیش (دندان نیش) مانند یا مخروطی شکل (که یک دندانچه بزرگ است) که در بالای حفره قائده ای یک موجود کنودونت قرار گرفته است این سازنده کل عنصر در موجود کنودونت ساده می باشد نیز ببینید:Anticusp
cusp
ریپل هلالی
اصطلاحی که توسط مک کی (1954) برای یک ریپل جریانی هلالی شکل استفاده شد که حاصل یک جریان نامنظم و نوسانی می باشد نیز ببینید: موجواره لینگوئید ، ریپل هلالی اصطلاحی که توسط مک کی (1954) برای یک ریپل جریانی هلالی شکل استفاده شد که حاصل یک جریان نامنظم و نوسانی می باشد نیز ببینید: موجواره لینگوئید
cusp ripple
هلالی شکل
cuspate
سد هلالی
یک سد یا پشته رو به دریا با رخنمون هلالی دو طرفه که در هر انتها به ساحل می پیوندد این پشته ممکن است به دو صورت تشکیل گردد: 1- یک باریکه منفرد که از ساحل آغاز می شود و دوباره به عقب برمی گردد ، 2- دو باریکه که بطور مورب از ساحل رشد می کنند و با شکل منقاری با هم تلاقی می کنند مقایسه شود با سد V شکل ، سد looped ، سد هلالی یک سد یا پشته رو به دریا با رخنمون هلالی دو طرفه که در هر انتها به ساحل می پیوندد این پشته ممکن است به دو صورت تشکیل گردد: 1- یک باریکه منفرد که از ساحل آغاز می شود و دوباره به عقب برمی گردد
cuspate bar
سد هلالی
cuspate dam
سد هلالی
cuspate dam|cuspate|cuspate
سد پیش بوم هلالی
الف) یک شکل بینابینی یا حد واسط یک سد هلالی مرکب و یک دماغه نوک تیز را گویند ب) سدی که در جایی ایجاد می شود که یک مرداب یا باتلاق مثلثی شکل را در بر می گیرد (توسط بر افزایش متوالی پشته های ساحلی در سمت رو به دریای سد پیش روی می کند) ، سد پیش بوم هلالی الف) یک شکل بینابینی یا حد واسط یک سد هلالی مرکب و یک دماغه نوک تیز را گویند ب) سدی که در جایی ایجاد می شود که یک مرداب یا باتلاق مثلثی شکل را در بر می گیرد (توسط بر افزایش متوالی پشته های ساحلی در سمت رو به دریای سد پیش روی می کند)
cuspate foreland bar
ریف هلالی
یک ریف دیواری که انتهاهای آن در جهات رو به باد خمیدگی پیدا می کنند و مسیر بین ریف های مجاور را مرزبندی می کند (هکسول 1968) ، ریف هلالی یک ریف دیواری که انتهاهای آن در جهات رو به باد خمیدگی پیدا می کنند و مسیر بین ریف های مجاور را مرزبندی می کند (هکسول 1968)
cuspate reef
موج نما هلالی
موجواره هلالی؛ یکی از سری موجواره های زبانه ای که هماهنگ در ردیف هایی موازی با جریان آرایش می یابند (آلن 1968) ، موج نما هلالی موجواره هلالی؛ یکی از سری موجواره های زبانه ای که هماهنگ در ردیف هایی موازی با جریان آرایش می یابند (آلن 1968)
cuspate ripple mark
زبانه هلالی
یک نقطه بیرون زده شاخص که معمولاً از یک جزیره سدی به درون خلیج کوچک یا مرداب گسترده می شود (شپارد 1952)
فاصله بین راس های هلالی حدود 2 کیلومتر یا بیشتر می باشد ، زبانه هلالی یک نقطه بیرون زده شاخص که معمولاً از یک جزیره سدی به درون خلیج کوچک یا مرداب گسترده می شود (شپارد 1952) فاصله بین راس های هلالی حدود 2 کیلومتر یا بیشتر می باشد
cuspate spit
گوشه دار
دانه های رسوی که شکل نامنظمی دارند و مسافت کمی را حمل شده اند ، گوشه دار دانه های رسوی که شکل نامنظمی دارند و مسافت کمی را حمل شده اند
cuspidate
نوعی کانی
فرمول شیمیایی: Ca4Si2O7(F ، OH)2
cuspidine
نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Ca4Si2O7(F ، OH)2
cuspidine|custerite|custerite
قالب دلتاواری (دلتوئیدی)
اصطلاحی که توسط بیرکماژار (1958) برای قالب منشعب شونده استفاده شد ، قالب دلتاواری (دلتوئیدی) اصطلاحی که توسط بیرکماژار (1958) برای قالب منشعب شونده استفاده شد
deltoidal cast
قالب قاشقی فرورفته
یک قالب قاشقی مسطح یا با رشد کم
depressed flute cast
قالب قاشقی فرورفته یک قالب قاشقی مسطح یا با رشد کم
depressed flute cast|flute cast|flute cast
قالب وزنی جهت دار
اصطلاحی که به طور اولیه برای ساختاری به عنوان قالب جریانی تفسیر می شد ولی در حال حاضر به عنوان قالب قاشقی در نظر گرفته می شود ( پتی جان دپاتر 1964) ، قالب وزنی جهت دار اصطلاحی که به طور اولیه برای ساختاری به عنوان قالب جریانی تفسیر می شد ولی در حال حاضر به عنوان قالب قاشقی در نظر گرفته می شود ( پتی جان دپاتر 1964)
directional load cast
قالب دولومیت
یک قالب یا اثر یک بلور دولومیت که در یک باقیمانده حل نشدنی و از بین نرفتنی حفظ شده است
صفت : دولوکاستی
مقایسه شود با : Dolomold
dolocast
قالب کششی
یک اصطلاح مناسب تر برای اثر کشش ، مانند آنچه توسط کونن استفاده شد ( 1957)
drag cast
قالب بیرونی ، قالب خارجی
exocast
قالب خارجی
یک اصطلاح نامناسب که برخی اوقات به عنوان مترادفی برای قالب بیرونی(external mold)استفاده می شود
مترادف: برون قالب (exocast) ، قالب خارجی یک اصطلاح نامناسب که برخی اوقات به عنوان مترادفی برای قالب بیرونی(external mold)استفاده می شود مترادف: برون قالب (exocast)
external cast
قالب جریان
الف) اصطلاحی که توسط شروک (1948) ، برای اثر تحتانی لایه استفاده شد که از یک پشته آویزه دار یا سایر عوارض برآمده ساخته می‌شود و نشان دهنده پر شدن فرورفتگی حاصل از جریان یا جابجایی یا کج شدگی رسوب زیرین نرم و هیدروپلاستیک است کیونن (1953) اصطلاح قالب وزنی را برای چنین ساختاری استفاده شد که حاصل جابجایی های قائم است پرنتایس (1956) ، قالب جریان را برای اثر تحتانی لایه ای بکار برد که در نتیجه ترکیبی از قالب‌گیری وزنی و جریان سیلان جهت یافته است ، مانند قالب وزنی تعدیل شده توسط سیلان افقی رسوب در حین یا بعد از ته نشینی نیز ببینید: قالب سیلان
ب) قالب قاشقی ، قالب جریان الف) اصطلاحی که توسط شروک (1948) ، مانند قالب وزنی تعدیل شده توسط سیلان افقی رسوب در حین یا بعد از ته نشینی نیز ببینید: قالب سیلان ب) قالب قاشقی
flow cast
قالب سیلان
(جریان): اصطلاحی که توسط بیرکنمازر (1958) برای اثر تحتانی لایه استفاده شد که این باور در مورد آن وجود دارد که حاصل جریان ماسه متحرک هیدروپلاستیک بر روی قاعده ناهموار در جهت شیب است این قالب ممکن است عرضی ، طولی یا چند جهتی باشد
نیز ببینید: قالب جریان ، قالب سیلان (جریان): اصطلاحی که توسط بیرکنمازر (1958) برای اثر تحتانی لایه استفاده شد که این باور در مورد آن وجود دارد که حاصل جریان ماسه متحرک هیدروپلاستیک بر روی قاعده ناهموار در جهت شیب است این قالب ممکن است عرضی ، طولی یا چند جهتی باشد نیز ببینید: قالب جریان
flowage cast
قالب شیاری
عنوانی که توسط کرول برای یک نقش بستر (آثار سطح زیرین لایه های رسوبی) زبانی یا قاشقی شکل که به صورت برآمدگیی طویل ، باریک و تقریبا مخروطی شکل از سطح زیرین لایه های ماسه سنگی یا سیلت استونی بیرون آمده ارائه شده است در چنین ساختاری ، بخش رو به جریان ، حالتی نوک تیز و بخش پشت به جریان حالتی مسطح و پهن دارد بگونه ای که در فاصله ای اندک با صفحه طبقه یا سطح زیرین لایه ، هم سطح می شود یک قالب شیاری ، در حقیقت محصول پرشدن یک شیار است
flute cast
قالب شیاری عنوانی که توسط کرول برای یک نقش بستر (آثار سطح زیرین لایه های رسوبی) زبانی یا قاشقی شکل که به صورت برآمدگیی طویل ، باریک و تقریبا مخروطی شکل از سطح زیرین لایه های ماسه سنگی یا سیلت استونی بیرون آمده ارائه شده است در چنین ساختاری ، بخش رو به جریان ، حالتی نوک تیز و بخش پشت به جریان حالتی مسطح و پهن دارد بگونه ای که در فاصله ای اندک با صفحه طبقه یا سطح زیرین لایه ، هم سطح می شود یک قالب شیاری ، در حقیقت محصول پرشدن یک شیار است
flute cast|flutecast|flutecast
قالب چین
قالبی که شکل و ساختار آن تحت کنترل سنگهای چین خورده قرار دارد
fold cast
قالب شیار
اصطلاحی که توسط (McBride 1962) برای اثر بخش تحتانی لایه استفاده شد که از قالب گروهی از فرورفتگی های نزدیک بهم و موازی خطی ساخته شده که توسط تیغه های طویل باریک با نوک گرد یا صاف شده و تقریباً سینوسی از هم جدا می شوند که این تیغه ها در قالب مانند فرورفتگی هایی دیده می‌شوند این قالب ، فاقد انتهای بالادست جریانی پرشیب یا کفه قالبی قاشقی است این اصطلاح بطور تردیدآمیزی توسط Kuenen (1957) برای جایگزینی “قالب شیار” مبهم پیشنهاد داده شد
مقایسه شود با: قالب قاشقی شیاری (furrow flute cast) ، قالب شیار اصطلاحی که توسط (McBride 1962) برای اثر بخش تحتانی لایه استفاده شد که از قالب گروهی از فرورفتگی های نزدیک بهم و موازی خطی ساخته شده که توسط تیغه های طویل باریک با نوک گرد یا صاف شده و تقریباً سینوسی از هم جدا می شوند که این تیغه ها در قالب مانند فرورفتگی هایی دیده می‌شوند این قالب ، فاقد انتهای بالادست جریانی پرشیب یا کفه قالبی قاشقی است این اصطلاح بطور تردیدآمیزی توسط Kuenen (1957) برای جایگزینی “قالب شیار” مبهم پیشنهاد داده شد مقایسه شود با: قالب قاشقی شیاری (furrow flute cast)
furrow cast
قالب قاشقی شیاری
قالبی شیاری که انتهای بالادست جریانی آن شبیه قالب قاشقی است
مترادف: قالب لجن (sludge cast)؛
قالب بریدگی (rill cast)
furrow flute cast
قالب قاشقی شیاری قالبی شیاری که انتهای بالادست جریانی آن شبیه قالب قاشقی است مترادف: قالب لجن (sludge cast)؛ قالب بریدگی (rill cast)
furrow flute cast|flute cast|flute cast
فلوت کست نعل اسبی
بخش هلالی شکل حاصل از گذر جریان آب
horseshoe flute cast
فلوت کست نعل اسبی بخش هلالی شکل حاصل از گذر جریان آب
horseshoe flute cast|horseshoe|horseshoe|flute cast
علامت یا نشان پاشنه مانندی که بوسیله ماسه سنگ روی رسوبات نرم گذاشته می شود ، قالب وزنی
ساخت رسوبی که در اثر وزن رسوبات بالایی بر رسوبات پایینی که عمدتا رسوبات پایینی رس می باشد بوجود می آید ، قالب وزنی ساخت رسوبی که در اثر وزن رسوبات بالایی بر رسوبات پایینی که عمدتا رسوبات پایینی رس می باشد بوجود می آید
load cast
نقش ترک های گلی
ترک های گلی تحت عنواینsun crackو shrinkage crack وdessication crackهم نامیده می شوند صفحات ترک های گلی را در حالت مسطح flakes یا صفحه و در حالتی که در اثر خشک شدن ، در هم پیچیده و کج و معوج و لوله شده هستندchipsنامیده می شوند
mud crack cast
قالب خاگه حفره ای بیضوی یا کره ای شکل در یک سنگ رسوبی یا بقایای نامحلول که محصول انحلال و از بین رفتن یک االیت است صفت: oomoldic نیز ببینید: oolicast
oomold|oolicast|oolicast
استخراج معدن روباز
استخراج یک ماده کانی ، معمولا زغال ، لینیت یا سنگ آهن ، در محلی که ذخایر معدنی در نزدیکی سطح زمین قرارگرفته و از گسترش قابل ملاحظه ای برخوردار است ، استخراج معدن روباز استخراج یک ماده کانی
opencast
ابری ، تیره ، پوشیده ، ابرناک
مسیر هوای بسته شده که اجازه می دهد جریان هوا از بالای (زیر) چیز دیگر عبور کند ، ابرناک مسیر هوای بسته شده که اجازه می دهد جریان هوا از بالای (زیر) چیز دیگر عبور کند
overcast
قالب جدایی
یک ترک کششی که در نتیجه کرنش بخشی از بستر دریا شکل گرفته و توسط ماسه پر شده است
مترادف: pseudo mud crack
parting cast
پیش ساخته ، پیش ریخته
precast
قالب برخوردی ، قالب تصادمی
قالب یک نشان برخوردی ، مرکب از یک پشته کوتاه که به سمت پایین دست جریان بالا آمده است و ناگهان ختم می‌شود اصولاً‌توسط دزولینسکی و اسلازکا(1958) تعریف شده است
prod cast
قالب درز اصلی
قالب عمودی و استوانه ای ماسه را گویند که فرضاً نشان دهنده پرشدگی یک قالب به جای مانده از نیزار شنی است ، قالب درز اصلی - قالب عمودی و استوانه ای ماسه را گویند که فرضاً نشان دهنده پرشدگی یک قالب به جای مانده از نیزار شنی است
reed cast
قالب شیاری
اصطلاحی که توسط ذرولینسکی و اسلازکا (1958) برای اثر بخش تحتانی لایه استفاده شد که یک نوع قالب قاشقی می باشد
نیز ببینید: اثر شیاری ، قالب شیاری - اصطلاحی که توسط ذرولینسکی و اسلازکا (1958) برای اثر بخش تحتانی لایه استفاده شد که یک نوع قالب قاشقی می باشد - نیز ببینید: اثر شیاری
rill cast
قالب وزنی ریپلی
قالب وزنی یک ریپل مارک که نشان دهنده علائمی از تغییر شکل هم زمان (حاصل شده توسط بارگذاری ، ته نشینی و فشردگی نابرابر) و تشدید خط القعر و ستیغ آن و فوق پرشیب شدگی لامینه های سازنده است (کلینگ 1958) امروزه بطور کلی به نام ریپل قالب وزنی خوانده می شود ، قالب وزنی ریپلی - قالب وزنی یک ریپل مارک که نشان دهنده علائمی از تغییر شکل هم زمان (حاصل شده توسط بارگذاری
ripple load cast
قالب ریشه
الف) یک ساختار رسوبی ظریف ، تقریباً قائم و معمولاً منشعب به سمت پایین که توسط پرشدگی یک منفذ لوله ای که از یک ریشه به جای مانده ، تشکیل می‌شود
ب) سنگال ریشه ای (rhizoconcretion)
root cast
شیار قالب پرسان ریک قالب شکافی را گویند که دارای الگوی پرمانند است و از شیاری با چین ها و چروکهای جانبی ساخته شده که به قالب اصلی در جهت پایین جریانی با زاویه حاده می پیوندند (هاف 1959)
نیز ببینید: اثر لرزش ، شیار قالب پرسان ریک قالب شکافی را گویند که دارای الگوی پرمانند است و از شیاری با چین ها و چروکهای جانبی ساخته شده که به قالب اصلی در جهت پایین جریانی با زاویه حاده می پیوندند (هاف 1959) - نیز ببینید: اثر لرزش
ruffled groove cast
قالب بلور نمک
قالب بلوری که توسط انحلال بلور نمک قابل انحلال تشکیل می شود و به دنبال آن با گل ، ماسه یا تبلور شکلی کاذب (مانند کلسیتی با شکل هالیت) پر می شود
نیز ببینید: قیف ـ قیفی شکل (hopper)
salt-crystal cast
قالب جریان شدید
اصطلاحی که توسط وود و اسمیت (1958) برای یکی از سری های “پشته های قوی موازی” پیشنهاد داده شد که نشان دهنده قالب شیاری با عمق تا 10 سانتی متر ، پهنای 30 سانتی متر و طول 2 متر است
shooting-flow cast
قالب گردابی
قالب قاشقی ، فلوت کست
vortex cast
قالب کرمی
الف) اثر فسیلی سینوسی یک کرم که مانند قالب ماسه ای بر روی سطح لایه بندی یک سنگ ماسه ای حفظ شده است
ب) قالب کرمی
نیز نوشته می‌شود: wormcast
worm cast

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای مقاله ISI زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن