معادل انگلیسی کانال میانبر
یک قطع شدگی مئآندری ، کانال میانبر یک قطع شدگی مئآندری

زمين شناسی

کانال میانبر
یک قطع شدگی مئآندری ، کانال میانبر یک قطع شدگی مئآندری

cutoff channel

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی کانال میانبر
یک قطع شدگی مئآندری ، کانال میانبر یک قطع شدگی مئآندری

کانال متروک
کانال زهکشی که برای مدتی طولانی آب در آن جریان نداشته است ، شبیه یک مخروطه افکنه

abandoned channel

کانال متروک کانال زهکشی که برای مدتی طولانی آب در آن جریان نداشته است ، شبیه یک مخروطه افکنه

abandoned channel|abandoned channels|abandoned channels|channel

کانال مصنوعی

artificial channel

محور مجرا

axis of channel

انسداد آبراهه

blockage of channel

کانال شاخه شاخه
وقتی که کانال رودخانه قادر نباشد تمامی بار موجود خود را جابجا کند ، رسوبات خود را بصورت سد نهشته می کند سدها باعث تقسیم ، جریان و تمرکز آب در کانال های اطراف نهشته ها می شوند جریان ها بطور مکرر تقسیم و دوباره بهم می پیوندند ، جریان ها بهم پیوسته بوسیله سدها یا جزایر از یکدیگر جدا می شوند

braided channel

کانال شاخه شاخه وقتی که کانال رودخانه قادر نباشد تمامی بار موجود خود را جابجا کند ، رسوبات خود را بصورت سد نهشته می کند سدها باعث تقسیم ، جریان و تمرکز آب در کانال های اطراف نهشته ها می شوند جریان ها بطور مکرر تقسیم و دوباره بهم می پیوندند ، جریان ها بهم پیوسته بوسیله سدها یا جزایر از یکدیگر جدا می شوند

braided channel|braided channels|braided channels|channel

کانال سقفی
یک شیار انحلالی در سقف یک غارکه احتمالاً زمانیکه تشکیل شده ، با آب پر شده است
مترادف: مئاندر سقفی کانال برعکس/ سروته upside-down ehannel ، کانال سقفی یک شیار انحلالی در سقف یک غارکه احتمالاً زمانیکه تشکیل شده ، با آب پر شده است مترادف: مئاندر سقفی کانال برعکس/ سروته upside-down ehannel

ceiling channel

آبراه ، کانال ، ترعه ، آبراهه ، کانال
(جریان آب یا رودخانه): الف) بستری که در آن یک حجم طبیعی آب سطحی جریان دارد یا می تواند در آن جریان یابد یک محل گذر طبیعی یا فرورفتگی با گستردگی اصلی که دارای جریان آب پیوسته یا دوره ای است یا ارتباط بین دو حجم یا توده آب را برقرار می کند یک بستر یا مسیر رود/ آب آب گذر مترادف: کانال عبور
ب) عمیق ترین بخش یا قسمت مرکزی جریان آب یا رودخانه که دارای جریان اصلی است و کمابیش بطور پیوسته بوسیله آب اشغال شده است Thnlu خط القعر
ج) اصطلاحی که در زمین ریخت شناسی کمی د) یک مسیر آب متروکه یا مدفون که بوسیله رسوبات جریانی گراول و ماسه مشخص می شود
هـ) یک آبراه مصنوعی ، یا یک آبگذر ، یک کانال یا جوی آبیاری ، یا یک سیل گذر
و) یک اصطلاح منسوخ برای رودخانه یا رود کوچک ، کانال (جریان آب یا رودخانه): الف) بستری که در آن یک حجم طبیعی آب سطحی جریان دارد یا می تواند در آن جریان یابد یک محل گذر طبیعی یا فرورفتگی با گستردگی اصلی که دارای جریان آب پیوسته یا دوره ای است یا ارتباط بین دو حجم یا توده آب را برقرار می کند یک بستر یا مسیر رود/ آب آب گذر مترادف: کانال عبور ب) عمیق ترین بخش یا قسمت مرکزی جریان آب یا رودخانه که دارای جریان اصلی است و کمابیش بطور پیوسته بوسیله آب اشغال شده است Thnlu خط القعر ج) اصطلاحی که در زمین ریخت شناسی کمی د) یک مسیر آب متروکه یا مدفون که بوسیله رسوبات جریانی گراول و ماسه مشخص می شود هـ) یک آبراه مصنوعی ، یا یک سیل گذر و) یک اصطلاح منسوخ برای رودخانه یا رود کوچک

channel

کانال متقاطع
یک مسیر زهکشی عرضی که در عرض یک ناحیه میان رودی یا میان جریانی حفر می شود یا دو محل پست را به هم متصل می کند ، کانال متقاطع یک مسیر زهکشی عرضی که در عرض یک ناحیه میان رودی یا میان جریانی حفر می شود یا دو محل پست را به هم متصل می کند

cross channel

میانبر
(رودخانه ها): الف) کانال جدید و نسبتاً کوتاه که وقتی تشکیل شده است که یک رودخانه از میان یک نوار باریک خشکی عبور می کند و بدین طریق طول کانال آن را کوتاه می نماید نیز ببینید: باریکه میانبر ، آبراهه ناودانی مترادف: میانبر مئآندری کانال قطع شده
ب) کانالی که برای مستقیم کردن رودخانه یا برای کوتاه کردن خمیدگی های ساخته می شود و از طریق آن منطقه ای را که بطور معمول در معرض سیل یا فرسایش کانال می باشد ، به حالت تعادل بر می گردانند نیز ببینید: کانال پیلوت
ج) یک پیکره یا توده هلالی شکل آب که بوسیله قطع شدگی از رودخانه اصلی جدا شده است
د) تشکیل یک قطع شدگی یا میانبر ، میانبر (رودخانه ها): الف) کانال جدید و نسبتاً کوتاه که وقتی تشکیل شده است که یک رودخانه از میان یک نوار باریک خشکی عبور می کند و بدین طریق طول کانال آن را کوتاه می نماید نیز ببینید: باریکه میانبر ، آبراهه ناودانی مترادف: میانبر مئآندری کانال قطع شده ب) کانالی که برای مستقیم کردن رودخانه یا برای کوتاه کردن خمیدگی های ساخته می شود و از طریق آن منطقه ای را که بطور معمول در معرض سیل یا فرسایش کانال می باشد ، به حالت تعادل بر می گردانند نیز ببینید: کانال پیلوت ج) یک پیکره یا توده هلالی شکل آب که بوسیله قطع شدگی از رودخانه اصلی جدا شده است د) تشکیل یک قطع شدگی یا میانبر

cutoff

عیار حد
در زمین شناسی اقتصادی ، پایین ترین عیار یک ماده معدنی شده که به عنوان یک کانه شناخته می شود ، در یک نهشته مشخص کانه پایین تر از عیاری که در یک تخمین کانه به حساب آید مقایسه شود با: حد عیار ، عیار حد در زمین شناسی اقتصادی

cutoff grade

محدوده عیار حد ، عیار حد

cutoff limit

چماب میانبر ، رودپیچ میانبر
مئاندری که توسط رودخانه بعد از تشکیل یک باریکه میانبر تخلیه شده است نیز ببینید: شاخ گاوی مترادف: مئاندر متروکه

cutoff meander

چماب میانبر ، رودپیچ میانبر مئاندری که توسط رودخانه بعد از تشکیل یک باریکه میانبر تخلیه شده است نیز ببینید: شاخ گاوی مترادف: مئاندر متروکه

cutoff meander|cutoff|cutoff|meander

مهمیز میانبر
بازمانده یک مهمیز مئآندری که وقتی تشکیل می شود که یک رودخانه بزرگ حفر کننده بستر به یک باریکه خشکی بین انحناهای مجاور در مسیر رودخانه رخنه می کند این بازمانده معمولاً به شکل یک تپه تک افتاده قرار می گیرد مترادف: درون مئاندر ، هسته مئآندر ، مهمیز میانبر بازمانده یک مهمیز مئآندری که وقتی تشکیل می شود که یک رودخانه بزرگ حفر کننده بستر به یک باریکه خشکی بین انحناهای مجاور در مسیر رودخانه رخنه می کند این بازمانده معمولاً به شکل یک تپه تک افتاده قرار می گیرد مترادف: درون مئاندر

cutoff spur

کانال ژرف دریایی
یک دره خط القعری با برجستگی کم بر روی کف دریای عمیق ، فراتر از خیز قاره ای این دره شاخابه های کمی دارد و می?تواند موازی یا با زاویه نسبت به حواشی قاره?ای امتداد یافته باشد مترادف: کانیون (دره عمیق) میان اقیانوسی

deep-sea channel

نهر آبرسانی

distributing channel

مجرای آب گردان

diversion channel

کانال زهکشی

drainage channel

کانال فرساینده
کانالی که در آن انرژی یک رود بیشتر از انرژی مورد نیاز برای حرکت دادن رسوبات در دسترس برای حمل و نقل می باشد ، کانال فرساینده کانالی که در آن انرژی یک رود بیشتر از انرژی مورد نیاز برای حرکت دادن رسوبات در دسترس برای حمل و نقل می باشد

eroding channel

کانال تزریق ، مسیر ، تونل عبوری (کانسار)

feeding channel

کانال سرانگشتی
یکی از کانال های رودخانه ای کوچکتر و غیر منشعب در نوک یک شبکه زهکشی گویند ، کانال سرانگشتی یکی از کانال های رودخانه ای کوچکتر و غیر منشعب در نوک یک شبکه زهکشی گویند

fingertip channel

مسیل

flood channel

مجرای جریان ، کانال جریان

flow channel

کانال آباره ، نهر آبرسان ، کانال آبرسان

headwater channel

کانال درون و برون
دره هلالی شکل ایجاد شده توسط آب حاصل از ذوب یخ حواشی دایره ای یک توده یخچالی ، کانال درون و برون دره هلالی شکل ایجاد شده توسط آب حاصل از ذوب یخ حواشی دایره ای یک توده یخچالی

in-and-out channel

کانالی ، غیرمصرفی

in-channel

مجرای جانبی ، مجاری که توسط رودخانه هائی که از زیر کوه های یخی سرچشمه می گیرند بوجود می آیند

lateral channel

کانال پوشش دار

lined channel

مسیر رگه ، مسیر یا راهی که رگه کانه در آن کوچکتر شده واز بین می رود یا این که دوباره ظاهر می شود

lode channel

کانال حاشیه ای
آبراهه ای که توسط یخهای ذوب شده ای که در امتداد حاشیه یک توده یخی یا صفحه یخچالی جاری می شوند ، شکل می گیرد ، کانال حاشیه ای آبراهه ای که توسط یخهای ذوب شده ای که در امتداد حاشیه یک توده یخی یا صفحه یخچالی جاری می شوند

marginel channel

متاکانال ، ابرکانال

mete-channel

گودال حلقوی ، خندق (زمین شناسی یخچالها):یک مجرا یا کانال یخچالی خندق مانند (مانند شیار عمیقی در یک یخ یخچالی) که در اثر سایش در اطراف یک تپه یا برآمدگی منفرد شکل گرفته است؛ کانالی در حاشیه یک توده یخی رو به تحلیل (زمین شناسی دریایی): فرورفتگی حلقه ای شکلی که در اطراف بسیاری از انواع برآمدگیهای دریایی دیده می شود و ممکن است ناپیوسته باشد مترادف: sea moat (ریف): مجرای طویلی بر روی یک سطح ریفی یا در مجاورت آن که عرض و عمقی معادل چند متر داشته و از آب پر شده است مقایسه شود با: boat channel (رودخانه): مترادفی برای oxbow lake ، عنوانی که در نیوانگلند و نیز توسط شالر (1890) برای آبهای موجود در کانالهای خشک دشت سیلابی رود می سی سی پی بکار می رود (آتشفشان شناسی): گودی دره مانندی حول بخش داخلی یک دهانه آتشفشانی که در واقع در فاصله بین لبه دهانه و مخروط یا گنبدی که درون آن شکل گرفته است ، دیده می شود

moat|boat channel|boat channel

کانال یخرفتی
کانال جریان حاصل از ذوب شدن یخها طی شکل گیری یک یخرفت ، کانال یخرفتی کانال جریان حاصل از ذوب شدن یخها طی شکل گیری یک یخرفت

morainal channel

غیر کانالی ، مصرفی

off channel

کانال روباز

open channel

شکاف کانه ، فضای موجود بین دیواره های یک سنگ که بوسیله مواد معدنی پر شده باشد ، کانال کانسنگی ، کانال کانسنگ
عنوانی نامتداول برای کانسار یا رگه که شامل هر دو بخش باطله و کانیهای با ارزش آن است نیز ببینید: lode stuff مترادف: lode country ، کانال کانسنگ عنوانی نامتداول برای کانسار یا رگه که شامل هر دو بخش باطله و کانیهای با ارزش آن است نیز ببینید: lode stuff مترادف: lode country

ore channel

مجرای تخلیه

outfall channel

کانال برون ریز
دره ای بر روی مریخ که از شبکه هایی نامنظم و در هم تشکیل شده و احتمالاً در اثر فوران ناگهانی و یکباره آب ، به وجود آمده است ، کانال برون ریز دره ای بر روی مریخ که از شبکه هایی نامنظم و در هم تشکیل شده و احتمالاً در اثر فوران ناگهانی و یکباره آب

outflow channel

کانال انتهایی ، مجرای انتهایی ، مجرای پایانه ، کانال خروجی ، کانال پایانه

outlet channel

کانال سرریز
کانال یا شکاف ایجاد شده توسط آبهای سرازیر شده از یک دریاچه ، خصوصاً کانالی که آب های حاصل از ذوب یخهای دریاچه ای که توسط توده‌های یخی مسدود شده ، را زهکش می کند
نیز ببینید: glacial drainage channel
مترادف: spillway در زمین شناسی یخچالی؛ glacial spillway؛ sluiceway؛ crease در زمین شناسی یخچالی ، کانال سرریز کانال یا شکاف ایجاد شده توسط آبهای سرازیر شده از یک دریاچه ، را زهکش می کند نیز ببینید: glacial drainage channel مترادف: spillway در زمین شناسی یخچالی؛ glacial spillway؛ sluiceway؛ crease در زمین شناسی یخچالی

overflow channel

دیرینه کانال
بقایای یک کانال جریانی در سنگهای قدیمی که توسط رسوبات حاصل از سنگهای جوانتر واقع بر روی آنها ، پر شده است یک کانال جریانی مدفون ، دیرینه کانال بقایای یک کانال جریانی در سنگهای قدیمی که توسط رسوبات حاصل از سنگهای جوانتر واقع بر روی آنها

paleochannel

کانال آزمایشی
یکی از مجموعه‌های آب ‌بندها برای تبدیل یک رودخانه پرپیچ‌وخم به یک کانال مستقیم با شیب بیشتر این کانال به اندازه ای بزرگ ساخته میشود که جریان در آن در امتداد شاخه ای جدید هدایت شود زیرا فرسایش صورت گرفته در هنگام سیلاب‌ها ، کانال‌های با ظرفیت کافی ایجاد می کند ، کانال آزمایشی - یکی از مجموعه‌های آب ‌بندها برای تبدیل یک رودخانه پرپیچ‌وخم به یک کانال مستقیم با شیب بیشتر این کانال به اندازه ای بزرگ ساخته میشود که جریان در آن در امتداد شاخه ای جدید هدایت شود زیرا فرسایش صورت گرفته در هنگام سیلاب‌ها

pilot channel

نهر نیروگاه

power channel

کانال اسفنجی
کانال کوچک دارای قطر یکنواخت در یک اسفنج که از یک کانال تنفسی به یک پروسوپیل دارای ناحیه مقطع عرضی تقریباً مشابه هدایت می‌شود

prosodus channel

بستر پایدار

regime channel

کانال بازگشتی ، کانال گسلابی
کانالی با عمق بیش از 2 متر که بر روی ساحل توسط یک جریان بازگشتی حفر می شود ، کانال گسلابی - کانالی با عمق بیش از 2 متر که بر روی ساحل توسط یک جریان بازگشتی حفر می شود

rip channel

مجرای تخلیه رسوبات

silt ejector channel

کانال های مستقیم
کمیاب اند و معمولا در امتداد بخش های کوچکی از کانال ایجاد می شوند سرعت آب معمولا در بخش های عمیق رود به بالاترین مقدار خود می رسد

straight channel

کانال های مستقیم - کمیاب اند و معمولا در امتداد بخش های کوچکی از کانال ایجاد می شوند سرعت آب معمولا در بخش های عمیق رود به بالاترین مقدار خود می رسد

straight channel|straight channels|straight channels|channel

تنگه - باریکه ای از آب که دو دریای مجاور را بطور طبیعی به یکدیگر متصل سازد

strait|channel|channel

کانال یکنواخت
در علم هیدرولیک ، کانالی را گویند که دارای مقطع عرضی یکنواخت و ناهمواری و شیب ثابت می باشد (ASCE ، 1962) ، کانال یکنواخت - در علم هیدرولیک

uniform channel

کانال وارونه یا معکوس
کانال سقفی ، کانال وارونه یا معکوس - کانال سقفی

upside-down channel

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی کانال میانبر
یک قطع شدگی مئآندری ، کانال میانبر یک قطع شدگی مئآندری

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی کانال میانبر
یک قطع شدگی مئآندری ، کانال میانبر یک قطع شدگی مئآندری

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی کانال میانبر یک قطع شدگی مئآندری ، کانال میانبر یک قطع شدگی مئآندری

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی کانال میانبر یک قطع شدگی مئآندری ، کانال میانبر یک قطع شدگی مئآندری

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی کانال میانبر
یک قطع شدگی مئآندری ، کانال میانبر یک قطع شدگی مئآندری

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی کانال میانبر
یک قطع شدگی مئآندری ، کانال میانبر یک قطع شدگی مئآندری